يوبابا خطاب به سن (بعد از اينكه زيپ دهنشو به خاطر درخواست كار ميكشه !) :
تو فقط يه آدم ضعيف بي فايده و بدرد نخوري
به علاوه اينجا جاي آدما نيست
اينجا هشت ميليون كله هست كه بدناشون دارن خستگي در مي كنن
پدر و مادرت خيلي گرسنه بودن
مهموناي ما غذاشونو مثل خوك با حرص و ولع ميخورن
اونا مثل خوك باقي مي مونن تا هر چقدر ميخوان بخورن
تو هم به شكل خوك در مياي
يه بچه خوك دوست داشتني
شايدم يه تكه زغال سنگ
كاركنان حمام يوبابا :
ما نيميتونيم بوي گند آدميزاد رو تحمل كنيم
اونو پيش ما نفرست
سن :
سه روز كه از غذاي ما بخوره بوش از بين ميره
اگه از بين نرفت محاكمه اش كنيد ، بجوشونيدش يا هر كاري كه ميخواييد بكنيد!
چيهيرو بعد از ديدن رفتار دوگانه هاكو :
خانم لين اينجا دو تا هاكو داريم ؟
چيهيرو ؟ اين اسم من بوده ؟
هاكو :
اوهوم .. يوبابا با عوض كردن اسماشون بر اونها فرمانروايي ميكنه
اينجا اسمت سن_ه ولي اسم واقعيت رو مخفي نگه دار
چيهيرو :
اون همون كارو با منم كرده ، اسم من سن شده
هاكو :
اگه اسمتو فراموش كني هرگز راه خونه ات رو پيدا نميكني
... من ديگه اسممو يادم نمياد
يوبابا به سركارگر : يه مزاحم داريم
جمجمه كنار يوبابا : آدميزاده !
چيهيرو : چرا اين رنگيه ؟
لين : چقدر خنگي ! نفهميدي چرا اين رنگيه ؟
اينقدر نمك توي اين آبه كه رنگش كاملا تيره شده
با اين آب تيره كسي لجن رو نميبينه !
چيهيرو :
نميتونيد يه راهنمايي كنيد كه چكار كنم ؟
ميخوام هاكو به شكل اولش برگرده ، خيلي وقته كه نديدمش
زنيبا :
اينطوري برات راحتتره چون خيلي وقته نديديش راحتتر فراموشت ميشه ، به زودي ديگه اصلا به خاطر نمياريش!
گوشه هايي از متن ترانه اي كه در تيتراژ پاياني ميشنويم :
هر وقت كه زمين ميخوريم ،
به آسمون آبي بالاي سرمون نگاه مي كنيم
و با رنگ آبي اون بلند ميشيم
...
جايي يه صدايي از اعماق قلبم بهم ميگه
روياهاتو ببين
نذار سرگردان بمونن
ما از غم يا اندوه دردناك زندگي شما صحبت ميكنيم
...
ما هر گز نمي خواهيم فراموش كنيم ،
در هر خاطره ي گذرايي هميشه نشانه اي براي شما وجود داره.
وقتي كه يه آيينه شكسته ميشه ،
تكه هاي متلاشي شده روي زمين پخش ميشن
اونوقته كه نگاههايي از زندگي جديد دور تا دور ما منعكس ميشه
پنجره آغاز
...