سلام
ـــــــــــ
تاریکی گفتارها
ظلمت اندیشهها
در سکوتی سرشار از دروغ
در سینههایی بیفروغ
همچو دزدی میبرد نور ستاره
میکشد هر چه خوبیست در بن چاه گناه
میزند سیلی خشم تعصب بر دهان
مینشاند دانههای باطل بر ایمان!
سلام
ـــــــــــ
تاریکی گفتارها
ظلمت اندیشهها
در سکوتی سرشار از دروغ
در سینههایی بیفروغ
همچو دزدی میبرد نور ستاره
میکشد هر چه خوبیست در بن چاه گناه
میزند سیلی خشم تعصب بر دهان
مینشاند دانههای باطل بر ایمان!
سلام فرانکم
--------
نمی دانی چه دلتنگم
چه بی تابم
چه غمگینم چه تنهایم
تو را هر شب صدا کردم
نمی بینی نمی خوابم
بیا تا باورت گردد
که بی تو کمتر از خاکم
ولی با تو به افلاکم
--------------
خداحافظ فرانکم باید برم
من از تصورِ مرگ ِمسیح
بر چلیپای نور
زنده می گردم.
و سالهاست
که با اعتبارِ مرگ
از حجره های کوچک بازارِ زندگی
هر روز
آرزوی روزِ دگر را
نسیه می برم.
و چو بخطِ هوسهایم
هنوز پر نشده.
مرا با شما
صاحبانِ فروشگاهِ عشقهای زنجیره ای
که آبروی نقد می خواهید
و دیگر هیچ
هیچ حسابی نیست.
ای دوره گردِ عشق فروش
با طپشهای اشتیاق
مرا به خویش مخوان
مشتری نقدِ قلبِ تو
در جمعه بازارهای هرزه دری
پرسه می زند.
ــــــــــ
موفق باشي گلم
دنيا چون به كام ما شد شادان باش
افسرده دلي از چه دمي خندان باش
بگذشت دگر دوران غم و رنج و محن
زين بعد بود دوره عيش تو و من
زين بعد بود دوره عيش تو و من
Last edited by Hazy; 03-11-2006 at 11:28.
چرا با د شروع نكرديد؟
نمی خواهم -
در گوشِ دخمه های کوچک این دوزخ
رفتنت را به نوحه بنشینم.
چرا که خود
پژوک نوحه قرنم
و نوحه سرایی
کار نوحه نیست.
می دانی ؟
نمی خواهم -
با خشت خشتِ دردهای رفتنت
مرثیه سازی کنم.
چرا که خود
عصارهِ مرثیه های جاویدِ اعصارم
و مرثیه پردازی
کار مرثیه نیست.
تك و تنها اومدم
تابوي مادر/ تابوي عاشق
تا بوي كوچه / تا بوي باغچه
ريشه دوباره ام ميون خاك نشست
ميون خاك خودم افراشته نشست
توي فصل بي حقيقت
توي فصل خنجر و خون
ريشه كردم توي غربت
فصل دوري تن از خون
ميون وسعت تنهاي من
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد # نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت # ولي آنقدر مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد# گلويم سوتكي باشد به دست كودكي مشتاق و بازي گوش # و او يك دم دم گرم خودش را بر گلويم سخت بفشارد #و خواب خفته گانه خفته را آشفته تر سازد# بدين سان بشكفت داعم سكوت مرگ بارم را...~~~~~~
اگر فرار كنم
چه كسي مي خواهد مرا به ياد بياورد
چند تركه
از چو ب گردو بايد جريمه شوم
چقدر بايد بدوم؟
نه
اين همه حساب و كتاب نمي ارزد
مي بوسم اش و فرار مي كنم.
ما از دو جهان ، غير تو اي عشق نخواهيم
صد شور نهان با ما / تاب و تب جان با ما
در اين سر بي سامان / غم هاي جهان با ما
با ساز وني / با جام مي با ياد وي
شوري دگر اندازيم در ميكده جان
جمع مستان غزلخوانيم / همه مستان سراندازيم
سراندازيم سرافرازيم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)