یه توپ دارم قلقلیه ... سوراخ سوراخو گِلیه ... من این توپو نداشتم ...
از سطل اشغالی برداشتم ... بابام منو کتک زد ... یه مشتو یه لگد زد ... :31:
Printable View
یه توپ دارم قلقلیه ... سوراخ سوراخو گِلیه ... من این توپو نداشتم ...
از سطل اشغالی برداشتم ... بابام منو کتک زد ... یه مشتو یه لگد زد ... :31:
با دست بر دستم زدم
اما نشد
با مشت بر پشتم زدم
اما نشد
از ته قلبم صدا بر عقده ي قلبم زدم
اما نشد
اين غم بي خانمان از قلب من خارج نشد
عاقبت از فرط غم
دست دامن چشم شدم
آنگه آسوده از درد و غم
از هواي سرد و چرک آلود غم
.
.
.
پس خداي بي نياز و اي کبير
نعمت زيباي اشکم را نگير
پای آمدنت که نباشد ،
اگر تمام جاده های عالم هم به خانه من ختم شود ،
باز هم نمیرسی ...!
ترک خورده ام
دیریست ... چکه می کنند
چشمهایم ...
...
ای آدم ها ...
مرا که
هیچ مقصدی به نامم ..
و هیچ چشمی در انتظارم
نیست را !..
ببخشید !
که با بودنم ترافیک کرده ام !!
دلِ سبــــــزم را گــــــ ــــ ـره زد ..
و رفتـــــــ ــــ ــ تا بـــــــه آرزوهـــایش برســــد ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...
قبول نیست !!!
چشمهایت را زمین بگذار
.
.
.
بیا دست خالی بجنگیم
...
عصاره همه مهربانی ها را گرفتند و از آن مادر را ساختند. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ديگر نه در کوچه میمانم و نه به خانه برمیگردم
پاک خستهام از حرفِ گريه،
از خوابِ آدمی
ديگر هيچ علاقهای به التفاتِ آينه ندارم
حتی به فهم ِ سکوت،
به صحبتِ سنگ
به بود، به نَبود،
به هر چه همين حدود
فقط میخواهم کمی بخوابم
بالای صخرهای خسته از اينجا دور
شبِ يکی دامنه از بوی پونه و کتاب
عکسی از ریا
و يک پيالهی آب
بعد انگار که نيامده رفته باشم،
هيچ، اصلا هيچ
...
خط بزن من را ...
آری ، خط بزن !
من نباید نوشته می شدم ...
...
پیامبر شب های دلتنگی ام باش
که من
بی اعجاز
تو را مومنم ...
خودم را
در گور می خوابانم
و فکر می کنم
باید سنگ قبری سفارش دهم
تا رهگذران را
_حتی لحظه ای_
بایستاند
تا بدانند
زیر این سنگ
مردی خفته است
که هنوز به رویاهایش فکر می کند ...
...
ببخشیــد خونه اجاره ای داریـــد ؟
پـــول ندارم قلبمـو پیش میـدم
جونمـــو ماه به مـاه
:10:
دنبال خوشبختـــی گشتــم نبــود
دنبـال آزادی گشتـــم نبــود
قسمتـــم از زنــدگی چیزی که میخواستــم نشــد
سهـم من عشق و گلایــه زیر گنـبد کبـود
چشم هامو باز کردم میــونه غـم ها بودم
خسته ام اینقـدر تو راه غصـه تنها بــودم
خسته ام از همه آدم های پشـت نقـاب
که تو غـم هـا رفتنو تو شادی هـا باهـام
...
از دبستان تا سطوح عالیه
همه جا بحث رسم اشکال هندسی است...
هیچ استادی ،
...
حرفی از
رسم آدمیت نمی زند..
نــََ نـمے دانـــے ..!
ـهیــچ ڪـَس نـمے دانــَـد ..!
پـُشـتـــــِِ ایـن چـِهْــــرِﮧ آرامــ دَر دِلــَم چـِﮧ مے گـُـذَرَد ..!
نـمیدانـــے ..!
ڪَسـے نـمے دانــد ..
ایـن آرامشــِِ ِ ظـاـِهــر وَ ایـن دلـــ ِ نــا آرامــ ـ ..
چـِقــَدْرْ خـَسـْتـِﮧ اَمـ مـے ڪـُنــَد ..!
گاهی دلت میخوآد همه بغضآت از تو نگاهت خونده بشه ...
که جسآرت گفتن کلمه ها رو نداری ..
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری و یه جمله مثه :
چیزی شده؟!
اونجاست که بغضت ُ با لیوان سکوتت سر میکشی و با لـــــبخنـــد میگی :
نــــه هیچی ..!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولیــن پســت بعد از 8 سال نبودنـــ . :n28:
-
- -
- - - -
- - - - - - -
- - - - - - - - - -
هر ثانیه هر لحظمی شیرینی شب بد مزمی
هر دقیقه هر روز منی نباشی پر از کمبود همیم
هر هفته هر ماه منی ماه من وقتی همراه تنمی
خورشیدمی نور تنمی تنها کسی که بش رو بزنمی
:n40: