استواری ام بیهوده نیست
قاف…مانده از عشق
هنوز…
استواری ام بیهوده نیست
قاف…مانده از عشق
هنوز…
هر وقت از تو خواستم دستم را بگیری بگیر
نه هر وقت که فرصت کردی !
شاید آن وقت من فرصتی نکنم
تا دستت را بگیرم ...
ساعت ها کند می دوند
زمانی که قرار است
دقیقه ای رسد
که تنها برای ثانیه ای تو را ببینم!
عشق پــر
وفا پـــر
آزادی پـــر
دل ها پــر پـــر
کلاغ پر دیگر بازی کودکانه نیـــست!
نه این رویاها
نه این پرندگان
ونه این قطار
مرا به تو نخواهد رساند
تو سال ها دور شده ای با روباهی که در چشم هایت حیله می کرد
حالا می فهمم
این همه سال بیهوده چشم به راهت دوخته بودم
دود شده ای تو،
دود
چون سیگاری در دستان یک کارگر ساده !
سعید امکانی
موج ها
ابرهاي در حركتند
و دريا
نيمي از آسمان افتاده بر خاك
اين را
تمام پرندگاني كه در دوردست ها
پر بازمي كنند
ميدانند
دريا
همان درياي هميشگي
وباد
ديوانه اي كه خودش را
به پنجره مي كوبد
هيچ چيزي تغيير نكرده
تنها شعر
شكل نبودن تورا گرفته است
و زندگي
طعم تلخ بادامي
كه در دهان انداخته ام
یاسین نمک چیان
در رؤیا گولم می زنی
در واقعیت به من می خندی
من
دانسته به این خواری تن می دهم
بیماری کدام یک از ما
مهلک تر است؟…
باران می بارد
آهوان بدون چتر
در دشتها پرواز می کنند
شقایق ها آواز سر می دهند
........
برای من اما باران
تنها شرشر مضحکی است
که از چشمان دلقکی می بارد.
دیگر نبار باران!
هیچ کس برای شکر گزاری به تپه ها نخواهد رفت.
ولنتین؟
مرخصی ندارم
به خاطر تو از سربازی فرار نمی کنم
هدیه ام را که شیشه ای از شراب هفت ساله باشد
در قمقمه ی جا مانده ام بریز
با کمی شکلات برایم پست کن
برای از یاد بردن فرمانده ام
که عجیب شکل تو دستور می دهد
نیاز می شود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)