تبلیغات :
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 31 از 87 اولاول ... 212728293031323334354181 ... آخرآخر
نمايش نتايج 301 به 310 از 866

نام تاپيک: نويسندگان عزيز ميخواهيم داستان بنويسيم!

  1. #301
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    سلام
    اقای دکتر ... منظور من طوری بود که در اون وضع قرار گرفته باشید ...
    البته حق با شماست ...
    یک چیزی که مثل اینکه نمیتونید ترک کنید مثل اینکه این طولانی نویسی و استفاده از کلماتیه که هضمش سخته ... که من در نگاه اول فکر کردم یک داستانه ...
    ممنون بابت نظراتتون ...

  2. #302
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    هویت

    لحظه ی سال تحویل به خودم قول دادم تا این سال را با تمام تلاشم به بهترین نحو تمام کنم ...
    اولین جایی که باید میرفتم سر خاک پدربزرگم بود که اسمش را به یادش بر من که بزرگترین نوه پسرش بودم نهادند ...
    سر خاک آن بزرگ که رسیدم بعد از شست و شوی سنگ قبر فاتحه ای خوانده و بعد از درد دلی با وی برای برگشت آماده شدم ولی وقتی از جایم بلند شدم دورم را قبر هایی را که بر روی سنگ مزارشان نام فامیلی من حک شده بود گرفتند ...
    ناخودآگاه برای پیدا کردن هویتی آشکار بین آنها قدم زدم تا با اجدادم که همه در آنجا دفن شده بودند آشنا بشم ...
    هر قدمی که بر میداشتم سکوت قبرستان تاثیرش را در من بیشتر نشان میداد ... قدم هایم سنگین تر شده بود ...
    دلیلش را نمیدانستم ولی حسی شبیه ترس از مرگ و یا ملاقات با عزیزان و یا چیزی دیگر که توانایی درکش را نداشتم بر من غلبه کرده بود ...
    مزار انسان هایی را که در ذهن من با خوبی نقش بسته بودند زیبا می دیدم و بقیه را کمی متفاوت ... که این تفاوت شاید به میزان شناخت من از آنها بوده و نه چیز دیگر ...
    به انتهای قبرستان که نزدیک تر میشدم قدم هایم سبک تر میشد ... سبک تر ... سبک تر ... تا جایی که رسیدم به سنگ مزاری برزگ که رویش نوشته بود "خوش آمدی بمزارم نمودی یادم / بخوان بخوان سوره الحمد تا کنی شادم " رسیدم ...
    پاهایم قدری سبک شده بود که نشستم و وظیفه ام را که انگار به من متوسل شده را انجام دادم ...
    پاهایم توانی برای برگشت گرفت ...
    در راه به فکر آن سنگ مزار بودم ...
    حتی یادم رفته بود اسم صاحبش را بخوانم ...




    نظر یادتون نره ....

  3. #303
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    بچّه‌ها سلام...عيد همتون مبارك....سال خوبي داشته باشيد....
    ...امّا يه چيز مهم.....
    يه پيغام خصوصي از وسترن داشتم كه واقعاً نگرانم كرد....گفته بود يه مدّت نمي‌ياد چون يه مشكلي براش پيش اومده.....ظاهراً خيلي وضعيتش خوب نيست...انگار حسابي به هم ريخته بود.....به خدا خيلي نگرانم كرد.....اون برام از خواهرم عزيزتره.....تو رو خدا براش دعا كنيد....تو رو خدا دعاش كنيد بچّه‌ها.....

  4. #304
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    بچّه‌ها سلام...عيد همتون مبارك....سال خوبي داشته باشيد....
    ...امّا يه چيز مهم.....
    يه پيغام خصوصي از وسترن داشتم كه واقعاً نگرانم كرد....گفته بود يه مدّت نمي‌ياد چون يه مشكلي براش پيش اومده.....ظاهراً خيلي وضعيتش خوب نيست...انگار حسابي به هم ريخته بود.....به خدا خيلي نگرانم كرد.....اون برام از خواهرم عزيزتره.....تو رو خدا براش دعا كنيد....تو رو خدا دعاش كنيد بچّه‌ها.....
    چرا ؟ اول سالی خدا کنه چیز بدی نباشه ........

  5. #305
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    منم نمي‌دونم چي شده...خيلي نگرانم...تو رو خدا دعا كنيد بچّه‌ها....

  6. #306
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    من هم شخصاً امیدوارم برای ایشان اتفاقی نیافتاده باشه! به هر حال من خیلی خوشحال می شدم که نظر ایشون هم درباره کارام ببینم، ولی اگه نظر اون هم مثل آقا مهدی و انویدیا باشه، باید دیگه کاسه و کوزه خودم رو جمع کنم و برم! چون اینجوری که شما از دشواری و غامض بودن نوشته هام حرف می زنین، نمی دونم باید به خودم افتخار کنم و یا سبک خودم رو عوض کنم؟ ولی تو این متن عدالت که من چندان پیچیده حرف نزده بودم؟؟
    به هر حال طبیعی هستش، ما تو این جمع تازه واردیم و ...

  7. #307
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    من هم شخصاً امیدوارم برای ایشان اتفاقی نیافتاده باشه! به هر حال من خیلی خوشحال می شدم که نظر ایشون هم درباره کارام ببینم، ولی اگه نظر اون هم مثل آقا مهدی و انویدیا باشه، باید دیگه کاسه و کوزه خودم رو جمع کنم و برم! چون اینجوری که شما از دشواری و غامض بودن نوشته هام حرف می زنین، نمی دونم باید به خودم افتخار کنم و یا سبک خودم رو عوض کنم؟ ولی تو این متن عدالت که من چندان پیچیده حرف نزده بودم؟؟
    به هر حال طبیعی هستش، ما تو این جمع تازه واردیم و ...
    یعنی چی کاسه و کوزه و جمع کنید ؟ اگر هم قرار باشه ما باید عادت بدیم به شما خودمون رو عزیز .. رفتنی در کار نیست ...
    نه خوب شاید برای من و مهدی دشواره .. شما کارتون رو بذارید حمید و وسترن که اومدن نظر اونا رو هم بدونید ...
    راستی در باره کار من نظر ندادید ... :(

  8. #308
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    نا كجا آباد...
    پست ها
    126

    پيش فرض

    خيلي ممنون انويديا عزيز! حرفات بهم روحيه داد.
    كاش مثل من اسمت رو مي گفتي، من سعيد هستم.
    نوشته ات جالب بود ولي بهتر بود كاملترش مي كردي به عنوان يه داستان كوتاه كه آخرش نتيجه اي براي مخاطب به همراه داشته باشه.
    اون نوشته ام كه درباره آقاي 2 و خانم 1بود، مسخره بود؟ نظرتون رو بگين، ناراحت نمي شم!

  9. #309
    آخر فروم باز Benygh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    پست ها
    5,721

    پيش فرض

    سلام
    دکتر جان اسم من بنیامینه ...

    درمورد نظرتون راجع به داستان من ... نتیجه نتونستم بگیرم ...ولی وقتی روی کاغذ اوردم نتیجه گیری و ویرایش میکنم ...
    البته یک چیزیز دوستان اگه ممکنه بگید مثلا من یک جا از یک کلمه اشتباه استفاده کردم ... اونو به من یادآوری کنید تا تکرار نکنم ...
    در مورد داستان شما هم عالی بود .. من که خوشم اومد .. چون واقعیت بود ...



    این هم ایدی من ...
    hardware_enthusiast

  10. #310
    پروفشنال Mahdi_Shadi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    621

    پيش فرض

    سعيد جان اول از همه به قول بنيامين رفتني در كار نيست....!...پس بشين و بنويس و حالشو ببر!
    بعدشم به نظر من متنات دشوار نيست....به نظرم خيلي با تكلّف نوشته شدن....يعني مي‌شه همون مفاهيم رو با كلمات صميمي تر و جذّاب تر و شايد حتّي قشنگ تر منتقل كرد......
    .
    .
    .
    راستي بچّه‌ها تو رو خدا يادتون نره براي وسترن دعا كنيدا....

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •