من در .... استادم!

سلام.
در این تاپیک درباره ی مهارت هایی که درش استادیم صحبت میکنیم. نه مهارت های تحصیلی و شغلی،! نه مهارت هایی مثل شوخی و جوک گفتن، دویدن، نگه داشتن نفس و ....
که بیشتر سعی شه درون مایه طنز داشته باشه.

از خودم شروع میکنم:

۱- به شدت رو اعصابم ( یعنی گاه دوستان و خانواده بهم میگن. داری روانیم میکنی، ولم کن. )

۲- بزنم زیر آواز هیچکی نمیتونی جلوم رو بگیره ( چون صدام خیلی قشنگه ! دیگران توان درکش رو ندارند و گوششون رو میگیرند : دی )

۳- وقتی سر یه موضوع گیر بدم، ولش نمیکنم. ( یعنی کافیه یک تکیه کلام یاد بگیرم. اطرافیان رو دیوونه میکنم از بس که از اون استفاده میکنم . )

۴- مشاور تحصیلی و دینی ( هرکس تو درسش مشکل داره، سوال دینی داره از من میپسره. منم طوری جواب میدم که طرف فکر میکنه خیلی حالیمه،البته درست فکر میکنه : دی )

1 : علاقه وافری به گفتن جوک و لطیفه دارم . اولش همه گوش می کنند و می خندند اما آخرش دیگه به روی خودشون نمیارن که من دارم حرف می زنم :n02:

2 : هر وقت استخر میریم ( همون ماهی 2 بار که گفته بودم اگه بلیط مجانی گیرم بیاد:n09: ) با بچه ها مسابقه می زاریم که کی بیشتر میتونه زیر آب بمونه و همیشه من برنده میشم . رکوردم هم 1 دقیقه 53 ثانیه هست . البته رکورد نیست اما خوب افرادی که زیاد قلیون میکشن 1 دقیقه هم رکورد حساب میشه :n02:

3 : من میتونم از طریق غدد بزاقی زیر زبان ، بزاق دهان رو حدود3 متر بندازم بیرون . ابته منطور توف کردن نیستا ! زبونم رو می دم بالا و از داخل غده بزاقی ، براق با شدت فکر کنم 50 مایل در ساعت به بیرون پرت میشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

البته یک چیزی که همیشه دوست داشتم بلد باشه گرد گردن دود قلیان به تعداد بالا بود و هست . در حالت عادی حداکثر 1 الی 2 تا می تونم گرد کنم اما دوستان عین قطار گرد می کنن .


انسان است دیگر ، دوست دارد [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

من در دوست داشتن و دوست دانستن آدم های اشتباهی ، استاد تمام هستم .

زیاده عرضی نیست

به قول @ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] :

عزت مزید

من در خشانت ظاهری :دی
در حرف زدن در هر زمینه ای :دی
در ساده بودن وقته دوستی (که نهایتا به ضررم میشه همیشه)
استادم!

من در حرص دادن دیگران وقتی مشکلات هست استادم به دلیل اینکه خیلی خیلی خونسردم و به تعبیر خانواده عزیز گرامی مثل ماست میمانم:n05:
البته بگمااااااااااا این آرامشم رو به دیگران هم منتقل می کنم خوبه ولی نمیدونم چرا دوست میدارند بنده رو خفه بکنند:n02:

من در خراب کاری غیر عمدی در کار استادم و معروف ولی دست خودم نیست :n28:

در خوردن خوراکی ها و غذا ها خیلی استادم ( خب دلم میخوادشون):n02:
و طبق گفته دیگران در ارام کردن جوو و آدما استادم :n12:

سلام به همگی

من در از خود گذشتگی افراطی استادم:n02: (به نظر خودم)

به قول دوستان تو داشتن دید مثبت به قضایا و اتفاقات استادم

من در درست کردن املت و تخم مرغ آب پز استادم. البته چون گوجه دوست ندارم از رب استفاده می کنم ولی واقعا خوشمزه می شه.
تو این مورد نمی دونم استادم یا نه ولی وقتی دوستی رفیقی دلش گرفته باشه به حرفش میارم که آروم شه.
تو رازداری استادم.
تو به هم زدن ساعت خوابم استاااااادم. تو کل 24 ساعت روز شده بخوابم.(یعنی قبلش حداقل 16-17 ساعت بیدار بوده باشم.)
تو نشستن (البته منظور نشستن نیست. نشستنه. با آب و اینا می شورن. شسته کردن.رفت و روب) ماشین هم استادم. ماشین صفر هم بهم بدی بعد چند وقت ببینیش نمیشناسیش.

چند تا چیز دیگه یادم اومد که خیلی توش استادم:

۱- سرکار گذاشتن طرف مقابل، هرکس که میخواد باشه. ( بیچاره بابام. خیلی سرکارش میذارم، حلالم کنه. دیگه هرچی میگم باور نمیکنه میگه دروغ نگو. من در حال جون دادن هم باشم « الان مثلا شما بگید دور از جون، زبونم لال : دی » بابام میگه بلند شو بابا گرفتی مارو. :n02: )

۲- در خواندن قرآن با ترتیل استادم.

۳- در شنا کردن استادم ( تا حدی )

۴- در تایپ کردن با سرعت نور بس استادیم، گاه بی غلط املایی.

من در جواب ندادن به تماس افراد، پیغام پروفایل، پیغام خصوصی و ... استادم :n02:
امیدوارم دوستان منو ببخشن، یک فراخی در وجودم هست که حس هیچکاری رو ندارم :n27:

من در گم و گور شدن و یکدفعه پیدا شدن کلی استادم :n39:
در پیدا کردن بهترین مکان ها برای مسافرت استادم:n05:
در باز و بسته کردن وسایل الکتریکی و درست کردنشون (و احتمالا خراب کردنشون) استادم:n29:
تو شستن ظرف ها استادم! (یعنی استادم کردن ، به عبارتی یاورم استاد شده!):n30:
در خندین غیر عمدی حین گفتن جملات جدی و همچنین در مراسم عزاداری کلی استادم! (هر چقدر هم کنترل کنم بدتر میشه) :n28:
تو تمیز کردن چند ساعتیه ماشین استادم :n01:
و در آخر در پشت پا زدن به شانس و اقبال بسی استادم :n26:

در چرت و پرت گفتن استادم وقتی مخصوصا خسته ام مثل الان. جوری که همه می گن چی انداختی!!!

در سوختن به پای خانواده استادم.

در بیداری شبانه و کم خواب استادم.

البته استاد بحث های شدید و کوبنده فلسفی با برادرم می باشم در حدی که هر دومون آخر سر از حال می ریم:n02:

من در بیمار شدن استادم......طرف میره سر زمین سیب زمینی خام رو از توی خاک در میاره میخوره هیچ چیزیش نمیشه.من با دست 3 بار شسته شده و 1 بار استریل شده با قاشق چنگال استریل غذای به مقدار کافی پخته شده رو میخورم 2 ساعت بعد ...:n14:


من در گشتن برای خرید لباس استادم.برای 1 جفت کفش کل مرکز خرید های تهران (از شمال تا جنوب تهران) هر کدام را حد اقل 2 بار میگردم هیچی نمیپسندم.بعد 1 ماه بعد برای خرید 1 شلوار دوباره همه ی اون مغازه ها رو میگردم.البته به همراه همسرم.بنده خدا خیلی فداکاره:n12:


من در تمیز نکردن خانه استادم. اغا وقتی حوصله ندارم ندارم دیگه.دست به سیاه و سفید نمیزنم:n02:خونه میشه جنگل.:n02:

من برعکس خانوم « ملا نصرالدین »،
در زود خرید کردن و انتخاب بهترین جنس بسیار ، بسیار استادم!

چند ماه پیش یه مجلس عروسی داشتیم و منم یه دست کامل لباس میخواستم ( شلوار، پیراهن، کفش )
رفتم بازار مرکزی. من ساعت پنج بازار بودم. اولین جایی که رفتم یه بوتیک بزرگ بود که انواع لباس های پسرونه هم داشت،
باور بفرمایید در اونجا شلوار و پیرهنم رو انتخاب کردم و در فروشگاه بدی هم کفش خریدم. وقتی کارام تموم شد ساعت نزدیک پنج بود. اما با اینکه سریع خرید کردم طبق نظر دوستان و خانواده بهترین و شیکترین جنس ها رو خریدم.

:n26:

من در ناامیدی تا اخرین درجه و امیدواری در بالاترین حد بسیار استادم!:n31:

من درشکنجه دادن افراد استادم واقعا:n09:همچین شکنجه میدم که همه توکفن

من تو بیدار بودن استادم ، از اونطرف تو خوابیدنم استادم
ولم کنن بالای 12 ساعتم میخوابم

تو تنبلی استادم ، یعنی تا زور بالای سرم نباشه هیچ کاری نمیکنم

تو سریع خرید کردنم استادم ، همه ی خریدامو نگه میدارم تو یه روز انجام میدم ( البته شاید بخاطر تنبلیم هست :n02: همه بهم میگن بعد ازدواج برا خرید به مشکل میخوری )