پست زیر گفتگو با مهران رجبی یکی از بازیگران سریال راه بی پایان است
من ابتدا این گفتگو را در تاپیک گفت و شنود با بازیگران قرار دادم اما چون این مصاحبه رو بی مناسبت با این تاپیک هم نمی بینم یه کپی هم در این تاپیک قرار میدم
پست زیر گفتگو با مهران رجبی یکی از بازیگران سریال راه بی پایان است
من ابتدا این گفتگو را در تاپیک گفت و شنود با بازیگران قرار دادم اما چون این مصاحبه رو بی مناسبت با این تاپیک هم نمی بینم یه کپی هم در این تاپیک قرار میدم
مهران رجبی:
مردم ایران کمدی کلامی را بیشتر دوست دارند
"بچههای مدرسه همت" شروعی بود برای بازیگری که همگان از بازی راحت و جذاب او در برابر دوربین لذت میبرند. مهران رجبی با حضورهای کوتاه اما موثرش در فیلم و مجموعههای مختلف حالا روزهای پرکاری را سپری میکند. او هم اکنون دو فیلم "قاعده بازی" و "کلاهی برای باران" را در حال اکران و مجموعه "راه بیپایان" را در حال پخش از سیما دارد. به همین بهانه با او گفتگویی کردیم که می خوانید.
* در فیلم "قاعده بازی" نقشی متفاوتتر نسبت به سایر نقشهایتان ایفا کردید. از این اتفاق راضی هستید؟
- مهران رجبی: بله. همانطور که می فرمایید این نقش نسبت به کارهای قبلی ام به لحاظ منفی بودن نقش متفاوت تر است و خوشحالم که این اتفاق افتاد و امیدوارم باز هم تکرار شود.
* علاوه بر جذابیت نقش خود فیلم هم برایتان جذاب بود؟
- بله. کاملا. این فیلم تجربه ای نو و متفاوت در زمینه طنز است و از این بابت خوشحالم که من هم در آن نقش داشته ام. ابتدا تصورم این بود که فیلم خیلی بیشتر دیده خواهد شد.
* به نظر شما چرا فیلم با وجود داشتن این همه بازیگر مطرح دیگر آنطور که پیشبینی میشد مورد توجه و استقبال مردم واقع نشده است؟
- مردم ما بیشتر به کمدی کلامی عادت دارند. طنز کلاسیک چندان در سینمای ما مرسوم نیست، فیلمی مثل "قاعده بازی" تقریبا در سینمای ایران کم است. ذائقه مردم به کمدی کلامی عادت کرده و ریشه آن هم در سیاه بازی و روحوضی و ... است.
* در این شرایط فیلم ساختن در قالب و ساختاری متفاوت و گرایش به طنز کلاسیک، آیا به سینمای ما لطمه نمی زند؟
- نباید این گونه فکر کرد. به هر حال این نوع طنز هم جایگاه خودش را در سینما دارد و برای جا انداختن آن باید تلاش کرد. حال به طور طبیعی فیلم های اول با این بازخورد منفی مواجه اند. آرزو می کنم "قاعده بازی" به عنوان فیلمی پیشتاز در طنز کلاسیک بیشتر مورد توجه قرار بگیرد تا راه تولید این گونه فیلم ها در سینمای ما هموارتر شود.
* با وجود بازیگران زیاد فیلم، نگران دیده نشدن نبودید؟
- نه. اگر کل کار خوب دیده شود، اجزا هم خوب دیده می شوند. این اولین فیلمی است که این همه بازیگر دارد ولی به دلیل قدرت فیلم همه دیده شدند.
* همکاری با احمدرضا معتمدی کارگردان "قاعده بازی" و بازیگران مطرح سینما چقدر خوشایند بود؟
- آقای معتمدی چون تحصیل کرده فلسفه است دید خاصی به سینما دارد و با گرایش فلسفی خود فیلم می سازد. یک آدم فلسفی وقتی کار طنز انجام می دهد، به جای کمدی کلامی سراغ کمدی کلاسیک می رود. درباره بازیگران فیلم هم باید بگویم برای من حضور در این جمع افتخار بود. به هر حال "قاعده بازی" مجموعه ای از بازیگران مطرح دارد و این همکاری برای من خوشایند بود.
* در فیلم "کلاهی برای باران" هم نقشی فرعی و نسبتا کوتاه دارید. چطور این نقش را پذیرفتید؟
- مهمترین دلیل آن دوستی ام با آقای وزیری تهیه کننده فیلم بود. اما مهمتر اینکه برای من ملاک کوتاه یا بلند بودن نقش نیست، اثرگذاری آن مهم است و گاهی یک دوبیتی به اندازه چند مثنوی ارزش دارد.
* با این حال فکر نمی کنید ایفای نقش های کوتاه شما را به حاشیه ببرد و باعث شود از جایگاه اصلی خود دور شوید؟
- نه. من هرگز این گونه فکر نمی کنم. برای من در وهله اول خود نقش و حتی کسی که با او کار می کنم مهم است. به نظر من این حرف ها مال آدم های بیسواد و کوته فکر است. اهمیت و ارزش به کثرت نیست به کمیت است. به قول شاعر "که یک مرد جنگی به از صد هزار."
* شما دوست دارید بیشتر کار تلویزیونی داشته باشید یا سینمایی؟
- الان که در هر دو حوزه دارای نقش هستم. هر دو جایگاه خاص خود را دارند هم سیما را دوست دارم هم سینما.
* در سریال "راه بیپایان" نقش یک سرایه دار را بازی میکنید. از انتخابتان راضی هستید؟
- وقتی این نقش به من پیشنهاد شد، آن را با جان و دل پذیرفتم و مطمئن بودم می تواند نقشی خوب و تاثیرگذار باشد. اینکه چه نقشی و چقدر بازی کنی مهم نیست، مهم این است که بازیگر بتواند نقش را خوب و تاثیرگذار بازی کند.
* "راه بیپایان" از پرطرفدارترین سریالهای حال حاضر تلویزیون است. به نظر شما دلیل موفقیت آن چیست؟
- عوامل متعددی وجود دارند که یک اثر بتواند موفق و مورد توجه مخاطبان باشد. سریال "راه بی پایان" علاوه بر قصه خوب، از عوامل خوب و حرفه ای بهره می برد. اینها هم موثر است.
* تجربه کار با همایون اسعدیان به عنوان کارگردان مجموعه چطور بود؟
- آقای اسعدیان علاوه بر اینکه کارگردانی کاربلد است، شخصیتی دوست داشتنی دارد. در طول کار من شیفته صداقت او شده بودم. امیدوارم هم در زندگی حرفه ای و هم در زندگی شخصی موفق باشد.
چرا این تاپیک فعال نیست ؟
فقط 5 قسمت دیگه به پایان این سریال مونده و داستان بسیار جذاب شده . لطفا ادامه بدید بحث رو !
بله،بنده هم کاملا موافقمنوشته شده توسط فرشاد.ج [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فقط 5 قسمت مونده ؟ چطور مگه چند قسمته؟ تو سایتی جایی خوندید؟
برای شروع مجدد بحث تاپیک چندتا سوال:
به نظرتون اشتباه نکردن قضیه فونت رو رفتن لو دادن؟بهتر نبود میزاشتن برای دادگاه؟
به نظرتون حالا برای مقابله با این مشکل چی کار میخواد بکنه؟
به نظرتون غزل وقتی بفهمه چی کار میکنه؟(حتما پا میشه میاد ایران دیگه!)
آره دیگه تقریبا همه چی مشخص هستش در فیلم های ایرانی
در مجله خانواده سبز قبل از شروع مجموعه خواندم که نوشته بود این سریال 26 قسمتی خواهد بود
یه سوتی خیلی جالب:
وحید به منصور:از سیستم Backup گرفتم سالمه!!!!
بعدم تایپیست هایی که 40 ساله دارن تایپ میکنن با یه نگاه نمیتونن فونت رو تشخیص بدن که منصور تشخیص داد
اون صحنه ایم که شیر زاد میز رو برگردوند اون دو تا افتادن برگرفته از پدر خوانده بود
خوب دیگه مشکل فیلمهای ایرانی هست . این قدر در ها رو به روی منصور بد بخت بستن که مجبور بشه از روی فونت تشخیص بده !
این هم خلاصه قسمتی که 4 مهر نشون داده میشه :
خلاصه قسمت بيست و دوم (4/7/86): عوامل تمدن ، كامران را به شدت زير نظر دارند ابوالحسني نيز ، برنامه سفرش را آماده مي كند تا نزد غزل برود اما مشكلي پيش مي آيد و
نگاهی به مجموعه راه بی پایان
يكي از سريال هايي كه اين روزها از تلويزيون در حال پخش است سريال راه بي پايان ساخته همايون اسعديان است .اين سريال كه به قسمت هاي پاياني خود نزديك مي شود، از معدود سريال هاي تلويزيوني است كه از ساختار منسجم و فكر شده اي برخوردار است. شخصيت ها كم و بيش باور پذيرند و سياه يا سفيد محض نيستند.
شخصيت اصلي داستان، جواني است به نام منصور (هومن سيدي) كه سال ها قبل در پي عشقي نا فرجام به خارج رفته و اكنون پس از اتمام تحصيلات، با يك طرح توليدي به ايران بازگشته است. او طرح خود را تصادفا به شركتي مي برد كه توتونچي، پدر نامزد سابقش (آتيلا پسياني)، مديريت آن را عهده دار است. توتونچي به قصد رقابت با شركايش سرمايه لازم براي اجرايي شدن طرح را در اختيار منصور مي گذارد و او كارش را آغاز مي كند. در اين ميان، عشق گذشته هم بين منصور و غزل (آزاده صمدي)، دوباره زنده مي شود. از سوي ديگر، ابوالحسني (فرهاد اصلاني) كه طرح منصور منافعش را به خطر انداخته تلاش مي كند كه كار او را متوقف نمايد. در اين راه توتونچي كشته مي شود. منصور هم با پاپوشي كه برايش دوخته مي شود، كارگاهش تعطيل مي شود و عشق گذشته اش را نيز دوباره از دست مي دهد. حالا او است كه براي اعاده هيثيت از دست رفته، دست به كار مي شود.
نقطه قوت اصلي سريال به زعم من، فيلمنامه آن است. از دلايل اصلي جذابيت فيلمنامه مي توان اين موارد را برشمرد:
1- باور پذيري. در فيلمنامه آن چيزي اتفاق مي افتد كه بايد اتفاق بيفتد. نه آن چيزي كه تماشاگر دوست دارد ببيند. بعنوان مثال توجه كنيد به سكانسي كه غزل بعد از مرگ پدر و نا اميد شدن از منصور، تصميم به ترك دوباره وطن مي گيرد. در اين سكانس علي رغم توضيحاتي كه منصور براي غزل مي دهد و از او مي خواهد كه بماند، او تصميمش را همچنان عملي مي كند. اين مساله برخلاف عادت تماشاگران تلويزيون است. احتمالا اگر به جاي راه بي پايان با يكي از سريال هاي سطحي تلويزيوني طرف بوديم، غزل نمي رفت و سر و ته قصه به راحتي بسته مي شد و تماشاگر هم راضي بود. براي تماشاگري كه با سريال هاي تلويزيوني خو گرفته، ماندن غزل و پذيرفتن حرف هاي منصور قابل انتظار و حتي شايد معقول باشد. اما نويسندگان راه بي پايان به تماشاگر باج نداده اند و منطق داستاني را فداي خواست تماشاگر نكرده اند. اين رويه در مجموع به نفع فيلم تمام شده و آن را جذاب تر نموده است.
2- گره افكني: راه بي پايان رويكردي كلاسيك در مورد گره افكني هاي داستاني دارد. بدين معني كه همه گره ها و موانع دراماتيك را تا حد نهايت پيش پاي قهرمان داستانش قرار مي دهد. مي بينيم كه منصور از همه طرف به بن بست مي رسد. كارگاهش تعطيل مي شود. همكارانش رهايش مي كنند، با بهترين دوستش مشاجره مي كند و به جايي مي رسد كه حتي غزل هم ديگر او را باور نمي كند. درحالي كه هيچ مدركي براي اثبات بي گناهي خود ندارد. اينگونه گره افكني، كار فيلمنامه نويسان را در گره گشايي سخت تر نموده است. با اين حال يكي از دلايل اصلي پركشش بودن و تعليق خوب سريال، همين نكته است.
3- گره گشايي: در مورد گره گشايي باز هم اصل باور پذيري مورد توجه قرار گرفته است. راه بي پايان از روشي كه معمولا سريال ها براي گره گشايي استفاده مي كنند، استفاده نكرده است. راحت ترين راه براي گره گشايي كه به وفور در فيلم ها و سريال هاي ايراني مورد استفاده قرار گرفته گره گشايي توسط كسي است كه همه چيز را مي داند و مثلا با شهادت در دادگاه يا با تلفن، قهرمان داستان را نجات مي دهد. اما در راه بي پايان قرار است گره گشاي اصلي خود قهرمان باشد. اگر هم لازم است اطلاعاتي توسط كس ديگري به قهرمان داستان منتقل شود، سعي شده كه مقدمه چيني هاي لازم انجام شود. بعنوان مثال در مورد شخصيت منشي ابوالحسني كه گاه تلفني منصور را از برخي اتفاقات مطلع مي سازد، كوشش شده كه انگيزه هاي او از قبل براي تماشاگر توضيح داده شود. حتي نويسندگان در پاره اي موارد به عمد و براي ايجاد تعليق جلوي اين كار را نيز گرفته اند. مانند وقتي كه دايي غزل قبل از خارج رفتن او مي خواهد او را از اتفاقات مطلع كند، اما ابوالحسني سر مي رسد و تلاش او بي ثمر مي ماند. البته به نظرم سريال در مورد گره گشايي ها علي رغم تمام تلاش هاي انجام شده موفق نبوده است. از جمله تمهيد استفاده از فونت پايان نامه براي تشخيص جعلي بودن آن، سطحي و نا محتمل به نظر مي رسد. به همين دليل تمام اتفاقاتي كه در پي اين مساله مي آيند نيز ميزان تاثيرگذاري و باور پذيري خود را از دست مي دهند. از جمله ابوالحسني كه به نظر مي رسيده از آن بيدها نيست كه از اين بادها بلرزد، پس از مطلع شدن از قضيه فونت، مستاصل و عصبي مي شود كه اين مساله را تماشاگر به سختي باور مي كند. به نظرم بهتر بود فيلمنامه نويسان اثر، به دنبال راه بهتري براي گره گشايي مي گشتند.
4- شخصيت پردازي: سعي زيادي شده كه شخصيت ها در سريال كاملا سياه يا سفيد نباشند. اغلب شخصيت هاي اصلي سريال رگه هايي از خوبي و بدي را با هم دارند. خود منصور كه شخصيت اصلي داستان است، عموما عصبي و پرخاشگر است. همين پرخاشگري او در پيشبرد قصه و گره افكني ها هم كاركرد خوبي پيدا كرده است. شخصيت غزل، توتونچي، كامران و ساير شخصيت ها هم اغلب از همين قاعده پيروي مي كنند. حتي شخصيت ابوالحسني (فرهاداصلاني) هم كه شخصيت منفي قصه است، كسي است كه عاشق مي شود ، با عاملين مرگ توتونچي برخورد مي كند و نسبت به ظلمي كه به منشي خود كرده، احساس دين مي نمايد. يكي ديگر از شخصيت هاي خوب داستان، سرايدار توتونچي، ميكائيل (مهران رجبي) است كه از نظر نوع رفتار، برخوردها و رك بودنش با سايرين، از قالب يك سرايدار تيپيك خارج شده و شخصيتي دوست داشتني و باور پذير يافته است.
فيلمنامه راه بي پايان توسط عليرضا بذرافشان و مهدي شيرزاد نوشته شده و همايون اسعديان هم بازنويسي اش كرده. عليرضا بذرافشان را شايد بتوان يكي از اميدهاي فيلمنامه نويسي آينده ايران دانست. او تا به حال كارهاي قابل قبولي از خود در سينما و مخصوصا تلويزيون ارائه نموده است. از جمله مي توان به سريال هاي تب سرد و خط قرمز و نيز فيلمنامه هايي كه با همكاري اصغر فرهادي نوشته مانند رقص در غبار، اشاره كرد.
به هر حال بايد منتظر نشست و چند قسمت باقيمانده سريال را نيز ديد . اميدوارم مشكلاتي كه در اين رابطه ذكر كردم ادامه پيدا نكند. البته با توجه به اينكه خشت اول گره گشايي، كج نهاده شده، احتمال اينكه اين بار با صحت و سلامت كامل به منزل برسد ضعيف است. اميدوارم اشتباه كرده باشم.
قابل توجه دوستداران این مجموعه
به علت پخش مستقیم فوتبال این سریال این هفته پخش نخواهد شد(11/7/86)
آقا بیاین دنبال قمست آخرش باشیم مردم از بس نگاه کردمدیگه آدم حوصه اش نمیکشه که بشینه ببینه
بیاین مثل یانگوم کنیم از قسمت اول تا آخر رو بزاریم البته نه برای دانلود بیاین ازش عکس بزارین و توضیح داستان بعد رو بگین
اینجوری خوبه
موفق باشید toodi & toodiTM
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)