تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر
نمايش نتايج 1 به 10 از 31

نام تاپيک: دست نوشته های narmine

  1. #1
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض دست نوشته های narmine

    من نشانی از تو ندارم،اما نشانی‌ام را برای تو می‌نویسم:

    در عصرهای انتظار،به حوالی بی كسی قدم بگذار! خیابان غربت


    را پیدا كن،وارد كوچه پس كوچه‌های تنهایی شو! كلبه‌ی غریبی‌ام را


    پیدا كن، كنار بید مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهای رنگی‌‌ام، در كلبه


    را باز كن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش ‌را كنار بزن! مرا خواهی دید


    با بغضی کویری که غرق انتظار است ؛ پشت دیوار دردهایم نشسته ام .....

  2. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض تولد

    گاهی در سکوت به زایش یک ترانه
    از ذهن یک شاعر فکر می کنم
    همانند یک مادر
    به تولدی رنج آور
    اما رخوتناک
    از خود میپرسم :
    " آیا شاعر ها ترانه های خود را بغل می گیرند پس از تولد ؟ "


    "نرمین "
    پاییز 86

  4. 9 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    از دلتنگی هایت برای من سهمی قائل نمی شوی ،
    سکوت می کنی اما من می فهمم
    عزیز دلم !
    دل ِ نو که تنگ می شود
    بعض هزاران ابر پر باران در دلم جوانه می زند
    .
    .
    این روزها میگذرد
    ما هم دوباره عاشق می شویم !
    و من
    که بی سرزمین تز از بادم اکنون
    امپراتوری چشمانت را تسخیر می کنم.
    .
    .




  6. 2 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض تسکین

    .
    ..
    ...
    تا به حال خط هایی را که بر دیوار دلت کشیده ای ؛شمارش کرده ای ؟!
    چند خط ؟ چند روز ؟ چند وقت است که اسیری ؟
    هی ... یار ، یار ...
    گاهی یادمان میرود اسیریم ؛ گاهی حتی فکر رهایی هم آزاردهنده می شود !
    اصلا رهایی کدام است ؟
    عاذتمان شده اسیری ؛ عادتمان داده اند!
    دلم تسکین می خواهد ؛ تسکین ِ همدلی ...
    دست هایت را وقتی سردی دستم را حس می کند
    و نگاه معصوم ات را وقتی شگفت زده می پرسی :
    سردت است ؟
    .
    ..
    هی یار ... یار ...
    دلت تسکین می خواهد ، تسکین ِ همدردی ...
    می دانم و دست هایم را بر پیشانی ات ...
    .
    ..
    هی یار ... یار ....
    تنها تسکین ما این است
    که
    خدا هست هنوز..

  8. 4 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    اینجا که می آیم انگار انگشتانم ، " تو " می شود ،
    راهی پیدا می کند از ذهنم به تو
    مثل همه راه هایی که برای رسیدن ِ به خدا هست
    برای فکر کردن ِ به تو ، دلایل زیادی زنده می شوند
    و هاله ای از حضورت برابرم مکرر می شود
    ناگزیر می شوم و تسلیم
    در مقابلش
    می گذارم انگشتانم ( که روزگاری تو گرمابخشش بودی ) از تو بنویسند
    می دانی ...
    باید یاد بگیرم که

    " برای فراموش کردن هم "

    ناگهان چه زود دیر می شود ...


  10. 5 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض خط ... نیستم!

    ...آن خطاط،
    سه گونه خط نوشتي:
    - يكي او خواندي، لاغير!
    - يكي را، هم او خواندي، هم غير!
    - يكي، نه او خواندي، نه غير او!
    آن {خط سوم} منم! …

    (شمس تبریزی)


    - نگاه میکنم میان خطوط ِ زندگی
    خط ...
    خط...
    خط ِ سوم
    نه نیستم ..
    میان خطوط هم نیستم
    شاید او هم فراموش کرده است مرا
    شاید
    مثل ِ تو از یاد برده است مرا ...

    Last edited by narmine; 19-10-2010 at 01:01.

  12. 5 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #7
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    سیاه می شود ...
    سفید می شود !
    روزگارمان را می گویم
    ما هم دم به دم رنگ به رنگ می شویم !
    برای بزرگ های حقیر ، خم و راست می شویم
    طبع های بزرگ را نادیده می گیریم .
    شلوغ می کنیم و اسم مان بر سر زبان ها می افتد
    اما داغ درد و دل کردن با همدلی ... بر دلمان می ماند
    روزگار غریبیست نازنین ...
    سیاه می شود ...
    سفید می شود!
    ما هم همین طور مدام رنگ به رنگ می شویم!

    .

  14. 4 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #8
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    دیر آمدم ، درست ...
    زود رفتم ، درست ...
    اما
    گریه نکن لطفا
    راهمان دور و دلمان همین جاست

    دوباره اردی بهشت به دیدنت خواهم آمد ...

    خدا را چه دیده ای ؟!



  16. 9 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #9
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    دقت کرده ای دنیا رسم عجیبی دارد ؟
    برایت گفته ام یا نه ؟! یادم نیست ! یادم نیست چه گفته ام و چه نگفته ام . تنها به یاد دارم که دوست داشتی بشنوی ام ...

    به هر حال دنیا رسم عجیبی دارد ؛ ناز و نیاز ِ عشق انگار هیچ گاه تمامی ندارد ؛ " چو یار ناز نماید ، شما نیاز کنید " ....
    ناز می شوم و نیازی نیست !
    نیاز می شوم و نازی هست !

    می فهمی ام ؟

  18. 8 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #10
    داره خودمونی میشه narmine's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    in your heart
    پست ها
    160

    پيش فرض

    گفتی : دیر آمدی تمام شده ام دیگر ... بس كه بلعیده ام اندوه نبودت را... هنوز اما همانند حاتم ، هستم ... ..می بخشمت با آنكه هزار شب بی خوابی ...طلب دارم از تو...


    گفتم : من آمدم ؛ تو نبودی ! یادت نیست ؟!
    چشمانت گفتند رفته ای باغ دیگری را آب میدهی !

    مهربانی هایم ... مهرافروز شد ، بخشیدمت به باغ ِ قاصدک هایت .
    اما دست هایم سرد ماند...

    ما چه می دانستیم ، باد می آید و رویاهایت را با خود می برد !

    ری را همیشه دیر می آید ...
    حال چه رویاهای تو را باد ببرد
    چه رویاهای مرا ...

    با سپاس از سمیرا

  20. 9 کاربر از narmine بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 1 از 4 1234 آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •