هـــریوایم تـــــــو کجــــایی تــــو کجــــــایـــی
شــــدی از دست نـــــــاکســــــان رهـــــایــــی
بـــــه حـــق روح پـــــــاک پیـــــــر هــــــرات
نبینــــــد کس ز تــــــــو داغ جـــــــدایــــــــــی
هـــریوایم تـــــــو کجــــایی تــــو کجــــــایـــی
شــــدی از دست نـــــــاکســــــان رهـــــایــــی
بـــــه حـــق روح پـــــــاک پیـــــــر هــــــرات
نبینــــــد کس ز تــــــــو داغ جـــــــدایــــــــــی
ای رفته به قهر, وعده های تو چه شد
مهر تو کجا رفت و وفای تو جه شد
این تیرگی آخر ز کجا روی آورد
ای آیینه رخسار صفای تو چه شد
ای کاش محبت اثری داشته باشد
معشوقه ز عاشق خبری داشته باشد
کو خنجر تیزی که شکافد جگرم را
از بحر رفیقی که صفت داشته باشد
من و حس لطیف دست هایت
دو گلبرگ ظریف دست هایت
جسارت کرده ام گاهی سروده ام
دو بیتی با ردیف دست هایت
گل ما ,اعتقاد عشق این است
بهار تو بهار اخرین است
دلی که خالی از مهر تو باشد
حسابش با کرام الکاتبین است
اتشی در دلم کشیده چراغ
از بهاری به ره گرفته سراغ
چه کند بی بهار می میرد
با خزان خو نمی کند این باغ
شبی تا صبح تنها گريه کردم
تمام سوز دل را گريه کردم
سوار موج دريا بودی ای ماه!
کنارت روی شنها گريه کردم
رها کن خانه را از خاک بنویس
به مردان از دل بی باک بنویس
قلم در هر دو چشمانم فرو بر
به اهل ساحل از کولاک بنویس
تو گفتی چون بيايی هديه آری ............ برايم تازه گل هايی بهاری
وفا کردی و آوردی گلی را ............ ولی عطرش ندادی يادگاری
ستاره بود لبخندی که ديدم ........... به سوی آسما نش پر کشيدم
بر آمد ابری ازغم های دريا ........... ستاره گم شد و آن را نچيدم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)