افتادم به جاده ای که دوست می داشتم
و جاده مرا برد
برد
برد
به جایی که دوست نمی داشتم
افتادم به جاده ای که دوست می داشتم
و جاده مرا برد
برد
برد
به جایی که دوست نمی داشتم
کاش شعری داشتم
غمگین نبود
زبانی داشتم
زمان نداشت
گذشته می گذشت از من
تنها حال تو را می پرسیدم
و تو
حال مرا می فهمیدی
.
ديوارها راست اند
درها دروغ می گويند
به درونت می كشند و
می برند
به سمت ديگر ديوار
ديوارها ديوانه می كنند
درها در به در
.
از سیاره ای دور
دور
دور
با تو حرف می زنم
کجا بردی دل بی صاحب مرا ؟!
.
شاید که راه نجات
غرق شدن در دریا باشد
ساحل دور نیست
اما کسی
انتظار نمی کشد
»شهاب مقربین
دریا عمیق است تنهایی عمیقتر
دستت را بده
با هم دست و پا بزنیم
پیش از آن که غرق شویم
" شهاب مقربین "
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)