کارگــاه ادبیـــات طنــــز

سلام


با تشکـر از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عــزیز [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در این تاپیک، کارگاهی خواهیم داشت، تنها و تنها مختص شعـر / داستان کوتاهِ طنزِ شما و ورود برای همگــان آزاد!

ضمن ارسال شعر / داستان کوتاهِ طنز، میتونید نظر دیگران را جویا بشید و برای ادامه اشعـار خود راهنمایی بگیرید.

در انتخاب قالب شعر اعم از: تک بیتی، شعر کوتاه، دوبیتی، تلگرافی و ... آزاد هسـتید.

اشعارتون میتونه بداهه باشه و در ادامه ی شعر نفـرِ قبلی و یا میتونه مضمون جداگانه داشته باشه.

دست نوشته ها و یا داستان های کوتاه با درون مایه طنز خودتون رو میتونید در این تاپیک ارسال کنید.

فقط توجه داشته باشید برای ارسـال داستان کوتاه، محدودیت لغـت وجود نداره ولی بهتـر هست؛

تنها در حد دست نوشته و یا چند سطر کوتاه باشه و دقت کنید که از حد چند پاراگراف کوتاه، تجاوز نکنه

و در صورت تمایل برای نوشتن داستان های بلندتر، تاپیـک جداگانه ارسـال کنید.

و لطفـا قـوانین رو به طور کامل مطالعه کنیـد.

قــوانین تاپیــک:



=>

1. وارد مبـــاحث [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نشویـد. ( مسائل سیاسی، مذهبی و .. )

2. از کشیدن تاپیـک به حواشی و خــارج کردن آن از روند اصلی، اکیــدا خـودداری کنیـد.

3. شعر / داستان ارسالی تنها باید متعلق به خود شما باشد، در صورت ارسال آثـارِ دیگران، پست شما حذف خواهد شد.

4. در گفتگـو های احتمالی پیرامـون شعر / داستان، ادب رو رعایت فرمایید و از الفــاظ ناشایست خــودداری کنیـد.

5. در صورتی که مایل به ارسال اشعار طنــز شاعـرانِ دیگــر هستید از این تاپیک استفاده کنیـد:

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


6. از ارسال شعـر / داستان و موارد نامربوط خـودداری کنیـد.

7. فراموش نکنید داستان کوتاه شما، باید در حد دست نوشته، کوتـاه باشد.

8. در مفهوم شعر / داستان ارسالی خود، دقت کنید تا مغــایر با هیچ یک از قوانین نباشـد.







با ســپاس... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بنده هم برای آغـاز و خوشامـد، دست گرمـی شعـری رو به شما تقدیم میکنم.:happy:

ســلامی میکنم از جنــس خنــده
بـرویَــــد خنــده ای بر روی بنـــده

شکار لحظه ها شد خنده ای کن
که عکسی فِـرز گیرم از تو، بنـده

گـــذارم ســردرِ تــالارِ تلمیــــــح
وَ گویـــم این شود ســردارِ بنـده!

بنوشــم چای داغِ قنـــد پهــــلو
سُرایم شعری از جنس پرنــده!

کُشد صد دام را در لحظه ایشان
رود بالا ســخن از دوش بنــــده!

تکـــان دادم لبـــاسِ خنـــده ام را
برویید این غزل، از شعر و خنده!

خــوش آمد گویم الان، رهگذاران
بروویَـد عشق بر رویت چو خنده!



:»:»

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

منم آن هویج ساده ی دلمرده
تویی آن سیب زمینی بی حس و پژمرده

دیگر سالادی در کار نیست
غذای زندگی بی چاشنی بی معنیست

یحتمل شور دیگری باید
شکل بگیرد بعدها شاید!

پ.ن: شور(نوعی چاشنی شبیه ترشی همچنین به معنی شور و شوق)

بعضی روزا که فیلم زیاد نگاه میکنم گاهی آمار فیلما از دستم در میره ، جالبه که ژانر مورد علاقم هم فیلمای ترسناک و کمدیه
گاهی همینطور که مدام فیلم میبینم وسطای فیلم موضوع یادم میره و نمیدونم باید منتظر یک صحنه خنده دار باشم؟ یا ترسناک؟
مثلا امروز داشتم یک فیلم کمدی می دیدم ، در جایی از فیلم بازیگرا تو یک پارتی دور هم جمع میشدن
حالا من داشتم با خودم فکر می کردم راستی الان قرار کی بمیره این وسط؟قاتل کیه ولی به قیافشون نمیخوره آدمای بدی باشن
بعد از اینکه پارتی تموم شد تازه ندای درونییم داشت بهم می گفت : عزیزم تو الان داری فیلم کمدی نگاه میکنی
هیچ جن و روحی قرار نیست الان از وسط کادر رد بشه و هیچ قاتل زنجیره ای هم دست و پای کسی رو قطع نمی کنه.
اینم روایت ما بود از عوارض ناشی از فیلم دیدن زیاد

من خیلی دوست داشتم مطالب زیادی که به ذهنم میاد رو بنویسم اما دست روزگار ما رو دور کرد از عالم لطیف تخیل و شعر و....

به هر حال مناسب دیدم که این مطلب رو به حالت طنز باهاتون به اشتراک بگذارم

ضمنا لطفا دوستان سوء برداشت نکنن و ناراحت نشن. من قصد توهین به کسی رو ندارم

تاکید میشه که این داستان واقعیست

ساعت از نیمه شب گذشته و بسیارند آدم هایی که با وجود اختلاف ساعت با مکان برگزاری مسابقات از خواب ناز می زنند تا مسابقه سرنوشت ساز دو تیم قوی و محبوب یعنی برزیل و آلمان رو تماشا کنند

بازی شروع می شه اما هیچ کس باور نمی کنه که تا چند دقیقه دیگه چه نتیجه ای رقم میخوره

محمد که به خاطر شغلش از خانواده دور افتاده کنار تلویزیون دراز کشیده و داره بازی رو می بینه و مثل کلی آدم دیگه به خاطر گل های پی در پی آلمان دهنش از تعجب یک متر باز مونده

یه دفعه به ذهنش میرسه که خونوادم هم از این نتیجه جالب با خبر کنم تا از دست ندن این بازی رو

گوشی رو برمیداره و شروع می کنه به دادن اس (بخوانید پیامک!)

کجایی داداش؟ تلویزیون فوتبال داره.می بینی؟ برزیل 4 تا خورده از آلمان!!!

و چند ثانیه بعد نوای گوشی به صدا درمیاد که اس (ببخشید پیامک) دارید

و در کمال حیرت می بینه که داداشش نوشته: نخیر!!! برزیل 5 تا خورده!!!!!!!

امیدوارم لذت برده یاشد دوستان

درود یا سلام؟ مسئله اینست !!


استفاده از درود به جای سلام، یا سلام به جای درود، برای خیلی از ما ایرانی ها مسئله ای شده.

عده ای معتقدند سلام واژه ای عربی است و درود واژه ی اصیل فارسی ، پس بهتره در احوالپرسی هامون چه واقعی چه مجازی فقط از درود استفاده بشه تا بلاهایی که اعراب مومن سرمون آوردن کمی تسکین داده بشه. :n02:

القصه سر این موضوع با یکی از دوستان ادیب در واقعیت بحث میکردیم.
ایشان به شدت معتقد بود، استفاده از واژه سلام خیانت به ایران و ایرانی است و فقط و فقط تحت هر شرایطی باید درود رو به کار ببریم.
و تاکید میکرد که خودش تحت هیچ شرایطی واژه سلام رو به کار نمیبرد.

انصافا هم راست میگفت هر وقت میخواستیم صحبت رو شروع کنیم از درود استفاده میکرد.
خلاصه یک بار موقع خداحافظی شد وقتی داشت میرفت گفت راستی سلام ما رو به فلان عضو خانواده برسون.

منم از فرصت استفاده کردم و گفتم چشم حتما، درود شما رو به ایشان میرسانم. :n02:
و اونجا بود که این دوست ما به خود آمد که زیاد نباید کلید کرد بین این سئوال فلسفی:

درود یا سلام؟ مسئله این است !!!

این روزها فکر می‌کنم همه نگاهی عاقل اندر سفیه به من می‌اندازند.
چه کنم عادت کرده‌ام
به هرچه دست می‌زنم، فرقی هم ندارد
می‌خواهد شاسی آسانسور باشد یا در ماشین و ...
فقط کافیست حس کلیک کردن به من دست‌بدهد
سریع دست راستم در هوا به دنیال صفحه‌هایی می‌گردد که بازشده‌اند تا هر چه سریع‌تر آن‌ها را ببندد

تو نیکی کن و در دجله انداز - خودم شیرجه میرم درش میارم

کم درد داشتیم این سنگ کلیه (قلوه) هم شده شاخ!
البته : درد مرد میخواد تا من رو از پا دربیاره
یه شعر هم به ذهنم رسید که میگه:
خطاب به این سنگه که تو چقدر می تونی کثیف باشی
دردی که تو داری بدتر از درد اسید پاشی
چطور دلت اومد با حال یه گل پسر تو بازی کنی
که زندگیش بشه مختل
حالا اون نشسته خونه تنها
از درد نمی خوابه شبها
و...

چه مطالب خوب و بامزه ای هست اینجا.ممنون از شما

تو اندر دلم مانند آنی
ندانم ان کیست
شاید تو جانی

شاعر شدم یهویی