ممکنه شما بتونید پیش خودتون چنین برداشتی داشته باشید که حتی معالاً درست هم باشه ولی برای اثباتش نیاز به شواهد بیرونی دارید . میتونید بگید بله ، انسان در مواقع یخبندان های طولانی و خشکسالی های طولانی رو به گوشتخواری آورده .
ولی گذشته از اینکه این مطلب رو باید اثبات تجربی کنید از اون طرف هم سوالی طرح میشه که اگر رژیم گوشتخواری با فیزیولوژی انسان سازگار نبود بشر هر قدر گوشت میخورد یا گوارش و جذب نشده دفع میکرد و یا اینکه به محض خوردن پس می آورد
مثلاً ما حیوانی گیاهخوار مثل اسب رو اگر در اتاقی حبس کنیم و بجای گیاه ، فقط قطعات گوشت خام در دسترس او قرار بدیم بازم زنده نخواهد ماند . چون حتی اگر ناچار بشه از اون گوشت تغذیه کنه باز هم نمیتونه ذره ای از اون رو گوارش و جذب کنه چون مکانیسمهای گوارش شیمیایی و تا حدودی فیزیکی مناسب برای گوارش گوشت رو نداره .
نکته ی مهمی رو اضافه کنم و اون اینکه مصرف گیاهان عادی مطلقاً نمیتونه انرژی مورد نیاز بدن انسان رو تأمین کنه
گرچه عمده ی ساختار گیاهان و دیواره ی سلولهای گیاهی رو ماده ای بنام سلولز تشکیل داده که کربوهیدراتی پرانرژی هست اما
در بدن انسان آنزیمهای سلولاز وجود نداره پس نمیتونه کمترین بهره از انرژی موجود در اونها رو ببره و حداکثر بهره ای که میبره استفاده از مواد معدنی و ویتامینهای موجود در گیاهه
پس شما با مصرف صِرف سبزیجات هرگز زنده نخواهید ماند در حالیکه گیاهخواران با مصرف همون سبزیجات زنده خواهند ماند ! این تفاوت خودش گویای بسیاری چیزهاست.
بنابراین اگر حتی ما بخوایم به رژیم گیاهخواری رو بیاریم باید سراغ
غلات و گیاهان حاوی ساکارز
هم بریم (چنین اجبار و الزامی در گیاهخواران وجود نداره) چون غلات و گیاهان دارای ذخایر ساکارز و فروکتوز دارای انواعی از کربوهیدارتهای زود/نسبتاً زود/آسان جذب هستند و این همون چیزی هست که یکجا نشینی و کشاورزی رو در بشر 12000 سال قبل پدید آورد .
=======================================
بحثی فرعی:
در اینکه نظریه مهم هست کیه که شک داشته باشه ولی نکته ی کلیدی که مغفول مانده اینه که نظریه در science فی البداهه و یا شخصاً بیان نمیشه . بلکه طی چارچوبی بشکل فلوچارت بنام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:
1.مشاهده ،
2.آزمایش ،
3.جمع آوری داده ها و اطلاعات،
4.فرضیه سازی ، باید پیش بریم و تنها در صورتیکه ی ما در اقصا نقاط عالم آزمایش و مورد تأیید قرار گرفت اونوقت میرسیم به «
نظریه» .
پس نظریه سازی در علوم پایه بکلی با نظریه سازی در حوزه ی علوم انسانی متفاوته . که ترجیحاً بیش از این واردش نمیشم تا از بحث خارج نشیم .
نمیدونم چطور به این نتیجه ی عجیب رسیدین چون نوشتن پست قبلیم که الان متهم فرموده شد به شتابزدگی ! حدود 2.5 الی 3 ساعت برام زمان برد :n01: چون برای محکم کاری و اطمینان، یا دائم مراجعه میکردم به کتابخانه ی شخصی در هم و خاک گرفته و یا به بعضی مراجع اینترنتی سر میزدم و .. (البته همین پست فعلی چون دستم گرم شده:n06: فقط 55 دقیقه زمان برد)