تا حالا شده بدی کنی و بعدا عین همون کار رو یکی دیگه در حقت بکنه؟ و یا بر عکس؟ از دوستان و اشناهاتون اگه همچین موردی رو سراغ دارین بگین تا درس عبرت بشه. اگه هم خواستین کمی داستان رو تغییر بدین تا نگران لو رفتن نباشین
Printable View
تا حالا شده بدی کنی و بعدا عین همون کار رو یکی دیگه در حقت بکنه؟ و یا بر عکس؟ از دوستان و اشناهاتون اگه همچین موردی رو سراغ دارین بگین تا درس عبرت بشه. اگه هم خواستین کمی داستان رو تغییر بدین تا نگران لو رفتن نباشین
اولی رو خودم میگم. یکی از اشناهامون موقع جوونی موقع دعوا با پدرش یه سیلی زد تو گوش باباش. گذشت تا اینکه خودش ازدواج کرد و بچه دار شد و بابش فوت شد و پسرش بزرگ که شد ، همین پسر سر یه مساله ای یه سیلی زد تو گوشش همین باباش.
شوهر عمه ام سر خرید یه تیکه زمین سر بابام کلاه گذاشت و اون زمین رو بالا کشید. بعد از چند ماه نوه اش افتاد داخل چاهی که تو اون زمین کنده بودن و متاسفانه فوت شد
برعکسش دور و برمون پره واسه دیدنش هم نه کلید لازمه نه اسرار سوال سخت میپرسی
سخت؟! بابا کجاش سخته؟ هدف من از زدن ایت تاپیک این بود که بدونیم هر کی باد بکاره طوفان درو میکنه. به این باور برسیم که این دنیا دار مکافاته. بدی کنی تو همین دنیا نتیجه اش رو میبینی.
شاید برا شما پیش نیومده. اما برای خیلی ها پیش اومده و دیدن . این ادم ها بیان از تجربه هاشو ن بگن تا کمی ارامش پیدا کنیم و بیشتر مراقب اعمال و رفتارمون باشیم
دوست 50 ساله بابام، مغازه مون رو بالا کشید با کلک. الانم خودش خیلی خوب و سالم و خوشحاله. دخترش دکترا گرفته از دانشگاه و استاد شده. پسرشم تولیدی کفش زده و میلیارد داره در میاره. زنشم خیلی سال قبل فوت شده بود الان می گن یه زن 20 ساله گرفته و 2 تا بچه هم از اون داره.
حالا شما برعکس این مطلب رو خواسته بودید. یه مستخدم تو آپارتمان مون داشتیم این جلو چشم ما به یه گربه چنان لگدی زد که گربه حدود چند متری پرت شد و روز بعد در اثر خونریزی داخلی مرد (حامله بود) خودش رو بعد چند وقت بخاطر دزدی و مواد دستگیر کردن یه سال بعدشم بخاطر اور دوز مرد.
سلام
.
ظالمی که در این دنیا قبل از فرارسیدنِ مرگش مجازاتِ ظلمش رو ببینه خیلی خوشبخت هست
.
ظالمی که قبل از فرارسیدنِ مرگش بیدار بشه و ظلمش رو با کارخیر جبران کنه هم خیلی خوشبخت هست .
.
توضیح بیشتر برای علاقمندان , مطلب 424 و 426 و 428 در این صفحه :
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
==================================
یه مدیرِ اهلِ یک کشور عربی بود که برای ترقّیِ خودش حاضر بود همه چیز و همه ی همکارانش رو فدا کنه و خراب کنه تا خودش بره بالا و در نظر صاحب شرکت خوب به نظر بیاد تا پول بیشتری گیرش بیاد .
.
چند ماهی خیلی ترقی کرد و کلی اضافه حقوق و پاداش گرفت . چقدر که ظلم کرد به کارگران و کارمندانِ زیر دستش . یک دیکتاتورِ بی رحم و بی وجدان که خدا رحم کرد فرمانروا و شاه و سلطان و رهبر و پیشوا نبود وگرنه میشد یکی مثل فرعون و صدام و غیره
بارها سعی کردیم سربسته و یا رُک و بی پرده نصیحتش کنیم تا بلکه بیدار بشه اما بعداً معلوم شد نه نصیحت و اندرز دوست داره و نه نصیحت کننده ها رو و برعکس کینه ی اونها رو به دل میگیره و دشمن حسابشون میکنه !!!
بالاخره کم کم صاحب شرکت متوجه شد که یک دیکتاتور بی وجدانِ بی رحم رو انتخاب کرده برای مدیریتِ شرکتش .
ماجراهایی پیش اومد که اخراج شد و برای همیشه هم از کویت تبعید شد یعنی ممنوع الورودِ دائم شد به کویت و شاید هم سایر کشورهای شورای همکاریِ خلیج فارس
.
.
====================================
دوستان , به نفعتون هست که مطالب بنده ی مخلص رو بخونید و دنبال کنید چون هم کلی پول توش هست هم امنیت و ایمنی هم آسایش و آرامش هم دور شدن از بسیاری از خطرها و ضررهای دنیا إن شاء الله .
چند نمونه :
===================================
میلیونها تومن صرفه جویی در هزینه های خودرو و زندگی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
توصیه های مهم امنیتی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قوانین و مقرراتِ گفتگو و تبادلِ نظر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
برنامه های مهم و کاربردی برای گوشیهای اندرویدی
.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
کلا از مثائل دینی و این ارا*** گذشته من به یه چیز تو زندگی کوتاه 27 سالم ایمان دارم اینو خیلی از دوستام هم دیدم بهش ایمان دارن
منع کردن کسی از کاری یعنی خودت یه روزی به همونجا میرسی _ نقطه .
هر چیزی یا بلایی رو برای کسی منع کنی مطمئنن تو همین زندگی سرت میاد .
من ده ها نفر رو میشناختم که شدیدا از مخدر بدشون میومده ادا در میاوردن یه جا یکی که مثلا حالا گرفتارش شده یه نخ سیگاری بار میکنه میگه اه اه از این امن حالم بهم میخوره و ول میکنه میره به همه توهین میکنه به قول ما ایرانیها منع کردن . اصلا کسی باورشون نمیشد مقثلا این معتاد شه ولی من از رفتارش میگفتم اگه ندیدی این دو سال دیگه داغونه دااغونه الان میاد بیرون نمیتونه راه بره بسکه مواد میزنه . کسی که به قول خودش حالش از این کار بهم میخورد . این داستان واسه یه نفر نیست حده اعقل 10 نفر رو من همینحجوری بودن دیدم به شدت هم گیرش افتادن .
یا مثلا یه بچه ها بود وضع مالی تویی داشت اون زمان ارزونی میگفت اینایی که زناشونو سوار موتور میکنن میبرن اینور اونور غیرت ندارن یه ماشین بگیرن ؟! بد ورشکست شد الان خودش همون موتور رو هم نداره زنشو ببره اینور انور زنشم ول کرد رفت .
_ یا یه مثلا متفاوتر یه برادری برادرش که ازش 10 سال بزگتر بود معتاد بود همش این خودشو بالاتر میگرفتو تو خونه پز میداد که من سالممو این معتاده بندازینش بیرونو بساتشو پشخش میکرد تو حیاطو این کارا . چنین آدم مئدبی رو که اینقدر نفرت نصبت به مواد نشون میداد کسی باورش نمیشد هیچ وقت یه پک سیگار بکشه من همون زمانی که گفتن بساط برادرشو ریخته تو حیاط 22 سالم بود گفتم این خودش معتاد خواهد شد از اون معتادای بی غیرت که زندگیشونو نمیتونن جمع کنن همه خندیدن .
الان 27-8 سالمه تازگیا دیدم شیشه میکشه البته به قول خودش 40 روز یک باره اونم وقتی با دوس دخترشه ولی من میدونم اگر حتی راست بگه که 40 روز یک باره به همون جایی که برادرش بود میرسه .
کسی رو که سرزنش کنی خودت هم مبتلا به همون میشی. حتی حدیث داریم.
الان مواردی هم شما گفتین خودش کلید اسراره.
راستش هدف من از زدن این تاپیک همین بود. که اگه بدی کنیم دل بشکنیم زیراب بزنیم خیانت کنیم مال کسی رو بخوریم ، دقیقا سر خودمون هم میاد. حالا اون یه عده که به قول دوستان مال حروم میخورن و بلایی سرشون نمیاد حسابش جداست. شاید هنوز زمان اونها نرسیده باشه.
امیدوارم این تجربیات کمی باعث ارامش همه ما بشه.
همسایه خاله ام اینا یه اقایی هست خبرچینه. ( خیلی توضیح نمیدم منظورم چیه چون با قوانین فروم ممکنه تداخل داشته باشه و تاپیک حذف بشه) خدا میدونه راپورت چند تا جوون رو داده بوده و بی چاره کرده بودشون.
حالا خدا یه بچه بهش داده از هر نظر معلول. آه اون مادر پدرها خودش رو گرفت. خدا بچه خودش رو گذاشت جلوش
از پیج خانم نوین..
دوران كارشناسي استادي داشتيم به نام دكتر قائم مقام فراهاني خدا رحمتش كند چند سال پيش به رحمت خدا رفت ...اين بيت شعر تكه كلام هميشگي ايشون بود وازهمون موقع اويزه گوش من شد امروز با شنيدن ماجرايي دوباره ياد اين شعر افتادم....
امير رو از بچگي ميشناختم به نوعي همبازي منو وعلي بودن ويه خونه ويلايي بزرگ داشتند وقتي دبستاني بودن پدرشون تو تصادف مرد وپدربزرگشون شد قيم،،،به سال نكشيده اون خونه ويلايي رو فروخت ويه واحد اپارتمان تو همون محل خريد بهونه اش هم اين بود كه ميخوام براشون سرمايه گذاري كنم ولي نشون به اون نشون كه چند وقت همه رو فروخت و بچه ها رو بردكرج!تمام دارايي هم خرج خودش و بقيه بچه هاش كرد مادر امير هميشه نفرينشون ميكرد كه پول يتيم خوردن نداره اينا به روز سياه ميشينن!در حالي كه خيلي هم خوشبخت بودن وسال ها گذشت تا اينكه امروز شنيدم پدربزرگه كه تا ماه پيش سالم وسرحال بوده سكته قبلي ومغزي باهم كرده ولمس كامل شده بچه هاش بعد يك هفته بردنش خونه سالمندان ولش كردن،، پنج ماه قبل تك دخترش خودسوزي ميكنه و پدربزرگ يه كم مشاعرش رو از دست ميده تو همين حين پسر كوچيكه كه معتاد هم هست ازش وكالت تام گرفته و همه چي رو به نام خودش ميكنه انگار كه علت سكته اش همينا بود مادر امير بود هر چند دير ولي تاوان اه بچه هاي مظلوم منو پس داد...
ومن ياد استاد مرحوم واين تيكه كلامش افتادم
اه دل مظلوم به سوهان ماند....
كاش هيچكدوم از ما دل كسي رو نشكنيم
سلام آقای بادی گارد ,بادی گارد من میشی؟:biggrin: تاپیک خیلی خوبی زدی من کاملا به این قضیه ایمان دارم که از هر دست بدی از همون دست میگیری و چیزی به اسم اخرت یک چیز مسخره ساخته ذهن انسانه فکر کن مثل هیتلر ملیون ها انسان رو بکشی بعد بری جهنم مارها نیشت بزنن:laughing: حالا مارها نیش بزنن مگه درد و رنج اون آدمها کم میشه ,بگذریم در زندگی خودم وا طرافیانم زیاد این موضوع رو دیدم مثلا تو خیابون با یه راننده دعوام شد از ماشین پیاده شدم و داد و بیداد کردم یه جای دیگه یه راننده دیگه واسه من پیاده شد و دادو فریاد کرد(واسه همین میگم بیا بادی گارد من شو) یا موقع رانندگی هر موقع به دیگران راه دادم راننده های دیگه به من راه دادن,اما در اطرافیان کسانی که پول مردم رو خوردن زیاد دیدم به خاک سیاه نشستن,اصولا این جمله همیشه تو ذهن من هست که مال مردم اگه در زندگیت باشه زندگیت رو سیاه میکنه,نمنوش رو هم خیلی زیاد دیدم ,من چون لاستیک فروشی دارم و این شغل مقدس اکثرا نسیه هست حساب و کتاب آدمها رو زیاد دیدم و همچنین چون به خاطر دنبال رفتن و شکایت وارد زندگیشون شدم بدبختی رو تو زندگیشون دیدم,یکی از دوستان که سنش بالا بود و تازگی فوت کرد به من میگفت اگه به کسی بدهکار شدی و نیتت این باشه بهش پس بدی یه جور پول به دستت میاد که خودت باور نکنی,واقعا گل گفت من اصلا دسته چک ندارم همه خریدهام رو با اعتبارم انجام میدم و همیشه سعی میکنم تا اونجایی که میتونم به موقع بدهکاریم رو بدم چون هم واسه خودم اعتباره و هم برکت به زندگی آدم وارد میشه,حالا نمونه دیگش رفیق خود من بود که تو خوردن پول مردم استاد بود الان زندانه زنش خیابونی شده و بچه هاش سرگردان,یا دایی خود من اومدجنگلی که سهم ورثه بود رو سند گرفت و حق ورثه رو خورد الان پسرش دهنشو صاف کرده و یک بار زندان رفته و این دایی ما کلی پول بدهکاریش رو داره میده ,همه عذاب ها و پاداش ها در همین دنیاستنقل قول:
والا یکی باید بادیگارد خود من بشه :laughing:نقل قول:
یکی از اقوام ما با یه اقای وکیلی شریک شد و کشتارگاه راه انداختتن. ایشون سر اقای وکیل کلاه گذاشت. ابشون تو یه جوب نرفت و شراکت بهم خورد. گذشت و روزگار چرخید تا اینکه این فامیل ما ورشکست شد و خونه زندگیشو فروخت و اجاره نشین شد . بیچاره سرطان گرفت. الان حالش خوب شده البته. پسرش هم یک سال افتاد زندان
خلاصه چوب خدا صدا نداره
سلامنقل قول:
جالبه چطور به آخرت اعتقاد ندارید ولی معتقد به بازار مکافات عمل و برکت در زندگی هستید ؟ خوب اگر همه چیز در این دنیا هست چه کسی و یا چه نیروی هوشمندی این کار رو انجام میده ؟این برکت تو زندگی از طرف کی انجام میشه ؟مگه میشه همه مجازات ها دراین دنیا انجام بشه ؟ بعد ما از کجا بفهمیم که این اتفاقات مجازات فلان عمله؟ اونایی که سالم زندگی می کنند و حق هیچ کس رو نمی خورند ولی به انواع بلایا و امراض دچار می شوند چی؟ چطور اشخاصی مثل هیتلر و مانند او با این همه جنایت ممکنه فقط در این دنیا مجازات میشند؟
یه سرباز ساده و جدیدالورود اومده بود پادگان ، گروهان ما . بعد من خواستم از این آشخوری بکشم نگهبانی رو به اسم این انداختم . فرداش گفتن اون نگهبان بوده خسته س و منو به جاش بردن میدان تیر سلاح سنگین:hmm:
جواب اولین سوال:مکافات هیچ ربطی به آخرت نداره از نظر من چه اعتقاد داشته باشی چه نه مکافات اعمال خودت رو میبینی حالا چه خوب چه بدپنقل قول:
سوال دوم :چه کسی این نیرو رو میده اینجا حتما باید گفت یه چیز نادیده که همه قدرت ها دست اونه به اسم خدا خدای نادیده ,همون خدایی که بیشتر ثروت کره زمین رو میده دست یک عده همون خدایی که تمام صفاتش با انسان یکیه همون خدایی که عبادتش اختیاریه ولی از راهش کج بشی جهنم سوزان برات مهیاست,بیشتر از این دموردش خواستی بیا دایرکت بیشتر بگم برای مسولین سایت مشکل پیش میادپ
سوال سوم:همون جواب سوال دومپ
سوال چهارم :از کجا بفهمی کدام مجازات مال کدومه متوجه سوال نمیشم مجازات خودت یا دیگران؟پ
سوال پنجم و ششم:اونی که سالم زندگی کرده و مریض شده چه ربطی به مکافات داره هزارجور بلا سر یک انسان میاد که ممکنه یکیش مریضی باشه مگه تو زندگی کسی هستی بدونی واقعا سالم بوده؟یا مگه هر بلایی سر کسی بیاد مکافات عملشه؟اصولا برای هیتلر چه مجازاتی در نظر گرفته شده در جهان آخرت؟آتش مار زنگی؟حالا این مجازات های اخروی میتونه خون ملیونها انسان رو برگردونه؟میتونه جونشون رو که ناقص شده برگردونه؟میتونه زجری که کشیدن و سالهای عمرشون که باترس و مرگ و بدبختی همراه بود جبران کنه؟
توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشاندادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر...
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته.
لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران به شدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه میکردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر...
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت :
- بچه پامنار بودم. گندم و جو میفروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
"دکترمرتضی عبدالوهابی "استاد آناتومی دانشگاه تهران_
حدود یه سال پیش یه جایی مشغول به کار شدم. ظرف یک هفته کار و یاد گرفتم و کارفرما از کارم راضی بود. یکی از همکارام که 8 ماه بود اونجا مشغول شده بود تازه کار دستش اومده بود و یاد گرفته بود. امامن زود یاد گرفتم و همین باعث ترسش شد که مبادا جای اون رو بگیرم. خلاصه با یکی دیگه همدست شد و هر دو نفر عوضی زیرابم رو زدن و بدجوری ابروی من رو بردن. تو محل کار بدجور بهم تیکه مینداختن و میچزوندنم. البته اون موقع متوجه منظورشون نبودم و بعد از اخراج فهمیدم که یه سری از حرفهاشون چه دلیل داشت و برخی کارها رو برای چی انجام میدادن. خیلی بد ضایع شدم. به طرز بدی ابروی منو بردن. تازه امروز فهمیدم هر دو تاشون اخراج شدن. هر دو کثافت رو انداختن بیرون. اره داداش دنیا گرده. از هر دست بدی از همون دستم هم میگیری.
- - - Updated - - -
حدود یه سال پیش یه جایی مشغول به کار شدم. ظرف یک هفته کار و یاد گرفتم و کارفرما از کارم راضی بود. یکی از همکارام که 8 ماه بود اونجا مشغول شده بود تازه کار دستش اومده بود و یاد گرفته بود. امامن زود یاد گرفتم و همین باعث ترسش شد که مبادا جای اون رو بگیرم. خلاصه با یکی دیگه همدست شد و هر دو نفر عوضی زیرابم رو زدن و بدجوری ابروی من رو بردن. تو محل کار بدجور بهم تیکه مینداختن و میچزوندنم. البته اون موقع متوجه منظورشون نبودم و بعد از اخراج فهمیدم که یه سری از حرفهاشون چه دلیل داشت و برخی کارها رو برای چی انجام میدادن. خیلی بد ضایع شدم. به طرز بدی ابروی منو بردن. تازه امروز فهمیدم هر دو تاشون اخراج شدن. هر دو کثافت رو انداختن بیرون. اره داداش دنیا گرده. از هر دست بدی از همون دستم هم میگیری.
- - - Updated - - -
حدود یه سال پیش یه جایی مشغول به کار شدم. ظرف یک هفته کار و یاد گرفتم و کارفرما از کارم راضی بود. یکی از همکارام که 8 ماه بود اونجا مشغول شده بود تازه کار دستش اومده بود و یاد گرفته بود. امامن زود یاد گرفتم و همین باعث ترسش شد که مبادا جای اون رو بگیرم. خلاصه با یکی دیگه همدست شد و هر دو نفر عوضی زیرابم رو زدن و بدجوری ابروی من رو بردن. تو محل کار بدجور بهم تیکه مینداختن و میچزوندنم. البته اون موقع متوجه منظورشون نبودم و بعد از اخراج فهمیدم که یه سری از حرفهاشون چه دلیل داشت و برخی کارها رو برای چی انجام میدادن. خیلی بد ضایع شدم. به طرز بدی ابروی منو بردن. تازه امروز فهمیدم هر دو تاشون اخراج شدن. هر دو کثافت رو انداختن بیرون. اره داداش دنیا گرده. از هر دست بدی از همون دستم هم میگیری.
مالک مغازه من نزول خوره ,شنیدم حق خیلی ها رو خوردن راست و دروغ با خودشون,سنی هم نداره به 50 نرسیده تازگی شنیدم سرطان گرفته و معدش رو برداشتن:blink: