میشه یه نفر پیدا بشه
دوتا موش پنجاه کیلویی بهم قرض بده ؟
می خوام خونم رو خلاص کنم از شر گربه .
....................
DRATS
Can anyonelend me
؟Two eighty-pound rats
I want to rid my house of cats
میشه یه نفر پیدا بشه
دوتا موش پنجاه کیلویی بهم قرض بده ؟
می خوام خونم رو خلاص کنم از شر گربه .
....................
DRATS
Can anyonelend me
؟Two eighty-pound rats
I want to rid my house of cats
اگه می خوای با من عروسی کنی اینه اون کارهایی که باید انجام بدی:
باید یاد بگیری که چه جوری یه خوراک مرغ عالی بپزی
باید جوراب های سوراخ سوراخم رو بدوزی
ذهن اشفته ام رو آروم کنی
کفش هام رو همیشه پاک و براق نگه داری
وقتی هم که من استراحت می کنم
برگ ها رو با چنگک جمع کنی
موقعی که تگرگ یا برف می باره پاشی
سر راه رو پارو کنی
وقتی هم حرف می زنم ساکت و آروم باشی
دیگه بگم-هی-کجا در رفتی؟
یه خونه ی درختی یه خونه ی راحت و آزاد
خونه ی راز من و تو خونه ی بخت
یه خونه اون بالاها روی شاخه های پر برگ درخت
دنج ترین خونه ی عالمه.
یه خونه توی خیابون یه خونه ی پاک و پاکیزه
که موقع رفتن توش آدم باید حتم کنه که پاش تمیزه
خونه ای نیست که اصلا من بخوام یه وقتی
خوشا زندگی توی همین خونه ی درختی
این شما و این هم پسر نامرئی
توی یه خونه ی خوشگل نامرئی
که داره میده یه تیکه پنیر نامرئی
به یه موش نامرئی
وای عجب تصویر قشنگیه منم می خوام !
میشه بی زحمت یه تصویر نامرئی بکشی برام ؟!
کریستف کلمب گفته که گرده دنیا
حتی یه کلمش رو هم باور نکنین ها !
چون خودم بودم دم لبه ی دنیا
نشستم روی لبه که باد وحشی می چرخه اونجا
یواشکی از روی لبه رف مانندش دیده م که ابر آبی رنگ پیچ و تاب می خوره
رو هوا و حالا می تونم بهتون بگم که ای پسرا و ای دخترا
صافه صافه دنیا ...
عكس توي آب
هر وقت توي آب يه آدمي رو مي بينم
كه سروته وايساده
نگاش مي كنم و هرهر مي خندم
گو اينكه نبايست اينكارو بكنم
چون شايد توي دنياي ديگه اي
در زمان ديگه اي
در جاي ديگه اي
چه بسا درست وايساده همون آدم
و اين منم كه سروته وايسادم !
زبان تن
پاهام گفتند:اهای!بیا بریم رقص
زبانم گفت:بیا چیزی بخوریم
مغزم گفت:چه طوره یک کتابه خوب بخونیم
چشم هام گفتند:بهتره چرتی بزنیم
پاهام گفتند:نه؛بریم قدم بزنیم
پشتم گفت:بریم ماشین سواری
باسنم گفت:تا شما تصمیم می گیرید من می نشینم این گوشه
روياي اسب آبي
روزي يك اسب آبي به نام هايدي،
به فكرش رسيد كه پرواز كند.
او يك جفت بال درست كرد و بالها را به خود بست،
بالا هايدي! پرواز كن هايدي! بدو هايدي! برو!
هايدي به بالاي كوهي پر از برف رفت،
برف هايدي! يواش هايدي! ليزه هايدي! هو!
بالا آبي آسمان بود و پايين درياي بيكران
كجا هايدي؟ نه هايدي! واي هايدي! بو!
پايان خوش:
هايدي بال زد و اوج گرفت، بالا و بالاتر
حالا هايدي! بالا هايدي! عاليه هايدي! پوپ!
و مثل يك عقاب در ابرها گم شد.
بلند هايدي! پرواز كن هايدي! خداحافظ هايدي! پوپ!
پايان ناخوش:
هايدي مثل قوباغه جستي زد و مثل سنگ افتاد.
سنگ هايدي! منگ هايدي! دنگ هايدي! تُلپ!
و زخمي شد و كم كم در آب دريا غرق شد.
هاي هايدي! واي هايدي! آي هايدي! قُلپ!
پايان جوجه اي:
و هايدي به آسمان نگاه كرد و بعد به دريا نگاهي انداخت.
دريا هايدي! آزاد هايدي! خطرناكه هايدي! نه؟
بعد به خانه برگشت و چاي گرم و كيك خورد.
اينم از هايدي، هي هايدي! چي بگم؟
كنترل دنيا
روزي خدا با لبخند به من گفت:
ببينم، دلت مي خواد براي مدتي دنيا رو تو بگردوني؟
گفتم: بله، به امتحانش مي ارزه.
بعد پرسيدم:
محل كارم كجاست؟
چقدر حقوق مي گيرم؟
كي براي ناهار مي ريم؟
بعدازظهر كي مرخص مي شم؟
خدا گفت: اون گردونه رو بده به من!
اينطوري حتما كار دنيا رو به هم مي ريزي.
عاشق كه شدم
عاشق كه شدم
دنيا يه بادكنك بزرگ قرمز شد و هوا رفت
انقدر بالا و بالاتر رفت
كه به خورشيد چسبيد و تركيد
حالا مواظبم دفعه بعد كه عاشق شدم
يه نخ به سر دنيا ببندم
كه خيلي بالا نره...
آخه ، مي ترسم اين بار هم ، يا گمش كنم يا بتركه!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)