اي گفتي تهوه اور تريندرسي كه تا حالا خوندم همين رياضيست + فيزيك (دو ترم رياضي پيش خوندم اخرش شدم 10 ) خدا ميدونه عمومي و كاربردي رو چطور ميخواهم پاس كنم . (خدايا help to me)
اي گفتي تهوه اور تريندرسي كه تا حالا خوندم همين رياضيست + فيزيك (دو ترم رياضي پيش خوندم اخرش شدم 10 ) خدا ميدونه عمومي و كاربردي رو چطور ميخواهم پاس كنم . (خدايا help to me)
خيلي زيبا بود ممنون.
عكس هم واقعا زيباست
ممنون به خاطر شعر زيبايي كه از پروفسور هشترودي گذاشتيد..به معناي واقعي عاشق بود به قول شاعر تا ربودي دل زدستم با غمت از پا نشستم
درود بر تو ای اندیشمند نقدگرا
ممکنست در ایران مدرک گرایی و بیکاری شیوع عجیبی پیدا کرده باشند ، اما در سایر ملل اینگونه نیست و ریاضیات مادر همه علوم به شمار می آید به گونه ای که در پشت هر دستاورد پیشرفته علمی نظیر پرتاب موشک و جنگ افزارهای فوق مدرن ، اندیشه ای ریاضی نهفته است .
![]()
درود بر تو ای آآآآآ میم میم میم هشتاد و هفت با صفت مبرهن آخر فروم باز
عزیز تا دستپخت آشپزی بد نباشد ، مهمان به استفراغ نمی افتد . بستگی دارد معلم ریاضی شما این درس را چطور به ذائقه شما تقدیم کرده است . به هر حال هستند آشپزهایی که بهتر از دبیر شما آشپزی بلدند(چند تا آشپز شد خودم نمیدونم)
اگر حالت تهوع شما ادامه داشت احتمالا دچار مسمومیت رشته ای شده اید شما می بایست از عوامل حساسیت زا دوری گزینید خب در مورد شما ، حساسیت مشکوک به علوم ریاضی و فیزیک تا حدی بدیهی به نظر میاد .
پیشنهاد من اینست که با حال و هوای این رشته وداع کنید و دست به دامان هنر شوید یا اقلا رشته و حرفه ای که با روحیات شما سازگاری داشته باشد انتخاب نمایید
به هر تقدیر صلاح مملکت خویش خسروان دانند ....................................
این خط این هم نشون
خود دبیر یا معلم در یاددهی و تدریس ریاضی خیلی مهمه . ما یه دبیر ریاضی داشتیم که لکنت زبان داشت نمیدونستیم که با لکنتش کنار بیاییم یا ریاضی بعد از کلی کلنجار نصف انرژی صرف لکنت حضرت آقا میشد تازه وسط حرفاش میان پرده ای به نام عطسه داشت. یادمه بار اول که اومد کلاس گفت :
" سسسسسسسس للللللللللل ام بببببببببببببببببببب چچه آآآآآآ ی ععععععععزیز حالتتتتتتتون چچچچچچطوره که وسطش گفت اممممممممممم ییییی (عطسه : هپچه ) و بعد خنده کلاس (میخواست بگه امیدوارم) مردیم تا به لکنتش عادت کردیم . تازه جالبتر این بود که قد کوتاهی هم داشت یکی از بچه ها برای اینکه صداشو نشنوه ساعات ریاضی توی گوشش پنبه میذاشت ولی با وجود این بعضی وقتا از خنده ریسه میرفت
قدش هم بلند بود یکی از جلسات که خنده عجیبی گرفته بود معلم بیچاره اونو پای تخته احضار میکنه تا ادبش کنه . خلاصه آقا معلم بیچاره ما قدش کوتاه و بهنام قدبلند مقابلش در حالی که از خنده روده بر شده بود . در یک لحظه معلم برای اینکه سیلی به صورت بهنام بزنه و قدش برسه یه شیرجه بلند میزنه که بتونه دستشو به صورت همکلاسیمون برسونه اما بهنام هم همون لحظه باهاش میپره
و همین موضوع باعث انفجار خنده کلاس میشه
اینجوریا هم که دوستان می گن نیست!
این درسته که معلم نقش مهمی داره ولی همه چیز نیست !
تو همون کلاسی که ما درس می خوندیم خیلی ها بودن که از ریاضی متنفر بودن خیلی ها هم بودن که عاشق ریاضی بودن!
بستگی داره چی جوری نمره بگیری!(یه بار بیست بگیری حله!!!!!)
ببین دمپایی جان
معلم هم مهمه اگه معلم مهم نیست پس نقش معلم و شاگرد هیچی تپر بید . اصلا معام هم بیاد سر میز بشینه و یکی از بیرون(مثلا دستفروش خیابون) بیاد و کلاسو از خنده روده بر کنه یا مثلا یه دیوونه![]()
بیاریم و تحریکش کنیم (منظورم باعث دیوونگیش بشیم)
بعد صبر کنیم تا کلاسمون تموم بشه هر چند بعضی معلمان هم دیوونه هستند که جاش بشه بموقع دهن محصلارو آسفالت و دوبانده میکنند(با نصب علائم راهنمایی) .یه دبیر ساده داشتیم خوراک خنده کلاس بود . کلاسمون فصل گرما(عید به بعد ) از کولر آبی استفاده میکرد . یه بار اومد کلاس و گفت کولرو روشن کنید هیچکی گوش نکرد و به یکی از بچه ها با عصبانیت
گفت ولی گوش نکرد هر چی کرد نتونست و پرسید چرا روشن نمیکنید گفت آقا برق میگیره تازه پروانش گیر میکنه اونم خیلی گرمش بود و به سراغ پروانه رفت اول با پشت انگشتاش به پنجره زد ببینه برق داره(دوشاخه به پریز بود) یا نه وقتی برق نگرفتش جسور شد و سراغ پروانه رفت گفت امتحان میکنم ببینم سفته یا نه کمی دورش داد وقتی دید روونه گفت روشن کن با روشن کردن کولر یک دفعه گچ بنایی و کاغذ بود که به سر و روش ریخت و کلاسو از خنده ترکوند فقط حدود ربع ساعت بهش میخندیدیم حتی بعضی بچه ها از شدت خنده از سر میزشون افتادند !!!!!1 یکی از بچه ها پودر گچو تکه های انبوه کاغذا رو ماهرانه پشت پره قرار داده بود طوری که اثری از تکه های کاغذ و گچ روی پره ها نمونه خنده ها اونقدر شدید بود که حتی وقتی با صورت گچ آلود رفت ناظمو بیاره کلاس هنوز جلوی ناظم بهش میخندیدیم . طفلک آقا معلم
![]()
یادمه اولین بار در دوره راهنمایی که دبیر دینی میخواست احکام نماز رو درس بده در یکی از جلسات موارد ابطال وضو رو خواست درس بده. رفت پای تخته نوشت :
1- وارد بودن نجاست ب بدن
2- غصبی بودن لباس و محل وضو(بدون اجازه صاحب)
3- خارج شدن باد از شکم ........
اینو که گفت خنده کلاس متوقف نمیشد حتی خودش هم که میگفت نخندید خندش میگرفت دوباره میگفت نخندید باز هم ...![]()
دیدم تاپیک یه هشتصد روزی هست که خاک خوره و کسی نیست حرف بزنه گفتم بزار دوباره افتتحاش کنم
توی سالای آخر راهنمایی و اول دبیرستان مسئول کتابخونه بودم ، بعدش میرفتم قشنگ فضولی میکردم توی اخلاق معلما بعد میفهمیدم چه کتابی دوست دارن بعد سر زنگی که باهاش داشتیم میدادم بعد یه لحظه یه نگاه به کتاب مینداخت ، خودتون هم میدونید که کتاب رو وقتی دستت بگیری دیگه نمیفهمی کی دستت اومده و کی شروع به خوندن کردی ، یهو سرش رو بالا میاورد میدید نصف زنگ رفته، یکی داره آهنگ گوش میده
یکی داره دوز بازی میکنه
، یکی داره کشتی میگیره
! بیشتر موقعی که معلم میخواست امتحان بگیره این کار رو میکردیم تا یکم از وقتش بره بعدش وقت نکنه امتحان بگیره
!زنگ تفریح هم بچه ها تشویقم میکردم خیلی حال میداد
!
یکی دوسری این کار رو کردیم ، بعدش دیگه کلک نگرفت ، حتی پرواز هم میکردی دیگه حواسش پرت نمیشد
اما خداییش اون سالا تقصیر خود بچه ها بود که نصفشون تجدیدی آوردن!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)