شاید اگر ارتباط صدایی قطع می شد و گزارشگری مثل کوتی یا شفیع دیدار ایران و استرالیا را گزارش می کرد، دیدن آن بازی بعد از نزدیک به دو دهه اینقدر به دل نمی نشست

سایت گل- "مارک بوسنیچ حالا توپ رو می زنه.... کریم باقری....دایی، یه فرصت خوب....حالا پشت مدافعان....خداداد عزیزی....توی دروازه...توی دروازه...گگگگگگگگگگگگگل .... گل برای ایران....خداداد عزیزی....باز هم روی زمین.... باز هم روی زمین توپ رو تو دروازه می کنه.... (و بعد از نشان دادن تصویر خداداد) این غزال تیزپای فوتبال ماست." 16 سال بعد از 8 آذر 76، هنوز هم فریادهای جواد خیابانی در ملبورن کریکت گراند می تواند مو به تن ایرانی ها سیخ کند. روزی که هیچ وقت از خاطره فوتبالی ما پاک نخواهد شد و البته گزارش خیابانی هم. هرچند "گزارشگرِ تپلِ موفرفریِ عاشقِ ایران و ایرانیِ صدا و سیما" (توصیفاتی به سبک خود خیابانی) با تلاشش برای رقم زدن یک 8 آذر دیگر در هر گزارشی که این روزها به او سپرده می شود، دشمنی ملتی را به جان خریده، اما بدون صدای او، آن دیدار تاریخی به یک "کالت" تبدیل نمی شد. اگر خداداد در ملبورن یک حماسه را رقم زد، بی شک خیابانی بهترین "راوی" برای این حماسه بود. شاید اگر مثل خیلی از پخش زنده های این سال ها، ارتباط صدایی قطع می شد و گزارشگری مثل کوتی یا شفیع آن دیدار را از استودیو گزارش می کرد، دیدن آن بازی بعد از نزدیک به دو دهه اینقدر به دل نمی نشست. گزارشگرانی مثل عادل و مزدک که در این سال ها گوی سبقت را از خیابانی ربودند، هنوز در حسرت تجربه ای مشابه هستند. البته تیم ملی با صدای آنها هم جشن صعود گرفت اما بعید است کسی تکه ای از گزارش ایران- بحرین یا کره جنوبی- ایران که منجر به صعود ما به جام های جهانی 2006 و 2014 شد را به یاد داشته باشد.
این قرعه ای بود که به نام خیابانی خورد تا بتواند خود را در خاطره فوتبالی یک نسل ثبت کند. افتخاری که در طول نزدیک به صد سالی که از ورود رادیو وتلویزیون به خانه های مردم دنیا می گذرد، شاید نصیب تعداد معدودی گزارشگر روی کره خاکی شده باشد. آنچه در ادامه می آید، نگاهی است به همین فریادهایی که جاودانه شدند و گزارشگرانی رنگ دیگری به یک حماسه ملی زدند:
هربرت زیمرمن/ آلمان 3-2 مجارستان؛ فینال جام جهانی 1954
نزدیک به یک دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم، آلمان ها برای فراموش کردن زخم ها و پاک کردن داغ شکست، به یک افتخار بزرگ نیاز داشتند اما کسی فکر نمی کرد که این حماسه در فوتبال رقم بخورد؛ به ویژه وقتی شاگردان "سپ هربرگر" در مرحله گروهی جام جهانی 1954 سوئیس، 8-3 مغلوب مجارستان شدند. با این وجود فریتز والتر و هم تیمی هایش هر طور بود خود را به فینال رساندند؛ با پیروزی مقابل یوگسلاوی و اتریش. اما به نظر می رسید این پایان کار آلمانی هاست؛ چه اینکه حریف فینال همان مجارستان ترسناک بود. تیمی که چهار سال بود در هیچ دیداری شکست نخورده بود؛ یک سال قبل در ومبلی 6 گل به انگلیس زده و در مسیر رسیدن به فینال دروازه هر حریفی را حداقل 4 گل بار باز کرده بود. تنها 8 دقیقه پس از شروع بازی، مجارستان با دو گل پیش افتاد. رویای آلمانی پایان یافته به نظر می رسید اما ملتی که می خواست سال های تلخ را جنگ را پشت سر بگذارد و بیش از هر چیز به اراده اش تکیه کرده بود، به این سادگی تسلیم نمی شد. 10 دقیقه بعد، بازی 2-2 مساوی بود. مکس مورلوک در دقیقه 10 اختلاف را به حداقل رساند و هلمون ران در دقیقه 18 گل تساوی را زد. جسارت ژرمن ها، مجارها را غافلگیر کرد. هم تیمی های پوشکاش که اروگوئه و برزیل را گلباران کرده بودند، دیگر نتوانستند به دروازه آلمان نزدیک شوند. بازی بدون اینکه گل دیگری از خط دروازه ها عبور کند در نیمه اول به پایان رسید و تا آخرین دقایق نیمه دوم هم وضع به همین ترتیب پیش می رفت. به نظر می رسید بازی با همین نتیجه به وقت های اضافه خواهد رفت. اما آن لحظه جادویی در دقیقه 84 رقم خورد؛ لحظه ای که "معجزه برن" (Das Wunder von Bern) متولد شد.

" آلمان، از سمت چپ با شافر؛ پاس شافر برای مورلوک توسط مدافع مجارستان دفع می شه؛ بوشیک، همچنان بوشیک صاحب توپ، هافبک راست مجارستان...او توپ را بار دیگر به شافر می ده- ارسال شافر به میانه زمین- ضربه سر- دفع- ران باید از این فاصله شوت بزند- ران شوت می زنه! گل! گل! (8 ثانیه سکوت) گل برای آلمان،آلمان 3-2 پیش می افته." این جملات هربرت زیمرمن که بسیاری از آلمانی ها آن را از رادیو می شنیدند، با آن دیدار تاریخی گره خورد. (
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
) فریادهای "تور! تور!" (به معنای گل) او، فریاد ملتی بود که برای یک دهه، دلیلی برای خوشحالی و غرور نداشت.
6 دقیقه پایانی با دلشوره ای تمام نشدنی سپری شد؛ برای آلمانی هایی که گوش های شان را به رادیو چسبانده بودند تا زیمرمن خبر پیروزی نهایی را اعلام کند:" تمام! تمام! تمام! بازی تمام شد! آلمان قهرمان جهان شد!"

شور و التهاب اولیه بعد از قهرمانی که فروکش کرد، بعضی ها لحن نظامی زیمرمن در گزارش بازی را مورد انتقاد قرار دادند؛ به او خرده گرفتند که چرا در مورد تونی تورِک، دروازه بان آلمان گفته :" تونی، تو از نژاد شیطانی؛ تونی، تو خدای فوتبالی!" اما برای او که در زمان جنگ، سرگرد ارتش بود، این انتقادات چندان مهم نبود؛ مهم این بود که آن معجزه بزرگ با صدای او جاودانه شد.
کنت وولستن هلم/ انگلیس 4-2 آلمان؛ فینال جام جهانی 1966
تنها قهرمانی انگلیسی ها در تورنمنت ها بزرگ برای آنها به اندازه ای اهمیت دارد، که بارها بارها از شبکه مختلف این کشور پخش شده است؛ نزدیک به 33 میلیون نفر در انگلیس تا به حال آن را دیده اند و تا وقتی دوباره سه شیرها نتوانند جامی را کسب کنند، این آمار بیشتر و بیشتر خواهد شد اما جمله ای که کنت وولستن هلم، گزارشگر بی بی سی در هنگام به ثمر رسیدن گل آخر انگلیس به زبان آورد، جایگاهی در اندازه های خود بازی در فرهنگ عامه پیدا کرد.
بازی در وقت های قانونی با تساوی 2-2 به پایان رسید؛ ابتدا آلمان توسط هلموت هالر به گل رسید؛ انگلیس خیلی زود با گل جف هرست کار را به تساوی کشید و وقتی مارتین پیترز در دقیقه 79 گل برتری سه شیرها را زد، ومبلی منفجر شد. قهرمانی در یک قدمی بود اما وولفگانگ وبر در دقیقه 89 نتیجه را به تساوی کشید تا کار به وقت های اضافه کشیده شود. در دقیقه 101 تاریخی ترین لحظه بازی رقم خورد؛ البته هنوز نوبت به هنرنمایی وولستن هلم نرسیده بود. ضربه جف هرست بعد از برخورد به تیرک افقی دروازه، روی خط فرود آمد (دپارتمان مهندسی دانشگاه آکسفورد براساس مطالعاتی که انجام داد، اعلام کرد 6 سانتی متر از توپ، از خط عبور نکرده بود) اما توفیق بهرامف، کمک داور آذربایجانی بازی، گل را پذیرفت تا بار دیگر انگلیسی ها رویای فتح جام را نزدیک تر ببینند.

تنها ثانیه هایی به پایان بازی مانده بود که جف هرست پا به توپ به محوطه جریمه آلمان نزدیک شد. اما چند نفر از تماشاگرانی که آرام و قرار نداشتند، چند قدمی وارد زمین شدند؛ وولستن هلم هم با حرارت بازی را گزارش می کرد:" توپ این سمت به هرست می رسه؛ حرکت می کنه" ناگهان توجهه اش به تماشاگران جلب می شود و می گوید:" بعضی از تماشاگرا وارد زمین شدن! اونا فکر کردن کار تموم شده" و همان لحظه هرست با شوتی سنگین گل چهارم را می زند و وولستن هلم بی درنگ می گوید:" ... و حالا تموم می شه! حالا تموم شد؛ این چهارمی بود!" (
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
)

جمله ی " تماشاگرا وارد زمین شدن! اونا فکر کردن کار تموم شده ... و حالا تموم می شه!" برای چند دهه در گوشه و کنار بریتانیا، با ربط و بی ربط شنیده شد؛ گروه موسیقی The Dentists این جمله طولانی را به عنوان نام اولین آلبوم شان انتخاب کردند. در فیلم Dog Soldiers، ساخته نیل مارشال، یکی از شخصیت ها آن را بر زبان آورد و حتی در پس زمینه یکی از آهنگ های بیتل ها شنیده شد. شبکه بی بی سی بین سال های 1996 تا 2005 مسابقه ای تلویزیونی پخش کرد و نام آن را " اونا فکر کردن کار تموم شده" گذاشت.
حتی وقتی منچسترسیتی در آخرین دیدار فصل 12-2011، با زدن دو گل دیرهنگام به کوئینزپارک رنجرز، قهرمان لیگ برتر شد، گزارشگر بازی در اشاره به ناامیدی مانچینی قبل از گل ها گفت:" او فکر می کرد کار تموم شده اما نشده بود!"

بیورگ لیله لین/ نروژ 2-1 انگلیس؛ مقدماتی جام جهانی 1982
اگر زیمرمن و وولستن هلم خوش شانس بودند که جملاتی به یاد ماندنی را در دیدارهای تاریخی به زبان آوردند، "بیورگ لیله لین" نروژی به تنهایی دیداری نه چندان مهم در مقدماتی جام جهانی را به یک اتفاق ملی و شبی تاریخی بدل کرد. 9 سپتامبر 1981، نروژ در اسلو میزبان انگلیس بود. بازی رفت در ومبلی را سه شیرها با 4 گل برده بودند و شاگردان "تور روست فوسِن" امید چندانی نه برای پیروزی داشتند و نه برای صعود. وقتی برایان رابسون جوان در دقیقه 15 گل اول بازی را زد، نروژی ها خیلی ناراحت نشدند. تیم حریف ستاره هایی مثل گلن هادل، تِرِوِر فرانسیس و کوین کیگان را در اختیار داشت و شکست با یک گل هم می توانست آبرومندانه باشد اما در 10 دقیقه پایانی نیمه اول همه چیز تغییر کرد. راجر آلبرستن در دقیقه 36 گل تساوی را زد و 5 دقیقه بعد، هالوار تورستن نروژ را پیش انداخت؛ ورزشگاه روی هوا بود.

هرچند یک نیمه باقی مانده بود اما برای نروژی ها همین که توانسته بودند در یک نیمه از انگلیس پیش بیفتند، بسیار باارزش بود. نیمه دوم با دلشوره ای تمام نشدنی سپری شد. انگلیسی ها حمله می کردند و بازیکنان میزبان با چنگ و دندان توپ ها را برگشت می دادند. موقعیت های نصفه ونیمه انگلیس یکی یکی از دست رفت تا سرانجام داور لهستانی سوت پایان بازی را به صدا درآورد. در حالی که تماشاگران از روی سکوها می پریدند تا به زمین برسند و ستاره های شان را در آغوش بگیرند، مونولوگ فراموش نشدنی لیله لین آغاز شد:" ما بهترین تیم دنیا هستیم! ما انگلیس را شکست دادیم! انگلیس، سرزمین غول ها! لرد نلسون، لرد بیوِر بروک، سر وینستون چرچیل، سر آنتونی اِدِن، کلمنت آتلی، هنری کوپر، لیدی دایانا، ما همه آنها را شکست دادیم. ما همه آنها را شکست دادیم. مگی تاچر، صدای من را می شنوی؟ مگی تاچر، مگی تاچر! من برات یه پیغام دارم: پسرات بدجوری باختن، پسرات بدجوری باختن!" (
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
)

البته این خوشحالی لیله لین و رجزخوانی های او برای انگلیسی ها چندان پردوام نبود. نروژ در دیدار باقی مانده مقابل مجارستان 4-1 شکست خورد و به جام جهانی نرسید و در مقابل انگلیسی ها، به لطف شکست رومانی مقابل سوئیس، راهی اسپانیا شدند. شاید به همین دلیل بود که انگلیسی ها صحبت های لیله لین را چندان به دل نگرفتند. حتی در سال 2002، نشریه انگلیسی آبزرور، این گزارش را، به عنوان بهترین گزارش ورزشی تاریخ معرفی کرد.
جک فن خِلدِر/ هلند 2-1 آرژانتین؛ جام جهانی 1998
توصیه مشترکی که به گزارشگرها در تمام دنیا می شود این است که در طول گزارش بی طرفی شان را حفظ کنند اما در بازی های ملی، دیدارهایی که تقریبا همه بینندگان طرفدار تیم کشورشان هستند، به راحتی می توان این اصل را نقض کرد؛ به ویژه وقتی پای حضور در جمع چهار تیم برتر جام جهانی در میان باشد.
هلندی ها که بعد از جام جهانی 1978 آرژانتین، نتوانسته بودند به جمع چهار تیم برتر جام جهانی برسند، در یک چهارم نهایی جام جهانی فرانسه مقابل تیمی قرار گرفتند که بیست سال قبل در فینال جام جهانی آنها را شکست داده بود. هر دو تیم ستاره های زیادی در ترکیب شان داشتند و این پیش بینی نتیجه بازی را دشوار کرده بود. حتی وقتی پاتریک کلایورت نارنجی ها را پیش انداخت، کلودیو لوپز خیلی زود کار را به تساوی کشید تا تعادل بازی به هم نخورد. نیمه دوم هم به همین ترتیب در حال سپری شدن بود که اخراج آرتور نیومن در فاصله 15 دقیقه به پایان بازی، کابوس شکست را برای هلندی ها زنده کرد. فشار آرژانتینی ها هر لحظه بیشتر می شد و نگرانی هلندی هم. آنها منتظر بودند تا بازی به وقت های اضافه برود تا حتی اگر دروازه شان باز شد، فرصتی برای جبران داشته باشند اما در عرض 3 دقیقه، همه چیز عوض شد.
دقیقه 87، آریل اورتگا با حرکتی بچه گانه اخراج شد تا بازیکنان هلند نفسی به راحتی بکشند اما سوپرایز بزرگتر در راه بود.

جک فن خلدر بعدها گفت وقتی آن پاس بلند در داخل محوطه جریمه به برگ کمپ رسید، می دانست که آن توپ گل خواهد شد اما شاید او هم انتظار آن ضربه دیدنی را نداشت. ستاره آرسنالی ها با روی پا توپ را مهار کرد، با یک ضرب آیالا را از پیش رو برداشت و با ضربه بعدی، توپ را به سقف دروازه کارلوس روآ کوبید. و در تمام این مدت فن خلدر فقط نام او را فریاد می زد:" برگ کمپ! برگ کمپ! برگ کمپ!" از لحظه ای که توپ به برگ کمپ رسید تا خوشحالی بعد از گل، فن خلدر 8 بار پیاپی نام او را فریاد زد و بعد هم یک "گگگگگگگگگگگگگل" طولانی به سبک برزیلی ها. (
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
)

آن لحظه برای هلندی ها آنقدر شورانگیز بود که نیاز به کلمات بیشتری نبود. فن خلدر یکی از به یادماندنی ترین لحظات جام جهانی برای هموطناننش را با حرف زدن بی مورد خراب نکرد.
فابیو کاره سا/ آلمان 0-2 ایتالیا؛ جام جهانی 2006
به یاد ماندنی ترین دیدار جام جهانی 2006، نه دیدار فینال، که دیدار نیمه نهایی آلمان- ایتالیا بود. در واقع از دیدار فینال به جز ضربه سر زیدان و پنالتی های آخر بازی چیز زیادی در یادها نمانده اما دیدار نیمه نهایی که یادآور فینال جام جهانی 1982 بود، تریلری تمام عیار شد، با یک پایان بندی دراماتیک. آلمانی ها که در مرحله قبل آرژانتین را در ضربات پنالتی شکست داده بودند، خود را در فینال می دیدند؛ آنها همچنان که به دنبال زدن گل پیروزی بودند، از کشیدن کار به پنالتی هم استقبال می کردند اما لاجوردی ها به پایان متفاوتی فکر می کردند. فقط یک دقیقه به پایان بازی مانده بود که دو ستاره با هم متولد شدند؛ فابیو گروسو در زمین وست فالن و فابیو کاره سا، پشت میکروفن اسکای اسپورت.

در حالی که همه منتظر بودند تا یکی از ستاره های میلان، یوونتوس یا اینتر کاری بکند، پاس پیرلو در گوشه محوطه جریمه آلمان به گروسو رسید؛ در بین آن همه بازیکن حریف، زدن ضربه مستقیم به سمت دروازه کمی دیوانگی بود اما برای تولد یک ستاره، همیشه کمی دیوانگی لازم است. کاره سا هم پشت میکروفن دچار جنون مشابهی شد:" این پیرلو است، پیرلو، پیرلو، همچنان پیرلو، یه پاس، شوت...گگگگل!گگگگل! گگگگگل! گروسو! گروسو! گل! گل از گروسو! گل از گروسو! گل از گروسو! یک دقیقه مونده! یک دقیقه مونده! گل از گروسو! گل از گروسو! گل از گروسو! باورنکردنیه! باورنکردنیه! در فاصله یک دقیقه تا پایان بازی ما جلو افتادیم! در فاصله یک دقیقه تا پایان بازی ما جلو افتادیم! گل از گروسو!" (
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
)

و وقتی دو دقیقه بعد، دل پیرو در یک ضد حمله برق آسا، گل دوم را زد و کار ژرمن ها را تمام کرد، کاره سا فریاد زد:" Andiamo a Berlino" (ما به برلین می رویم). آنها به برلین رفتند و با جام به خانه برگشتند. کاره سا بعد از جام جهانی کتابی نوشت که همین جمله را به عنوان اسم آن انتخاب کرد.
منبع:
کد:
برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید