تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 485 از 638 اولاول ... 385435475481482483484485486487488489495535585 ... آخرآخر
نمايش نتايج 4,841 به 4,850 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #4841
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    هوای اشتی ندارم !
    بی خیال ما
    امروز عشق بازی را تعطیل کرده ایم
    تا با هم دو کلمه حرف حساب بزنیم
    برایم از خودت نگو !
    تمام شعرم شدی تو تو تو
    .
    ..
    حوصله ام را سر بردی
    اری
    بیا تمام لحظه ها را حبس کنیم !
    به جهنم برو
    و من سر بلند به بهشت پدرم
    من سربلند نزد حوا میرم
    تا تو باشی دیگر
    عشق را به سخره نگیری !

  2. 8 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #4842
    داره خودمونی میشه * RoNikA *'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    همه جا و هیچ جا
    پست ها
    37

    پيش فرض

    از شوكت فرمانرواييها سرم خالي است
    من پادشاه كشتگانم، كشورم خالي است

    چابك‌سواري، نامه‌اي خونين به دستم داد
    با او چه بايد گفت وقتي لشگرم خالي است

    خون‌گريه‌هاي امپراتوري پشيمانم
    در آستين ترس، جاي خنجرم خالي است

    مكر وليعهدان و نيرنگ وزيران كو؟
    تا چند از زهر نديمان ساغرم خالي است؟

    اي كاش سنگي در كنار سنگها بودم
    آوخ كه من كوهم ولي دور و برم خالي است

    فرمانروايي خانه بر دوشم، محبت كن
    اي مرگ! تابوتي كه با خود مي‌برم خالي است

  4. 3 کاربر از * RoNikA * بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #4843
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    كاش من و تو در عشق
    فيلسوف بوديم
    به دو راهي ها كه ميرسيديم
    هميشه راه سوم را
    انتخاب ميكرديم!


  6. #4844
    آخر فروم باز شـیـفــو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    تهران | Tehran
    پست ها
    2,174

    پيش فرض

    به چشمانت عادت کرده بودم

    با دستانت رفاقت کرده بودم

    نمى آیى توامشب کاش دیشب

    دل سیرى نگاهت کرده بودم

  7. 6 کاربر از شـیـفــو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #4845
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    شب
    با چراغ ھای روشن می آید

    روز
    با پنجره ھای گشاده

    زندگی
    اما
    با تو

  9. 8 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #4846
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    بھانه ھای بودنم که تمام می شود
    سراغ پنجره می آیم
    خورشید
    آنسوی پنجره ھا خانه دارد
    و شیشه ھا
    اگرچه گشاده نیست بروی نور
    آفتاب از آن می گذرد

  11. 9 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #4847
    داره خودمونی میشه * RoNikA *'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    همه جا و هیچ جا
    پست ها
    37

    پيش فرض

    چنان زیبایی

    که نمی توانم به یادت بیاورم

    تصویرت

    سر می رود از آیینه

  13. 6 کاربر از * RoNikA * بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #4848
    داره خودمونی میشه * RoNikA *'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2009
    محل سكونت
    همه جا و هیچ جا
    پست ها
    37

    پيش فرض

    زورقی
    پهلو می‌گیرد
    ساحل نشینان به استقبالش می‌شتابند.

    زورق آمد و رفت
    کسی را آورد
    کسی را برد.

    یک روز
    صبحِ خیلی زود
    - که همه جا را مه گرفته-
    کسی را می‌برد
    بی آنکه
    کسی را آورده باشد.

  15. 2 کاربر از * RoNikA * بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #4849
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    و دنيا
    يکی از قفسه های کتابخانه ی من بود
    وقتی موهايت را فلسفه می بافتم،
    - دکارت دم اسبی ! -
    من خودکشی می کنم پس هستم،
    و می توانم از فردا
    در کتابی که آدم هايش
    يک سطر در ميان گریه می کنند،
    تا آخر آفتاب بخوابم .
    من خودم را از يک کتابخانه ی عمومی امانت گرفته ام
    آقا!شما مرگ مرا نديده ايد؟
    نديده ايد گوشه ی اين شعر
    دستفروشی کتاب هايش را با کمی اسب
    حراج گيسوی زنی
    که بر زخم ،شيهه می کشيد؟
    ديده بود
    از توی کتاب زده بود بيرون
    و برای فصل بعدی
    از مرگ های من يادداشت برداشته بود.
    *‌‌‌‌‌ * *
    حالا از آن همه دنيا و مرگ
    يک تار سپيد فلسفه باقی ست
    و زخمی که سنگ را
    اين گونه می نویسد:
    مرا به جای «بوف کور» از کتابخانه بر داريد.

    kafekagazi.blogfa

  17. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  18. #4850
    پروفشنال negar20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    ‏Tehran
    پست ها
    574

    پيش فرض

    قدر بودن رو بدان
    شايد فردا نباشي
    شايد حتي دقيقه اي ديگر
    چه كسي مطمئن است
    كه فردا هست...
    پس چرا دروغ
    چرا بد بودن.....

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •