احسنت
دوست عزیز مر30
خوشحال شدم...
از طرز تفکرتون خوشم اومد
شما مثل خودم یک نو اندیش هستین نه روشنفکر
---------- Post added at 02:03 AM ---------- Previous post was at 02:00 AM ----------
بیاین در مورد معجزات صحبت کنیم
اگر موافقید بگین
احسنت
دوست عزیز مر30
خوشحال شدم...
از طرز تفکرتون خوشم اومد
شما مثل خودم یک نو اندیش هستین نه روشنفکر
---------- Post added at 02:03 AM ---------- Previous post was at 02:00 AM ----------
بیاین در مورد معجزات صحبت کنیم
اگر موافقید بگین
سلام
من از علوم طبیعی ومعجزه چیزی سردرنمیارم. امیدوارم بتونیم درمورد زندگی وخودزندگی وبازم زندگی صحبت کنیم. شیوه زندگی ما،علوم مرتبط بازندگی،ابعادش،زندگی فردی واجتماعی انسان...درین مورد من هستم.
سلام هر چیزی باشه خوبه اصل این هست که فکر کنیم فقط تاپیک جدا باید زده بشه چون موضوع جدید هست
سلام
اگرشمامعتقدیدکه"باید"تاپیک جدیدباشه من گردنم ازموباریکتره. ولی درعین حال باتوجه به آماربازدیدکننده ها امیدبیشتری وجود داره تامشارکت بیشتری صورت بگیره. ازنظرمن هدف،ابراز و بیان نظراتمونه واحمقانه ترین کاراینه که فکرکنیم ممکنه حرفمون احمقانه باشه. ازگفتن بترسیم ویافکرکنیم مجبوریم درمورد چیزایی که اعتقادنداریم حرف بزنیم یاتنگ نظرانه تکبربورزیم که این تاپیک برای ابرازعقایدمون خیلی حقیره و...
دلیل من ازشرکت درین تاپیک نه به خاطراحترام یااعتقادی ست که به فلسفه دارم.اول : بخاطر روش فلسفه است. حتی شعر یاهنراگرچه بیان عواطف ماست اماشیوه بیانشان نیازمندتفکرست. آیایک شاعر بی آنکه بیاندیشد شعرمیسازد؟بازهم مثال کلیشه ای وقدیمی ساختمان رامیزنم. وقتی شمامیخواهیدیک ساختمان بسازیدگذشته ازمصالحی که میخواهیداستفاده کنید-آجروسیمان وتیرآهن وسرامیک وشیرآلات و....-بایدبه کامپوزیشن وتناسب آن هم بیاندیشید،که فلان اتاق،کجای ساختمان باشد؟ابعادش چنددرچندباشد؟اندازه فلان پنجره چقدرباشد؟راه پله کجاباشدو....؟پس درمورد ساختارجامعه هم نیازمندتفکریم. والبته این جامعه عناصرخاص خودش رادارد. نتیجه این که هرایده ونظریه ای بایدیک ساختارعقلانی داشته باشد.دوم اینکه:وقتی میخواهیم ایده ای را اجرا کنیم بایدآنرا تشریح وتبیین کنیم تامردم بدانندکه چرابایداینکاررا انجام بدهندودیگر مارا به استبدادوزورگویی متهم نمیکنند وضمن اینکه نیازی به پیغمبربازی ومقدس بازی هم نیست! امااین تشریح به دوگونه است یک:قاعده اجتماعی تحمیل شده به افرادجامعه یا برخاسته ازضرورت های اجتماعی ست که بایدمردم رااز این ضرورت آگاه کردواینجابحث پیوندهاوارتباط میان پدیده های اجتماعی پیش می آید یا دو:باید درنظر مردم قاعده اجتماعی معقول باشدتا موردپذیرش وامتثال آنهاقراربگیرد. واین کارفلسفه وفیلسوف سیاسی ست.وسوم: اینکه درمورد شرع مقدس نیزمااین تببین وتشریح را میتوانیم فقط وفقط باشکوفایی ایمان زاییده شناخت وآگاهی بسط وتوسعه بدهیم که بازهم محتاج مباحث فلسفه ایم.وچهارم:باتوجه به اینکه ساختارفکری وفرهنگی ما متناسب باساختار زندگی ما تغییرنکرده یعنی هرمحصول صنعتی و حتی فکری وفرهنگی که واردکشورما شده بسترفکری وفرهنگی نداشته ومثلا اگر خانمی ازفمینیسم صحبت کرده باتهمت وبدبینی روبرو شده ، یادرمورد برخوردهایی که با محصولات صنعتی شماچندرساله توضیح المسایل راسراغ داریدکه درموردهک کردن موبایل بابلوتوث.اینترنت،کپی رایت و...صدها مورددیگرفتوایی صادرشده است؟اگرچه این کارازوظایف مجلس تلقی میشود اماباتوجه به اینکه قانونگذاراساسی مبارزه بااصل لیبرالیسم کامل که میگوید:"هرآنچه مخالف قانون نباشد،مجازاست."رامطمح نظرداشته تاازارزشهای اخلاقی ودینی صیانت وپاسداری نماید.واز همین رو،مراجعه به منابع وفتاوای فقهی معتبر رادرمواردی که قانون مسکوت مانده است راتجویزنموده.امابااین حال اجتهادپویا یک ضرورت بلامرجح به نظرمیرسد. امیدوارم منظورم ازساختار فکری وفرهنگی مشخص شده باشد.پنجم:برای اینکه میخواهم باکسانی درموردزندگی حرف بزنم که نگاهشون به زندگی مردمی تراز یک روشنفکریااستاددانشگاه و...است. یعنی باخودمردم درباره زندگی حرف بزنم. میخواهم مردم شهروسرزمینم روبشناسم. واین کاربرایم خیلی شریف تر وعزیزترست.
چیزی که ما میتونیم بهش توجه کنیم اینه که اولا توچه وضعیتی هستیم و دوم این که وضعیت شایسته جامعه مون روتعریف کنیم.مهمترین عناوین میتونن: استقلال اقتصادی، آزادی های برابراجتماعی( سیاسی) و اساسی.امنیت اجتماعی. فرهنگ واندیشه اجتماعی،خانواده و...."زندگی تعاملی ست میان رفتارآدمی با اندیشه واحساس وی درتقابل با نیازها،ترسهاومحدودیت هایش، درکشاکش "بودن"و"شدن" خودش، جامعه اش وطبیعت."
Last edited by a@s; 03-04-2010 at 02:24. دليل: تنیسق وترتب موضوعی
گرچه اینم مربوط با زندگی هست و فلسفه هم فقط مربوط به زندگی نیست ولی خب یک موضوع پیشنهاد کنید
دوستان شرمنده میپرم وسط حرفتون ...
راستش من میخوام بعد از تموم کردن کتاب سینوهه چند کتاب فلسفی بخونم و با کمی تحقیق فکر میکنم بهتره از کتاب های افلاطون شروع کنم واسه همین از شما میخوام اگه کتاب "جمهور" افلاطون رو بصورت PDF دارید ، اینجا قرار بدید تا افرادی مثل من استفاده کنند !
اگه شما هم چند کتاب برای شروع بهم معرفی کنید ، ممنون میشم !
---
مرسی ...
[QUOTE=Lee_Young_Ae2027;4816668]
اگه شما هم چند کتاب برای شروع بهم معرفی کنید ، ممنون میشم !
QUOTE]
باوربفرمایید دوست عزیز منم تازه شروع کردم. ولی معمولا توآموزشهای آکادمیک ازمنطق شروع میکنن. منطق علامه مظفر خیلی خوبه ولی سنگینه. البته فلسفه به جزمنطق کلاسیک روشهای دیگه ای هم داره. اگه دعوا نشه: "حتی هنرهم روشی برای شناخت هست."
رسالت اندیشمند،رهبری کردن سیاسی جامعه نیست.بلکه ،دادن خودآگاهی به متن جامعه است. آنهاکه کوشیده اندتا "دیدنی"ها را برای مردم،درست ودقیق توصیف کنند،کارشان همیشه عقیم مانده است.
بایدبه مردم "دیدن" راآموخت. آنهاخودشان همه چیز را درست ودقیق خواهند دید.
اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه "خودآگاهی" بدهد قهرمانانی ازمتن جامعه برخواهندخاست که حتی لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند.
ذرات فوتون خودشان حجم اشغال می کنند یعنی اده هستند.دوستان من رشتم انسانی و فلسفه نیست ولی علاقه ی زیادی به فلسفه و فیزیک دارم و مایلم در بحثاتون شرکت کنم
دوست عزیز این کاملآ اشتباه و این حرف رو فیزیک کوانتوم کم کم داره حذف میکنه و تغییر میده
انژی فیزیک کوانتوم با انژی فیزیک کلاسیک تفاوت دارد. در فیزیک کوانتوم جاذبه جنس دارد و دیگر انرژی نیست بلکه حالتی از حالات ماده.همه چیز فقط از یک چیز واحد تشکیل شده
از یک چیز و اون نرژی هست
این انرژی فیزیک کلاسیک است که از بین نمی رود و فقط از شکلی به شکل دیگر در می آید در کوانتوم همونطور که جسم در سرعت نور به انرژی تبدیل میشود وفتی نور را متوقف کنیم ماده خواهیم داشت.انرژی از بین نمیره و انرژی هیچ وقت ساکن نیست
و...
حتی به نظر میاد خداوند هم انرژی تشکیل شده باشه![]()
الکترون متوقف میشود؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)