من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت ....... از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت ........ این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت ....... از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت ........ این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
تو مثل لالهء پیش از طلوع دامنه ها
غریبی و پاکی
تو را ز وحشت تنهایی و طوفان به سینه می فشرم
عجب سعات پاکی
یاران موافق همه از دست شدند // در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر // دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
دنیا را چه دیدی
شاید اگر این بار در خوابم آید
باز با همین چشمان مغرور
غرق چشمان صمیمیش شدم
شاید در وسوسه هایش غرق شدم ...
شاید ... دیگر بیدار نشدم !
دنیا را چه دیدی !؟ ...
یک جام شراب صد دل و دین ارزد ...... یک جرعه می مملکت چین ارزد
جز باده لعل نیست در روی زمین ......... تلخی که هزار جان شیرین ارزد
---------------
ديدن صورت ماهت....... ...يه خيال عاشقانه اس
بي تو من هيچي ندارم.. پيش چشمات کم مي يارم
اگه تو بخواي مي ميرم جون به دستات مي سپارم
لحظه ها مو با حضورت ..عاشق وترانه خون کن
با نگاه پاک و معصوم........ دل سردمونشون کن
نوبت چو به دور تو رسد آه مکن ........... می نوش به خوشدلی که دور است نه جور
ببخشید
یک خطه
رشته ای در گردنم افکنده دوست
می برد هر جا که خاطر خواه اوست
تازگی ها
نقش دختری
در خوابهایم تکرار می شود ...
خوابهای بی حوصله
خوابهای دلشوره و اضطراب
خوابهای فرار ...
دختری که عجیب شکل توست
با همان چشمان وسوسه انگیز و صمیمی ...
و باز وسوسه ام می کند
وسوسه غرق شدن ...
نامه ات که رسيد
ديدم هنوز کال است
آن " دوستت دارمی"
که دوست داشتم برايم بنويسی
خیلی شعر قشنگی بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)