تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 36 از 127 اولاول ... 263233343536373839404686 ... آخرآخر
نمايش نتايج 351 به 360 از 1265

نام تاپيک: تکامل (فرگشت)

  1. #351
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    منشاء این ادعا از سه کتاب است که توسط سایت های خارجی و داخلی روش مانور داده میشه.

    Wells, Jonathan, 2000. Icons of Evolution, Washington DC: Regnery, pp. 40-45
    Morris, Henry M. 1985. Scientific Creationism. Green Forest, AR: Master Books, pp. 80-81.
    Watchtower Bible and Tract Society. 1985. Life--How Did It Get Here? Brooklyn, NY, pp. 60-62.

    این نظرها در هیچ ژورنال علمی چاپ نشده و مستقیما وارد یک سری کتاب هایی شده که برای عموم نوشته شدن (در حالی که کتاب های علمی صحیح که برای عموم نوشته میشن ابتدا مباحثشون در ژورنال های علمی چاپ میشه، بعد از اینکه توافق نظر کلی درباره اون مفاهیم پیدا شد وارد کتاب های علمی برای مخاطب های علمی میشه و بعد از اون به زبان ساده وارد کتاب های علمی برای عموم میشه).

    اما چرا این نظرها اشتباه است:

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    در این لینک ها بطور علمی توضیح داده شده و من خلاصه می کنم:


    * دوره کامبرین به هیچ وجه نشون نمی ده تمام این گروه های بزرگ جانوران همزمان و بطور کامل پدید آمده اند. ادعایی که در متن این خبر و در اون کتاب ها شده دروغگویی و تغییر واقعیت های علمی است.

    * دوره کامبرین اولین دوره ای بوده که اعضای بدن سخت و محکم (استخوان، صدف، ...) پدید اومدن و این بسیار طبیعی است که برای دوره های قبل از اون فسیل های کمی باشه. این دقیقا پیشبینی است که بر اساس تکامل میشه که کاملا با واقعیت و یافته ها سازگاری داره.

    * فسیل های قبل از دوره کامبرین که یافته شده همگی تماما در تایید اجداد موجوداتی هستند که در این دوره وجود دارند و این ادعا که هیچ زنجیره ای وجود نداره دروغگویی محض است.

    * شواهد ژنتیک که در دسترس است صحت تمامی یافته های فسیلی رو در این دوره تایید می کنه.


    خیلی واضح هست این خبر با دروغگویی و اطلاعات غلط سعی در مخفی کردن واقعیت ها داره. در لینک اول از سایت talkorigins توضیحات کامل در این باره داده شده و رفرنس های علمی هم ارائه شده.
    برای پاسختون ممنونم.
    فقط یک سوال دیگه داشتم.
    من همیشه فکر میکردم که که استفاده یا عدم استفاده از یک چیزی باعث فرگشت میشه
    .مثلا در یک جا خونده بودم که در اینده بشر از نظر حافظه ضعیف تر میشه چون خیلی کمتر دیگه به خاطر تکنولوژی چیزی را حفظ میکنه.
    یا مثلا دندان های بشر قبلا تیزتر بوده و الان کندتر شده و دلیلش هم همین کمتر استفاده کردن از تیزی دندان طی قرن ها بوده

    ولی با این مطلب برخورد زیر برخورد کردم میشه من را توجیه کنید

    لامارکیسم


    بنا به نظرِ لامارک (۱۷۴۴–۱۸۲۹) و بسیاری از زیست شناسان همزمانِ او و پس از وی، عواملِ گوناگونی که در طولِ زندگی فرد بر وی اثر می‌گذارند، در سرشت فرزندانِ او نیز موثر واقع می‌شوند. این دیدگاه که امروزه تحت عنوانِ لامارکیسم (به انگلیسی: Lamarckism)‏ شناخته می‌شود، در حال حاضر به کلی منسوخ شده‌است. لامارکیست‌ها عقیده داشتند در صورتِ زیاد بکاربردنِ یک اندام، آن اندام رفته رفته تقویت می‌شود و شکلِ جدیدی مناسب با عادتی که کسب کرده حاصل می‌کند. به عنوان مثال، بنابر این نظر، دراز شدنِ گردن و پاهای زرافه به همین روش صورت گرفته‌است. از طرفی، چنانچه از یک اندام استفاده نشود، آن اندام رفته رفته تحلیل می‌رود و کوچک می‌شود، تا جایی که ممکن است به کلی از میان برود. به نظر لامارک، نبودِ چشم در جاندارانِ ساکنِ غارهای تاریک و یا همچنین نبودِ دست و پا در مارها به همین سبب بوده‌است.[۱]
    لامارک به موروثی بودنِ صفاتِ اکتسابی معتقد بود. به عقیدهٔ او تمامی تغییراتی که به دلیلِ اکتساب (سازش) در طولِ دورهٔ زندگی در ساختارِ افراد ظاهر می‌شوند، در طی زادآوری حفظ شده و به نسلهای بعد منتقل می‌شوند. مثلاً فرزندانِ یک آهنگر صاحبِ بازوانِ قوی خواهند بود چرا که پدر آنها از بازوانش کار بسیار کشیده‌است. این اصل معروفترین اصل در نظریهٔ لامارک است که به رواجِ لامارکسیم انجامید.
    رد لامارکیسم

    بر خلاف نظرِ لامارک و همفکرانش، امروزه می‌دانیم که صفاتِ اکتسابی به ارث نمی‌رسند، زیرا ناشی از اثراتِ محیط و رشدِ جاندارند، نه اثراتِ ژنهای جاندار. فقط صفاتِ وابسته به ژن‌ها می‌توانند از نسلی به نسل بعد منتقل شوند، آن هم به شرطی که ژن‌های کنترل کنندهٔ آن صفات در سلول‌های «جنسی» (گامتها) موجود باشند.[۲] هرگونه تغییری که بر اثر بکار بردن و یا به کارنبردنِ اندام، و یا به هر علت دیگر، در سلولهای دیگرِ بدن، غیر از سلول‌های جنسی رخ دهد، تاثیری در صفاتِ نسلِ بعدی نخواهد داشت. آزمایشاتِ بسیاری در این زمینه صورت گرفته‌است. مثلاً برای آزمودنِ اثرِ عدمِ استعمالِ یک اندام، آزمایشی ترتیب داده شد که در آن مگسها تا ۶۹ نسل در تاریکی جفت گیری کردند، در پایان مشاهده شد که بینایی نسلِ آخر آسیبی ندیده و واکنش افرادِ آن در مقابلِ نور کاملاً طبیعی است
    منبع:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  2. #352
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    پيش فرض

    برای پاسختون ممنونم.
    فقط یک سوال دیگه داشتم.
    من همیشه فکر میکردم که که استفاده یا عدم استفاده از یک چیزی باعث فرگشت میشه
    .مثلا در یک جا خونده بودم که در اینده بشر از نظر حافظه ضعیف تر میشه چون خیلی کمتر دیگه به خاطر تکنولوژی چیزی را حفظ میکنه.
    یا مثلا دندان های بشر قبلا تیزتر بوده و الان کندتر شده و دلیلش هم همین کمتر استفاده کردن از تیزی دندان طی قرن ها بوده

    ولی با این مطلب برخورد زیر برخورد کردم میشه من را توجیه کنید

    لامارکیسم


    بنا به نظرِ لامارک (۱۷۴۴–۱۸۲۹) و بسیاری از زیست شناسان همزمانِ او و پس از وی، عواملِ گوناگونی که در طولِ زندگی فرد بر وی اثر می‌گذارند، در سرشت فرزندانِ او نیز موثر واقع می‌شوند. این دیدگاه که امروزه تحت عنوانِ لامارکیسم (به انگلیسی: Lamarckism)‏ شناخته می‌شود، در حال حاضر به کلی منسوخ شده‌است. لامارکیست‌ها عقیده داشتند در صورتِ زیاد بکاربردنِ یک اندام، آن اندام رفته رفته تقویت می‌شود و شکلِ جدیدی مناسب با عادتی که کسب کرده حاصل می‌کند. به عنوان مثال، بنابر این نظر، دراز شدنِ گردن و پاهای زرافه به همین روش صورت گرفته‌است. از طرفی، چنانچه از یک اندام استفاده نشود، آن اندام رفته رفته تحلیل می‌رود و کوچک می‌شود، تا جایی که ممکن است به کلی از میان برود. به نظر لامارک، نبودِ چشم در جاندارانِ ساکنِ غارهای تاریک و یا همچنین نبودِ دست و پا در مارها به همین سبب بوده‌است.[۱]
    لامارک به موروثی بودنِ صفاتِ اکتسابی معتقد بود. به عقیدهٔ او تمامی تغییراتی که به دلیلِ اکتساب (سازش) در طولِ دورهٔ زندگی در ساختارِ افراد ظاهر می‌شوند، در طی زادآوری حفظ شده و به نسلهای بعد منتقل می‌شوند. مثلاً فرزندانِ یک آهنگر صاحبِ بازوانِ قوی خواهند بود چرا که پدر آنها از بازوانش کار بسیار کشیده‌است. این اصل معروفترین اصل در نظریهٔ لامارک است که به رواجِ لامارکسیم انجامید.
    رد لامارکیسم

    بر خلاف نظرِ لامارک و همفکرانش، امروزه می‌دانیم که صفاتِ اکتسابی به ارث نمی‌رسند، زیرا ناشی از اثراتِ محیط و رشدِ جاندارند، نه اثراتِ ژنهای جاندار. فقط صفاتِ وابسته به ژن‌ها می‌توانند از نسلی به نسل بعد منتقل شوند، آن هم به شرطی که ژن‌های کنترل کنندهٔ آن صفات در سلول‌های «جنسی» (گامتها) موجود باشند.[۲] هرگونه تغییری که بر اثر بکار بردن و یا به کارنبردنِ اندام، و یا به هر علت دیگر، در سلولهای دیگرِ بدن، غیر از سلول‌های جنسی رخ دهد، تاثیری در صفاتِ نسلِ بعدی نخواهد داشت. آزمایشاتِ بسیاری در این زمینه صورت گرفته‌است. مثلاً برای آزمودنِ اثرِ عدمِ استعمالِ یک اندام، آزمایشی ترتیب داده شد که در آن مگسها تا ۶۹ نسل در تاریکی جفت گیری کردند، در پایان مشاهده شد که بینایی نسلِ آخر آسیبی ندیده و واکنش افرادِ آن در مقابلِ نور کاملاً طبیعی است
    منبع:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    نظریه ی داروین، انتخاب طبیعی نام داره که در کتاب منشأ انواع مطرح شد
    انتخاب طبیعی یعنی طبیعت موجود سازگارتر رو انتخاب میکنه و اونی که با محیط سازگار نیست رو تدریجا از میان می بره . یک مثال ابتدایی: خرگوشی در محیط قطب باقی می مونه که همرنگ محیط باشه تا از سوی شکارچی شناسایی نشه و خرگوشی در جنگل سازگارتره که سفید نباشه تا همرنگ محیط باشه و از سوی شکارچی شناسایی نشه ...
    این نظریه کاملا توجیه گر تکامل جانداران از شکلهای ابتدایی اولیه به شکلهای پیچیده تر فعلی و آینده هست

    نظریه ی لامارک طی آزمایشات ویسمن و بسیاری دیگر بطور کامل رد شد گرچه جدیدا مواردی تازه از صحتش به اثبات رسیده
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    .مثلا در یک جا خونده بودم که در اینده بشر از نظر حافظه ضعیف تر میشه چون خیلی کمتر دیگه به خاطر تکنولوژی چیزی را حفظ میکنه.
    یا مثلا دندان های بشر قبلا تیزتر بوده و الان کندتر شده و دلیلش هم همین کمتر استفاده کردن از تیزی دندان طی قرن ها بوده
    مورد اول که صرفا یک پیش بینی تخیلی هست و نمیشه فعلا روی اون حساب باز کرد
    مورد دوم هم چندان صحیح نیست. شما فسیل جمجمه ی اجداد انسان رو خودتون تا 5 میلیون سال قبل که جد مشترکی با شامپانزه داشته دنبال کنید هیچوقت نمی بینید دارای دندانهای نوک تیز (نیش) به تعداد بیشتر و یا خیلی بزرگتری مثل گوشتخواران بوده باشه (مثل تصویر زیر که یک جد 3 میلیون ساله رو نشون میده) گرچه آرواره ها بلحاظ تغییرات آناتومی و فیزیولوژیک تدریجا کوچکتر شدند.


  3. 4 کاربر از 3274 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #353
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    دوستان یک جواب علمی به این متن بدید:

    اما مسئله اینجاست که این DNA با RNA و سایر ملکولهای داخل یک سلول، که دائما در حال ساخت و ساز و رفت و آمدهای عالمانه هستند، دارای یک شعوری میباشند!
    بجز اینها، ملکول DNA و سایر ملکولهای بدن از اتم ساخته شده /و اتمها از الکترون و پروتون و نوترون/ که الکترون با تعداد، نحوه چرخش و قرارگیری خود دور هسته اتم یک صفاتی رو برای آن ملکول ایجاد میکنند.
    اینجا یک سؤال مهم مطرح هست:

    این انرژی وغریزه چرخش از کجا می آید؟
    یعنی چه کسی این نیروی مغناطیسی، ساختار زوجیت الکترون و پروتون، شعور نحوه قرارگیری و چرخش رو مقرر کرده که اینطور دقیق، ملکول ها رو بسازند و ملکولها کنار هم طوری کار کنند که سلول را بسازند و برای این سلول صفات ویژه ای رو ایجاد کنند که منجر به تولید و حیات موجود زنده ای بشه که بشر از خلق آن عاجزه!

    بعبارت دیگر آن سلول با این صفات ویژه دارای توان و شعور ساخت و ساز، عملکرد، تشخیص، غریزه و.... بشه.

    چه عامل و نیرویی باعث حفظ این موقعیت برای اتمها میشه؟
    آیا اینها یک ایجاد کننده٬ کنترل کننده و مدبر ندارند و اگر آن ناظر حقیقتی بجز خداست آن حقیقت رو کی خلق کرده؟! آیا خالق این حقایق و آفرینشها نباید فردی عالم باشد و دقیق و توانا؟

    آیا اینها یک مدبّری نداشته که اراده کرده که جهان بر این مبنا و اساس، اینگونه دقیق، از روی علم و حساب و کتاب و منظم باشد؟

    ما معتقدیم که خداوند تمام خلقت رو بر اساس تدبیر و وسیله بنا کرده و هیچ اقدامی رو بدون ایجاد اسباب و علل مقرر نکرده... یعنی هرچیزی در کنار دلیل علمی آن، گواهی بر ایجاد کننده حکیمانه و باتدبیر آن اسباب و علل است.


  5. #354
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    دوستان یک جواب علمی به این متن بدید:

    اما مسئله اینجاست که این DNA با RNA و سایر ملکولهای داخل یک سلول، که دائما در حال ساخت و ساز و رفت و آمدهای عالمانه هستند، دارای یک شعوری میباشند!
    بجز اینها، ملکول DNA و سایر ملکولهای بدن از اتم ساخته شده /و اتمها از الکترون و پروتون و نوترون/ که الکترون با تعداد، نحوه چرخش و قرارگیری خود دور هسته اتم یک صفاتی رو برای آن ملکول ایجاد میکنند.
    اینجا یک سؤال مهم مطرح هست:

    این انرژی وغریزه چرخش از کجا می آید؟
    یعنی چه کسی این نیروی مغناطیسی، ساختار زوجیت الکترون و پروتون، شعور نحوه قرارگیری و چرخش رو مقرر کرده که اینطور دقیق، ملکول ها رو بسازند و ملکولها کنار هم طوری کار کنند که سلول را بسازند و برای این سلول صفات ویژه ای رو ایجاد کنند که منجر به تولید و حیات موجود زنده ای بشه که بشر از خلق آن عاجزه!

    بعبارت دیگر آن سلول با این صفات ویژه دارای توان و شعور ساخت و ساز، عملکرد، تشخیص، غریزه و.... بشه.

    چه عامل و نیرویی باعث حفظ این موقعیت برای اتمها میشه؟
    آیا اینها یک ایجاد کننده٬ کنترل کننده و مدبر ندارند و اگر آن ناظر حقیقتی بجز خداست آن حقیقت رو کی خلق کرده؟! آیا خالق این حقایق و آفرینشها نباید فردی عالم باشد و دقیق و توانا؟

    آیا اینها یک مدبّری نداشته که اراده کرده که جهان بر این مبنا و اساس، اینگونه دقیق، از روی علم و حساب و کتاب و منظم باشد؟

    ما معتقدیم که خداوند تمام خلقت رو بر اساس تدبیر و وسیله بنا کرده و هیچ اقدامی رو بدون ایجاد اسباب و علل مقرر نکرده... یعنی هرچیزی در کنار دلیل علمی آن، گواهی بر ایجاد کننده حکیمانه و باتدبیر آن اسباب و علل است.

    ببینید مسئله داره اعتقادی میشه دوباره... در کوانتوم مکانیک توضیحات خیلی دقیق و خوبی وجود داره برای اینکه چرا الکترون اون رفتار خاص رو در اطراف هسته اتم داره، استفاده از ادبیات علمی که نزدیک یک قرن هست منسوخ شده (بعد از مدل اتمی بور) کمکی به یافتن حقایق نمی کنه. ما در علم نادانسته های بسیار زیادی داریم. یا میشه رفت و دید این نادانسته ها چی هستند یا میشه گفت "بشر از درک این ها عاجزه و تا ابد عاجز خواهد بود و هیچ توضیحی به جز یک خالق غیر ممکن است وجود داشته باشد". اگر همه انسان ها تفکر دوم رو داشتند الان داشتیم در غار ها زندگی می کردیم و رعد و برق رو خشم آسمان می دونستیم و براش انسان قربانی می کردیم.

    پیامد های فلسفی یک موضوع علمی ربطی به اون موضوع علمی نداره. علم از طریق آزمایش و مشاهدات جهان طبیعت پیشرفت می کنه نه از تفکرات فلسفی.

  6. 6 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #355
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض

    ا
    ما مسئله اینجاست که این DNA با RNA و سایر ملکولهای داخل یک سلول، که دائما در حال ساخت و ساز و رفت و آمدهای عالمانه هستند، دارای یک شعوری میباشند!
    ملکولها کنار هم طوری کار کنند که سلول را بسازند و برای این سلول صفات ویژه ای رو ایجاد کنند که منجر به تولید و حیات موجود زنده ای بشه که بشر از خلق آن عاجزه!
    چیزی که توصیف شده شعور نیست ساختار شیمیایی نوکلئیک اسید هست هرنوکلئوتید از یک مولکول اسید فسفریک ،یک مولکول قند 5 کربنی ،یک مولکول باز نیتروژن‌دار تشکیل شده در ساختار یه DNA (و RNA)دو زنجیره از طریق باز های نیتروژن دار به هم متصل شدن ساختار این باز ها به گونه ای هست که تنها بر اساس موقعیت جفت خودشون رو تکمیل میکنن(مثلا باز A مکمل باز T هست و با باز G پیوندی برقرار نمیکنه )



    ساختار DNA





    مثل ساختار یه کلید با قفل چیزی که با اسم شعور ازش یاد شده در واقع قفل شدن دو ساختار مکمل هم هست (درست مانند قفل و کلید) و پیوند بین باز ها هم از طریق پیوند هیدرژنی اتفاق می افته.
    با این توضیحات و با دیدگاه نویسنده قفل و کلید هم باید ذاتا دارای شعور باشند چون کلید می داند باید قفل خودش رو باز کنه و قفل دیگری رو باز نمی کنه قفل هم تنها با کلید خودش باز میشود..


    اگر شعور ذاتی عامل فعالیت سلول ها و مولکول های بدن باشه باید بدونیم که سلول ها و مولکول ها گاهی شعورشون رو از دست میدن وفعالیت های عالمانه خودشون رو فراموش می کنن مثلا در بیماری های خودایمنی از جمله ام اس یا ویتیلیگو دستگاه ایمنی بدن بدون دلیل سلول خودی رو بیگانه تلقی می کنه و اون ها رو تخریب میکنه .

    صفات سلول رو تنها ژن ها تعیین می کنن کنار هم قرار گرفتن ژن ها و به ارث رسیدنشون طی تولید مثل(میوز) از الگوی خاصی پیروی نمی کنه که وجود این الگو رو بخوایم به شعور مولکول ها نسبت بدیم به صورت تصادفی امکان داره هر ژنی به سلول دختر منتقل بشه و سلول دختر صفاتی رو داشته باشه که سلول دختر مشابه اون از همان سلول مادر این صفات رو نداشته باشه یعنی به ارث رسیدن صفات تحت کنترل ژن ها کاملا تصادفی هست و امکان داره موجود زنده ای ایجاد بشه که از نظر ژنتیکی نرمال نباشه .. این موارد با شعور ذاتی مورد نظر نویسنده در تضاده ..

  8. 6 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #356
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    [SIZE=4][COLOR=#0000cd]ا



    چیزی که توصیف شده شعور نیست ساختار شیمیایی نوکلئیک اسید هست هرنوکلئوتید از یک مولکول اسید فسفریک ،یک مولکول قند 5 کربنی ،یک مولکول باز نیتروژن‌دار تشکیل شده در ساختار یه DNA (و RNA)دو زنجیره از طریق باز های نیتروژن دار به هم متصل شدن ساختار این باز ها به گونه ای هست که تنها بر اساس موقعیت جفت خودشون رو تکمیل میکنن(مثلا باز A مکمل باز T هست و با باز G پیوندی برقرار نمیکنه )



    ساختار DNA





    مثل ساختار یه کلید با قفل چیزی که با اسم شعور ازش یاد شده در واقع قفل شدن دو ساختار مکمل هم هست (درست مانند قفل و کلید) و پیوند بین باز ها هم از طریق پیوند هیدرژنی اتفاق می افته.
    با این توضیحات و با دیدگاه نویسنده قفل و کلید هم باید ذاتا دارای شعور باشند چون کلید می داند باید قفل خودش رو باز کنه و قفل دیگری رو باز نمی کنه قفل هم تنها با کلید خودش باز میشود..


    اگر شعور ذاتی عامل فعالیت سلول ها و مولکول های بدن باشه باید بدونیم که سلول ها و مولکول ها گاهی شعورشون رو از دست میدن وفعالیت های عالمانه خودشون رو فراموش می کنن مثلا در بیماری های خودایمنی از جمله ام اس یا ویتیلیگو دستگاه ایمنی بدن بدون دلیل سلول خودی رو بیگانه تلقی می کنه و اون ها رو تخریب میکنه .

    صفات سلول رو تنها ژن ها تعیین می کنن کنار هم قرار گرفتن ژن ها و به ارث رسیدنشون طی تولید مثل(میوز) از الگوی خاصی پیروی نمی کنه که وجود این الگو رو بخوایم به شعور مولکول ها نسبت بدیم به صورت تصادفی امکان داره هر ژنی به سلول دختر منتقل بشه و سلول دختر صفاتی رو داشته باشه که سلول دختر مشابه اون از همان سلول مادر این صفات رو نداشته باشه یعنی به ارث رسیدن صفات تحت کنترل ژن ها کاملا تصادفی هست و امکان داره موجود زنده ای ایجاد بشه که از نظر ژنتیکی نرمال نباشه .. این موارد با شعور ذاتی مورد نظر نویسنده در تضاده ..
    با تشکر برای جوابتون
    لطفا به این هم پاسخ بدید



    متأسفانه مطلب من رو درست نخوندید. آنچه من بهش اشاره کردم، شعور کار منظم و انرژی حاصل از چرخش تعداد خاصی از الکترونها به دور هسته اتم و ایجاد صفات برای ملکول بود. این خواص رو کی تعیین کرده؟
    و کی سبب ساز این بوده که از ترکیب ملکولها سلولی ایجاد کنه که آن سلول برای خودش یک کارخانه غذاسازی و تولید مثل باشه و موجودات از همین سلول ایجاد بشن.
    و چه کسی از همین سلول انواع موجودات رو خلق کرده
    چه کسی این روال رو مدیریت میکنه

  10. #357
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2013
    پست ها
    890

    پيش فرض

    با تشکر برای جوابتون
    لطفا به این هم پاسخ بدید



    متأسفانه مطلب من رو درست نخوندید. آنچه من بهش اشاره کردم، شعور کار منظم و انرژی حاصل از چرخش تعداد خاصی از الکترونها به دور هسته اتم و ایجاد صفات برای ملکول بود. این خواص رو کی تعیین کرده؟
    و کی سبب ساز این بوده که از ترکیب ملکولها سلولی ایجاد کنه که آن سلول برای خودش یک کارخانه غذاسازی و تولید مثل باشه و موجودات از همین سلول ایجاد بشن.
    و چه کسی از همین سلول انواع موجودات رو خلق کرده
    چه کسی این روال رو مدیریت میکنه
    دوست محترم سوالات شما و اصولا این جنس سوالات ربطی به نظریه انتخاب طبیعی داروین و این تاپیک نداره!
    ضمن اینکه اینجور پرسشها رو باید برید از فلاسفه و متخصصان علوم انسانی بپرسید چون مطلقا ارتباطی با تحقیقات جاری در علوم پایه و مهندسی نداره. اصولا علوم تجربی به این موضوعات هیچ کاری نداره و موضع رد یا اثبات هم نمیتونه اتخاذ کنه چون فراطبیعه و یا برداشت های عقیدتی از علم به خود علم مربوط نیستند
    انجمن علوم انسانی جای بهتریه برای طرح این دست سوالات شما

  11. 3 کاربر از 3274 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #358
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    دوست محترم سوالات شما و اصولا این جنس سوالات ربطی به نظریه انتخاب طبیعی داروین و این تاپیک نداره!
    ضمن اینکه اینجور پرسشها رو باید برید از فلاسفه و متخصصان علوم انسانی بپرسید چون مطلقا ارتباطی با تحقیقات جاری در علوم پایه و مهندسی نداره. اصولا علوم تجربی به این موضوعات هیچ کاری نداره و موضع رد یا اثبات هم نمیتونه اتخاذ کنه چون فراطبیعه و یا برداشت های عقیدتی از علم به خود علم مربوط نیستند
    انجمن علوم انسانی جای بهتریه برای طرح این دست سوالات شما
    البته فکر کنم پاسخ علمی هم داشته باشه.
    چون درباره عملکرد dna هست.
    Last edited by danielo; 28-12-2013 at 19:08.

  13. #359
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    با تشکر برای جوابتون
    لطفا به این هم پاسخ بدید



    متأسفانه مطلب من رو درست نخوندید. آنچه من بهش اشاره کردم، شعور کار منظم و انرژی حاصل از چرخش تعداد خاصی از الکترونها به دور هسته اتم و ایجاد صفات برای ملکول بود. این خواص رو کی تعیین کرده؟
    و کی سبب ساز این بوده که از ترکیب ملکولها سلولی ایجاد کنه که آن سلول برای خودش یک کارخانه غذاسازی و تولید مثل باشه و موجودات از همین سلول ایجاد بشن.
    و چه کسی از همین سلول انواع موجودات رو خلق کرده
    چه کسی این روال رو مدیریت میکنه
    البته فکر کنم پاسخ علمی هم داشته باشه.
    چون درباره عملکرد dna هست.
    سوالتون درباره عملکرد DNA نیست، سوالتون اینه که چه کسی DNA رو طراحی کرده که اینطوری عمل کنه. علم "چگونگی" ها رو توضیح می ده، که چگونه DNA این طوری که ما مشاهده می کنیم عمل می کنه، پرسش شما کماکان باقی خواهد بود که "چه کسی" میگه DNA اینطوری کار کنه و چه کسی این ها رو اینطوری خلق کرده.

    سوال شما یک سوال مطلقا فلسفی و خارج از دامنه علم است. تا جایی که به علم مربوط است DNA خلق نشده بلکه بر اثر تکامل پدید اومده. باز سوال شما باقی است که چه کسی اون مکانیزم طبیعت که باعث شد DNA پدید بیاد رو طراحی کرده و این یک پرسش فلسفی است.

  14. 3 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #360
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    سوالتون درباره عملکرد DNA نیست، سوالتون اینه که چه کسی DNA رو طراحی کرده که اینطوری عمل کنه. علم "چگونگی" ها رو توضیح می ده، که چگونه DNA این طوری که ما مشاهده می کنیم عمل می کنه، پرسش شما کماکان باقی خواهد بود که "چه کسی" میگه DNA اینطوری کار کنه و چه کسی این ها رو اینطوری خلق کرده.

    سوال شما یک سوال مطلقا فلسفی و خارج از دامنه علم است. تا جایی که به علم مربوط است DNA خلق نشده بلکه بر اثر تکامل پدید اومده. باز سوال شما باقی است که چه کسی اون مکانیزم طبیعت که باعث شد DNA پدید بیاد رو طراحی کرده و این یک پرسش فلسفی است.
    مگه دانشمندان نمیگن از بیگ بنگ به بعد به طور کامل میشه حیات موجودات را توضیح داد ؟؟
    من نمیخوام بدونم چه کسی این ها را این طوری خلق کرده.پرسش من این هست که توضیح علمیش چیه.
    ایا خواص این 4 عنصر اصلی هستی حیات دلیلش هست؟؟
    یعنی عملکرد دی ان ای هیچ توضیح زیست شناسی نداره؟؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •