سلام
من یه نصفه نیمه شاعرم...یعنی تازه فهمیدم شاید همچین استعدادی دارم...
می خواستم کسایی که استادند توی شعرام منو راهنمایی کنن...مثلا بهم بگن چه شعرام از قانون ادبی چه اشکالی داره و در موردشون نظر بدن..
مشتاق نظر و راهنماییتون هستیم
اینم اولین شعرم:( در واقع اولین شعری که گفتم نیست..اولین شعریه که می ذارم..نظر یادتون نره)
آنوقت که از پیشتان رفتم
آنوقت که فرشته ی مرگ
اسایش را بر وجودم کشید
وجانم را گرفت
برایم گریه کنید
زجه بزنید
بی رحم ها
گریه کنید و بگویید
و بپرسید از خود
که چرا مرا اینقدر آزردید؟
بر سر خود بکوبید و بدانید
جایی که من میروم از اینجا بهتر نیست
من بی رحم نیستم
ولی شما رحم را در من کشتید
صدایم را خفه کردید
قفل و زنجیر به پاهایم بستید
گریه را همدم من ساختید
وتنهایم گذاشتید
وحال،من
با تمام نفرتی که دارم
شما را ترک می گویم
در تمام عمرم
مثل دستمال کهنه ای بودم و
بی ارزش
ترکتان می کنم
تا قدر آن دستمال
که گرد و غبار زندگیتان را
بر وجودش کشید
بدانید
بر سینه ی خود بکوبید
صدای ناله ی شما مرا سر زوق می آورد
از اینکه شما از رفتنم
از نبودنم زجر بکشید
لذت می برم
همانطور که شما با از بین بردن من
لذت می بردید
خودتان نگذاشتید
که عاشقتان باشم
نفرت را در دلم سبز کردید
وآب دادید
این موجود بی حس
حاصل کاشت شماست
به محصول بی فایده ی خود
نگاه کنید
ببینید چه تکیده شده
در کفن سفیدی پیچیده شده
که از لباس عروس برایش
زیباتر و قشنگ تر است
تنهایتان می گذارم
تا ذره ذره ذجری که بر من
من بی روح و خسته
تحمیل کردید،حس کنید
روزی دوباره همدیگر را خواهید دید
و امیدوارم همانطور که همه می گویند
ما همه
از خاطر هم پاک شده باشیم
چون پاره های آتش
از نفس های درد آور شما
که بر روحم می ریزید
برایم شیرین تر است