دریا
اقیانوس
عظمتی دارد
شکوهی دارد
آرامشی دارد
آنچنان روح و دلی بزرگ دازد
...
که باعث میشود، قلب هر انسانی در مواجهه با آن به تپش افتد.
تپشی آرامبخش
اشعار و نوشتههایی دریایی همراه با ذوق و هنر نگارشِ ما
Printable View
دریا
اقیانوس
عظمتی دارد
شکوهی دارد
آرامشی دارد
آنچنان روح و دلی بزرگ دازد
...
که باعث میشود، قلب هر انسانی در مواجهه با آن به تپش افتد.
تپشی آرامبخش
اشعار و نوشتههایی دریایی همراه با ذوق و هنر نگارشِ ما
امواج دریا...
امواج دریا
در دل سیاه شب
چه خشمگین و ظالمند
دریا در حرکت
امواج در تلاطم
شب سایه بر دریا دارد
دریا در تاریکی شب دست و پا میزند
باد بر امواج میکوبد
امواج ز درد ضجه میکشند
صدای فریادشان دلم لرزاند
سیاهی شب سایه بر دریا دارد
امواج صدایم می زنند
ز درد ضربه باد مینالند
کمک میجویند
دریا مرا صدا میزند
صدای سیلی باد بر امواج مرا میکشد
من
میروم
و
در اعماق دریا
در دل سیاه شب
گم میشوم
باد همچنان به دریا میکوبد
گیتی میرزایی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من آمده ام که با تو راهی بشوم
آنی که تو از دلم بخواهی بشوم
دریا بغلم کن! بغلم کن دریا!
می خواهم از این به بعد ماهی بشوم
جليل صفربيگي
مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید
که این دیوانه از خود بدر کیست ؟
چه گویم ؟ از که گویم ؟ با که گویم ؟
که این دیوانه را از خود خبر نیست .
به آن لب تشنه می مانم که - نا آگاه
به دریای در افتد بیکرانه ،
لبی ، از قطره آبی ، تر کرده ،
خورد از موج وحشی تازیانه !
مپرسید ، ای سبکباران ، مپرسید
مرا با عشق او تنها گذارید .
غریق لطف آن دریا نگاهم
مرا تنها به این دریا سپارید !
شاعر: فريدون مشيری
محتوای مخفی: شعر كامل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است.
بامها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری مینگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد.
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.
محتوای مخفی: متن کامل شعر
" سهراب سپهری "
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کوچک تر از آنم ، نه! دریا مال ماهی هاست
من سرنوشتم ساحل و این گوش ماهی هاست
قدّ دلِ دریا نبودم ... ، نیستم ... ؛ حالا
چیزی که مانده روی دستم، روسیاهی هاست
دیوانگی کردن کمی سخت است، باور کن
وقتی جهان مجموعه ای از سربه راهی هاست
عاشق که باشی پشت هم خط میخوری و خط !
خطـــــی که پیشانی نوشت اشتباهـی هاست ...
گفتم « من از راهم نمی برّم » ، نبرّیدم !
دریا تو که فهمیده ای، ترسم دوراهی هاست
گاهی دلم میخواهد، اما ... آخ از این اما ...
«امّا» همان حرفی که پشت دل بخواهی هاست
رئوف عاشوری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
متلاطم ...
تنها ...
بیکران ...
کاش اقیانوسی نبودم
پنجه کشان بر ساحل ...
شمس لنگرودی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ســــاکـــــن دریــای آبــی نیستــــم
سرنشـین و بــار کشتـــی نیستــم
لنـــج تنهایـی کنـــار ســاحل اسـت
هیچــم و بــی "ناخدایی" نیستـــم
موج طوفــان خــم به زیر مــوج نـــــو
موجیـَـم من، یــارِ خاکــی نیستــــم
سوت کشتی بان، صـــدای گیــرودار
وقت حمــلــه روی کشتی نیستــــم
چشم ها در چشم ها هی میدونـد
من درین امــواج و ماهـی نیـستـــم
سُر نخور در قلـب مغـلــوب جهـــــان
فکــر کـــن تنهــــا تویـــیُ نیسـتــــم
شعر من در عمق چشمان تـواست
چشــــم آبــی! من خیالی نیستــم
سالها چشمم به شکل ابرهاســت
هـــی ببـارد، " آفتـابــــی" نیستـــم
چتر خواهم شد برایت، گـــوش کــن!
حیــف حتــی بـادبـــان ـی نیستـــــم
می روم از مـــوجِ چشـمـــانـت به رود
قطره ای ام، سوی خشکی نیستــم
..................***..................
آب خـواهـــی خــورد از_ایـن رودهـــا
حیــف در آن رود نیـلـــی، نیــستـــم
سالهـــا پلک پر آبــت بستــــه بــــود
پلکِ شب وا کن، "ندا" یت نیستــــم
- ندا
پ.ن: در مورد بیت آخر عاشق به انکار میافته، حتی میزنه قافیه رو هم میشکنه.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اسمش را خودکشی نگذار ،
حتی نهنگی مثل من
که عمق اقیانوس را دیده
دلش برای سواحل تو تنگ میشود
كامران رسول زاده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رود راهي شد به دريا ،كوه با اندوه گفت
مي روي اما بدان دريا ز من پايين تر است
فاضل نظري
هر چند مرا دوست نه داری، نه نداری
هی ساختی اما به همین دار و نداری
هی خواستی از سلطه ی من بگذری اما...
این قصّه ی دریــــاست و یک موج فراری
تو موجی و بد نیست که در موقع رفتن
یک بوسه به روی لب دریا بگذاری
یک موج که چینی ست به پیشانیِ دریا
دریا خودمم؛ پیر شدم، پیرِ تو آری!
نه! موج منم موج که دلبسته ی دریاست
دریا! چه کنم تا تو به من دل بسپاری؟
یک موجم و یک غرقه ی دریام عجیب است:
از غرق شده منتظر صبر و قراری
ما زنده به آنیـــم که آرام نگیـــریم1
(هرچند تلاشی ست سرا پا سرِ کاری)
دریا شدم و موج شدم موجیِ موجی
از صحبت موجی که تو سر در نمی آری
~ ~ ~ ~
یک بار تو دریایی و من موجم و... بر عکس...
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری
یعنی: تو منی با خودِ من فرق نداری
- «امیرحسین رحیمی زنجبار»
1...........موجیـــم که آسودگـــیِ ما عـــدمِ ماست
ما زنده به آنیـــم که آرام نگیریم
«کلیم کاشـانی»
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
قصه ی ساحل و دريا غزلی دیرین است
موج وحشی طلب و خواسته اش تمکین است
گر چه ساحل ز لب آب عنان داده ز دست
لیک درباره ی دريا هدفش تسکین است
خوشبحال لب دريا که همه با لب او
دفتر خاطرشان مثل شکر شیرین است
از خجالت رخ مهتاب که افتاده بر آب
عاشقی گفت یقین کار لب پروین است
موج در موج غزل شد به دل ساحل هنوز
آب در فکر مد و جزر،مرامش این است ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کلبه ام پنجره ای باز به دریا دارد
خوب من! منظره ی خوب ، تماشا دارد
ساختم آینه ای را به بلندای خیال
تا خودت را به تماشای خودت وا دارد
راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزی است
که به اندازه ی صد فلسفه معنا دارد
گوش کن خواسته ام خواهش بی جایی نیست
اگر آیینه ی دستت بشوم ، جا دارد
چشم یک دهکده افتاده به زیبایی تو
یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد
کوزه بر دوش سر چشمه بیا تا گویند
عجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد
در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان است
از همان وسوسه هایی که یهودا دارد
عشق را با همه شیرینی و شورانگیزی
لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد
بی قرار آمدن ، آشفتن و آرام شدن
حس گنگی است که من دارم و دریا دارد
یخ نزن رود معمایی من ! جاری باش
دل دریایی ام آغوش پذیرا دارد
محمد سلمانی
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت
دریا كه از اهالی این روزگارنیست
امشب ولی هوای جنون موج میزند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست
ای كاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین
دریا هم اینچنین كه منم بردبار نیست
اول دریا آرام بود و شب ها راه نمی رفت،
تا تو هوای شهر به سرت زد.
حالا هزار سال است
دریا گیج،
هی می رود
هی بر می گردد!
الیاس علوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خـدایــا!
یا نوری بیفکن یا توری...
ماهی کوچکت ازتاریکی اقیانوس می ترسد
به دریا شکوه بردم از شب دشت
وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری میزد به سنگ و باز می گشت !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بـہ پیش روے من، تا چشم یارے مے کند، دریـــاسـت!
چراغ ســـــاحل آســـــودگے ها در افق پیــــداســت!
درین سـاحل کـہ من افتادہ ام خامــــــــوش،
غمــــــم دریــــــــــا، دلـــــم تنهــــاسـت..... .
وجودم بـسـتـہ در زنجیر خونینِ تعلــــق هــــاسـت!
خروش مـــــــــوج، با مــــــن مے کند نجـــــــــوا... !
که: هر کـس دل بـہ دریـــــــا زد رهـــایے یــــافت!
کـہ هر کـس دل بـہ دریـــــا زد رهــایے یــــافت....
مـــرا آن دل کـہ بر دریـــــا زنـــم، نیـسـت!
ز پا این بنــــد خــــونیــن بر کنـــم نیــست!
امید آنکـہ جــان خـستــــــــــــــہ ام را،
بـہ آن نادیدہ ســـاحل افکنم نیـسـت!
«فریدون مشیری»
دریـا را از چـه کســی بپرسـم
کــــه بشــناســــد و
امیرعباس مهندس
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دهان باز کنی
قلاب ها
به صلابه ات می کشند
هی ماهی جان
دریا را فراموش کن
روزی
حسرت همین رودخانه به دلت می ماند.
کریم رجب زاده
قلب من مانند دریا وسیع بود,
ولی افسوس که دریا هیچگاه تنها نبود, ماهی ها عقل نداشتند ... وفا داشتند,
انسان ها عاقلانی بی وفا هستند,
و تنهایی من از وفا به این عاقلان است .. /
" Demon King "
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در تُنـ ـ ـ ـگ دیگر شور دریـــ ـ ـ ـ ـ ـــا غـــ ــوطـہور نیست
آטּ ماهـ ــ ــ ـےِ دلتنـ ــ ــگ، خوشبختانـہ مُــ ـ ـ ـردہست
«فاضـــل نظـــری»
خیلی خوب بودن دوستان عزیز.شعر های بسیار قشنگی در وصف دریا بیان کردید.
یه نکته ی جالب توی پرانتز میگم اونم اینه چیز جالب اینه اکثرا خانمای عزیز توی این تاپیک شعر میگن.فکر کنم روحیه آقایون انجمن زیاد طبع ادبی نداشته باشه.
با سپاس از عزیزان
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب
اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست
مهتاب یغما
دریا اولین عشق مرا بُردی،دنیا دم به دم مرا تو آزوردی.
نیما چهرازی، دریا
دریا.سرگذشتم را بیاد آورد.
دنیا سرنوشتم را مکن باور
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ ~
از آب هــاے جـهــــــاטּ سهمـــ بیکـــــــرانگــی اҐ
جــزیره اے ست کـہ در خود شنــاورҐ کردہ است
جـــزیــــرہ اے کـہ تـــویے ابتــداے اقـیــــانــــوس
و انتهــــاے زمــینے کـہ «شـــــاعرم» کردہ است
«محمد علی بهمنی»
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دریــــــــا واســہ کشتیـــاے بــــےســـرنشین جــا ندارہ
پس مــن چـرا غــــرق بودم تهــــــران کـہ دریـــــــا ندارہ
ایــن گـــوشـہ از شهــر، امنـہ من سعے کردم نمیـــرم
اینقــدر نـمیـــرم کـہ آخـــــر این گوشـہ پهلـــــو بگیــرم
تـــو ســــــالهــا ســرنشین این گوشـہ از شهـر بودے
امـــا بـا مــن کـہ همیشـہ همســایه ـتم قهــــر بودے
- بخشی از ترانه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]«حسین صفا»
ای بر سر بالینم افسانه سرا دریا
افسانه عمری تو باری به سر آ دریا
ای اشک شباهنگت آیینه صد اندوه
ای ناله شبگیرت آهنگ عزا دریا
با کوکبه خورشید
در پای تو میمیرم
بر دار به بالینم دستی به دعا دریا
امواج تو نعشم را افکنده در این ساحل
دریاب مرا دریاب مرا دریا
محتوای مخفی: ادامه شعر
شاعر: فريدون مشيری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دریا باش تا هرکس لایق توست
با توآرام گیرد و
هرکس لایقت نیست در تو غرق شود.
دريا
جنگل!
جنگل
دريا!
بيهوده مي پيموديم
سرنوشت
زودتر از ما
راه افتاده بود
-آرزو نوری-
در آن خلوت كه دل درياست آنجا / همه سرچشمهها آنجاست آنجا
خسرو شيرين... نظامی گنجوی
بحريست نه کاهنده نه افزاينده
امواج برو رونده و آينده
ابوسعيد ابوالخير
با عاشقانههای تو
اين دريا
رام میشود
بخوان
كه دريا به خواب رود.
سينا
18 شهريور 92
سينا بچاری
هنوز لنگرم
تناش را درتن تو میشويد
تا وقتي به ساحل میرسيم
در جشن پايكوبی
عروس دريا
خوابش نبرد
علی غلامی
Photo: Anchored by Tommy Ingberg
دریا جوابم بده دریا جوابم بده منو ازین گرفتاری رها کن
عاشق دریا بود و دست امواج رها...
روزی که طینت نوازشگر اما بی صفت امواج او را به اعماق تاریکی و لابه لای لجن ها رساند باله هایش برای رهایی بازی با موج ها را آموخت
و زمانی رسید که آن ماهی موج موج دریای بی مروت را درهم شکست
با نگاهی به امواج عصیانگر از او گذشته دریافت
آنچه که روزی دل به دلشان داده بود و آنچه روزی به زیر کشیده بودنش
حقیقت وجودی جز کف و حباب نداشته اند...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خیال میکنم
در آبهای جهان قایقیست
و من مسافرِ قایق، هزارها سال است
سرودِ زندهی دریانوردهای کهن را
به گوشِ روزنههای فصــول میخوانم
«سهراب سپهـری»
کنار بیا
میخواهم چیزی به گوشت بگویم
من پری دریاییات نیستم
دریانوردم
قایقم همین تن خسته است
بادبان، پیراهنم