Metro: Last Light

[mahyarSAMSUNG]

فکر کنم قضیه اینکه تیر کم میداد تو ورژن قبلی رو خودشون متوجه شدن .. الان خیلی بهتره شده .. با خیال راحت آدم تیر اندازی میکنه ... ولی یه سوالی اصلا موقع شروع ازم نخواست که بازی هارد باشه یا متوسط یا آسون یهو رفت تو بازی .. چون همیشه بازی ها رو من رو سخت بازی میکنم این برام احساس میکنم آسونه آیا این بازی درجات سختی داره یا نه ؟

[ye adam]

دوستان من اصلا داستان بازیو نمیفهمم

میشه یکی یه توضیح مختصر بده..؟

[rz21]

دوستان من اصلا داستان بازیو نمیفهمم

میشه یکی یه توضیح مختصر بده..؟

منم تازه دارم بازی میکنم و بازی خوبیه.در کل نور چراغ قوه ها میفته توی چشم آدم اصلا حال میکنم...گرافیک خوبی هم داره.فقط چرا شخصیت اصلی اصلا حرف نمیزنه؟؟؟؟فقط خاطره تعریف میکنه.
2 3 صفحه قبل شما بری برای من یکی توضیح کامل و جامع داده.من متوجه شدم.

[anti-military]

دوستان من اصلا داستان بازیو نمیفهمم

میشه یکی یه توضیح مختصر بده..؟

داستان بازی کاملا متصل به نسخه قبلیه و دقیقا ادامه نسخه قبلیه اگه نسخه اولشو بازی نکنی اصلا جذابیتی نباید داشته باشه برات

داستان نسخه قبلیش یعنی Metro 2033 به این صورته که

  محتوای مخفی: داستان کلی مترو 2033 

وقتی بر اثر جنگ های اتمی شهر مسکو کشور روسیه بمب باران اتمی میشه از کل جمعیت این شهر فقط 40 هزار نفر به مترو پناه میبرن و اونهایی که داخل مترو بودن از این بمب باران اتمی نجات پیدا میکنن
شخصیت اصلی بازی یعنی آرتیوم اون زمان یه بچه بوده و شما وقتی بازی رو شروع میکنی 20 سال از زمان بمب باران اتمی مسکو گذشته و شخصیت اصلی بازی دیگه به سن جونی رسیده

این بمب باران اتمی باعث میشه DNA موجودات و انسانها تغییر پیدا کنه و بعضی تبدیل بشن به موجوداتی هیولا مانند! و عجیب غریب
به دلیل خطرات زیادی که رو سطح زمین وجود داره مثل آثار مخرب رادیو اکتیو و موجودات جهش یافته و ... انسان ها مجبور میشن تو همون مترو مسکو زندگی کنن و تو این 20 سالی که انسانها
توی مترو زندگی کردن یه سری گروه های خلافکار و حذب هایی مثل Nazi و Reds و Order هم تشکیل میشه که بینشون درگیری شدیدی پیش میاد

از همون ابتدای بازی که شروع میشه متوجه میشی که مردم ایستگاه شما با Dark ones درگیر شدن و بعد از شنیدن خبر اینکه دارک ها به یکی از پایگاه هاتون حمله کردن هانتر و
الکس ( ناپدری آرتیوم ) و آرتیوم به اونجا میرن و با توجه به وخیم بودن شرایط هانتر تصمیم میگیره برای شناسایی وضعیت به ماموریت خطرناکی بره و از آرتیوم درخواست میکنه اگه برنگشتم
به پیش Miller در ایستگاه Polis Station بره و ازش درخواست کمک کنه. بعد از یه مدت هانتر خبری ازش نمیشه و اینجاست که آرتیوم تصمیم میگیره محل زندگیشو ترک کنه و سفر خودشو به
Polis Station برای درخواست کمک از Miller شروع کنه.

البته به دلیل مخالفت ناپدریش مجبور میشه به دروغ و به قصد همراهی کاروانی تا ایستگاه Riga به اونجا بره و دیگه برنگرده و سفرش رو ادامه بده اونجا با فردی به اسم بوربان آشنا میشه
که از آرتیوم درخواست میکنه اگه اونو تا درای استیشن همراهی کنه اسلحه اش رو به عنوان پاداش به آرتیوم می بخشه (ظاهرا این فرد از طرف Khan ماموریت داشته آرتیوم رو به پیش khan ببره)

بعد از اینکه آرتیوم و بوربان به Khan میرسن بوربان کشته میشه اما کان (Khan) کمک میکنه که شما به Polis Station و به Miller برسید و بعد از رسیدن به میلر اون تلاش میکنه از شورای
حذب Order تقاضا کنه که در جنگ برابر دارکها به آرتیوم کمک کنن اما انجمن مخالفت میکنه و به آرتیوم و مردمش کمک نمیکنه

اینجا میلر و آرتیوم تصمیم میگردن خودشون همراه با چندتا از افراد تحت امر میلر مبارزه رو شروع کنن و میلر تصمیم میگیره با کمک آرتیوم پایگاه D6 که پایگاه مرکزی پایگاه های
موشکی ارتش روسیه قبل از بمب باران اتمی بوده رو پیدا کنه و این پایگاه باعث میشه میلر و آرتیوم بتونن یه سری از موشک هایی که رو که هنوز سالم مونده رو شلیک کنن

البته این پایگاه D6 ( همون جایی که نسخه دوم ازش شروع میشه ) کاملا مخفی بوده و میلر و آرتیوم بعد از پیدا کردن جایگاهش همراه با چند نفر از همراهانش از جمله
Ulman و Vladimir به اونجا میرن بعد از مبارزه سخت و طولانی و پیدا کردن این پایگاه موفق به شلیک راکت ها میشن و محل زندگی Dark ones هارو نابود میکنن

داستان نسخه دومش هم خواستی بگو برات تعریف کنم

[ye adam]

داستان بازی کاملا متصل به نسخه قبلیه و دقیقا ادامه نسخه قبلیه اگه نسخه اولشو بازی نکنی اصلا جذابیتی نباید داشته باشه برات

داستان نسخه قبلیش یعنی Metro 2033 به این صورته که

  محتوای مخفی: داستان کلی مترو 2033 

وقتی بر اثر جنگ های اتمی شهر مسکو کشور روسیه بمب باران اتمی میشه از کل جمعیت این شهر فقط 40 هزار نفر به مترو پناه میبرن و اونهایی که داخل مترو بودن از این بمب باران اتمی نجات پیدا میکنن
شخصیت اصلی بازی یعنی آرتیوم اون زمان یه بچه بوده و شما وقتی بازی رو شروع میکنی 20 سال از زمان بمب باران اتمی مسکو گذشته و شخصیت اصلی بازی دیگه به سن جونی رسیده

این بمب باران اتمی باعث میشه DNA موجودات و انسانها تغییر پیدا کنه و بعضی تبدیل بشن به موجوداتی هیولا مانند! و عجیب غریب
به دلیل خطرات زیادی که رو سطح زمین وجود داره مثل آثار مخرب رادیو اکتیو و موجودات جهش یافته و ... انسان ها مجبور میشن تو همون مترو مسکو زندگی کنن و تو این 20 سالی که انسانها
توی مترو زندگی کردن یه سری گروه های خلافکار و حذب هایی مثل Nazi و Reds و Order هم تشکیل میشه که بینشون درگیری شدیدی پیش میاد

از همون ابتدای بازی که شروع میشه متوجه میشی که مردم ایستگاه شما با Dark ones درگیر شدن و بعد از شنیدن خبر اینکه دارک ها به یکی از پایگاه هاتون حمله کردن هانتر و
الکس ( ناپدری آرتیوم ) و آرتیوم به اونجا میرن و با توجه به وخیم بودن شرایط هانتر تصمیم میگیره برای شناسایی وضعیت به ماموریت خطرناکی بره و از آرتیوم درخواست میکنه اگه برنگشتم
به پیش Miller در ایستگاه Polis Station بره و ازش درخواست کمک کنه. بعد از یه مدت هانتر خبری ازش نمیشه و اینجاست که آرتیوم تصمیم میگیره محل زندگیشو ترک کنه و سفر خودشو به
Polis Station برای درخواست کمک از Miller شروع کنه.

البته به دلیل مخالفت ناپدریش مجبور میشه به دروغ و به قصد همراهی کاروانی تا ایستگاه Riga به اونجا بره و دیگه برنگرده و سفرش رو ادامه بده اونجا با فردی به اسم بوربان آشنا میشه
که از آرتیوم درخواست میکنه اگه اونو تا درای استیشن همراهی کنه اسلحه اش رو به عنوان پاداش به آرتیوم می بخشه (ظاهرا این فرد از طرف Khan ماموریت داشته آرتیوم رو به پیش khan ببره)

بعد از اینکه آرتیوم و بوربان به Khan میرسن بوربان کشته میشه اما کان (Khan) کمک میکنه که شما به Polis Station و به Miller برسید و بعد از رسیدن به میلر اون تلاش میکنه از شورای
حذب Order تقاضا کنه که در جنگ برابر دارکها به آرتیوم کمک کنن اما انجمن مخالفت میکنه و به آرتیوم و مردمش کمک نمیکنه

اینجا میلر و آرتیوم تصمیم میگردن خودشون همراه با چندتا از افراد تحت امر میلر مبارزه رو شروع کنن و میلر تصمیم میگیره با کمک آرتیوم پایگاه D6 که پایگاه مرکزی پایگاه های
موشکی ارتش روسیه قبل از بمب باران اتمی بوده رو پیدا کنه و این پایگاه باعث میشه میلر و آرتیوم بتونن یه سری از موشک هایی که رو که هنوز سالم مونده رو شلیک کنن

البته این پایگاه D6 ( همون جایی که نسخه دوم ازش شروع میشه ) کاملا مخفی بوده و میلر و آرتیوم بعد از پیدا کردن جایگاهش همراه با چند نفر از همراهانش از جمله
Ulman و Vladimir به اونجا میرن بعد از مبارزه سخت و طولانی و پیدا کردن این پایگاه موفق به شلیک راکت ها میشن و محل زندگی Dark ones هارو نابود میکنن

داستان نسخه دومش هم خواستی بگو برات تعریف کنم

خـــــــیلی مرسی داداش...توضیحات بسیار عالی...اگه میشه دومش هم بگی چ بهتر

[miiiliii]

من یه جا گیر کردم...اونجایی که سوار یه ماشین میشه بعدش باید یه واگن رو هل بدی وقتی می رسم اخرش واگن گیر میکنه هیچ راه دیگه ای نداره...کمک کنین

[Persian-swag]

من یه جا گیر کردم...اونجایی که سوار یه ماشین میشه بعدش باید یه واگن رو هل بدی وقتی می رسم اخرش واگن گیر میکنه هیچ راه دیگه ای نداره...کمک کنین

بیا یکم عقب تر سوزن ریل رو تغییر بده بعد میره تو اون یکی ریل و مسیر رو ادامه میدی !

[*Forgotten*]

چند وقته دنبال بازی درست و حسابی که به غیر از گرافیک داستان جدیدی برای روایت داشته باشن میگردم

من تازه بازی رو نصب کردم و از همون اولش جذب این بازی کم نظیر شدم

راستش داستانش هم تا الان که فهمیدم در مورد موجودات هوشمند (دارک وان) هستش که میخان با انسانها صلح کنن یا یه جوری باهاشون ارتباط برقرار کنن

با گیم پلی بازی هم خیلی حال کردم

گرافیکش و محیطش خیلی زیبا و ماهرانه طراحی شده

راستی بنظرتونت همین نسخه رو ادامه بدم یا نسخه قبلاش رو اول بازی کنم ارزشو داره گرافیک و گیم پلیش چطوره؟؟

[GOLDFINCH]

بازیه خوبیه اما من نمیدونم چرا پا نداریم

[vista_vz]

بازیش بد نیست اما خوب هم نیست...ولی داستانش یه جذبه ای داره که میکشوندت یه بارو تا آخرش بری...اما آدماش بی نهایت خنگن.راحت از جلو!!! نایف میشن.جک و جونوراشم الکی لنگ و لگد میندازن فقط!!!

یه جاش هست که با اون بچه دارک وان هستی میری پایین و نفسش از حلقش در نمیاد هرچی ماسک هم عوض میکنم تاتیر نداره آرتیوم به ملکوت میپیونده!!اونجارو چجوری رد کنم؟؟ اعصاب نمونده برام