بیایید
شماره کنید
زخمهای پشت مرا
به شمارهی دوستهای من میرسید
ببخشید
اگر برای دوستییتان جایی نیست!
بیایید
شماره کنید
زخمهای پشت مرا
به شمارهی دوستهای من میرسید
ببخشید
اگر برای دوستییتان جایی نیست!
احساس مي كنم
جنگل
به طرف شهرمي آيد
احساس مي كنم
نسيم در جانم مي وزد
احساس مي كنم
مي شود
در رودخانه آسفالت پارو زد و
قايق راند...
همه اين احساس ها را
عشق تو به من بخشيده است.
رسول يونان ( به ياد عزيز دوست فوق العاده ارزشمندي كه منو با اين شاعر خوب آشنا كرد )
برای پنبه شدنه هر چه رشته بودیم
هر کاری که می شد کردیم
هر حرفی که می شد زدیم
شاید هم همه ی این کارها را
برای برپایی مجسمه ی غرورمان بود که کردیم
به هر حال
حتی پشیمان هم نشدیم
این فاجعه نیست ؟
اين چراغ قرمز
که عمری پشتش منتظر ماندهای
تا سبز شود
و بگذری،
سوخته است
سبز ندارد
بودن تو کنارمن
بوسیدن تو بدون شرم
بوییدن تو بدون ترس
قدم زدن کنار تو بدون لرز
خندیدن باتو بدون مکث
هستند همگی رویا
رویایی درآرزوی محال
حسن عامری
-گله به گرگ زد!
سگ
هار شده بود.
براي شكستن
يك ، نه كافي بود
ترحم بهانه ايست براي تَرك برداشتن ِ
انتهاي من
كافي ست !
نگاه كن آسمان سكوت مرا بغض كرده
بیا
این تکه ابر را
ببریم بالای سر آن درخت
که سال ها قبل
در بحبوحه عشق اساطیریمان
در پشت باغ های سهراب
کاشته بودیم
هواشناسی اعلام کرد،
در تمامی دشت های خاطره هایمان
باران نخواهد بارید
دلواپس آن
واژه دوستت دارم ی است
که بر قامت آن درخت
جا گذاشته بودیم..
Last edited by amir 69; 19-05-2009 at 12:30.
دیگر دنبالت نخواهم گشت
رد پای تو
به قلبم می رسد..
رسول یونان
مدتیست دیگر صدايم را نمیشنوی
صدایت را نمیشنوم
درست از همان روز که گفتی تنهایت نمیگذارم ...
مینويسم
شاید بخوانی
اما حالا دیگر خواندنت هم دردی را از من دوا نمیکند
میدانی
روزها میگذرند
ماه ها میگذرند
و سالها نیز خواهند گذشت
اما چيزی در من تغيير نمیکند ...
هیچ چيز
انگار كه چيزی را گم کرده باشم
هر روز به دنبالاش میگردم ...
نمیدانم گم کردهام
یا جایی جا مانده است
یا شاید تو آن را با خود بردهای !
جایش خالی است ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)