-
نگاهي کوتاه به شهرستان کاشمر
شهرستان كاشمر، با پهنهاي حدود 5 هزار كيلومتر مربع، در باختر خراسان رضوي قرار گرفته است. جمعيت شهرستان كاشمر در سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375 ه.ش، 186765 نفر بوده است، كه از اين شمار 92475 نفر مرد و 94290 نفر زن بوده اند. كاشمري ها متدين، زحمت كش و علاقه مند به زادگاه خود هستند. به آداب سنتي نياكان خود پاي بندند و به سالخوردگان و بزرگان احترام بسيار مي گذارند. قاليبافي، زيلوبافي، گيوه بافي، تهيه پارچه هاي دستباف و بافتن چادرشب ابريشمي مهمترين صنايع دستي اين شهرستان را تشكيل ميدهند.قالي بافي كاشمر چه از نظر كميت و چه از نظر كيفيت داراي شهرت خاصي بوده و عوايد حاصله از ان بالاترين رقم اهالي را تشكيل مي دهد.قالي و قاليچه بافت اين شهرستان بيشتر پشمي و داراي طرحهاي كاشمري و كاشاني و نقشهاي زيرخاكي، لچك، ترنج، اسكيمي، تخت جمشيد، درختي، سه كله (قاليچه)، چهار رقصي، طرح و تركمني (قاليچه) و گلتوره اي ( قاليچه) هستند. آرامگاهمدرس، باغمزار، برجكشمير، تپه باستانيكندر، چند باب آسياب در دامنهكمر باغ دشت، سد شاهي در كوه سرخ و ريوش، سد عضدالدوله در شمال آبادي كاشمر، سيد مرتضي در 5 كيلومتري شمال كاشمر،
قلعهآتشگاه،قلعهپسر، قلعه دختر و مسجد جامع برخي از مكانهاي ديدني و تاريخي شهرستان كاشمر را تشكيل ميدهد
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
كاشمر و ترشيز پيشين، از گذشته هاي دور تا كنون دچار دگرگوني و تغيير نام شده است. در بررسي نام اين شهر به بيش از بيست نام برخورد شده است، كه با يك جمع بندي مي توان تمامي آن ها را در واژگان «كاشمر»، «ترشيز»، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه كرد. بدين گونه واژه كشمر، كه مي تواند به معناي آغوش مادر گرفته شود، با گذشتن از شكل هاي كيشمر و كشمار، سرانجام به گونه كاشمر در آمده و در همين صورت بازمانده است. از سوي ديگر فرهنگ نگاران، كاشمر را گونه كامل شده «كاخجر»، «كاشخر» و «كاشغر» دانسته اند و بر اين باورند، كه «كاش» برگردانيده شده «كاج» است و «كاخجر»، ياد آور سرو بزرگ و سرشناس اين سرزمين است.
بنا بر روايتي در محلي كه اكنون كاشمر خوانده مي شود، بين گشتاسب كياني و زرتشت پيامبر ديداري روي داده است. چون گشتاسب كياني، دين بهي را پذيرفت، زرتشت نخستين آتشگاه خود را در قلمرو حكومت كياني پي ريخت و در جلو در اين آتشكده، درخت سروي را كه تبار بهشتي داشت، با دست خويش كاشت تا همين سرو را بر ايمان شاه گواه بگيرد. بر هر برگ اين سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت، شاه نيز بر گرد سرو مينوي، تالار بزرگي ساخت تا نگهدار حرمت سرو باشد.
كشمر در 31 هـ . ق، به دست مسلمانان افتاد. پيروان زرتشت، كه حاضر به پذيرش جزيه نبودند، در نيمه دوم سده 8 م، در حالت جنگ و گريز، اين ناحيه را ترك كردند و خود را به بندر جاسك، و درياي مكران ( درياي عمان) رسانده سپس با گذشتن از درياي مكران به كرانه هاي گجرات، از جمله بندر سورات و بمبئي رفتند. خراسان، (از جمله ترشيز) در دو سه سده نخستين اسلام، بين امراي طاهري، چون رافع بن هرثمه ( در گذشته 284 هـ . ق ) و امراي صفاري، مانند احمد بن عبدالله ( كشته شده 268 هـ . ق) و ابوطلحه منصور سركب، دست به دست گشت. در سال 438 هـ . ق، هنگامي كه حسن صباح، پيشواي اسماعيليان، در الموت استقرار يافت، دستيار مومن خويش، حسين قايني را، كه از پيش حكومت ترشيز و قهستان را داشت، به عنوان داعي به كاشمر فرستاد. در سال 520 هـ . ق، وزير سلطان سنجر سلجوقي، ترشيز را محاصره و چپاول كرد. ابن اثير و ياقوت حموي، چيره گي اسماعيليان را بر ترشيز، بين سال هاي 520 تا 530 هـ . ق، دانسته اند. لشگريان هلاکوخان نيز در تون و ترشيز چپاول و كشتار بسيار كردند.
اميران قهستان و ملوك سيستان، گه گاه ترشيز را به قلمرو خود مي افزودند. سربداران نيز حكومت خود را از جام تا دامغان و از خبوشان تا ترشيز، گسترش دادند و خواجه علي مويد ( 766- 788 هـ . ق ) نيز كه آخرين آن ها بود، ولايت هاي قاين، طبس، ترشيز و قهستان را به قلمرو خود افزود و اين جايگاه تا سال 782 هـ . ق، كه خواجه علي به تيمور لنگ پيوست، ادامه داشت. تيمور لنگ، ترشيز را در سال 784 هـ . ق، به سازش گشود. از آن پس، شاهان و شاهزاده گان تيموري تا اوايل سده 10 هـ . ق، ترشيز را در اختيار داشتند. آخرين آنان، يعني سلطان حسين ميرزا بايقرا، تا سال 910 هـ . ق، خراسان را در دست داشت. پس از او چندي اوزبك ها به رهبري محمد خان شيباني، بر خراسان چيره شدند. از اين زمان تا استقرار كامل صفوي، ترشيز را گاه حاكمان اوزبك و گاه سرداراني از طايفه هاي صفوي، چون شاملو و استاجلو، اداره مي كردند. در اواخر حكومت شاه تهماسب، ترشيز در دست محمود خان صوفي اوغلي بود و در روزگار محمد شاه صفوي، نخست ترشيز را به همان محمود خان دادند، و سپس شاه علي سلطان افشار حاكم كاشمر گرديد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان كاشمر، با پهنه اي حدود 5 هزار كيلومتر مربع، در باختر خراسان، از نظر جغرافيايي در 35 درجه و 11 دقيقه پهناي شمالي و 58 درجه و 27 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1215 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از سوي شمال به شهرستان هاي نيشابور و سبزوار، از باختر به شهرستان برداسكن، از خاور به شهرستان تربت حيدريه و از جنوب به شهرستان هاي گناباد، فردوس و طبس محدود است. هواي كاشمر معتدل و خشك بوده و بيش ترين درجه حرارت در تابستان ها 38 درجه بالاي صفر و كم ترين آن در زمستان ها، 3 درجه زير صفر است. ميانگين بارندگي ساليانه كاشمر 180 ميليمتر گزارش شده است.
مساجد و مدارس مذهبي شهرستان کاشمر
مسجد جامع كاشمر
در روزگار حكمراني عبدالعليخان، رييس خاندان عرب ميش مست در ترشيز ، يعني سال 1213 هـ.ق. تركيب اصلي مسجد جامع كاشمر از آجر ساخته شده است. بخشي از ايوان و محراب را با كاشي معرق آراستهاند. بالاي محراب مقرنس كاريهايي از گچ سفيد و رنگين به چشم ميخورد و تاريخ 1213 هـ.ق در محراب و ايوان مسجد ديده ميشود.
آرامگاهها،امامزاده ها و زيارتگاهها در شهرستان کاشمر
باغ مزار كاشمر
زيارتگاه و بارگاهي كه در باغ مزار كاشمر بنا شده است به حضرت حمزه فرزند موسي بن جعفر (ع) منسوب است. پادشاهان صفوي كه خود را از اولاد حمزة بن موسي (ع) ميدانستند، در آباداني مجموعه مزار كوشيدهاند
بندها و پلها در شهرستان کاشمر
بند شش طراز كاشمر
اين سد در 25 كيلومتري غرب كاشمر قرار گرفته و از جاده اصلي در حدود 5 كيلومتري فاصله دارد. در خصوص تاريخ ساخت سد ، اطلاع دقيقي در دست نيست ؛ اما با توجه به روايتهاي مختلف و همچنين شيوه ساختماني سد كه با ديگر سدهاي منطقه از لحاظ آبگيري متفاوت است ، به نظر ميرسد كه از آثار دوره غزنوي باشد. ديواره سد از سنگ شكسته رودخانه و ملات آهكي ساخته شده است . طبقات رويي سد سست شده ؛ ولي طبقات زيرين آن بسيار سخت است. شيوه آبگيري از اين بند ، با ساير بندهاي قديمي اختلاف دارد. در طرف «سرآب» ، دو برج آبگير در مجاورت يكديگر در بدنه سد قرار دارد كه آب از پايين يك برج داخل شده و به وسيله مجرايي افقي وارد چاه ديگر ميشود و از آنجا به خارج جاري ميشود. ظاهراً اين نوع آبگيري، شيوه قديميتري بوده كه با ساير سدها تفاوت فاحشي دارد. آبهاي طغياني رودخانه ظاهراً از روي سد عبور ميكرده و به بستر رودخانه ميريخته است و شايد همين مسأله باعث شكستن بخش پاييني سد شده است. طول تاج اين سد 35 و ارتفاع آن حدود 25 متر است و از نظر ساختماني، از نوع سدهاي وزني است. ظرفيت مخزن سد را ميتوان در حدود 2 ميليون متر مكعب تخمين زد كه بخشي از آن با رسوبات رودخانهاي انباشته شده است. در صورت تعمير سد ميتوان از آن بهره برداري كرد. از جمله ويژگيهاي جالب توجه سد شش طراز ، آب پخشان آن است كه به فاصله 5 كيلومتري جنوب آن قرار دارد. اين آب پخشان كه با مصالح بنايي ساخته شده است ، آب خروجي از سد را به شش قسمت مساوي تقسيم كرده و از طريق كانالهايي به جهات مختلف انتقال ميدهد. از اين آبها، پنج روستاي فرده، حسين آباد، كندر، ارقا و جابوس استفاده ميكنند؛ ده كندر از دو نهر حق آبه ميبرد. ظاهراَ وجه تسميه شش طراز نيز به جهت همين آب پخشان است.
قلعه ها ، برجها و آتشکدها در شهرستان کاشمر
برج عليآباد كاشمر
در روستاي علي آباد در 42 كيلومتري كاشمر، بنايي بر روي قلعهاي به نام كوشك ساخته شده است . معماري اين مناره آجري به شيوه برج رادكان قوچان است. شكل مناره مانند برجي است كه منظره خارجي آن از چهل و هشت ترك آجري تشكيل شده است و دوازده قالب آجري مزين به اشكال لوزي دارد. در حد فاصل ستونهاي بدنه برج و گنبد آن تزيينات قطارسازي با كاشيهايي به رنگ فيروزهاي تعبيه شده است. گنبد آجري آن مخروطي شكل و دو پوشه است. پوشش اول داراي روزني است كه نور را به داخل بنا هدايت ميكند ، پوشش دوم بسيار بلندتر از پوشش نخستين است. در بالاي گوشواره مقرنس كاري زير گنبد ، شيارهايي باريك و با انتهايي پهنتر وجود دارد. اين شيارها بيست و چهار عدد ميباشند. ارتفاع گنبد بنا 18 متر است و شكل داخلي آن ، 8 گوش است . محيط داخلي آن 22 متر و محيط خارجي آن 442 متر است . زمان ساخت اين مناره را در مقايسه با ميل رادكان در حدود قرن هفتم هجري قمري ميدانند. سر در برج به شكل ايوان اتاق داري است كه در اصل داراي كتيبهاي بوده است. در سطح فوقاني ميان حجرههاي طبقه دوم ، آثار گچبري وجود دارد و اكنون قسمت مختصري از آن باقي مانده است . اين اثربا شماره 127 در زمره آثار تاريخي به ثبت رسيده است.
مناره فيروزآباد كاشمر
مناره كاشمر يا فيروزآباد كه با آجر ساخته شده است، داراي كتيبهاي به خط كوفي و متعلق به اواخر قرن هفتم هـ.ق. است. قسمت اصلي بدنه برج با آجرهاي ساده و به شكل زيبايي كه به اصطلاح معماري « هفت و هشت » ناميده ميشود؛ زينت يافته است. در روي مناره روزنهاي تعبيه شده است و درداخل مناره آُثار پلكاني ديده ميشود. ارتفاع مناره، در حال حاضر 18 متر است . به احتمال خيلي زياد در گذشته بلندي آن بيشتر از امروز بوده است.
برج كشمر كاشمر
آرامگاه يا برج كشمر بر روي قلعهاي به نام كوشك ساخته شده است. معماري آن به شيوه برج اردكان است . گنبد آجري آن، مخروطي شكل و دو پوشه است. بلندي گنبد 18 متر و شكل دروني بنا ، هشت گوش است.
قلعه آتشگاه كاشمر
اين قلعه دردوازده كيلومتري شمال غربي كاشمر واقع شده است و از حجاريها و تصاوير مختلف موجود در آن چنين برميآيد كه سابقاً بناي با اهميتي بوده است . در جوار آتشكده غاري بزرگ وجود دارد كه نزديك در ورودي آن پيكره يك سرباز سواره با نيزه حجاري شده است و از آثار دوره ساساني است.
-
نگاهي کوتاه به شهرستان خليل آباد
چيزي وجود ندارد
-
نگاهي کوتاه به شهرستان برد سكن
چيزي وجود ندارد
-
نگاهي کوتاه به شهرستان فريمان
فريمانيها مردماني متدين، سخت كوش، پاك انديش، مهمان دوست و مهمان نوازند. جمعيت شهرستان فريمان در سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375 هـ . ش، 77.555 نفر بوده است، كه از اين شمار 39.061 نفر مرد و 38.494 نفر زن بوده اند. مهمترين دلايل رشد شهر، وجود سد فريمان در حدود 10 كيلومتري غرب شهر و نيز احداث كارخانه قند در مجاورت شهر است. وجود زمينهاي حاصلخيز در دورههايمختلف اسباب رشد شهر را فراهم ساخته است چنانكه كشت چغندر قند در زمان حاضر اقتصاد شهر را مشخصاً تحت تأثير قرار داده است. مهمترين صنايع دستي اين شهرستان فرش بافي، قاليچه و گليم و كرباس بافي، پارچه هاي ابريشمي، شال گردن، جوراب، دستكش، تكه دوزي روي لباس است. صنايع دستي فريمان از ديرزمان داراي اعتبار و شهرت بوده و تنوع زيادي در آن ديده ميشود.
از مهمترين صنايع دستي شهرستان فريمان فرشبافي است. فرشبافي بيش تر روي قاليچه متمركز شده و جنبه صادراتي دارد. گليم بافي نيز از هنرهاي دستي پيشين مردم فريمان به ويژه در نواحي عشايري و روستايي است در بيشتر نقاط گليم را پلاس مي گويند بافت آن به وسيله كارگاههاي افقي و در روي زمين است به واسطه رونق فرشبافي، گليم بافي، و تهيه نمد، رنگرزي هم رونق دارد. گليم مرغوب از پشم و گونه نامرغوب آن از ر شته پتوهاي كهنه با رنگ آميزي استفاده مي شود. جوراب بافي و بافت ديگر لباس هاي گرم نيز از ديگر صنايع دستي شهرستان فريمان است.همچنين درنقاطمختلف اين شهرستان كارگاههاي پارچه بافي سنتي به تهيه كرباس، چادرشب و ملحفه و بافت كرباس هاي سفيد و ظريف نيز مشغول هستند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
واژه فريمان از دو پاره «فر» و «مان» تشكيل شده است. فر، كه ريشه اوستايي و پهلوي دارد، به معني جلال، شكوه و فروغ خدايي است. مان، صيغه امر از فعل ماندن است. بنابراين واژه فريمان، كه شامل دو پاره فري و مان است، يعني باشكوه و جلال بمان. شهر فريمان تا سال 1313 هـ . ش، آبادي اي كوچك و محل زندگي طايفه هاي بربري و تيموري بوده است.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان فريمان، با پهنه اي حدود 2350 كيلومتر مربع در خاور خراسان، از سوي شمال و باختر به شهرستان مشهد، از خاور به شهرستان تربت جام، و از جنوب به شهرستان تربت حيدريه محدود است. شهرستان فريمان توسط كوه هاي بلند احاطه شده است، كه بلندترين آن در خاور، كوه دال و در باختر كوه يخ آبي و در جنوب، كوه هاي وقاري است. شهر فريمان، در سر راه تربت جام - تايباد - اسلام قلعه قرار دارد. آب و هواي شهرستان فريمان معتدل است.
-
نگاهي کوتاه به شهرستان نيشابور
نيشابور، بزرگترين مركز دانش اسلامي و گاهواره ارجمندترين سخنوران و دانشمندان ايران بوده و پساز بلخ، مرو و هرات، چهارمين شهر خراسان باستاني بهشمار رفته است. مهمترين صنايع دستي مردم نيشابور قالي بافي، فيروزه تراشي، سفال سازي، سبد بافي، و…. است. بيش تر مردم نيشابور از نژاد پيشين ايراني و از تيره هاي پارسي هستند كه در گذشته هاي بسيار دور در اين سرزمين مستقر شده اند. نيشابوري ها به زبان فارسي و لهجه محلي نيشابوري سخن مي گويند. دانشمندان علم و ادبي، چون خيام و عطار نيشابوري، بر اين خاك باليده اند. مردم نيشابور مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. شماري از پيروان اسماعيليه در روستاهاي نيشابور، به ويژه ديزباد سكونت دارند. نيشابوري ها مردمي متدين، زحمت كش و پاك انديش اند. سعي دارند از اخلاق ناپسند، كينه و دشمني به دور باشند و به آب و خاك و مردم سرزمين خود علاقهمندند. نيشابور زادگاه گروهي از دانشوران و مردان نامدار تاريخ ايران از دوره هاي بسيار كهن است. در مكان كنوني نيشابور شهري به نام «ريوند» نام وجود داشته است كه در نبردي سهمگين ميان ايرانيان و تورانيان در زمان هخامنشيان و اشكانيان با خاك يكسان ميشود و شهرستان نيشابور توسط شاپور پسراردشير بنا ميشود.پس از اسلام ، شهر نيشابور ، به عنوان تاي ايراني بغداد در برابر آن آراسته مي شود. ايرانيان چند هزار سال پيش از پيدايي يونان در شهرسازي خود به رديف ديوارهاي راست و كوچه و توالي خانه ها در امتداد معين دست يافتند كه باز خيلي زودتر از غربيان، آنانرا به ساختن شهرهاي شطرنجي راهنمايي كرده است. همه ايرانيان باتازيان جغرافي نويس نيز اين را يادآور شدهاند كه صورت شطرنجي نشاپود پديدهاي ايراني است، اما برخي از پيروان يونان اين را نيز پديده اي يوناني ميدانند كه اسكندر با خويش به ايران آورد كه استناد علمي ندارد.
صنايع دستي شهرستان نيشابور، مشتمل بر فرش بافي، پارچه بافي، فيروزه تراشي ،سفال سازي و سبد بافي است. از روزگاران كهن فرش بافي در استان خراسان به ويژه نيشابور رايج بوده است. بافت فرش به 2 گونه است بافت فارسي و بافت تركي. نقشه هايي كه در اين شهرستان رايج است لچك ترنج ساده، افشان شاه عباسي، لچك ترنج پر، بته جقه اي، گل فرسنگ، اردبيلي، يا شيخ صفي،اسليمي، درختي و نكارگاه، پشتي بافي نيز بين قالي بافان رايج است.فيروزه تراش يا شناخت گونه هاي فيروزه از هنرهاي مهم و باارزش در شهرستان نيشابور است. تراش فيروزه به گونههاي پيكاني، مسطح از جمله تراشهايياستكه علاقهمندان زيادي دارد. بازار مصرف اين هنر علاوه بر درون استان و شهرستان نيشابور از جايگاه ويژهاي برخوردار است.در برخي نقاط اين شهرستان كارگاههاي پارچه بافي سنتي كه به تهيه كرباس، چادرشب، و ملحفه مشغول هستند. كرباس هاي سفيد و ظريف بافته ميشود كه علاوه بر پيراهن و زير شلواري در تهيه سفره، شمد، حوله، قطيفه نيز از آن استفاده مي كنند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام اين شهر در اوستا «رئونت» آمده و به معني دارنده شكوه و جلال است. اين واژه در گذر زمان و دگرگوني زبان اوستايي به پهلوي به «راياومند» تبديل شد. در نبشته هاي پهلوي، اين واژه به عنوان صفتي براي خداوند آمده است و در سر آغاز بيش تر نامه هاي پهلوي به چشم مي خورد. از اين رو مي توان دريافت كه آن شهر باستاني تا چه پايه نزد ايرانيان ارجمند بوده است، كه با چنين صفتي از آن ياد مي كنند. هم اكنون نيز بخش باختري نيشابور تا مرز سبزوار «ريوند» نام دارد و در دوران اسلامي نيز بزرگاني از آن برخاسته اند، كه در آثار اسلامي، از آن ياد شده است. اين نام، در شاهنامه به گونه «ريونيز» به عنوان محلي که در يكي از نبردهاي ميان ايرانيان و تورانيان ويران گشته، آمده است. بر اساس متن کهن «نامه شهرستان هاي ايران» اين شهر در زمان شاپور اردشير ساساني دوباره ساخته شده است. در اين نامه از نيشابور به نام «نيوشاپوهر» ياد شده است. از سويي در همين دوره پارتيان ساکن خراسان، که از چيره گي اردشير خشنود نبودند، با ماندن نام پسر اردشير بر شهرستان هم راي نبوده و بدين روي صفت «ابرشهر» (به معني شهر برين) را بر آن نهادند و در پاره اي از نبشته هاي پهلوي، اين نام به گونه «اپر شتر» آمده است. اين نام به گونه اي همان نام پيشين را، كه به معني «دارنده شكوه بود» به ياد مي آورد. در نوشته هاي پس از اسلام نيز پيش از آن كه نام «نيشابور» آيد، «ابر شهر» آمده و برخي از نويسنده گان اين زمان نيز در معني آن بلندي زمين را دليل دانسته اند.
نيشابور در روزگار پادشاهي يزدگرد دوم (438- 457 م) از لحاظ اهميت در شمار شهرهايي چون مرو و سمرقند در دروه هاي بعدي بوده است. پيدا شدن سكه هاي ساساني در ويرانه هاي گوناگون نيشابور، خود نشان دهنده اهميت اين شهر در آن دوران است. نيشابور در سال 31 هـ . ق، در روزگار عثمان گشوده شد. شش سال بعد، در زمان خلافت حضرت علي(ع) گروهي از ايرانيان زرتشتي نيشابور شورش كردند، ولي اين مخالفت زود گذر و ناپايدار بود. نخستين امير ايراني كه در نيشابور پس از اسلام تخت نهاد، ابومسلم مروزي سپهبد جوانمرد ايراني بود، كه در سال 131 هـ . ق، به ياري سپاه خراسان بني اميه را پس از يك سده ستم، از پهنه زمين بزدود. پس از او سنباد گبر نيشابوري به خونخواهي ابومسلم، از نيشابور برخاست و چند سال با سپاهيان بني عباس جنگيد و سال ها (تا 138 هـ . ق) خاور ايران را از دستبرد عباسيان ايمن داشت.
طاهريان از سال 206 هـ . ق، نام مامون را از خطبه هاي نماز انداختند و نيشابور را پايتخت خود كردند. يعقوب ليث صفاري در سال 259 هـ . ق، بازمانده طاهريان را در نيشابور شكست داد و چندي نيز در نيشابور زيست. پس از شكست عمروليث از امير اسماعيل ساماني در سال 287 هـ . ق، بخارا پايتخت خراسان شد و همواره از سوي ايشان اميري بر نيشابور فرمان مي راند.
سلجوقيان هر از گاهي نيشابور را پايتخت خود قرار داده اند. در اين بين آلب ارسلان، ملكشاه و سنجر بيش تر در اين شهر به سر برده اند. در هجوم غزنويان به سال 549 هـ . ق، به علت پايداري مردم که به فرمان پيشواي مذهبي خويش امام محمد يحيي عمل کردند، شهر را به آتش كشيدند، كتابخانه ها را چپاول كردند و كتاب ها را سوزاندند. در حمله مغول (618 هـ . ق)، به فرمان تولي – پسر چنگيز – به علت کشته شدن داماد چنگيز به تير نيشابوريان، مردم و حتي سگ و گربه هاي شهر را كشتند. پس از يورش تولي خان و با خاك يكسان شدن شادياخ، شهر جديد نيشابور، در شمال شادياخ و شايد در روي ويرانه هاي نيشابور پيشين پي افكنده شد. 59 سال بعد شهر جديد نيز در زلزله اي که خرابي هايش از خرابي هاي لشگريان چنگيزي كمتر نبود به طور تمام ويران گشت. در 695 هـ . ق، با ورود غازان خان به خاك خراسان، فصل نويني در پيشينه اين شهر آغاز شد. اين بار باز در همان محل يا پيرامون ويرانه هاي نيشابور باستاني، شهر جديدي بنياد نهاده شد، كه مي توان آن را نيشابور جديد نام نهاد. در اواخر حكومت ايلخانان مغول در ايران، نيشابور جزو قلمرو سربداران سبزواري شد و در سال 782 هـ . ق نظر به اين كه خواجه علي مويد، آخرين فرمانرواي سربداران، اطاعت تيمور لنگ را گردن نهاد، نيشابور از خرابي هاي تيمور رهايي يافت.
با پيشرفت روز افزون مشهد از لحاظ مهمترين شهر زيارتي شيعيان در دوران صفوي، نه تنها نيشابور كمتر مورد توجه بود، بلكه همانند هرات و مشهد در خطر يورش اوزبكان و تركمانان و سرانجام افغانان بود. نخستين يورش افغان ها در پايان پادشاهي شاه سلطان حسين، سبب خرابي استحكامات و پاره اي از ساختمان هاي نيشابور شد. در 1160 هـ . ق، به دنبال كشته شدن نادر شاه افشار، يكي از سردارانش به نام احمد خان ابدالي، كه بعدها به احمد شاه دراني سرشناس شد، پس از چند بار نبرد، نيشابور را گرفت و خرابي هاي بسيار به بار آورد. وي عباسقلي خان بيات را به حكومت آن جا منصوب گردانيد، عباسقلي خان در نيشابور با دلسوزي و مردم نوازي گروهي از رنجبران و كشاورزان فراري شهر را تشويق به بازگشت كرد و به ساختن ديوار شهر و بازسازي پاره اي از خرابي ها همت گماشت. با اين حال نيشابور اهميت پيشين خود را پيدا نكرد تا آن كه در سده 13 هـ . ق، به دست قاجاريان افتاد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان نيشابور، با پهنه اي حدود 9308 كيلومتر مربع، در شمال خراسان رضوي،از نظر جغرافيايي در 36 درجه و 12 دقيقه پهناي شمالي و 58 درجه و 48 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1193 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان هاي چناران و قوچان، از باختر به شهرستان سبزوار، از خاور به شهرستان هاي مشهد و چناران و از جنوب به شهرستان هاي تربت حيدريه و كاشمر محدود است. آب و هوا در دامنه ها معتدل و در نواحي پست، اندكاندك بر گرما و خشكي هوا افزوده مي شود. شهرستان نيشابور پوشش گياهي گوناگوني را داراست. در بخش كوهپايه اي، گياهاني مانند ريواس، كماي و دانه شور و در بخش دشتي تاغ، گز و جنگل هاي دست ساز براي تثبيت شن هاي روان وجود دارد. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان نيشابور 412904 نفر برآورد شده كه از اين تعداد 158847 نفر در مركز اين شهرستان زندگي ميكردند.
مساجد درشهرستان نيشابور
مسجد جامع نيشابور
اين مسجد از بناهاي قرن نهم هـ..ق. است و صحن آن كه به شكل چهارگوش است ، ايوانهاي بلند با شبستان و محرابي سنگي دارد و چندين كتيبه منظوم نيز در ديوارههاي آن باقي مانده است. كتيبهاي نيز از زمان شاه عباس اول صفوي در سال 1021 در اين بنا نصب شده است. كتيبه اصلي مسجد ، منظوم و شامل دو بيت به خط ثلث است و بر روي ستون شبستان باقي مانده است . از اين كتيبه معلوم ميشود كه باني مسجد ، پهلوان علي نامي بوده است. كتيبه منظوم ديگري بر روي سنگ، در بالاي محراب نصب شده است. مفاد اين كتيبه حاكي از اين است كه مسجد به دست عباس قلي خان نامي تعمير شده است و به دست او ، بناهايي به ساختمان اصلي مسجد افزوده شده است. سه فرمان تاريخي از شاه عباس اول صفوي در روي سنگ نقر شده و در ديواره اين مسجد نصب شده است . متن سه فرمان شامل لغو و تخفيف ماليات ، رفع مزاحمت عمال دولتي از مردم و ساكنين نيشابور بوده است. اين بنا تحت شماره 317 در شمار آثار تاريخي ثبت شده است.
قلعه ها و آتشکده ها در شهرستان نيشابور
آتشكده نيشابور
در شهرستان نيشابور آتشكدهاي قديمي قرار دارد كه به دوره پيش از اسلام مربوط است . ظاهراَ هيچ نوع مطالعهاي بر روي اين اثر تاريخي انجام نگرفته است.
آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان نيشابور
آرامگاه فضل بن شاذان نيشابور
اين بنا در آبادي فضل در حومه نيشابور قرار دارد و تمامي آن از آجر ساخته شده و در نماي خارجي آن هيچ گونه تزييني به كار نرفته است . گنبد فراز بقعه داراي پوششي از كاشي است . بناي آرامگاه به طور مكرر مرمت شده است و نشاني از آثار قديمي در آن ديده نميشود. ابو محمد فضل بن شاذان، از مشايخ بزرگ علم حديث، در نيمه اول قرن سوم ، و فقيه متكلم شيعي است.
آرامگاه شيخ عطار نيشابوري
فريدالدين ابوحامد محمدبن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري شاعر و عارف نامي ايران در حدود سال 540 متولد شد و در 618 هـ..ق ، جهان را بدرود گفت. مقبره عطار نيشابوري در فاصله 6 كيلومتري خاور نيشابور، در نزديكي امامزاده محروق و آرامگاه خيام واقع شده است. ساختمان قديمي مقبره، از آثار امير علي شير نوايي و دوره سلطان حسين بايقرا است كه در كتاب تذكره دولت شاه، ذكري از آن رفته است. اكنون از بناي امير علي شير نوايي كه دولت شاه بدان اشاره كرده است، جز سنگ ميله بالا سر قبر كه تاريخ بنايش ضاهراً 891 هـ.ق. بوده؛ چيزي باقي نمانده است.
در اواخر دوران محمد علي شاه قاجار، نيرالدوله ـ والي خراسان ـ كه عازم مشهد بود، دستور داد بقعهاي بر مزار عطار احداث كنند؛ ولي به علت انقلاب و بازگشت نيرالدوله به تهران ، آن بنا به صورت بقعه گنبددار ساده و آجري باقي مانده است. در دوره اخير، انجمن آثار ملي در دو مرحله (1332 و 1337 هـ.ش.) نسبت به تكميل بنا و كاشيكاري و تزيين آن اقدام كرد و بناي قبلي را به صورت مناسبي درآورد.
بناي فعلي با نقشه هشت ضلعي با گنبد كاشي كاري شده پيازي شكل، داراي چهار در ورودي است . ورودي اصلي بنا از ضلع شمالي آن است. در نماي خارجي بنا ، چهار غرفه طراحي شده كه با كاشي هاي سبز و زرد و آبي تزيين شدهاند. نماي داخلي بنا از گچ پوشيده شده و داراي چهار شاه نشين است. قبر عطار نيشابوري در وسط اين بقعه قرار دارد و در سمت جنوب سنگ قبر ، ستون سنگي هشت تركي به ارتفاع سه متر نصب شده است. مساحت زيربناي آرامگاه 119 متر مربع است و در طرف چپ در ورودي، پلكاني آجري جهت دسترسي به پشت بام تعبيه شده است. بناي آرامگاه داراي حياط و باغچه سرسبزي ست كه مقبره كمال الملك در آن قرار دارد. مزار شيخ عطار هر ساله ميزبان عاشقان فرهنگ و ادب ايراني است كه به قصد زيارت، راه نيشابور را در پيش ميگيرند تا در فضايي صميمي و دلپذير در كنار شيخ پير خود ساعاتي را سپري كنند. بيترديد، شيخ عطار نيشابوري يكي از عرفاي بزرگ ايران است كه با آفريدن آثاري بديع، مقامخود را جاودان ساختهاست.
آرامگاه نظام الملك بكروي نيشابور
اين آرامگاه در كدكن نيشابور واقع است.اين شهر،چندين مسجد داردكه قديميترين آن ها، روي تپهاي در محله بالاي شهر ساخته شده است. بناي مذكور ، تماماً با آجر و گچ ساخته شده است و به نظر ميرسد از آثار معماري قبل از دوره ايلخاني باشد. متصل به ضلع خاوري ايوان مسجد، مقبره نظام الملك الخلوي البكروي است كه سلسله نسبت او در سنگ قبرش درج شده است. بناي اين مزار، نسبت به ساختمان مسجد، مؤخر است. بناي مقبره را با آجر و گچ ساختهاند و خارج سقف آن با كاشي فيروزهاي مزين بوده است و همچنين تمام ازاره داخل مقبره تا قريب به يك ذرع ، كاشي مسدس داشته كه اكنون مفقود شده است.
از كاشيهاييكه در خاك اطراف محل پيدا شده است، معلوم مي شود كه كاشي ازاره بنا، بسيار ظريف و داراي نقش دقيق و رنگ آميزي لاجوردي و سفيد بوده است. در گوشوارههاي داخل مقبره، هشت ستون سنگي در نبش ديوار نصب بوده كه امروزه جاي آنها خالي است. بالاي ازاره كاشيكاري شده، كتيبهاي با خط ثلث متوسط برجسته نصب است كه بر آن با گچ قسمتي از سوره «يس» را با زمينه لاجوردي و خط سفيد نوشتهاند. از اين كتيبه، قريب نيمي باقي است و نيم ديگر آن ، به علت خرابي ضلع جنوب خاوري از بين رفته است. در زاويه جنوب باختري، در خلال باقي مانده كتيبه، عبارت «في شهر ذي الحجه 906» باقي مانده است .
در وسط مقبره، سنگ مزار نظام الملك قرار داشته كه به جاي ديگري منتقل شده است. بر اساس كتيبه سنگ قبر، وفات شيخ معزالدين نظام الملك بن شيخ شهاب الدين سلام الله در سال 938 هـ.ق واقع شده؛ در صورتي كه تجديد نقاشي مقبره در سال 906 هـ.ق بوده، بنابراين، به نظر ميرسد اين مقبره در ابتدا متعلق به شخص ديگري بوده است و چون در سنگ مذكور، عنوان پدر و جد نظام الملك ، مخصوصاً جد او با احترام بيشتري ذكر شده است، بعيد به نظر نميرسد كه پدر يا جد او در اين مقبره دفن شده باشد. در جلوي مسجد و مقبره، گورستان بسيار قديمي كدكن قرار داردكه بيشتر سنگهاي قبور آن از بين رفته و فقط دو سنگ كوچك كه در پايه ايوان مسجد و نزديك به يكديگر نصب شدهاند، باقي است و مربوط به شيخ ابوالوفاء و امير علاءالدين نامي است. از مجموع مفاد سنگ قبر نظام الملك و شيخ ابوالوفاء و امير علاء الدين چنين برميآيد كه مدت زماني به وسيله عدهاي از عرفا، به توالي يكديگر بساط ارشاد در كدكن گسترده بوده است.
آرامگاه حكيم عمر خيام نيشابوري
يكي از ديدنيترين باغهاي ايراني، باغي است كه بناي آرامگاه حكيم عمر خيام، در ميان آن قرار گرفته و به خود وي تعلق داشته است. حكيم ابوالفتح عمر بن ابراهيم، مشهور به خيام نيشابوري، فيلسوف، رياضيدان، منجم و شاعر ايراني، در اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هـ.ق ميزيسته و گويا بين سالهاي 530-506 هـ.ق وفات يافته است. آرامگاه اين فيلسوف، در خاور آرامگاه امام زاده محمد محروق و ابراهيم قرار دارد. اين محل، ساليان متمادي، از يادها رفته بود و شايد اگر آرامگاه امام زاده محروق نبود، قبر خيام نيز به طور كلي محو و نابود ميشد. در سال 1341 هـ.ش انجمن آثار ملي، در فاصله 100 متري شمال آرامگاه مزبور بناي يادبود اين حكيم بزرگ را ساخت. اين بناي عظيم و استوار، از آهن و سنگ و به صورت گنبدي رفيع با ده پايه ساخته شده است و پايههاي آن با اشكال هندسي و لوزيهاي بزرگ و كوچك به يكديگر متصل شدهاند .
سبك اين بنا، تركيبي از سبك معماري خاوري و باختري است و سازندگان در ساخت آن، از انديشه خيام الهام گرفتهاند. بر اطراف پايههاي گنبد، هرمهايي از سنگهاي بزرگ و آب نماهايي سنگي ساختهاند كه داخل آنها كاشي كاري شده است.درقسمتباختر آرامگه ، مجموعهاي از كتابخانه و موزه و مهمانخانه وجود دارد .
آرامگاه كمال الملك نيشابور
در باغ شيخ عطار نيشابوري، مقبره محمد غفاري فرزندميرزا بزرگ كاشاني ملقب به كمالالملك از مفاخر نقاشي ايران قرار گرفته است. اين بنا با سبك جديد و به صورت مشبك با شش ايوان در سال 1341 بر روي مقبره كمال الملك ساخته شده است. مقبره كمال الملك، به عنوان زيارتگاه فرهنگ دوستان و عاشقان هنر ايراني ، هر ساله مشتاقان بسياري را به سوي خود جلب ميكند . اين مقبره در شهر نيشابور واقع شده است.
گورستانهاي نيشابور
در داخل نيشابور براي بعضي از محلات گورستاني بوده و نام گورستانهايي كه در كتاب تاريخ الحاكم ذكر شده چنين است :
1 ـ گورستان حيره كه آنرا گورستان نصر بن زياد القاضي ميگفتند. 2 ـ گورستان محله باغك 3 ـ گورستان جنيدالله (شايد جندالله يعني لشگر خدا) 4 ـ گورستان مصلي 5 ـ گورستان علويه 6 ـ گورستان دروازه معمر كه قبر احمد بن حرب و يحيي بن معاذ و بسياري از علماء در آنجا بوده است 7 ـ گورستان شاهنبر كه بسياري از علماء در آنجا مدفونند 8 ـ گورستان تلاجرد كه مرقد امامزاده محمد بن محمد بن زيد بن علي بن الحسين (ع) در آنجاست و بنايي از عهد شاه سليمان صفوي بر مزار امام زاده محمد معروف بمحروق ديده ميشود و در همين فصل از كتاب آثار باستاني خراسان توضيح كافي نسبت بخصوصيات بنا داده خواهد شد و مزار اكنون در وسط باغي واقع شده كه با آب قنات تلاجردو كه اكنون هنوز آب دار است اراضي باغ آبياري ميگردد 9 ـ گورستان شادباخ 10 ـ گورستان فز معرب بوژ 11 ـ گورستان دروازه عروه كه قبر حسين بن معاذ و حسين بن الوليد القرشي و خفص بن عبدالرحمن و بسياري ديگر در آنجاست 12 ـ گورستان عبدالله بن طاهر كه احفاد و عشيره او و سادات علوي در آنجاست 13 ـ گورستان جل آباد (گل آباد) كه اولياء كبار و علماء در آنجا آسودهاند 14 ـ گورستان ميدان زياد 15 ـ گورستان حسين بن معاذ.
حمامها و آب انبارها در شهرستان نيشابور
آب انبار بازارنو نيشابور
اين بنا در چهار راه انقلاب، مقابل بازار سرپوشيده و ابتداي بازار نو واقع شده و از آثار دوره قاجاريه محسوب ميشود. بناي آب انبار با طرح مستطيل شكل ، مشتمل بر سر در ورودي، راه پله، محوطه پا شير و مخزن وسيع و ستوندار است. ورودي بنا در جانب باختري قرار گرفته و با 17 پله به محوطه پاشير ميرسد. طول راه پله تا انتها 5/15 و عرض آن 5/3 متر است . محوطه پاشير نيز 5/3 * 4 متر وسعت دارد . مخزن بزرگ بنا 18 * 30 متر وسعت داشته و پوشش طاق و گنبد آن بر روي 8 پايه 4 ضلعي مياني و جرزهاي كناري ديوار قرار گرفته است . فاصله هر يك از ستونها از همديگر 5/3 متر است. سطوح داخلي بنا در دوره اخير براي استفاده تجاري گچ اندود شده است. بر بالاي مخزن دو بادگير مكعب شكل تعبيه شده است . مصالح به كار رفته در بنا آجر با ملات گچ و ساروج است . اين بنا به شماره 1814/ 3 به ثبت تاريخي رسيده است.
-
نگاهي کوتاه به شهرستان سبزوار
چيزي وجود ندارد
-
نگاهي کوتاه به شهرستان قوچان
قوچان در جلگه باتلاقي كه رود اترك از آنجا بر مي خيزد و به سمت باختر جاري شده و سپس به طرف خاور بازميگردد و رود مشهد از آنجا سرچشمه مي گيرد؛ واقع شده است. در بين مردم قوچان، به ويژه آبادي هاي پيرامون آن، آداب و رسوم ويژه اي بازمانده، كه بيانگر تفاهم و به هم پيوستهگي آنان و ميراثي کهن از اصالت ملي و زبان و رسم و عادت هاي مردم آن است. مردم قوچان از نژاد آرياييهايي هستند كه پيش از اسلام، در شمال خراسان رضوي زندگي مي كردهاند و زبان آنان فارسي باستان و بعدها فارسي دري بوده است. اين مردمان در دگرگوني هاي تاريخي، دست خوش آميزش با نژادهاي ديگري چون تركانغز، سلجوقي و مغول شدهاند. از اوايل سده 11 هـ . ق مهاجرت كردان باختر ايران به شمال خراسان آغاز شد. با اين حال قوچاني ها تا كنون اصالت نژادي، به ويژه زبان خود را هم چنان نگاهداشته و به فارسي سخن مي گويند. همه مردم قوچان مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند. جمعيت شهرستان قوچاندر سرشماري عمومي نفوس ومسكن سال 1375 هـ . ش، 236.875 نفر بوده است. مهم ترين صنايع دستي مردم قوچان، عبارتاند: پوستين دوزي، نمد مالي، گليم بافي، دوختن چاروق (گونهاي كفش)، ساغري، گيوه و كفش، كمخت، فرش، قاليچه بافي، جاجيم بافي، عرقچين دوزي، جوراب بافي، دستكش پشمي، كيسه حمام، گونه اي لباس مردانه از برك (پشم نرم بز و گوسفند) كه در اصطلاح محلي چوخه نام دارد، پيراهن آلاجه (آله جه دوزي)، و صادرات قوچان شامل صنايع دستي نامبرده و فرآورده هاي دامي چون روده، پشم، كرك، موي بز، كره، روغن، پنير، پوست گاو، گوسفند، بز و گوساله است.
مساجد در شهرستان قوچان
مدرسه عوضيه يا مسجد جامع قوچان
اين مدرسه ، همان مدرسه عوضيه شهر كهنه است ، كه توسط حاج عوض وردي ، فرزند حاج محمد علي خبوشاني در سال 1111 هـ.ق ، بنياد نهاده و خود نيز در سال 1142 هـ.ق ، در گذشته است. مدرسه عوضيه در اثر زلزله تاريخي شهر كهنه ، خراب شده و بار ديگر با همت مردان نيكوكار قوچان ، در شهر جديد بنا شده است. مسجد پيشين اين مدرسه كه در سالهاي اخير خرابه شده بود؛ به همت جمعي از بزرگان و مردم قوچان با سبك زيبا و برابر نقشه مرحوم استاد شريفي ، معمار مشهدي ، بازسازي شد.
تپه هاي تاريخي در شهرستان قوچان
تپه يام در شمالفاروجكهباستان شناسان ايتاليايي بر اين باورند كه در ژرفاي آن؛ شهر باستاني وجود دارد. قلعه تپه در 15 كيلومتري شهر قوچان، تپه فتح آباد در 5 كيلومتري باختر قوچان است و نادر شاه افشار در چمن فتح آباد اردو زده بود و در همين تپه كشته شده است . تپه نادري يا مرواريد تپه، در شمال باختري شهر در بخش نظامي شهر قرار دارد. تپه زوباران قوچان از هزاره اول پ.م تپه چيلغاني در قوچان مربوط به هزاره اول پ.م ، و دهها تپه ديگر.
آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان قوچان
آرامگاه بابا حسن قوچان
در روستاي زيباي خسرويه قرار دارد . اين آرامگاه صندوق چوبي منبت كاري جالبي دارد . در ديواره صندوق، سال 922 هـ.قكنده شده است. در گورستان كهنه خسرويه نيز سنگهاي تاريخي به طور پراكنده و بسيار ديده ميشود.
-
نگاهي کوتاه به شهرستان درگز
چيزي وجود ندارد
-
نگاهي کوتاه به شهرستان چناران
شهرستان چناران، با پهنه اي بيش از 4هزار كيلومترمربع، در شمال خاوري استان خراسانرضوي قرار دارد. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان چناران 107270 نفر بر آورد شده است كه از اين تعداد 32064 نفر در مركز اين شهرستان زندگي ميكردند. هنر فرشبافي در چناران و پيرامون آن رايج است اين فرش ها با طرحهاي مشهد و نقش هاي افشان، لچك، ترنج، محرابيو خشتي عرضه ميشود. شهر منيجان، مسجد جامع پيشين شهر و ميل رادكان از جمله مهم ترين مناطق ديدني و تاريخي شهرستان چناران به شمار ميآيند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام اين ناحيه در گذشته هاي بسيار دور «رادكان» بوده و سپس «ارداك» خوانده شده و ظاهرا از سال 1338 هـ . ش، به چناران تبديل يافته و مركز آن رادكان تعيين شده است. از آن جا كه در دوران پيش از اسلام و هم چنين سده هاي نخست اسلامي «رادكان» بسيار آباد و پر رونق بوده و يكي از شهرهاي چهارگانه توس به شمار مي رفته و مرداني جوانمرد، نيك انديش و شجاع داشته است، آن را «رادكان» به معني جايگاه جوانمرد خواندهاند. واژه «ارداک» نيز داراي معاني گوناگوني چون مکان مردان بزرگ، قرارگاه سپاهيانو نيز نام شخصي خاص است. بناي ارداك (چناران) را به اردا، موبد اردشير بابكان، كه پارسيان او را پيامبر دانسته اند و پدرش ويراف بوده نسبت مي دهند. شايد اين موبد، موكل آتشكده اين ناحيه بوده و به همين جهت به آن ارداك گفته اند.
تمامي سرزمين خراسان، از جمله ناحيه چناران در روزگار خلفاي راشدين گشوده شده و پس از آن، امويان و عباسيان بر آن حكومت كرده اند. در 129 هـ . ق، ابومسلم خراساني از شهر مرو برخاست و خراسان از جمله رادكان و چناران را گشود. سپس طاهريان، صفاريان سيستان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان بر اين ديار حكم رانده اند. آلب ارسلان سلجوقي در سال 463 هـ . ق، فرزند خود ملكشاه را به وليعهدي خويش برگزيد و از خوارزم به رادكان آمده بزرگان، حاكمان و سرداران را در آن جا گرد آورد. وي با ساختن تختي از زر سرخ فرزند و وليعهد خويش را بر فراز آن نشانيد و فرمان داد كه بار ديگر، اميران و بزرگان با او بيعت كنند.
با چيره گي مغولان بر سراسر خراسان در سال 617 هـ . ق، سنتباي بهادر به دستور چنگيز مغول در 617 هـ . ق، از راه توس، رهسپار رادكان شد و چون از النگ رادكان (چمن رادكان) خوشش آمد، آسيبي به ساكنان آن نرسانيد؛ تنها شماري سرباز در آن جا گذاشت و رهسپار خبوشان (قوچان) شد. بر اساس منابع تاريخي، هلاكوخان مغول نيز چند گاه به رادكان و چناران آمده و در آن جا اردو زده است. از سال 641 هـ . ق، به بعد نيز حکومت هاي بزرگ و کوچکي چون ملك كرت در هرات، امراء سربداري (737 هـ . ق) در سبزوار، طغا تيموريان (737 هـ . ق) در جرجان، امراء جغتايي (769 هـ . ق) در بلخ، تيموريان (781 هـ . ق) و نيز اوزبك ها و صفويان بر اين سرزمين حكومت داشته اند. شاه عباس بزرگ صفوي (996- 1038 هـ . ق) براي جلوگيري از تاخت و تاز تركان و اوزبكان، کردان جنگجو را از ولايت هاي باختري ايران به خراسان كوچ داد و پنج ولايت كرد نشين در مرز، از استرآباد تا چناران تشكيل داد.
نادرشاه افشار (1148- 1160 هـ . ق)، در روزگار فرمانروايي خود، خراسان، از جمله چناران را در دست داشت و جانشينانش تا سال 1217 هـ . ق، بر اين سرزمين حكومت كردند. نادرشاه در چناران، مركزي براي پرورش اسب ايجاد كرده بود، كه از نژاد اسب عربي و ماديان خراساني، بهترين اسب را پرورش مي دادند. پس از افشاريان، تا سال 1248 هـ . ق، سرزمين پهناور خراسان به گونه ملوك الوايفي اداره مي گشت و چندين طايفه از كردان، بر بخشي از آن، از جمله چناران و قوچان حكومت مي كردند. ناصرالدين شاه قاجار نيز دوبار در فاصله سال هاي 1283 و 1300 هـ . ق به رادكان آمده و در اين زمان حاكم آن، محمد رضا خان رادكاني بوده و چناران تابع بلوك رادكان بوده است.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان چناران، با پهنه اي بيش از 4هزار كيلومتر مربع، در شمال خاوري استان خراسان رضوي قرار دارد. اين شهرستان ازشمال به شهرستان درگز، از باختر به شهرستان قوچان، از خاور به
شهرستان مشهد و از جنوب به شهرستان هاي نيشابور و مشهد محدود است. اين شهرستان با قرار گرفتن در ميانه دشت توس و كوه هاي هزار مسجد و بينالود، فاقد ناهمواري است. هواي چناران معتدل و خشك است، و بيش ترين درجه حرارت در تابستان ها به 37 درجه بالاي صفر و كم ترين آن، در زمستان ها به 15 درجه زير صفر مي رسد. ميانگين بارندگي ساليانه اين شهر250 ميليمتر است
قلعه ها ، برجها و آتشکده ها در شهرستان چناران
برج تاريخي رادكان چناران
بناي اين برج كه ساخت آن در سال 411 هـ.ق. به پايان رسيده بيترديد يكي از مفاخر معماري و يكي از مواريث فرهنگي سرزمين ايران به حساب ميآيد. برج رادكان چناران كه به منظور راهنمايي مسافران و ره گم كردگان دشتهاي سرسبز و جنگل هاي شمالي ساخته شده بود به عنوان آرامگاه يكي از اسپهبدان آل باوند طبرستان نيز مورد توجه قرار گرفته است . بر اساس كتيبه موجود در برج كه به صورت كمربندي در زير گنبد آن تعبيه شده است ، بناي برج در تاريخ 407 هـ . قآغاز شده و در سال 411 هجري به دست احمد بن عمر به پايان رسيده است. ميل رادكان از سبك خاص معماري برخوردار است و در عين سادگي يكي از شاهكارهاي معماري ايران بعد از اسلام به حساب ميآيد و بلنداي آن كه بيش از 35 متر است نظر هر بينندهاي را به خود جلب ميكند.
عمارات و محوطه هاي باستاني در شهرستان چناران
شهر مينجان چناران
در چناران؛ آثار خرابههاي شهر تاريخي مينجان وجود دارد كه گفته مي شود اين شهر درشاهنامهي فردوسي به منيژه دختر افراسياب منسوب شده است و توسط اين شخص آباد شده است
-
نگاهي کوتاه به شهرستان كلات
چيزي وجود ندارد