قسمت سی و هشتم
---------------------------------
- فقط 15 دقيقه وقت داريم... مي خوام دقيق و حساب شده عمل كنيد.
آنگاه دو نقطه را روي نقشه علامتگذاري كرد:
- بايد جاده هاي منطقه رو در اين دو نقطه ببنديم.
سپس رو به عزيز افزود:
- تو، قاسم و نبي در محور سيرجان – كرمان در موقعيت تعيين شده موضع بگيريد و به مجرد گزارش عبدالحميد ، وقتي زادمهر به تله افتاد، جاده رو ببنديد و به طبق نقشه خودروها رو به بهانه بازرسي معطل كنيد.
سپس در چشمان سرخ رنگ عبدالحميد خيره ماند و ادامه داد:
- بايد خيلي هوشيار باشي ... موفقيت اين پروژه بستگي به دقت تو داره... به محض خروج زادمهر از ستاد تعقيبش مي كني. چشم از او برنمي داري. لحظه به لحظه به اصغر و عزيز گزارش مي دي.... در ضمن با عبدالواحد مرتب در تماس باش.
باز هم تاكيد كرد:
-ببين حميد! دقت كن. من زمان خروج زادمهر رو از سيرجان مي خوام
عزيز متفكرانه پرسيد:
- اگه احيانا يه خودرو همزمان با زادمهر به تله افتاد دستور چيه؟
ولي خان لاقيد شانه بالا انداخت و گفت :
- اگه خوش شانس باشه زودتر از زادمهر ما رو رد مي كنه و اگر بدشانس باشه هرگز به مقصد نمي رسه.
روكرد به جانب حداد و گفت :
- سرگرم كردن پليس راه پاي توست... حوالي موقعيت، تريلر حامل بشكه هاي نفت و بنزين رو به آتيش بكش ... مي خوام آتش سوزي مهيبي راه بيفته.
اصغر تابي به سبيلش داد و گفت:
- پس من بايد از محور كرمان جاده رو ببندم قربان.
- آره ... تو و بشير و صداقت محور كرمان رو ببنديد... دقت داشته باشيد ما كاملا به هم نزديكيم. سه موقعيت در فاصله كمتر از 5 كيلومتر... پس نترسيد و نگراني به دلتون راه نديد. اگه هم درهر صورت مجبور به استفاده از اسلحه شديد براي فرار معطل نكنيد. نمي خوام كسي دستگير بشه. حالا اگه صحبت خاصي ندارين، بسم ا... وقت تنگه.
عزيز كه از ديگران كمي مضطرب تر به نظر مي رسيد گفت :
- قربان اگه اشكالي نداره يه دور نقشه رو مرور كنيم.
ولي خان كلت را از روي نقشه برداشت و به كمرش بست و با تحكم گفت :
- باشه! پس يه بار ديگه نقشه رو مرور مي كنيم.... ببينيد بچه ها ما در سه نقطه به فاصله سه نقطه به فاصله 5 كيلومتر جاده رو پوشش مي ديم. اين نزديكي براي امكان اجراي بهتر نقشه و سرعت عمل بيشتره.
مكث كرد. نگاهش در چهره تك تك افراد چرخ خورد، سپس با اشاره به هر نفر وظيفه او را گوشزد كرد.
- عزيز، قاسم، نبي محور سيرجان... اصغر، بشير، صداقت محور كرمان... عبدالحميد هم كه تعقيب مي كنه و نزديك شدن زادمهر رو گزارش مي ده. اما حداد بايد نيم ساعت بعد از خروج زادمهر تريلر رو به آتش بكشه و آتيش سوزي مهيبي راه بندازه اگه گشتي هاي پليس رو سرگرم اين قضيه كنيم كه كار ما جفت و جور مي شه و در غير اين صورت بايد نقشه دوم را كه دزديدن زادمهراز خونَشه اجرا كنيم.
ولي خان نفسي تازه كرد و افزود:
- من، كريم، اسد، فيروز و سلمان با اتومبيل گشت پليس راه و دو اتومبيل سواري دقيقا در مركز موقعيت مستقرميشيم و به بهانه بازرسي مدارك، اتومبيل زادمهر رو متوقف مي كنيم و به مجرد اينكه موفق به ربودنش شديم شما رو در جريان قرار ميديم.... بايد هرچه سريعتر منطقه رو ترك كنيم. يادتون نره ما وقت زيادي نداريم و بايد هماهنگ عمل كنيم
ادامه دارد.................