تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 2 12 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 17

نام تاپيک: واهه آرمن (شاعر ارمنی)

  1. #1

  2. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض واهه آرمن (شاعر ارمنی )

    "واهه آرمن" شاعر توانای ارمنی ، اهل مشهد و متولد به سال 1339 شمسی است که تحصیلات عالی خود را در رشته جامعه شناسی در لندن به پایان رسانده است.
    اولین دفتر شعر او با عنوان «به سوی آغاز» به زبان ارمنی است که در تهران منتشرمیشود.

    دومین دفتر شعری که از او انتشار می یابد نیز به زبان ارمنی است. سومین دفتر شعر وی با عنوان «جیغ» در ایروان ارمنستان منتشر می شود.در کارنامه ادبی وی ترجمه دو کتاب از فارسی به ارمنی نیز می باشد: منتخبی از دو دفتر شعر "پونه ندایی" به زبان ارمنی با عنوان «دیوار زخمی» در سال 1381 که در تهران انتشار پیدا می کند و منتخبی از دو دفتر شعر رسول یونان با عنوان «رودی که از تابلوهای نقاشی می گذرد» در سال 1383 که مجددا در تهران به انتشار می رسد.

    از او تاکنون دو دفتر شعر با عناوین «به سوی آغاز» و «جیغ» به زبان ارمنی و دفتر «بال‌هایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت»،شامل سروده‌های او به زبان فارسی، منتشر شده است.

    واینک گزیده ای از اشعار وی ...

  4. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    بادکنک از دست کودک رها شد
    و مورچه ای را با خود به آسمان برد
    کودک عاجزانه نگاهم کرد
    چهارزانو بر زمین نشست
    و گریست
    در این بازی
    نقش من چه بود؟

    ---------- Post added at 03:29 PM ---------- Previous post was at 03:27 PM ----------

  6. 5 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض قصه نا تمام

    دیروز در خیابان
    زنی که چشمانش هیچ شباهتی به چشمان تو نداشت
    لبخند زد به من
    آهسته نزدیک شد
    و با صدایی که هیچ شباهتی به صدای تو نداشت
    صمیمانه پرسید :
    ما یک دیگر را کجا دیده ایم ؟
    در آن قصه ی ناتمام نبود ؟
    نمی دانم ؛ چرا آن زن
    ناگهان تو را به یادم آورد
    و گفتم : چرا !
    در آن قصه بود ...


    ---------- Post added at 03:52 PM ---------- Previous post was at 03:49 PM ----------
    ...........................
    Last edited by ilta; 16-10-2010 at 16:02.

  8. 3 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    بارانی مورٌب
    در نیمروزی آفتابی.
    هیچ اتفاقی نیفتاده است
    اما من
    قسم می خورم که این باران
    بارانی معمولی نیست
    حتما
    جایی دور
    دریایی را به باد داده اند ...

  10. 3 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    می گفت دوست دارم که سیگارت را
    همیشه با کبریت روشن می کنی
    می گفت دوست دارم که لیوانت را
    به تنهایی و
    بدون زدن به لیوان یک دوست
    سر نمی کشی
    می گفت دوست دارم که شعرهایت را
    پیش از سرودن
    با نیم نگاهی
    نشانم می دهی
    می گفت دوست دارم که می دانی "عشق
    یا دیوانگی ست
    یا دیگر عشق نیست ...

  12. 3 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض آخرین خواب کودکانه ...

    شیشه ی هر پنجره ای را که می شکستم
    تاوانش کتک بود
    تنها یک بار کتک نخوردم
    روزی که همه ی شیشه های شهر را شکستم
    چشمان مشتاق یک دختر
    از پشت تاریک ترین پنجره
    به من لبخند زد
    و مرا از آخرین خواب کودکانه بیدار کرد ...

  14. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    حالا دیگر
    شعر گفتن آسان است
    به آسانی تولدی ناخواسته
    به آسانی دل بستن به یک غریبه
    به آسانی کشته شدن به دست دشمن

    حالا دیگر
    شعر نگفتن دشوار است
    به دشواری دفن کردن یک نوزاد
    به دشواری دل نبستن به یک فرشته
    به دشواری کشتن در جنگ، برای ماندن

    حالا دیگر
    شاعر بودن دیوانگی ست
    دیوانگی...

  16. 3 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    در تاریکی شب
    از پشت پنجره ی قطار
    در جست و جوی چه بودم ؟
    گم شده ام که بود ؟

    در ایستگاهی متروک
    نشانی خدا را
    کدام زاهد در جیبم گذاشت
    و در مقصد
    کدام کافر
    جیبم را زد ...؟

  18. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    پست ها
    125

    پيش فرض

    ... ممنون از شما دوست عزیزم

    لاک پشتی که دیروز
    پروانه ای را سواری داد و
    عبور کرد از کنار کودک
    امروز ، تنها
    از کنارم گذشت
    رد پاهایش روی این کاغذ
    به شکل بال پروانه ها نیست؟

  20. 2 کاربر از ilta بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 2 12 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •