تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 119 از 638 اولاول ... 1969109115116117118119120121122123129169219619 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,181 به 1,190 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1181
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    يكي بود، يكي نبود
    اينگونه است كه تمام قصه ها
    با حكايت فاصله ها
    آغاز مي شوند

  2. #1182
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    يكي بود، يكي نبود
    اينگونه است كه تمام قصه ها
    با حكايت فاصله ها
    آغاز مي شوند

    خیلی خیلی قشنگ بود . شعر خودته خانمی؟

  3. #1183
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    چه دشوار است،
    راز چشمانِ ترا دانستن
    و خموش از کنارَت گذشتن!

    از گریبانِ تنگِ غنچه ها بپُرس
    غوغای دل تنگی ام را!


    و آنگاه که
    در حریر احساسم حلول می کنی
    در اشتیاق چشمانم شعله می شوی
    و دست هایم غزل غزل ترا می سرایند

    این تندیس ِ محزونِ من است،
    وارثِ ناسپاسی های عشق
    و تازیانه های روزگار...!

  4. #1184
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دلم باز
    راهی قبرستان می شود
    راهی عود و گلاب
    راهی مویه های عاشقان
    راهی دل تنگی های بی امان

    می خواهم بیایم
    اندوه هزار ساله ی این سنگ را بشویم
    با اشک جان

    می خواهم بیایم
    ببارم در ساکت چشمانت

    می خواهم بیایم
    بازوان شلاق خورده ام را بپیچم
    به دور قاب عکس بی جانت

    می خواهم بیایم به میعادگاه
    آخر آنجا
    خاکستان دل من است!

    شبی یاد دارم
    از تلاقی نگاهمان بسوختیم تا آسمان

    حالا بنگر!
    رقصان است هنوز آوای سوختنم

    به تماشایم نمی آیی؟

    از حوالی شانه هایت بی سایه عبور می کنم

    به پیشوازم نمی آیی؟

    مینای دلم را شراب خواران شکسته اند

    بندزن دلم را نمی یابی؟

    سنگین است
    بغض این سکوت در هوای تاریک سینه ام

    به فریادم نمی رسی؟

    از کوچه های خیس خواب هایم عبور می کنی

    چشم هایم را به خاطر نمی آوری؟

    می خواهم
    چنگ بزنم به ریسمان های مهتاب

    دعایم نمی کنی؟

  5. #1185
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دل مرده ام بدون تو،

    اما مسیح من ....

    یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن....

  6. #1186
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    خیلی خیلی قشنگ بود . شعر خودته خانمی؟
    مرسي دوست جون!
    آره خودم گفتم

  7. #1187
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    من تمام شعرهايم را
    در وصف نيامدنت سروده ام
    و اگر يك روز ناگهان ناباورانه سر برسي
    دست خالي ، حيرت زده
    از شاعر بودن استعفا خواهم داد
    نقاش مي شوم
    تا ابديت نقش پرواز را
    بر ميله ميله ي تمام قفس هاي دنيا
    خواهم كشيد

  8. این کاربر از Ar@m بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است

    a@s

  9. #1188
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    حالا که

    سرآغاز رهایی ام
    گذشت و عبوراست
    چشم هایم را
    از این خاکستان کوچ می دهم
    تا ...
    تا دیگر
    حقارت صورت های هزار چهره
    نگاه ام را نیازارد
    نگاهی که دُردی کِش مستان بود
    و دلستانم را
    راهی سکوت و صبر ....

  10. #1189
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    شبي كه پيدايش كردم
    چشمهايش آبي بود
    و گذرگاه فريادش سرخ
    اصيل بود و بلند
    از نژاد اسبها و مرغابي ها
    به خانه بردمش
    شست و شويش دادم
    نامش را پرسيدم
    نامي نداشت!
    اسمش را گذاشتم يلدا !
    شبي گفتم : يلدا ! بعد از طهرها مي خوابي؟!
    خنديد ، گفت :
    با چشمهاي آبي ، مگر مي توان خوابهاي سبز ديد
    با اين همه جيرجيرك كه به آنتن خانه ها چسبيده است !
    گفتم :
    يلدا ! يلدا !
    تو مي ماني و آنها مي ميرند
    فقط ده روز تحمل كن!
    يلدا شمرد ، ده روز تمام !
    ولي جير جيركها نرفتند
    يلدا گريست ، ده روز تمام !
    اما جيرجيركها نمردند
    فصلها گذشت و يلدا شمرد
    پاييز ماه ،
    در اولين توقف جيرجيركها
    يلدا مرد !
    حالا ده سال است كه جيرجيركها نمي خوانند .

    شبي كه پيدايش كردم چشمهايش آبي بود
    وگذرگاه گلويش سرخ
    اصيل بود و بلند
    از نژاد اسبها
    و
    مرغابيها… !

  11. #1190
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    در انزاوای کدام واژه به سکوت نشسته ای ؟؟؟

    واژه های بارانی ات را
    در پستوی کدام ابر دل گرفته به بغض کوچ داده ای
    مگر نمی دانی
    این سیاهه و خامه باری گران دارد
    سخن از سالها و انتظاری مهجور دارد
    نه ... !!!

    دیگر سراغ کفش هایت را نگیر
    پا برهنه کوچ کن ... !!!

    مگر نه آنکه
    پاهایت عمری درد ناهمواری را کشیده است !!!

    مگر نه آنکه
    نبض پاهایت هماره همنفس غربت جاده ها بوده است

    مگر نه آنکه
    عمری همنشین خامشان و خاکسترنشینان بوده ای

    دیگر چه فرقی می کند
    که نام ترا
    اهالی کوچه های جنوب به یاد بیاورند یا نه
    و یا در تبسم قاصدک ها
    نام ات بر باغچه همسایه شکفته شود یا نه

    آه که انگار ٬ دیگر آنِ خود نیستم
    پس بی هی و هیجار
    بی بهار و بی پرستو
    کوچ کن ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •