نوشین جان از اطلاعات بسیار خوبت ممنونم.مرسی.
 
			
			 
			
			
			
			 
			
				 
 
				نوشین جان از اطلاعات بسیار خوبت ممنونم.مرسی.
 یک داستان از من!
 یک داستان از من!
				اوایل فقط همدیگر را نگاه می کردند. روی پله ها می نشستن و دزدکی همدیگر را نگاه می کردند. چند روز که گذشت با نگاهشون لبخند هم می زدند. یک روز یکی شان پیش قدم شد و اسمش را گفت. لبخند طرف مقابل را که دید، قند توی دلش اب کردند.
حالا بعد از دو سال زندگی مشترک دارند از هم جدا می شوند. وقتی دفتر را امضا می کردند قرار گذاشتند که دیگه همدیگر را نبینند.
 
 
				نوشین جان قشنگ بود.منکه هنوز چیزی به ذهنم نزده بنویسم!راستی بچه ها می بینیدکاربر فعال انجمن ادبیات و علوم انسانی شدمشروع کنید به تبریک گفتن منتظرم!
.gif)
 
 
				ميدوني كه اولين تبريك مال خودمه....!
پس كلّي تبريك وسترن عزيزم.........................!نه....بيش تر از اين!:d
راستي بچّهها من بعد از كلّي وقت كه تو تاپيك نيومدم بالاخره يه كمي وقتم آزاد شد.....قول ميدم يه سري از كاراي قشنگتونو بخونم....نوشين خانوم.....اون موقعي كه ما بوديم شما نبوديد! امّآ مثل اينكه خيلي اهل قلميدا.....!قول ميدم كاراتونو بخونم.........
 
 
				تبریک وسترن جان!... ایشالا مدیر شی
بچه ها من منتظرم شماها یه حرکتی بکنید.
نه که تازه اومدم...یه خورده غریبی می کنم.gif)
 
 
				تبریک میگم وسترن عزیز ... مبارک باشه ...
راستی نوشین جان داستانت عالی بود ...
 
 
				من هم یکی به ذهنم اومد ... راستی نوشین جا اگه ناراحت نشی میخوام چند تا ایراد بگیرم ... شما هم از ماله من بگیر ..تا کاره همه خوب بشه روز به روز ...
و بشیم یک پا وسترن و حمید و مهدی ...راستی از حمید کسی خبری داره ؟ :( خدا کنه اتفاقه بدی نیفتاده باشه ...
اولا اینکه این داستان قشنگ بود ولی نتیجه ای نداشت حتی اگه به خواننده واگذار بشه ... دو کلمه ی نگاه می کردند هم تکرار داره که جایز نیست ...
ببخشید ها .. :( ولی برای خودتون خوبه اشکال های من رو هم بگید ...
 
 
				من هم یکی به ذهنم اومد ... راستی نوشین جا اگه ناراحت نشی میخوام چند تا ایراد بگیرم ... شما هم از ماله من بگیر ..تا کاره همه خوب بشه روز به روز ...
و بشیم یک پا وسترن و حمید و مهدی ...راستی از حمید کسی خبری داره ؟ :( خدا کنه اتفاقه بدی نیفتاده باشه ...
اولا اینکه این داستان قشنگ بود ولی نتیجه ای نداشت حتی اگه به خواننده واگذار بشه ... دو کلمه ی نگاه می کردند هم تکرار داره که جایز نیست ...
ببخشید ها .. :( ولی برای خودتون خوبه اشکال های من رو هم بگید ...
 
 
				من در مورد تبریک گفتن شوخی کردم اینقدر منو شرمنده نکنید اما مهدی جان از اینکه آفتابی شدی خوشحال شدم
و به نوشین جان باید بگم از داستانش خوشم اومد اتفاقاً نتیجه خوبی هم داشت و این برام جالب بود در چند سطر پایان عاقلانه داشته باشه
موفق باشی دخترم!!!!!
Last edited by western; 14-03-2008 at 06:25.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)