هم قلب تو اگر عاشق نبوده ام
جز با تو این چنین
با قلب خویش هم ، صادق نبوده ام
من مثل یک درخت
گل پوش می شوم
در بطن هر بهار
تا یک درخت سبز
از تو به یادگار
باشد در این دیار
مولای سبز پوش ، یادت به خیر باد
هم قلب تو اگر عاشق نبوده ام
جز با تو این چنین
با قلب خویش هم ، صادق نبوده ام
من مثل یک درخت
گل پوش می شوم
در بطن هر بهار
تا یک درخت سبز
از تو به یادگار
باشد در این دیار
مولای سبز پوش ، یادت به خیر باد
دي پي تجربه از كوي تو بيرون رفتم
به گماني كه مرا از تو شكيبايي هست
جان شيرين ز غم عشق به تلخي دادم
به اميدي كه ترا لعل شكرخائي هست
ترسم اين قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را
يار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
به مژگان سیاه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
مرا بی آن که خود خواهمچه رنجی می کشد
اسیر زندگی کردی
خداوندا تومسئولی
خداوندا تو می دانی
که انسان بودن و ماندن
دراین دنیا چه دشوار است
آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
تو پرده پيش كشيدي و ز اشتياق جمالت
ز پرده ها بدر افتاد رازهاي نهاني
یکی آن شب که با گوهر فشانی
رباید مهر از گنجی که دانی
دگر روزی که گنجور هوس کیش
به خاک اندر نهد گنجینه خویش
شاید مهر غم بر لبانم پایدار ماند
و چنگال تیز زمان با بیرحمی
برای همیشه گلویم را بفشارد
و سینه ام مرا از درون زخم زند
اما می مانم و برای ماندن
با این تقدیر شوم خواهم جنگید...
دل زود باورم را به کرشمه ای رُبودی
چو نیاز ما فُزون شد، تو به ناز خود فُزودی
به هم اُلفتی گرفتیم، ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
یارب چه شدی اگر به رحمت
باری سوی ما نظر فکندی؟
یکچند به خیره عمر بگذشت
من بعد بر آن سرم که چندی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)