به به! میبینم که بحث داغ شده! مثل اینکه خیلی ها از وجود این تاپیک خبر نداشتن
ما انسان ها هیچوقت علم کاملی نداشتیم و نخواهیم داشتولي رسيدن به سرعت نور مثل اين مي مونه كه بگيم "طول موج و تكانه را با هم حساب كنيم - تناقض با عدم قطعيت" و ادعا كنيم "علم اين را حل مي كنه و ..."
خب بديهي است كه نميشه
شاید اصلا مفهومی که ما از طول موج و تکانه(مثال شما) داریم غلط باشه! مگه اینطور نبود که تا قرن های مردم فکر میکردن زمین مرکز خلقته ولی گالیله خلافشو ثابت کرد؟!
یا اینکه قرن های مردم فکر میکردن که دنیا 3بعدیه بعد انیشتین گفت 4 بعدیه و بعد ادوارد ویتن گفت 11 بعدیه!!
پس یعنی ممکنه الان علممون غلط باشه و در آینده فرمول ها اصلاح بشن. واسه همینه که میگم غیر ممکن غیر ممکنه!
{ولی این دلیل نمیشه که کل نظریات و علم رو بیخیال بشیم و بگیم چون علم ناقصه پس نباید چیزی رو بر طبق اون انجمن بدیم، چون اگه قرار بود اینطوری باشه که هیچ کدوم از نظریات رد یا اصلاح نمیشدن و نارسایی هاشون معلوم نمیشد}
تایید میشه! :dما مدتها اینطوری فکر کرده ایم که قوانین فیزیک باید مستقل از سوی زمان برقرار باشند ... (معمولاً مثال بالا و پایین انداختن توپ رو می زنن که شما اگه ازش فیلم بگیری ، اونوقت چه فیلم رو به جلو پخش کنی و چه به عقب تفاوتی در فیلم دیده نمیشه) ... حالا چون در مورد وجود سیاهچاله یه جورایی قانع شده ایم (اگرچه هنوز در مورد سازوکارشون ابهامات زیادی داریم)، بنابراین این ایده به ذهن میاد که باید برای سیاهچاله ها هم یه مفهوم در سوی مخالف زمانی وجود داشته باشه (همین white hole ها) ... توجیه نظری این ایده همینه که عرض شد ...
در مورد اون پارادوکس تو مقاله به طور کامل توضیح دادمدر مورد سفر در زمان اینکه چرا نسل های آینده زمین به زمان ما نمیان و جلوی بعضی از اتفاقات رو نمی گیرن و یا همون پارادوکس برگشت به گذشته و کشتن پدر بزرگمون که در اینصورت ما وجود خارجی نداریم . شاید بشه گفت اگه بتونیم به گذشته و یا آینده برویم به نوعی در یک جهان موازی قرار بگیریم که فقط امکان مشاهده را به ما بده نه تغییر .
شما اگه بری گذشته و تغییری هم بدی تا همون دنیا تغییر ایجاد میشه و وقتی به دنیای خودت برگردی تغییری نمیفهمی
یه مثال: مثلا من از فردوسی بدم میاد(!) با هر دردسری به گذشته و به زمان فردوسی سفر میکنم و اونو میکشم!
وقتی برگردم هم بازم باید شعر های فردوسی رو بخونم چون هیچ چیزی عوض نشده! ولی تو اون دنیایه دومی که فردوسی رو کشتم دیگه نه شاهنامه ای هست نه چیزی!
در مورد آیندگان که چرا به ما سر نمیزنن، 2 تا ایده رو که دوستمون گفتن
حالا سومیشو من میگم: فکر کنید یه دانشمند حال بخواد یه دستگاهی بسازه که باهاش با گاو ها حرف بزنه و مثلا متمدنشون کنه یا از اتفاقاتی بینشون جلوگیری کنه! به نظرتون این کار منطقیه؟ اون وقت دیگه بهش دانشمند نمیگن!
در مورد آیندگان هم همینطوره، اونا انقدر پیشرفت دارن که ما براشون مثل انسان های اولیه میمونیم!(مثل اینکه ما بخوایم بریم پیش دایناسور ها و تربیتشون کنیم!) واسه همینه که اصلا واسشون اهمیتی نداره که سراغ ما بیان. اگه بیان هم به قول دوستمون یا میبرنشون تیمارستان! یا اینکه خودشونو تابلو نمیکنن.
من به این نتیجه رسیدم که دینو با علم مقایسه نکنم.تو روایات ما هست که حضرت محمد در شب معراج در یک آن گذشته حال و آینده بشر رو می بینه . منظورم اینه که این نوعی سفر در زمانه ؟
ولی اگه شما این روایتو قبول داشته باشی( و همچین چیزی شده باشه) دلیلش سرعت بالای پیامبر موقع معراجه(سرعت بیشتر از نور!)
نمیدونم که این آیه اینو واسه بقیه تایید میکنه یا نه، ولی همچین چیزی یه روزی میشه!آیا تایید کننده اینکه بالاخره روزی انسان قادر به رسیدن به این آرزو هست ؟
قبول دارم! این مباحث خیلی گیج کنندس.در مورد جهان های موازی هم کاملا گیج شدم ! اگه این نظریه رو بپذیریم اون آدمی که در یک زمان دیگه به جای من زندگی میکنه دیگه من نیست! چون زندگیش فرق داره و اتفاقات دیگه ای واسش میفته ! پی باید بینهایت از منِ غیرِ من جود داشته باشه !
اون آدم شاید از نظر زندگی با شما فرق داشته باشه ولی خود شماست! هم اسم شما،هم قد شما،اخلاقش مثل شما،پدر مادرتون یکی و .... همه چیتون یکیه جز سرنوشت و اتفاقاتی که براتون افتاده!
همونطور که توضیح دادم این درست نیست.از نظر من اگه من برم گذشته همین گذشته رفتنم باعث میشه گذشته یه تغییر هرچند کوچیک کنه و این تغییر سیر تحولات بعدی جهان را تغییر میده هرچند بسیار کم ( و شایدم زیاد ) و این باعث میشه که آینده ای که من ازش رفتم گدشته تغییر کنه و من دیگه نتونم برم گذشته !
هر تغییری که بدین تو همون دنیا اتفاق میوفته، مثالشم زدم (همین فردوسی!)
100% قبول دارم!البته این فیلم ها که 100% مطابق بر علم نیستند .
بله اونا هم تو دنیا های موازیه دیگه ی شما هستن ولی ممکنه شما همدیگرو نشناسین( مثلا تو اون دنیا ترک تحصیل میکنین و در نتیجه به دبیرستان نمیرید که با رفیقتون هم کلاسی بشین در نتیجه همدیگرو نمیشناسین)پس دیگران که در اطراف ما هستن با ما به این یکی جهان موازی میان؟؟
این دروازه به صورت طبیعی درست میشه و ما تنها کاری که میتونیم بکنیم(تو زمین) اینه که سرعتمونو با چیزی بالا ببریم وگرنه شاید حالا حالاها نتونیم یه سیاهچاله ی مصنوعی درست کنیم!(البته قرار یه ستاره مصنوعی درست کنن!)آیا برای ایجاد یک دروازه زمان باید به اندازه یه ستاره در حال مرگ انرژی داشته باشیم ؟
طبق نظریه زمان هگل( که تو مقاله ی شماره 2 توضیح خواهم داد...) بر میگردید به دنیای قبل!یه سوال دیگه اگه فردی سرعتی بالاتر از سرعت نور داشته باشه بر طبق نظریه انیشتین زمان سیر منفی برای اون داره . سوال من اینکه آیا این فرد بصورت بی نهایت به زمان گذشته بر می گرده و و اگه این اتفاق بیفته در صورتی این فرد به نقطه شروع زمان (Big Bang ) برسه چه اتفاقی می افته ؟
الان نمیتونم کامل توضیح بدم ولی بعدا تو ادامه ی مقاله با تصویر توضیح میدم