مشاعره

[gazall]

من آن شاعر سينه بدريده هستم
كه عشق خود از مرگ مي آفريدم !
چه سازم ! شرنگ فنا شد به كامم
ز شاخ حقيقت هر چه چيدم!
ولي ناخلف باشم ار ديده باشي
كه باري سر انگشت حسرت گزيدم !

[magmagf]

مست بودم، مستِ عشق و ناز
مردي آمد قلبِ سنگم را رُبود
بَسكه رنجم داد و لذت دادمش
ترك او كردم ، چه مي دانم كه بود

[sise]

دیدید که موجی به پر قو بزند
بردارد و با خود به هر سو بزند
سخت است ولی باور این حادثه که
یک ببر به یک غزال زانو بزند
سلام
بزار ما هم یه بار فیض ببریم از امضاتون

[gazall]

در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمیاید
اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی اید
چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم


واسه همين سوء استفاده ها وجعل امضاهاست كه من هيچوقت امضا نميذارم

[sise]

من رسیدم به لب جوی وفا
دیدم آن جا صنمی روح فزا

سپه او همه خورشیدپرست
همچو خورشید همه بی‌سر و پا


بشنو از آیت قرآن مجید
گر تو باور نکنی قول مرا

[magmagf]

اين اواخر خيال مي كردم زندگي ماجرا ي خوبي نيست
جيغ زد يك نفر سرم خانم! اين خدا هم خداي خوبي نيست
توي دفترچه ي غزل هايم حس و حالي غريب قِل مي خورد
تازه فهميده ام كه اي بابا، گريه هم آشناي خوبي نيست!
ساعت پنج و نيم تنهايي بال هاي مرا كه مي بردند
ساده بودم كه باورم مي شد آسمان ابتداي خوبي نيست


پس بگو چرا غزل جان امضا نمی ذاشت

[sise]

تا اثیر از هوا لطیف‌ترست
تا هوا چون اثیر شفافست

باد صافی‌تر از هوای اثیر
دلت از غم که از حسد صافست

حالا ما یه بار استفاده کردیم.

[gazall]

تا داغ و پر تپش نشود قلبم
از شعله نگاه پريشانش
می بندم اين دو چشم پرآتش را
تا بگذرم ز وادی رسوائی

[magmagf]

يادش به خير بازی گرگم و گله را ...
تو بره بره بره ی من ، گرگ ، گرگ پير
پر پر کلاغ پر ، من و ارديبهشت پر
طوفان و بادبادکمان ضربدر حصير


ما بسیار هم خوشحال می شیم 1000 بار استفاده کنید جلال جان

[gazall]

روی ويرانه های اميدم
دست افسونگری شمعی افروخت
مرده ئی چشم پرآتشش را
از دل گور بر چشم من دوخت