تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 92 از 638 اولاول ... 4282888990919293949596102142192592 ... آخرآخر
نمايش نتايج 911 به 920 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #911
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خسته ام از این همه دیوارها
    از حضور مبهم هنجار ها

    از همین سقفی که در بالای سر
    می شود محدوده ی افکارها

    از غل و زنجیر و بند و ریسمان
    رام گشتن زیر این افسارها

    هی قناعت کردن و قانع شدن
    زندگی در گوشه ی انبارها

    ترس از رک گفتن و آزادگی
    در اسارت ماندن خودکارها

    سر سپردن چشم بسته بی هدف
    پیروی کردن از این بردارها

    بی نصیبی از تمام سهم خود
    خوردن سهم تو در دربارها

    از غم بیکاری و درماندگی
    دود کردن در خفا سیگارها

    باز هم شاید ولی اما اگر
    خسته ام از این همه انگارها

    خسته ام من خسته ام من خسته ام
    خسته ام از این همه تکرارها

  2. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #912
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از من به تو که بین زمین و زمان گمی
    از من به تو که مملو سوء تفاهمی
    از من به تو که هستی من را گرفتی و
    کردی برای آتش چشم خود هیزمی
    از من به تو که موجب نابودی ام شدی
    خوردی فریب دانه ی ممنوع گندمی
    از من به تو که لحظه ی دیدار آخرت
    در دیده ات نبود نشان از ترحمی
    از من به تو که بعد سفر کردنت ندید
    دیگر کسی به روی لبانم تبسمی
    آیا هنوز شک به من ساده میکنی؟
    آیا هنوز مملو سوء تفاهمی؟؟؟

  4. #913
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    پست ها
    118

    پيش فرض

    من برای تو چه بوده ام جز خواهشی تکراری؟
    تو برای من چه بوده ای جز آرزویی دست نیافتنی؟
    من از تو چه خواستم جز جرعه ای محبت؟
    تو در جوابم چه گفتی جز از سنگی دلت؟
    من با اینهمه در تو حیرانم که چگونه دلم میبری
    کین دل با اینهمه غرور رو به ناکجا میبری
    زیبای من کاش مرا لحظه ای حتی میفهمیدی
    که من به همان رویای لحظه ای از تو قانعم
    باز هم خواهشم بشنو و کمی آرام تر برو
    شاید فقط شاید اینبار دلت سوی من چرخید
    بخدا که اگر سهمی از عشقت ببرم جفایی نیست
    مستحق بودم و وصالت درخور و شایسته من است

  5. #914
    داره خودمونی میشه Whansinnig's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    پست ها
    124

    پيش فرض

    "چه دلنگراني ها گاه
    وقتي كه بامني "
    وجود يخ زده ام را
    تسخير مي كند
    و قلب خمارم را
    زخم زنان
    در ميان برف هاي سرد زمستان
    جا مي گذارد

    و چه اميدهايي گاه
    ذهن خالي ام را
    به اميد وعده هاي سرد و توخالي
    در كوچه هاي خاكستري شب
    رها مي كند ...

    تنها
    به يك بهانه ...

  6. #915
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تبریک به تو ای که مرا یاد نکردی
    رفتی و دگر این دل ما شاد نکردی

    من رهگذری بودم و از پیش تو رفتم
    هستم دعاگوی تو افسوس که رفتی

  7. #916
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ازپشت شيشه هاي بزرگ دلتنگي
    گريه مي كنم.

    آرزو مي كنم،
    كاش براي يك لحظه،
    فقط يك لحظه،
    آغوش گرمت را احساس كنم...
    مي خواهم سر روي شانه هاي مهربانت بگذارم
    تا ديگر از گريه كم نشوم

    من از هراس رفتنت،
    هميشه خواب هاي طلايي ام را
    ساده از دست داده ام.

    پس از اين،ديگر
    نه به خوابِ قاصدکي خواهم رفت
    و نه تو؛

    روياي شبانه ام را به بازي بگير!
    نمي دانم به کجاي اين قصه بايد عادت کنم...

    وقتي تو مي روي
    و من حتي
    در ميان اشک هايم نيز
    آواره مي شوم...

  8. #917
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    به خداحافظيِ تلخ تو سوگند نشد
    که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
    با چراغي همه جا گشتمو گشتم در شهر
    هيچ کس!
    هيچ کس اينجا به تو مانند نشد
    خواستند از تو بگويند شبي شاعرها
    عاقبت با قلم شرم نوشتند
    "نشد."

  9. #918
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    کاش در لحظه ها در راه قدم های تو قربانی می شدند
    آن گاه قلب من برای همیشه
    در بی قراری دیدن چشمانت می تپید
    آن گاه قلب من برای همیشه
    از چشمه ی عشق می نوشیدی و سیراب نمی شدی
    آن گاه تا ابد
    دلم در آتش نگاهت خاکستر می شد
    آن گاه واژه های همیشه
    در تمنای برای تو نوشتن می سوختند.
    کاش لحظه ها در راه قدم های تو قربانی می شدند
    آن وقت دلهره در شعرم پرسه نمی زد
    و آفتاب هرگز نمی مرد
    و شب در دل ها ترانه نمی خواند
    کاش لحظه ها در راه قدم های تو قربانی می شدند
    آن گاه هرگز
    گرد پیری روی گیسوی تو نمی نشست
    و قامت بر افراشته تو خم نمی شد
    کاش لحظه ها می خفتند، می مردند
    اما تیک تاک ساعت
    طومار نوشته هایم را در هم می یچید
    و ذره ذره وا ژه ها را آب می کرد
    اما باز هم لحظه ها در گذرند
    و زمان به نوشته هایم می خندد
    و قهقهه هایش مرا از درون می سوزاند...

  10. #919
    آخر فروم باز omid.k's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    Basin city
    پست ها
    2,500

    پيش فرض

    به خداحافظيِ تلخ تو سوگند نشد
    که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
    با چراغي همه جا گشتمو گشتم در شهر
    هيچ کس!
    هيچ کس اينجا به تو مانند نشد
    خواستند از تو بگويند شبي شاعرها
    عاقبت با قلم شرم نوشتند
    "نشد."
    سلام
    متاسفم که تاپیک را شلوغ می کنم

    کار بسیار زیبایی بود خیلی لذت بردم خصوصا از پایان بندیتون
    پیگیر کارهاتون هستم
    موفق باشید

  11. این کاربر از omid.k بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #920
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    به خداحافظيِ تلخ تو سوگند نشد
    که تو رفتي و دلم ثانيه اي بند نشد
    با چراغي همه جا گشتمو گشتم در شهر
    هيچ کس!

    هيچ کس اينجا به تو مانند نشد
    خواستند از تو بگويند شبي شاعرها
    عاقبت با قلم شرم نوشتند
    "نشد."
    واقعا قشنگ بود!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •