مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
خانم كريمي قانون اينه كه حداقل 2 بيت و حداكثر 4 بيت
شما همش 1 بيتي ميفرستي
تا چشم دل به طلعت آن ماهمنظر است
طالع مگو که چشمهي خورشيد خاورست
کافر نهايم و بر سرمان شور عاشقي است
آنرا که شور عشق به سر نيست کافر است
شهريار
---------- Post added at 05:06 PM ---------- Previous post was at 05:06 PM ----------
خيلي ممنون از توجه شما
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب
در میخانه بستهاند دگر
افتتح یا مفتح الابواب
بر سردر عمارت مشروطه يادگار
نقش به خون نشسته عدل مظفر است
ما آرزوي عشرت فاني نميکنيم
ما را سرير دولت باقي مسخر است
شهريار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
رفتي و در دل هنوزم حسرت ديدار باقي
حسرت عهد و وداعم با دل و دلدار باقي
عقده بود اشکم به دل تا بيخبر رفتي وليکن
باز شد وقتي نوشتي «يار باقي کار باقي»
شهريار
یکی به قصد من از ابروان کشیده کمان
یکی چو چشم خود از گوشهها گشوده کمین
ز دست هر دو دل محتشم شکاف شکاف
گهی به تیغ عداب و گهی به خنجر کین
......................... اشتباه شد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)