تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 81 از 638 اولاول ... 317177787980818283848591131181581 ... آخرآخر
نمايش نتايج 801 به 810 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #801
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ای معنای انتظار یک لحظه بایست

    دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست
    یک لحظه بایست و یک جمله بگو،
    تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟

  2. #802
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نمیشه با خیالت تموم عمرو سر کرد
    نمیشه بی حضورت خستگی هارو در کرد
    نمیشه قاصدک ها بی خبراز تو باشن
    برای دیدنت از، خوابه یه لحظه پاشن
    نمیشه تو خیابون منتظرت بمونم
    نمیشه نامه هامو بدون تو بخونم
    نمی تونم بمونم یه لحظه در کنارت
    نمیشه بگذرم از اون همه خاطراتت


    با تو نمیشه حس کرد طعم یه زندگی رو
    با تو نمیشه فهمید معنی سادگی رو


    نمیشه باورم شه می خوام جدا شم از تو
    می خوام برم از اینجا می خوام رها شم از تو

    اما دلم شکسته از دوریه نگاهت
    خسته ام از این همه نشستن سر راهت
    دیدن تو یه رویاست اونم فقط تو خوابه
    ندیدن تو مثل دیدن یک سرابه


    با تو نمیشه حس کرد طعم یه زندگی رو
    با تو نمیشه فهمید معنی سادگی رو

  3. #803
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    منو زنده کن دوباره، منو از سایه رها کن
    با نگاه مهربونت منو از خودم جدا کن

    دستمو بگیر تو دستات جاده بی تو بی فروغه
    نگو عاشق شدن من یه خیاله یه دروغه

    شک نکن به اشک چشمام گم شدم توی سیاهی
    بیا و برس به دادم تویی چاره ی نهایی


    دست تو فانوس شب بود توی ظلمت دوراهی
    با تو ساده می رسم من به یه نور آشنایی

    با تو این ترانه لبریز از یه حس عاشقانس
    بودن تو مث راز این طلوع بی بهانس

    بذار تا دستای گرمت آفتابو یادم بیاره
    گرچه گرمای تنت رو حتی خورشید هم نداره

    فاصله رقیب ما نیست وقتی تو اینجا بمونی
    شعر من در انتظاره تا که تو اونو بخونی


    دست تو فانوس شب بود توی ظلمت دوراهی
    با تو ساده می رسم من به یه نور آشنایی

  4. #804
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تقصیر نگاه توست، ناباوری چشمام
    من باور و عشقم رو از قلب تو پس می‌خوام
    این ساعت تنهایی، رو گریه‌ی من کوکه
    وقتی که نباشی تو، این ثانیه مشکوکه
    من هر نفسم بی‌تو، دلواپس و غمگینم
    این غصه‌ی بی‌مرزو از چشم تو می‌بینم
    از چشم تو می‌بینم تاریکی دنیامو
    این ترس غم‌انگیزو نابودی رؤیامو

  5. #805
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض ترانه قصه باغ آرزو

    کجا قلم تواندش، عیان نماید این بلا

    که رختِ عیدِ ما بَدَل، شده به جامه ی عزا

    کجا چه کس تواند این، ستم کند به ما روا

    که بندِ غم فکنده ای، زِ ظلم خود به پای ما

    چه بی سبب شکنجه ها

    چه قتل و عام لاله ها

    چه بی بهانه کُشتن و

    چه میله ها چه دار ها

    ***

    چه تازیانه میزنی، بر تن این جوانه ها

    چه حُکمِ مرگ می دهی، به شاعرِِ ترانه ها

    چه همتی گُماشتی، به قتل و عام باغ ها

    چه می زنی به جانِ ما، چه آتش و چه داغ ها

    بر تنِ زخمِ تنِ من

    چه نیزه ها چه بند ها

    به خاک مظلومِ وطن

    چه غارت و گزند ها

    ***

    چه آتشی فکنده ای، در این خزان به جان ما

    چه خنده ها که می کنی، به ناله و فغانِ ما

    چه خنجری به دستِ تو، دریده سینه های ما

    چه نیزه ای زِتو به خون، کشیده دیده های ما

    ساعت ویرانیِ تو

    چه خوش فرا رسیده است

    نفیرِ آزادیِ ما

    چه بی کران دمیده است

    ***

    به باغ آرزوی ما، به دستِ تو چه داس ها

    زِ کینه ی درونی ات، چه آتشی به یاس ها

    چه حاکمی، چه رهبری، که بی خبر زِ حالِ ما

    چه حُسنی و چه برتری، چرا زِ مردُمان جُدا

    دیده ی آلوده ی من

    چه خیره مانده چَشم براه

    مادرِ مغمومِ وطن

    چه دست برده بر دُعا

    ***

    کجا کدام فصل از این، قصه تو می رسی به سر

    بر تنِ خشکِ این درخت، چرا تو می زنی تَبَر

    کجا که را چه ساعتی، به مرگ مژده می دهی

    چه روز یا چه شب مرا، به دار وعده می دهی

    "حسین صادقی"

  6. #806
    اگه نباشه جاش خالی می مونه M A R S H A L L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    محل سكونت
    [Sin City]
    پست ها
    506

    پيش فرض

    بر خاک بخواب نازنين، تختی نيست
    آواره شدن حکايت سختی نيست
    از پاکی اشکهای خود فهميدم
    لبخند هميشه راز خوشبختی نيست

  7. #807
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باز ای باران ببار
    بر تمام لحظه های بی بهار
    بر تمام لحظه های خشک خشک
    بر تمام لحظه های بی قرار

    باز ای باران ببار
    بر تمام پیکرم موی سرم
    بر تمام شعر های دفترم
    بر تمام واژه های انتظار

    باز ای باران ببار
    بر تمام صفحه های زندگیم
    بر طلوع اولین دلدادگیم
    بر تمام خاطرات تلخ و تار

    باز ای باران ببار
    غصه های صبح فردا را بشوی


    تشنگی ها خستگی ها را بشوی

  8. #808
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دوباره هجوم خواب خاکستری
    گویی نفسها زادگان مرگند
    من نه تبلور غم نه هجوم ترانه
    باز غریق خاطراتی که
    غرق هجرت تو بودند
    تن من اسیر برزخی بی
    رمق بازگشت
    او مرا برکه ای خواند
    و خود بر من مهمان
    عمر شب کوتاه بود
    شبهای دیگر هم بی ماه ترین برکه ...

  9. #809
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    شمع آرزوهايم را
    با جرقه ی اشک روشن مي کنم
    و در اقيانوس ژرف خيال
    سوار بر زورق انديشه
    تا فراسوي دشت آرزوها سفر مي کنم
    راستي،

    چه خوب بود
    اگر من هم
    بال هائي به سپيدي نور

    و به لطافت پر پروانه داشتم
    در اين صورت تا آبي آسمان عشق
    تا سرزمين کبوتران عاشق
    آن جا که کينه و ريا

    جواز ورود ندارد
    چرخ مي زدم

    آن جا که پلاک خانه ی دل ها عشق است....

  10. #810
    حـــــرفـه ای Ar@m's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    3,300

    پيش فرض

    هرگز تنهایم نگذار
    من بدون تو نمی میرم
    مثل بیچاره ها گریه نمی کنم
    و در گوشه های تاریک انزوا کز نمی کنم
    و نمی گویم چرا من از میان این همه در دنیا!
    من بدون تو می ایستم
    روی صخره های منتهی به دریا
    و در سکوت مجسمه می شوم
    تا هر مسافری که عبور می کند
    هر پرنده ای که پرواز کنان می گذرد
    فقط فکر کند
    و فقط خیال کند
    دریا را
    اشکهای شور تنهایی من ساخته اند !
    تصور کردنش هم باشکوه است! نه؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •