از درس و علوم جمله بگریزی به --- و ندر سر زلف دلبر آویزی به
زان پیش که روزگار خونت ریزد --- تو خون قرابه در قدح ریزی به
♦♦♦
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود --- نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبند هیچ خلل --- زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
♦♦♦
آمد سحری ند از میخانه ی ما --- کی رند خراباتی دیوانه ی ما
برخیز که پر کنیم پیمانه ز می --- زان پیش که پر کنند پیمانه ی ما
♦♦♦
بل باده نشین که ملک محمود انیست --- وز چنگ شنو که لحن داود انیست
از آمده رفته دگر یاد مکن --- حالی خوش باش زانکه مقصود انیست
♦♦♦
می خور که ز دل کثرت و قلت ببرد --- و اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد
پرهیز مکن ز کیمیایی که از او --- یک جرعه خوری هزار علت ببرد
♦♦♦
سر مست به میخانه گذر کردم دوش --- پیری دیدم مست و سبوئی بر دوش
گفتم ز خدا شرم نداری ای پیر --- گفتا کرم از خداست رو باده بنوش
♦♦♦
مهتاب بنور دامن شب بشکافت --- می خور که دمی بهتر از این نتوان یافت
می نوش و میندیش که مهتاب بسی --- اندر سرخاک یک به یک خواهد تافت