تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 211 از 640 اولاول ... 111161201207208209210211212213214215221261311 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,101 به 2,110 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2101
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    دستور بده كه صندلي را بكشند
    دستور بده كه صندلي را بكشند
    ما منت مرگ را نخواهيم كشيد
    دستور بده كه صندلي را بكشند!

  2. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2102
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ناگاه به يك نگاه بيرون آورد
    مي خواست كه ...
    ...
    اشتباه بيرون آورد .
    آن شعبده باز پير يك روز مرا
    از داخل اين كلاه بيرون آورد .

  4. #2103
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چندی است که با خواب خودم تنهایم

    از چوب تراشیده شده رویایم

    تنهایی ام از مرگ به من ارث رسید

    من پیر قبیله ی مترسک هایم

  5. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #2104
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    گریه هایم عاشقانه می خورد بر سقف قلبم
    یاد ایام تو داشتن می زند سیلی به صورت
    باورت شاید نباشد مرده است قلبم ز دستت
    فکر آنکه با تو بودم..با تو بودم شاد بودم
    توی دشت آن نگاهت گم شدن در خاطراتت


  7. #2105
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض


    نگاه ساکت باران به روی صورتم دردانه می لغزد
    ولی باران نمی داند که من دریایی از دردم
    به ظاهر گرچه می خندم
    ولی اندر سکوتم سخت می گریم.

  8. 2 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2106
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من دیدم تو را که
    لبخند می زدی به احساس های من!
    من شنیدم که
    هزاربار می گفتی : دوستت دارم !
    من احساس کردم
    کاملا احساس کردم که
    دست های لرزانم را گرفتی و .... تابستان شدم !
    من دیدم ، شنیدم و کاملا احساس کردم ...
    من ...
    این فلسفه بیدار شدن از خواب ، عجیب مرا اذیت می کند !!!

  10. 5 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2107
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    قـرارِ آخـره اما… بـرایِ اولیـن بـاره

    که قلبم خالی از عشقه … که حرفام نقطه چین داره



    کجـا رفتـه هیاهـویِ هـزار و یک شبِ رویا ؟

    کجـا جا مـونده مجـنـونِ همیشه عاشقِ لیلا ؟



    تو کـه توُ شهرِ تاریکی ، به آغـوشـم امون دادی

    چـرا خـورشـیدِ قلبت رو به نامحرم نشون دادی ؟



    دیگه حرفی نمی مونه… دیگـه وقتِ رهائیـه

    تهِ این کوچه ی بن بست ، دوراهـیِ جدائیـه !




    نگام کردی و لرزیدم ، هوایِ رفتنت سرده

    مقصر نه منم نه تو ... فقط عشقه که نامرده !



    غـروبِ روبـروی ما ، شبـو کم کم رقم می زد

    تو می رفتـی و تنهائی به سمت من قدم می زد

  12. 4 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2108
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    وقتـی بیـنمـون یه دنیـا حرفه ... امـا الکـی


    وقتی شبـهامون پره ، از گریه ی یواشکـی







    وقتـی ما زنـدونـی یـه خونه غرق ماتمیم


    پس چرا منتظریم ؟ ... چرا هنوزم با همـیم ؟!







    بینِ دسـتـامون فقـط فاصـله هایِ سـرده


    حلقـه ی زوج من و تو خیلی وقته فـرده !







    می بینی ؟! قصه ی ما حتی تو اوجش ، پَــسـته


    جـاده ی زنـدگـی ما ، آخـرش بن بـسـته







    بیـا تنـهـائیـمونو تو خـونـه تنـها بـذاریم


    مرغ عشقـو با دروغاش تو قفس جا بذاریم







    یه خداحافـظ بگیـم ، وقتـی سلامی نداریم


    بریم و توُ جاده ی رها شدن پا بذاریم

  14. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2109
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    باز با آن دیگری دیدم تو را
    جای قهر و اخم خندیدم تو را

    باز گفتی اشتباهت دیده ام
    گفتمت باشد ، بخشیدم تو را

    باز هم این قصه ات تکرار شد
    با رقیبان رفتنت انکار شد

    آنقدر کردی که دیگر قلب من
    از تو و از عشق تو بیزار شد

    آن رقیبان یک شبت می خواستند
    ذره ذره پاکی ات می کاستند

    شب به مهمان خانه ات مهمان شدند
    صبح اما از برت برخاستند

    آمدی گفتی پشیمانی دگر
    زین پس اما پاک می مانی دگر

    گفتمت توبه به گرگان چاره نیست
    گفتی ام چون کوه ایمانی دگر

    گفتمت باشد بخشیدم تو را
    اخم وا کردم و خندیدم تو را

    زین حکایت ساعتی نگذشت تا
    باز با آن دیگری دیدم تو را

  16. #2110
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    رفتي ،

    خنديدی و چشماتو بستي ..

    .

    .

    .

    .

    امشب تمام مردم شهر

    يك لحظه دلتنگ ات مي شوند .

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •