تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




نمايش نتايج 1 به 6 از 6

نام تاپيک: دست نوشته های M O B I N

  1. #1
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض دست نوشته های M O B I N



    گم شدم در کوچه های روزگار
    سنگین است
    کج کرده فامتم این بار
    اینبار با من بگو
    گناهم چه بود ؟
    این بار با من چه کرد ؟
    اینبار با من چه گفت ؟




    کودکی گذشت سوار بر چرخ و فلک
    میکشم اکنون ، هر دردم از جور فلک
    میزند بر پای من بسته بر چوب فلک
    می زند قه قه به من
    بی وفا چرخ بلند


    می کشد بر قلب من
    خط سیاهی از قلم
    می زند بر روح من
    تیشه ای از روی خصم


    من نه آنم ،بوسد ،زانوم ارض خدا
    من نه آنم ،گوید سخن ،جز به دعا



    این منم ، هر چه منم از تو منم
    دردم و هر چه تویی درمان تویی
    این غم و بیماری و این عجز و آه
    سرکشم یارم ، اگر یارم تویی


    by myself

  2. 17 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    من شب را دوست دارم



    باران که می بارد
    من نمیخندم
    کاری به شادی زمین ندارم چون
    آسمان میگرید
    بغض شکسته آسمان
    رعد برق را دوست دارم


    من شب را دوست دارم
    چشم های من در شب بهتر میبنند
    روزن نوری که در دوردست پیداست
    فانوس ساحل را شب می افروزد
    شب مهمان سفره دل است
    شمع کلبه عشق را در شب میبینم


    بیرون کلبه
    پیرزن میبافد
    دست تقدیرش
    کلاف عمرم با غم


    پیرزن دلرباست ولیــــــــــــ زیبا نیست
    لباس از پرنیا دارد و از بوریا نیست
    با همه عقد است و با هیچ یک نیست
    میخرم خود را تا که آزادم کند
    راهی جز 3 طلاق از عقدش نیست


    شب های بارانی من
    از نظر ها دور است
    تا صبح بیدارم
    من
    شب را دوست دارم .



    By MoBN

    ========================================
    پی نوشت ها :
    منظور از پیرزن دنیاست
    منظور از میخرم خود را حدیثی از امام صادق :« دنیا همچون بازاریست عده خود را میخرند آزاد میکنن ، عده نیز خود را میفروشند »
    بوریا لباسی از حصیر که ارزشی نداره پرنیا هم همون حریر
    Last edited by M O B I N; 29-08-2011 at 16:41.

  4. 14 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #3
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    اتاق تنهایی من

    خداحافظ ای اتاق تنهایی
    بیا بخوانیم آخرین درس جدایی
    در دیوارت بوی خاطره میدهند
    نمی دانم چگونه با تو وداع کنم
    بوی باران میدهی
    بوی گریه
    بوی عطر
    بوی سجاده مادرم


    نامت نهادند دیار غربت، لیک
    غریبی و تنهایی غریب نیستند
    دو دوست همیشگی من
    خداحافظ

    دیار تنهای من تنها نیست
    پر است از خاطرات و غمهایم
    از شعر ها و لحظه هایم
    از دعایم
    هنوز میتوان صدای دل مرا شنید


    اتاق تنهایی من ببخش اگر
    خندهایم در گریه ام محو شد
    و فراموش کردم لحظه های شیرین را


    دوستت دارم، چون
    جز تو کسی
    مرا نشناخت،
    مرا ندید
    مرا نخواند،


    کسی نمیداند چه میگویم
    حال من خوب است
    خداحافظ


    By MoBn

  6. 7 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #4
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    شروعی دوباره






    بالهایم را میگشایم در تنهایی
    در سکوت
    بر لب آن بامی که پرید
    همایی که دیگر اکنون نیست

    و در تابش آفتاب امید
    بر دشت سوخته و بی آب و علف
    درختان بیدی میرویند
    که از استقامت میگویند


    پل رود خشکیده نم داده
    هنوز هم یادی از آب در سر دارد
    تک درخت خشک شده
    بوی شکوفه میدهد
    نان خشک بوی تنور داغ
    موی سپید سخن از جوانی میگوید
    و چشمان نابینا از زیبایی خدا



    در این میانه من در این بازار دنیا
    نه پولی و متاعی دارم

    در خورجین خالی من
    تنها
    میوه امید را میتوان یافت


    By M O B I N


  8. 10 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    دلم خون است چه کنم ؟

    دیگر نمیدانم چند زخم روی تنم دارم

    کوچه ها را خمیده

    دست به دست دیوار میروم

    در راه تنها روی شانه های خود میخوابم

    تنها میروم و تنها می آیم

    دیگر راننده هم با پرسیدن" چند نفری " به من تیکه می اندازد ...

    ...

    ...

    ...


    M O B I N

  10. 3 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #6
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض تلخ مینویسم






    سلام میخواهم تلخ بنویسم
    به تلخی یک بادام تلخ
    به تلخی یک لیموی منتظر
    به تلخی گناه
    به تلخی تنهایی
    به تلخی فراموشی ....

    نوشتن که آموختیم
    مداد آغاز قصه ما بود
    در سرزمین پلاک های موقت
    پاک کن دیو قصه هاست

    روز اول مدرسه یادتان هست ؟
    تخته پاک کن حاضر و
    گچ غایب بود !؟
    سالها گذشت
    خودکار که بدست گرفتیم
    غلط گیر اختراع شد
    دریک کلام بگویم
    !نیست شد خواستن بودن های ما


    در انتهامن میروم
    تو میروی
    ضمیرها ، نهاد ها ،اشاره ها
    حتی شناسه ها،همه میروند
    همانطور که رفتند
    همه خنده های ما باغصه های ما ...
    همه نامه های ما با قصه های ما ...
    در پایانِ ما
    چه ناخوش و چه خوش
    خداست که میماند
    پس ای خدا با حافظم بمان
    خداحافظ

    مبین .... 10 ماه پیش : )

  12. 5 کاربر از M O B I N بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •