دوستان یک سوال.
آیا ژن نر و ماده در میمون و انسان بر عکس هم هست؟؟
اگر هست چرا ؟؟
دوستان یک سوال.
آیا ژن نر و ماده در میمون و انسان بر عکس هم هست؟؟
اگر هست چرا ؟؟
Last edited by Arash4484; 05-04-2014 at 16:22. دليل: کاهش سایز فونت
دوستان من این متن را خوندم ایا به نظرتون احتمال دارد ما و شامپانزه ها اجداد متفاوتی داشتیم ؟؟؟
جدایی انسان و میمون در سطح بیان ژن
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1387
بیش از ۹۸ درصد DNA و ۹۹ درصد ژنهای انسانها و شامپانزه ها یکسان است. با این همه، ما و آنها از نظر ظاهر و رفتار تفاوت زیادی با هم داریم. برای بیش از ۳۰ سال، پیش از آنکه توالی ژنوم انسان یا شامپانزه ها تعیین شود، دانشمندان بیان کرده اند که این تفاوت میتواند از شیوه ی بیان ژنهای یکسان و نه تفاوت در خود ژنها، برخاسته باشد. پژوهش جدیدی که در مجله ی Nature چاپ شده است، به نظر میرسد این نظریه را ثابت میکند.
یاوو گیلاد( Yoav Gilad )، ژنتیکدانی از دانشگاه شیکاگو و همکارانش، از روش تازهای برای برسی ژنهای سلولها کبدی چهار نخستی(پریمات)، انسان، شامپانزه، اورانگوتان و مکاک(میمون ژاپنی)، بهره گرفتند. پژوهشگران میتوانستند ۹۰۰ ژن را در هر چهار نخستی باهم مقایسه کنند و تفاوت آنها را در زمینهی بیان ژن ارزیابی کنند. پژوهشگران دریافتند که در هر چهار نخستی میزان تولید مولکول mRNA در بیش از نیمی از ژنها(۶۰ درصد) تفاوتی ندارد. اما در بیان ژن ۱۹ ژن، بین انسان و دیگر نخستی ها تفاوت چشمگیری وجود دارد.
گیلاد میگوید:" زمانی که ما بیان ژن را در نظر گرفتیم، دریافتیم که طی ۶۵ میلیون سال از تکامل مکاک، اورانگوتان و شامپانزه، تغییر بسیار اندکی رخ داده است. اما طی ۵ میلیون سال جدایی انسان از این نخستی ها، تغییر زیادی در این گروه از ژنهای ویژه انباشته شده است."
حدود نیمی از ژنهایی که در انسان بیشتر بیان میشوند، ژنهای عامل های رونویسی هستند؛ یعنی، ژنهایی رمزدهندهی پروتیینهایی که بیان ژن را در دیگر ژنها تنظیم میکنند. با تغییر اندکی در این ژنهای کارفرما، فرایند تکامل میتواند اثر ژرفی بر بیان ژن بگذارد، بی آنکه احتمال رخ دادن جهش های منفی را افزایش دهد. گیلاد میگوید: " من فکر نمیکنم نتیجهی پژوهشهای ما سازوکار تازهای را مطرح میکند، اما نخستین گواه تجربی است بر این نظریه که در نخستیها عالی، تکامل ممکن است از راه تغییر بیان ژن کار کند."
گیلاد گمان میکند که تغییر بهنسبت تند در ژنتیک کبد انسان ممکن است پیامد تغییرهای پیش آمده در رژیم غذایی، مانند وابستگی فزاینده به غذای پخته، باشد. او میگوید:" شاید چیزی در فرایند پختن نیاز زیست شیمیایی را برای بیشترین دستی ابی به مواد غذایی و نیز نیاز به پردازش کردن زهرهای طبیعی موجود در گیاهان و غذاهای جانوری، تغییر داده است."
این یافته علاوه بر نظریه ی تکامل دستاوردهایی برای پزشکی نیز دارد: ۹ ژن از ۱۰۰ ژن بسیار پایدار، وقتی که تغییر میکنند، در روند سرطان درگیر میشوند. به نظر پژوهشگران " این یافته پیشنهاد میکند که توجه به ژنهایی با میزان بیان ژن حفظ شده در میان نخستی ها، در شناسایی ژنهای نامزد برای پژوهشهای مرتبط با بیماریها، میتواند سودمند باشد." همچنین، این یافته تا اندازهای از این راز پرده بر میدارد که چگونه انسان و شامپانزه، که ژنهای مشترک زیادی دارند، میتوانند این همه متفاوت باشند.
منبع:
David Biello, Separation of Man and Ape Down to Gene Expression, [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] , March ۰۹, ۲۰۰۶
همچنین میخواستم نظرتون را درمورد نظریه ترکییبی تکامل بدونم
ترکییبی تکامل
نقطه عطف بسیارمهم برای تکامل تولدژنتیک جمعیت ها بود که با تاکید بر گسترش گوناگونی های ژنتیکی در درون جمعیت ها وراثت کمی را موردتوجه قرار میدهد باپیشرفت ژنتیک جمعیت هادر دهه 1930مندل باوری و داروین باوری با یگدیگر تلفیق شدند و نظریه ترکیبی تکامل یا نیوداروینیسم در اوبل دهه 1940ارایه کردند نظریه ترکیبی تکامل نوعی برداشت متطقی است که مشاهدات داروین را از تفاوت های بین زاده ها را در رابطه با جهش توضیح میدهد به این معنی که جهش فراهم کننده گوناگونی های ژنتیکی است که گزینش طبیعی ضنن تکامل بر انها تاثیر میگذارد
منبع : جزوه درس تکامل
من متوجه منظور این سوال نشدم منظورتون اینه که کروموزوم های جنسی در میمون و انسان بر عکس هم هستند ؟
بین همه پستانداران کروموزوم های جنسی ماده XX و نر XY هست
نظریه مدرن داروینی یا نو داروینیسم هم تو مقاله صفحه قبل توضیح داده شده :
نسخه مدرن داروینیسم، که اغلب نوداروینیسم [۱۵] خوانده مى شود، بر این بینش مبتنى است. این درک توسط ژنتیک دانان جمعیت رونالد فیشر [۱۶] جان هالدین [۱۷] و سوال رایت [۱۸] در دهه هاى ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ حاصل شد و بعد ها در تلفیق دهه ۱۹۴۰ که به نوداروینیسم معروف است، ادغام شد.
انقلاب اخیر در زیست شناسى مولکولى که در دهه ۱۹۵۰ آغاز شده، بیش از آنکه نظریه تلفیقى دهه هاى ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ را تغییر دهد، آن را تقویت و تایید کرده است.
نظریه ژنتیکى مدرن انتخاب طبیعى را مى توان به شرح زیر جمع بندى کرد.
ژن هاى یک جمعیت از گیاهان یا جانورانى که با یکدیگر زادآورى جنسى دارند، یک خزانه ژنى را تشکیل مى دهند. ژن ها در خزانه ژنى با یکدیگر رقابت مى کنند، همانطور که مولکول هاى همانند ساز اولیه در سوپ نخستین با هم رقابت مى کردند. ژن ها در خزانه ژنى عملاً وقتشان را یا صرف نشستن در بدن فردى مى کنند که در ساختنش کمک کرده اند یا در فرآیند تولید مثل جنسى از طریق اسپرم یا تخمک، از بدنى به بدن دیگر مسافرت مى کنند.
تولید مثل جنسى، مدام ژن ها را بُر مى زند و بدین معنا است که زیستگاه بلندمدت یک ژن، خزانه ژنى است. هر ژن مفروض در خزانه ژنى در نتیجه یک جهش پدید مى آید که خطایى تصادفى در فرآیند نسخه بردارى ژن است. هرگاه که جهش جدیدى رخ دهد، مى تواند به وسیله آمیزش جنسى در خزانه ژنى انتشار یابد. جهش منشاء نهایى تغییرات ژنتیکى است. تولیدمثل جنسى و نوترکیبى ژنتیکى ناشى از کراسینگ آور [مبادله مواد ژنتیکى میان کروموزوم هاى همانند در طول میوز - م] تضمین مى کند که تغییرات ژنتیکى به سرعت در خزانه ژنى توزیع و نوترکیب شود.
توضیحات کاملتر :
مقاله فرگشت، داروین و داروینیسم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
این مقاله برای پاسخ به این پرسش هست :
چرا انسانها تا این اندازه از شامپانزه ها متفاوت هستند؟ علت این اختلاف زیاد چیست ؟
این تحقیق ثابت میکنه تفاوت انسان با شامپانزه به علت تفاوت در خود ژن ها نیست(اگر شامپانزه و انسان اجداد متفاوت داشته باشند تفاوت باید در خود ژن ها باشد) بلکه تفاوت زیاد بین انسان و شامپانزه به علت تفاوت در بیان ژن های این دو هست. تو متن مقاله هم اشاره شده 98 تا 99 درصد از ژن های شامپانزه و انسان یکسان هست .
دانشمندان شواهد جدیدی برای یک تئوری 30 ساله عرضه کرده اند که در یک مقاله قدیمی از ماری کلایر کینگ و آلن ویلسون (Mary-Claire King & Allan Wilson) از برکلی پیشنهاد شده بود. این مقاله در سال 1975 بیان کرده بود که شباهت ژنها بین انسان و شامپانزه 99 درصد است و در آن پیشنهاد شده بود که تغییر بیان ژن بیش از تغییر در رمزگذاری ژن، ممکن است چگونگی تغییرات بسیار اندک ژنتیکی که می تواند اختلافات وسیع رفتاری و آناتومی بین این دو را ایجاد کند را توضیح دهد.
محتوای مخفی: متن کامل مقاله
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ممنون بابت پاسختون.
فقط یک سوال خیلی ها را میبینم که میگن تکامل داروینی را قبول ندارم ولی انتخاب طبیعی را قبول دارم.
مگه انتخاب طبیعی جز تکامل نیست؟؟
انتخاب طبیعی هم توسط داروین مطرح شده .
اون کسانی هم که تکامل {فرگشت} قبول ندارن احتمالا بخاطر رابطه خویشاوندی انسان و اجداد گذشته اش که هومونیدها هستن شاید حسی بد و ناخوشایند بهشون دست میده .
برای همین شروع به تفکیک سازی واژه ها کردن و فرگشت رو کنار گذاشتن ولی انتخاب طبیعی رو قبول کردن !
به هر حال قبول داشتن یا نداشتن توی این مورد یا موارد این چنینی زیاد مهم نیست . اصل قضیه اونجاست که شواهد و مدارک به ما چی میگه و چه چیزی رو اثبات میکنه .
وقتی فسیل ها و سنگواره ها و ژنتیک ارتباط بسیار نزدیک انسان با گونه های جانوری رو نشان میده , دیگه با تفکیک موارد و انتخاب واژه های دلخواه نمیتونیم این حقیقت فعلی رو منکر بشیم .
یک نقل قول هست که میگه : انکار فرگشت , انکار مدرک است .
مرسی برای پاسخ ولی سوال من این هست که چطوری میتونند انتخاب طبیعی را از تکامل جدا کنند؟؟اصلا با عقل جور در نمی اد
یکی از ساز و کارهای مهم فرگشت انتخاب طبیعی هست در کنار انتخاب طببیعی عواملی مثل رانش ژن، جهش، انتخاب جنسی(عواملی که در زاد و ولد موفق اهمیت دارن) و .. در فرگشت نقش مهمی دارن.
از طریق انتخاب طبیعی ژن های افرادی که موفقیت بیشتری در زاد و ولد پیدا کردند به تدریج در محیط گسترش پیدا میکنه و زمینه برای ایجاد یه ارگانیسم جدید (گونه زایی)به وجود میاد .
گزینش طبیعی یا انتخاب طبیعی فرایندی است که در طی نسلهای پیاپی، سبب شیوع آن دسته از صفات ارثی میشود که احتمال زنده ماندن و موفقیت زاد و ولد یک ارگانیسم را در یک جمعیت افزایش میدهند.
برای اینکه انتخاب طبیعی بتواند منجر به فرگشت، صفات تازه و گونههای جدید گردد، گوناگونی ژنتیکی قابل توارث که سبب تنوع سازواری افراد میشود ضروری است.
گوناگونی ژنتیکی نتیجه جهش، بازترکیبی (شکستن یک اسید نوکلئیک واتصال دوباره آن به یک مولکول اسید نوکلئیک دیگر مانند آنچه در تقسیم میوز رخ میدهد) و تغییرات کاریوتیپی (تغییر در تعداد، شکل، اندازه و آرایش داخلی کروموزمها) است.
من یک سئوالی در مورد قدرت تکلم داشتم.
کدام بخش مغز یا بدن بیشترین تاثیر رو در یادگیری زبان و تکلم کردن داره؟
من در مستندهایی دیدم که میرفتن انسان هایی که در یکسری قبائل و به شیوه ای کاملا وحشی زندگی میکردن رو میاوردن و در عرض چند ماه بهشون زبان یاد میدادن و اونا هم همه چیو یاد میگرفتن و عین انسان هایی میشدن که بهشون آموزش میدادن.
از طرفی اون آدمای وحشی غذای خام هم میخوردن مثل کرم و ماهی خام و...، طوری نبود که بگیم خوردن غذای پخته روی اونها و اجدادشون تاثیر داشته از هیچ تمدن و دین و خدا و.... دیگری هم اطلاع نداشتن.
یک جایی تو این تاپیک گفته شد انسان و شامپانزه 98 درصد دارای DNA مشترک هستند.
اما چرا نمیشه به اون شامپانزه که فرقی با اون انسان وحشی خام خوار نداره، تکلم رو آموخت؟
هسته اصلی خودآگاهی در انسان در خلق واژه و فراگیری و انتقال اونها رو چی تشخیص دادن؟
تشکر.![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)