30راه برای نفوذ در دیگران
اصول دوستیابی و نفوذ بر دیگران و رهبری مؤثر به قرار زیر است:
۱) انتقاد، شکایت و محکوم نکنید.
۲) صادق باشید.
۳) در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
۴) ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.
۵) همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.
۶) به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.
۷) شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.
۸) براساس علایق دیگران صحبت کنید.
۹) طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.
۱۰) بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.
۱۱) به «نظر» دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید «اشتباه می کنید»
۱۲) اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.
۱۳) دوستانه صحبت کنید.
۱۴) طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان «بله» بگوید.
۱۵) اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.
۱۶) اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.
۱۷) صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.
۱۸) با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.
۱۹) با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.
۲۰) عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.
۲۱) خود را با علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.
۲۲) صادقانه از دیگران تعریف کنید.
۲۳) اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.
۲۴) قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.
۲۵) به جای دستور صریح، سؤال کنید.
۲۶) در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.
۲۷) هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.
۲۸) مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.
۲۹) بگذارید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.
۳۰) اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.
با این آزمون ساده، شخصیت خود را بشناسید/ اینفوگرافیک
دانشهای بنیادی – بر اساس نظریه فروید، هر یک از ما با بزرگ شدن، احساسات منفی خود را میپوشانیم و با استفاده از مکانیسمهای دفاعی، از خود در برابر آنها محافظت میکنیم. اما وقتی والدین واکنشهای مناسب نداشته باشند، شخصیتهای ناسالم شکل میگیرند.
نام زیگموند فروید معمولا مفاهیم مختلفی را به یاد افراد میآورد. برخی به یاد مراحل رشدی نظریه او و اصطلاح تثبیت میافتند، برخی جمله معروف او در مورد شوخی را به یاد میآورند و برخی دیگر هم، نظریه او در مورد اشتباههای لفظی را به یاد میآورند.
اینفوگراف زیر به بررسی نظریات فروید درمورد مکانیسمهای دفاعی پرداخته است. از دیدگاه فروید، افراد از مکانیسمهای دفاعی استفاده میکنند تا از خودشان در برابر افکار دردناک محافظت کنند. به عبارت دیگر و با استفاده از واژگان نظریه خود فروید، وقتی نهاد (id) دچار تعارض با خودش یا با دنیای بیرونی میشود، خود (ego) مکانیسمهای دفاعی را میسازد تا بتواند از عهده این تعارض بربیاید. نهاد در این نظریه، بخش تاریک و غیرقابلدسترسی درون شخصیت ما است، بخشی کاملا ناهشیار که درونیترین تمایلات ما در آن قرار گرفتهاند اما ما به راحتی به آنها دسترسی نداریم. نهاد تنها بخش از شخصیت ما است که با آن به دنیا میآییم. اما خود، بخشی است که نقش واسطه بین نهاد و دنیای واقعی بیرون را بازی میکند. خود باید تمایلات درونی نهاد را متعادل سازد و در نهایتتعیین کند که ما چهطور رفتار کنیم.
درست است که ایده مکانیسمهای روانی در واقع توسط فروید برای اولین بار مطرح شد، اما روانشناسان دیگر به مرور زمان این ایده را تکمیل کردند. بخش زیادی از آنچه روانشناسان امروزی با نام مکانیسمهای روانی از آن استفاده میکنند، در حقیقت در طی حدود یک قرن بعد از مرگ فروید به این نظریه افزوده شده است.
فکر میکنید شما از چه مکانیسمهای دفاعی در زندگی خود استفاده میکنید؟ از دید یک رواندرمانگر، شما چهطور دیده میشوید؟ برای این که بدانید خود شما، چهطور و با چه مکانیسمهای دفاعی از عهده تعارضهای نهاد درونتان برمیآید، به چرخ این مکانیسم نگاهی بیاندازید. شما جز کدام دسته هستید؟
برای مشاهده اینفوگراف در ابعاد بزرگ،
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.
پ.ن: راهنمایی اینکه از دایره وسط شروع کنید بعد هرقسمت که با شما همخونی داشت در همون راستا و همون رنگ در دایره بعد ویژگی اخلاقی خودتون رو بیابید و تا دایره پایانی به همین صورت:n16:
تفاوت های جالب روانشناسی میان زن و مرد
1-نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با یکدیگر متفاوت می باشد، بلکه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتی استفاده میکنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بیشتری بین دو نیمکره چپ و راست وجود داشـته کـه بـه آنــها این توانایی را می دهد تا از مهارت گفتاری بهتری نسبت به مردان برخوردار باشند.
از طرف دیگر در مردان ارتبـاط کمتری بین دو نیمکره مغزشان وجود داشته و به آنها این قابلیت را میدهد تا دارای مهارت بیشتری در استدلالهای انتزاعی و هوش دیداری-فضایی باشند
2-بیشتر عادات مردان و زنان را می توان توسط نقش آنها در روند تکامل توضیح داد. بـا وجود آنکه شرایط زندگی تغییر کرده باز هم زنان و مردان تمایل دارند از برنامه بیولوژیکی خـود پیـروی کننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسیر حرکت خود را بخاطر بسپارند. زیـرا در گذشته مردان می بـایـست شـکـار خـود را ردیـابـی کـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز میگرداندند در حالی که زنان دارای دید محیطی بهتری میباشند که بـه آنـها کمک میـکند اتفاقات پیرامون مـنـزل خـود را زیـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزدیـک شدن به خانه را شنـاسایی کنند. مـغز مــردان برای شکار کردن برنامه ریزی شده که حـوزه دید محدود و بـاریـک آنـها را توجـیـه مـی کند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسیـعتری را رمزگشایی کند.
۳- مـردان صداهای گوشخراش، دست دادن محکم و رنگ قرمز را ترجیح میدهند. مـردان در حل مسائل فنی بهتر می باشند. زنان دارای گوش تیزتری میباشند و هنـگام صحبت کردن از واژه های بیشتری استفاده می کنند و در تکمـیل و اتـمام وظـایف بطور مستقل بهتر از مردان می باشند.
۴- هنگامی که مردان وارد اطاق می شوند بدنبال راه خروج میگردند، خـطـر احـتمالی را برآورد کرده و راههای گریز را می سنجد. در حالیکه زنان به چهره میهمانان توجه میکنند تا پـی ببرند که میـهمانـان چه کسانی بوده و چه احساسی دارند. مردان قادر میباشند تا اطلاعات را طبقه بندی کرده و در مغزشان ذخیره کنند. زنـان تمایل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور کنند. هنگامی که زنان مشکلاتشان را بـا مـردان در میان می گذارند دنبال راه حل نمیگردند آنها تنها نیاز دارند تا فردی به حرفهایشان گوش دهد.
تفاوتهای روانشناسی
۱- مردان موقعیتها و اوضاع را بطور کلی درک میکنند و تفکر کلی و جـامع دارند در حالی که زنان موضعی می اندیشند و بروی جزئیات و نکات ظریف تمرکز می کنند.
۲- مردان سازنده و خلاق می باشند. آنـهـا ریسک پذیـر بـوده و بـدنبال تجربه های جدید می باشند در حالی که زنان با ارزشترین اطلاعات را برگزیده و آن را به نسل بـعد انتقال می دهند.
۳- مردان در تفکرات و اعمالشان استقلال دارند در حالی که زنـان تـمـایل دارند از عقاید پیشنهادی دیگران پیروی کنند.
۴- ارزیابی زنان از خودشان در سطح پایینتری از مردان می بـاشد. زنـان تـمایل دارند از خودشان انتقاد کنند در حالی که مردان بیشتر از عملکرد خودشان رضایت دارند.
۵- مردان و زنان دارای معیارهای متفاتی برای رضایتمندی در زندگی می باشند. مردان برای شغل مناسب و موفقیت در کارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل میباشند.
۶- مردان نیاز مبرمی دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با دیگران را در درجه نخست اهمیت قرار می دهند.
۷- مردان دو برابر زنان بیمار می شوند البته زنان نیـز بـیشتر بـه سـلامتـی خود اهمیت میدهند.
۸- زنان درد و کار یکنواخت را بهتر از مردان تحمل می کنند.
۹- بر خلاف تصور عام مردان بیـشتر از زنـان حـرف زده و بیشـتر سـخنــان دیگران را قطع میکنند.
۱۰- مردان و زنان دارای حس حسادت یکسان بوده اما مردان بهتر میتـوانند این حس را پنهان سازند
زنان بیشتر احساس گناه میکنند یا مردان؟!
نتایج یک تحقیق نشان میدهد زنان بیشتر از مردان احساس گنند و این احساس در آنها قویتر است.
محققان متوجه شدند زنان نه تنها بیشتر از مردان احساسات را حس میکنند بلکه در زمانی که کار بدی انجام میدهند بیشتر احساس گناه میکنند.
در این تحقیقات که توسط محققان دانشگاه Basque Country در اسپانیا انجام شد ، مشخص شد بیشترین احساس گناه در میان زنان میان سال است و آنها بیشتر از بقیه زنها در مورد اعمال خود احساس بدی پیدا میکنند.
این در حالی است که مردان بین ۲۵ تا ۳۳ سال کمترین حساسیت را نسبت به کارهای بد خود نشان میدهد و نسبت به زنان احساس گناه کم تری دارند.
ایتزیار اتکسباریا که در این تحقیقات شرکت داشته است در این باره گفت : احساس گناه در میان زنان شدت بیشتری دارد و نه تنها ما شاهد این احساس در میان نوجوانان هستیم بلکه آن را در میان زنان جوان و بزرگسال نیز بسیار پر رنگ است.
این در حالی است که مردان با ورود به دوران میانسالی تازه این احساس در آنها شروع به قدرتمند شدن میکند و در این دوره است که مردان معمولا در قبال کارهای نادرستی که انجام میدهند بیشتر پشیمان میشوند.
محققان معتقدند زنان بیشتر به دلیل شرایط اجتماعی که با آن رشد کرده اند این گونه برخورد میکنند و دلیل فیزیولوژیکی یا تکاملی قابل توجهی در مورد این رفتار در آنها وجود ندارد.
به نظر می رسد شرایط جامعه و سیستم آموزشی فعلی به شکلی رفتار میکند که از زنان تقاضای عکس العمل بیشتر در مورد رفتارهای خود میکند و آنها را به این شکل تربیت میکند.
به همین دلیل کارشناسان توصیه میکنند تغییراتی در روشهای آموزشی داده شود تا اندکی از احساس گناهی که در بسیاری از موارد شکل افراطی و افسردگی آور در میان زنان میگیرد بکاهد و این حس را اندکی در میان مردان تقویت کند تا آنها نیز اندکی بیشتر به رفتارهای خود توجه کنند.
در این تحقیقات مشخص شد آزار دادن دیگر و ناراحت کردن آنها بیشترین احساس گناه را در میان انسانها به وجود میآورد.
این تحقیقات روی ۱۵۶ نوجوان ،۹۶ جوان و ۱۰۸ بزرگسال انجام شده است.
هیچ قطعهی اضافهای وجود ندارد!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگر فیلم هوگو را ندیدهاید پیشنهاد میکنم زمانی را به دیدن این فیلم اختصاص دهید و بعد این مطلب را بخوانید. اگرچه خواندن این مطلب و دو دیالوگ از فیلم باعث نمیشود داستانی از فیلم لو برود.این فیلم را دوست دارم چون غیر از اینکه یک ادای دین از طرف مارتین اسکورسیزی به سینما است، بهمن – مخاطب – یک نکته مهم را یادآوری میکند و یادآوری آن نکته مهم زمانی است که:
هوگو در کنار ایزابل ایستاده است و از پنجره ساعت بزرگ ایستگاه راهآهن به منظره پاریس و درخشش ایفل نگاه میکند و میگوید:“من دنیا رو مثل یک ماشین بزرگ تصور میکنم. میدونی، ماشینها هرگز قطعهی اضافه ندارند. ماشینها دقیقا همونقدر که لازمه قطعه دارند. بنابراین نتیجه میگیرم که، اگر دنیا یک ماشین بزرگ باشه، من نمیتونم یک قطعه اضافه باشم. من باید به دلیلی اینجا حضور داشته باشم. و این یعنی تو هم به دلیلی اینجا هستی.”
در این لحظه ایزابل میگه:“من چطور بدونم به چه دلیلی اینجا هستم؟”
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در سکانسی دیگر هوگو میگوید:“شاید به این دلیله که ماشینهای از کار افتاده همیشه من رو ناراحت میکنه، چون اونها دیگه نمیتونن کاری که براش ساخته شدن رو انجام بدن. شاید آدمها هم همینطور باشند. اگر هدفت رو گم کنی… مثل این میمونه که از کار افتاده باشی.”
و در یک لحظه همه ما میشویم ایزابل و میپرسیم:من (ما) چطور بدونم (بدونیم) به چه دلیلی اینجا هستم (هستیم)؟ هدف من (ما) چیست؟
هوگو برای رسیدن به پاسخ این سوال، کاری را انجام داد که به آن اعتقاد داشت!
منبع:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لطفا دچار جادوی رنگ ها شوید!
روانشناسی رنگها، فرضیههای ثابتشدهیی دارد که امروزه نه تنها در درمان خیلی از بیماریها که در درمان افسردگی، کمک به ایجاد هیجان یا برعکس کمک به ایجاد آرامش هم به کار گرفته میشوند.
● رنگ قهوهیی: رنگ قهوهیی رنگ خاک است. درست مثل زمین قابل اطمینان و سنگین و پر از انرژیهای ذخیره شده است. این رنگ برای آدمهایی که تمرکز ندارند، فضایی آرام ایجاد میکند اما برای آنها که به خودی خود، بیسروصدا و اهل تفکرند افسردگی میآورد، این رنگ را خصوصا در آشپزخانه و حمام استفاده نکنید.
● رنگ سیاه: رنگ سیاه در فرهنگ شرق نماد قدرت، اتکا به نفس و ابهت و شکوه است (برای همین است که در مراسم عزاداری سیاه بر تن میکنیم).
کسانی که اغلب لباس سیاه میپوشند سعی دارند از طریق لباس خود اتکا به نفسشان را تقویت کنند و چون این رنگ بازتابهای نور را نمیتاباند، آدمهای افسردهیی از آب در میآیند. بهتر است از رنگ سیاه در آرایش منزل به هیچ عنوان استفاده نشود یا در صورت تمایل به صورت چهارخانههای مشترک با سفید، تزیین بخش اتاقهای مدرن باشد.
● رنگ آبی: آبی رنگ معنویت و نوعدوستی و عشق آسمانی و وفاداری است. آبی رنگ دوستی و آرامش است، از آن نوع آرامشی که یک زندگی زناشویی خوب به همراه میآورد. این رنگ در تزیین اتاق خواب مورد استفاده قرار بگیرد بهتر است، چون استفاده زیاد از آن باعث بیتحرکی میشود.
● رنگ سرخ: سرخ مثل خون، نشانه زندگی است. رنگی است که در فرهنگهای شرق به معنی عشق و خوشی و زندگی سرخوشانه است. در چین رنگ سرخ را دارای قدرت مبارزه با شیطان میدانند و در هند بر تن عروس به نیت شانس و خوشبختی رنگ سرخ میپوشانند. این رنگ باعث پراشتهایی و جنبوجوش است و در ساختار اتاق استراحت یا مطالعه باعث تشنج و دردسر میشود.
● رنگ نارنجی: سالها پیش محققان هنر گرافیک کشف کردند که رنگ نارنجی باعث خوشاشتهایی و خوشحالی مشتریان رستورانهای
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فستفود) میشود. این رنگ در علم روانشناسی رنگ نشانه فعالیت اجتماعی و علاقهمندی به آن نشان دهنده میل به زندگی دسته جمعی و لذت بردن از حضور یکدیگر است. رنگ نارنجی، رنگ خوبی برای اتاق خواب نیست، اما اتاق نشیمن شما را دوست داشتنی میکند.
چگونه غم از دست دادن عزیزانمان را تحمل کنیم؟
غم و اندوه، یک عکس العمل طبیعی به هر نوع از دست دادن است، این احساس ناشی از فقدان و از دست دادن می تواند مربوط به مرگ تا طلاق باشد.
آکادمی پزشکان خانواده آمریکا این توصیه را در مورد راههای سالم برای کنار آمدن با اندوه ارائه میدهد:
- در صورتی که به کسانی که دوستشان دارید دسترسی دارید، در خصوص احساس خود صحبت کنید و این که در چه وضعیتی هستید از این که از دیگران درخواست کمک کنید نترسید.
- سعی کنید به سرعت کارهای روزمره خود را از سر بگیرید.
- هر روز به میزان کافی ورزش کنید و به اندازه بخوابید.
- یک رژیم غذایی سالم و مغذی بخورید.
- به مشروبات الکلی روی نیاورید.
- پس از گذشت مدت کوتاهی از فوت عزیزانتان از تصمیم گیریهای مهم در خصوص زندگیتان اجتناب کنید.
- احساسات خود را سرکوب نکنید. قبول کردن احساسات بسیار مهم است. این مطلب کاملا قابل قبول است که گریه کنید، احساس عصبانیت داشته باشید یا حتی احساس کرختی و بی حسی کنید.
5 راه فوری برای کنترل عصبانیت
به آرامی یک لیوان آب بنوشید
به نظر بسیار ساده میرسد، ولی علاوه بر سادگی روش بسیار مؤثری نیز است؛ بنابراین این بار اگر خشم بر شما غلبه کرد، یک لیوان آب برای خود بریزید و بسیار به آرامی بنوشید؛ روی هر جرعه آب تمرکز کنید، تصور کنید که چه طور آب از دهانتان به معده فرو میریزد، به این صورت خود را آرام تر مییابید.
فشار عصبانیت را خالی کنید
یک بالش یا کوسن نرم به شما کمک میکند دوباره آرام شوید تمام عصبانیت خود را به روی بالش خالی کنید، مشت محکمی به بالش بزنید و در چند دقیقه عصبانیت شما کم میشود!
به چهره واقعا خندهداری فکر کنید
چشمانتان را ببندید و چهره کسی که از دست او عصبانی هستید را به خاطر آورید، اکنون او را به خنده دارترین حالت ممکن تصور کنید مثلاً او را با یک شلوار گلدار بزرگ و یا یک کلاه شیپوری سبز و یا لباس عجیبی بر تنش تصور کنید که مانند دلقک ادا در میآورد؛ به محض اینکه او را در موقعیتهای مضحک در نظر بگیرید، خودتان را درحالی که میخندید و عصبانیت خود را فراموش کردهاید مییابید.
نفس عمیق بکشید
خود را کناری بکشید، چشمانتان را ببندید و نفس عمیق بکشید، سعی کنید صدای تنفستان را در حال دم و بازدم بشنوید؛ ذهن خود را ببندید، اجازه ندهید هیچ صدای دیگری را غیر از تنفستان بشنوید؛ نفسهای آرام و عمیق بکشید، ضربان قلبتان آرامتر میشود و عصبانیت فروکش میکند.
خود را درگیر یک فعالیت ذهنی کنید
به محض اینکه خود را عصبانی یافتید، سرگرم کاری شوید تا ذهن شما مشغول شود، برای مثال میتوانید جدول سودوکو یا مسئله حل کنید، اگر چیزی را نیافتید، تنها چشمانتان را ببندید و شروع به شمارش اعداد برعکس از بزرگ به کوچک و یکی درمیان کنید؛ به این صورت، 100، 98 و 96 به زودی درمییابید که آنقدر مشغول فکر به این مسئله شدید که عصبانیت خود را فراموش کردهاید.
عشق با مغز احساس می شود یا قلب؟
بر اساس مطالعات انجام شده در دانشگاه نیویورک، عاشق شدن و مصرف کوکائین بخش های یکسانی از مغز را تحت تاثیر قرار داده و احساس سرخوشی و رضایت مشابهی پدید می آورند. نتایج این تحقیق در نشریه طب جنسی به چاپ رسیده است.
در این مطالعه که با عنوان تصویر ذهنی عشق منتشر شد، مشخص گردید که چندین ماده شیمیایی محرک سرخوشی و شادی از جمله وازوپرسین، آدرنالین، اکسی توسین و دوپامین در 12 نقطه از مغز ترشح شده و به طور هم زمان فعالیت می کنند. در این پژوهش ذکر شد که پدیده عاشق شدن در مدت یک پنجم ثانیه اتفاق می افتد.
عشق به مغز مربوط است یا قلب؟
عشق در اصل به مغز مربوط است، اما قلب را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، زیرا در جریان عاشق شدن، فرآیندهایی از مغز به قلب و برعکس منتقل می شود. به عنوان مثال، فعال شدن بخش هایی از مغز موجب تحریک قلب نیز می گردد. برخی از علایم ناشی از عشق که در قلب خود حس می کنیم در حقیقت از مغز سرچشمه می گیرند.
محققان کشف کردند که در اثر عاشق شدن میزان فاکتور رشد عصبی (NGF) در خون بالا می رود. NGF یک مولکول کلیدی در رفتار اجتماعی انسان و همچنین پدیده "عشق در نگاه اول" است. این محققان معتقدند که در حقیقت عشق دارای یک اساس علمی می باشد.
با شکست و یا پایان یافتن یک رابطه عاشقانه، خطر افسردگی و اختلالات عاطفی در حداقل یکی از زوجین افزایش می یابد.
درک کامل مکانیسم مغزی عشق و شکستن قلب پس از جدایی، به درمان بسیاری از اختلالات روانی ناشی از ارتباطات انسانی کمک خواهد نمود.
عشق به اشکال گوناگون در انسان ها مشاهده می شود و بسته به نوع عشق، بخش های متفاوتی از مغز تحت تاثیر قرار می گیرد. به عنوان مثال عشق مادر و فرزند که به "عشق بدون قید و شرط " مشهور است، نقاطی را در بخش میانی مغز تحت تاثیر قرار می دهد.
در عشق بین یک زوج، همان بخش هایی از مغز تحریک می شود که در اثر مصرف کوکائین تحت تاثیر قرار می گیرد.
چرا آقایان از دست کردن حلقه ازدواجشان طفره می روند ؟!
به عقیده بسیاری از مردم حلقه ازدواج، بزرگترین سمبل برای نشان دادن علاقه به یک شخص دیگر است. با این وجود با گذشت مدتی از ازدواج دو نفر، دیگر حلقههای ازدواجشان را دست نمیکنند و بیشتر آقایان هستند که از دست کردن حلقه ازدواج اجتناب میکنند و البته به دلایل بسیار متفاوت . با هم تعدادی از این دلایل را بررسی میکنیم.
1 - به دلیل نوع شغل
بسیاری از آقایان در مشاغل سخت و پر خطر فعالیت میکنند که نمیتوانند آن را با همراه داشتن جواهر و زینت آلات به خوبی انجام دهند. مکانیکهای اتومبیل، کارگران ساختمانی، یا خلبانان نظامی از جمله کسانی هستند که همراه داشتن حلقه ازدواج برایشان تقریبا میسر نمیباشد زیرا ممکن است احلقهشان در حین کار به ابزار مختلف کارشان گیر کند و اتفاقی ناخوشایند بیفتد.
2 - به علت سلامتی
ممکن است باور نکنید اما مردان بسیاری به مواد سازنده حلقه حساسیت دارند به طوری که با دست کردن آن احساس آرامش ندارند. یکی دیگر از دلایل اجتناب از دست کردن حلقه، ورم روماتیسمی مفاصل است که در این بیماری،مفاصل انگشتان دچار ورم میشوند و استفاده از حلقه انگشتری را بسیار دشوار میکند.
3 - آقایان بسیار فراموشکار هستند
این دلیل ممکن است چندان قانع کننده به نظر نرسد، اما برخی از مردها به دلیل فراموشکاری، ترجیح میدهند که حلقه ازدواجشان را دست نکنند. بسیاری از آقایان هم اصلا به دلیل فراموشکاری، به یاد نمیآورند که باید حلقه خود را دست کنند یا هراس دارند که جایی مجبور شوند آن را از دست خارج کنند، آن وقت آن را گم کنند. صرف نظر از دلایل آن، بسیاری از آنها به دلیل قیمت بالای حلقهها از گم شدن آن هراس دارند.
4 - آقایان عموما از زیورآلات خوششان نمیآید
بازهم شاید این دلیل هم چندان موجه به نظر نرسد اما بعضی از مردها اصلا با زینت آلات مختلف مثل انگشتر و گردن بند و ... راحت نیستند. و برخی مشخصا با انگشتر در انگشتشان احساس خوب و راحتی ندارند.
5 - به علت شهرتی که دارند
بسیاری شخصیتهای معروف مثل بازیگران، سیاستمداران، خوانندهها و ... ترجیح میدهند حلقه ازدواج همراه نداشته باشند زیرا مردم بیشتر از خود آنها در جریان مناسبتهای زندگیشان هستند. بنا بر این ترجیح میدهند خود را مجرد نشان دهند تا زمانی که این ماجرا به صورت فراگیر لو برود.
6 - مخالف عقایدشان است
برخی فرقههای مسیحیت مخالف حلقه ازدواج هستند. برای پیروان این فرقه دست کردن حلقه ازدواج نوعی گناه محسوب میشود. برای پیروان دین اسلام هم استفاده از حلقه طلا برای مردها مشکل شرعی به وجود میآورد.
7 - مردان بی وفا هستند
خیانت، جنبهای تاسف بار از ازدواج است. گرچه مردان بدون تردید همسران خود را دوست دارند، برخی مردان بدشان نمیآید که سر همسر خویش را کلاه بگذارند. برخی مردان حلقه دست نمیکنند چون میخواهند وقتی با زن دیگری هستند، آن زن با دیدن حلقه ازدواج آنها احساس ناراحتی نداشته باشد و یا با حلقه ای که در دست دارند مجرم به نظر میرسند.
با وجود این که اکثرا مردان هستند که حلقه ازدواجشان را دست نمیکنند اما این هرگز دلیل بر این نیست که این مردان، نسبت به همسران خود مردانی بیوفا هستند. باید حتما در مورد علت مسئله دقت کنید و دلیل واقعی آن را پیدا کنید.
شما جذاب تر میشوید اگر...
بعضی وقت ها آدم ها در یک نگاه عاشق می شوند، شاید به این خاطر که شما با تصویری که از زن یا مرد رویایی در ذهنشان دارند مطابقت دارید، یا شاید به خاطر خصوصیات ظاهری تان، یا به خاطر اینکه در شرایط خاصی شما را دیده اند، یا هر چیز دیگری. بعضی وقت ها هم یک روند نسبتا طولانی می گذرد تا کسی به شما علاقه مند شود. طرف مقابل شما هر طوری که عاشق شما شده باشد، شما می توانید عشق او نسبت به خودتان را از این هم سوزان تر کنید و برایش جذاب تر شوید.
جذابیت دو لایه دارد: لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد، و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود. شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید. لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد، در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد.
شما می توانید جذاب تر شوید اگر :
1 - با اعتماد به نفس باشید
این مهمترین راز جذابیت در تمام دنیاست. برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید خودتان را قبول داشته باشید و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید باید آدم قابل قبولی باشید. اگر احساس می کنید زیاد خودتان را قبول ندارید نگاهی بیندازید و ببینید چرا این حس را دارید. اخلاق خوبی ندارید؟ تغییر خصوصیات اخلاقی کمی سخت است و وقت می برد اما ارزشش را دارد. اخلاق های بدتان را با کمک دیگران پیدا کنید و آنها را تغییر بدهید، یک تغییر کوچک مساوی است با یک تحول بزرگ در رابطه تان. هیکل خوی ندارید؟ اگر از تناسب اندامتان راضی نیستید، نزدیکترین باشگاه ورزشی محلتان چشم انتظار شماست.
یا حتی در خانه هم می توانید همت کنید و با تمرینات ورزشی مرتب به اندام ایده آل متناسب با وضعیت بدنی خودتان برسید. خود ورزش به تنهایی می تواند با تغییر هورمون ها و مواد شیمیایی بدنتان به شما اعتماد به نفس بدهد، حتی اگر به اندام ایده آلتان نرسید. یا شاید اصلا هیچ مشکلی ندارید فقط از نقاط قوت خودتان آگاه نیستید یا خودتان را نامنصفانه با دیگران مقایسه می کنید.
پس شاید لازم باشد دوستانتان را تغییر دهید و با آدم هایی بگردید که به شما اعتماد به نفس می دهند و دیگر این که دنبال ارزش هایی عمیق تر در وجود آدم ها هستند. همچنین می توانید تمام دستاوردهای زندگی و نقاط قوت شخصیتی تان را بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. هر وقت هم چیز جدیدی یادتان آمد به آن اضافه کنید. از جمله های تاکیدی هم استفاده ببرید. با این کار در واقع دارید با ناخودآگاهتان حرف می زنید و مسیرهای عصبی تازه ای در مغزتان شکل می گیرد که به تدریج ذهنیت و رفتارتان را تغییر می دهد. خلاصه هر تغییری را لازم می دانید در خودتان ایجاد کنید تا خود را بیشتر قابل قبول بدانید.
2 - سخاوت احساسی داشته باشید
هیچ کس از آدم هایی که برای ابراز احساسشان جانشان بالا می آید خوشش نمی آید و مطمئن باشید نامزد شما از اینکه مدام مجبور باشد شما را روانکاوی کندکه ببیند چی در دلتان هست که نمی گذارید بفهمد (یا اینکه مجبور باشد برای فهمیدن احساستان پیش فالگیرها برود!) کم کم فرسوده می شود. شاید آدم هایی که دور خودشان یک قلعه با دیوار بلند کشیده اند بعضی وقت ها جذاب و دست نیافتنی به نظر بیایند اما مطمئنا در یک رابطه صمیمانه دراز مدت واقعا خسته کننده می شوند. گاهی خوب است که برای غریبه ها اینطور باشید اما نه برای «او». نامزد شما دوست دارد از احساستان باخبر باشد. او اوست دارد بداند چقدر دوستش دارید. خسیس نباشید. احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود. از ابراز احساستان به او نترسید. چه احساسات خوب و چه احساسات بد. صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود. اگر می خواهید احساستان را توی دلتان و برای خودتان نگه دارید اصلا چرا ازدواج می کنید؟ شما که نمی خواهید شبیه یک دیوار به نظر بیایید؛ پس بهتر است بگذارید شریک زندگیتان بداند توی دل شما چه می گذرد. آدم های عاشق پیشه جذابیت خودشان را دارند. البته اینها به این معنی نیست که با احساساتتان خفه اش کنید. اگر بیشتر اطرافیانتان به شما می گویند آدمی زیادی احساساتی هستید همه این جمله ها را برعکس بخوانید. همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست.
3 - راحت باشید
شما قرار است یک عمر با هم زندگی کنید. پس با او راحت باشید. سخت گیری ها، رسمی بازی ها، تعارفات و پنهان کاری ها را به تدریج با پیش رفتن رابطه کمتر کنید. البته جوان های امروزی با خواندن این حرف خنده شان می گیرد. اما اگر به روش سنتی ازدواج کرده باشید شاید مدت زیادی از آشنایی تان نگذشته بوده و زود نامزد شده اید، در این صورت بگذارید زمان کار خودش را بکند ولی شما هم بیکار ننشینید. کم کم به جای «شما شما» کردن می توانید او را با ضمیر مفرد خطاب کنید.
اولش کار سختی است اما تاثیر خیلی خوبی دارد: او عاشقتان می شود! بگذارید با شما راحت باشد و رودربایستی ها کم کم کنار برود. نه اینکه همان روز اول با پیژامه ای که تا گردنتان بالا کشیده اید جلوی تلویزیون دراز بکشید و تخمه بشکنید! اما از آن آدم ها هم نباشید که ۲۴ ساعته با شلوار جین و موهای شینیون شده به سر می برد و طرف مقابل هم مجبور می شود همین کار را بکند. با هم مشکلاتتان را در میان بگذارید، حرف دلتان را بزنید، او را وارد زندگی خصوصی تان بکنید و بگذارید راحتی و آسایش یک دوستی صمیمانه بین شما شکل بگیرد اما رعایت ادب و احترام متقابل را همیشه – تا آخر عمرتان – بالاترین اولویت در نظر بگیرید.
4 - خیال پرداز باشید
هیچ چیز به اندازه همراهی با یک آدم خیال پرداز و امیدوار به آینده به آدم روحیه نمی دهد. زیادی عاق و واقع گرا بودن اصلا جذاب نیست؛ چنین فردی اینطور به نظر می رسد که زندگی خشک و بی هیجانی داشته باشد و آنقدر در واقعیت ها غرق شود که سهم رویاپردازی و انگیزه برای رسیدن به آینده بهتر را در زندگی اش نادیده بگیرد. خیلی خوب است که منطقی باشید و واقعیت ها را نادیده نگیرید اما کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست.
اینطوری هم جذابتر می شوید و هم زندگی خیلی بهتری خواهید داشت. مثلا در مورد اینکه چندتا بچه می خواهید داشته باشید، اسم بچه هایتان را چی بگذارید، چطوری تربیتشان کنید، چه لباس هایی برایشان بخرید، با هم کجاها بروید، یا اینکه در دوران سالمندی تان دوست دارید یک کلبه زیبا در ساحل دریا یا یک جزیره داشته باشید که شب ها با صدای امواج آب به خواب بروید و صبح ها با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار شوید ... می بینید؟ حتی همین قدرش هم کلی حالتان را خوب کرد! خیال پردازی های شیرین باعث می شود میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود. نتیجه اینکه او عاشقتان می شود. شاید خیلی از ما هیچ وقت به آرزوهای بزرگمان نرسیم اما داشتن این خیال ها هم حالمان را بهتر می کند و هم به ما انگیزه می دهد که در زندگیمان تلاش کنیم و به جاهای بالاتر برسیم. رویاهای شما و نامزدتان چیست؟
5 - خوش تیپ باشید
شما از دیدن آدم خوش تیپ و موقر بیشتر خوشتان می آید یا آدم بدتیپ و آویزان؟ خب نامزدتان هم همینطور است. پس شیک باشید. لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید. پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید. دنبال مد نباشید. در این مورد سلیقه ها مختلف است؛ تیپی را انتخاب کنید که برازنده خودتان و طبق سلیقه خودتان است (مگر اینکه آدم کج سلیقه ای باشید!).
اگر هیچ سررشته ای در این زمینه ها ندارید از دوستان و آشنایان استفاده کنید. یا مدلی برای خودتان انتخاب کنید که از او الگو بگیرید. می توانید از اطرافیانتان آدم های خوش تیپ را پیدا کنید و ببینید چه کار می کنند که این قدر برازنده اند. شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست. اتفاقا خیلی از ما که خیلی هم به ظاهرمان اهمیت می دهیم و خیلی هم خرج می کنیم آخر کار زشت ترین تیپ را پیدا می کنیم، چون اصلا نمی دانیم چی به چی می آید و از آن مهمتر اینکه چی به ما می آید.
برای این کار فقط نیاز به کمی هوش و سلیقه دارید. گاهی یک شال گردن سیاه و ارزان می تواند ظاهر شما را دگرگون کند. البته شیک بودن فقط لباس نیست، مدل مویتان هم مهم است، همچنین کفش و کیفتان، زیبایی اندامتان، رفتار و طرز برخوردتان، چهره تان و از همه مهمتر، لبخندتان! خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید. یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.
6 - از او تعریف کنید
چقدر باید به شما گفت که از نامزدتان تعریف کنید؟ زیاد شنیده اید، اما خیلی وقت ها گوش نداده اید. به خاطر همین باز هم می گویم، تعریف کردن از او معجزه می کند! می توانید جلوی خودش از او تعریف کنید: «چقدر این لباس به تو میاد، چقدر کار خوبی کردی که زنگ زدی، چقدر غذات خوشمزه شده» و یا حتی «چقدر با اینکه جوک بی مزه ای بود باحال تعریفش کردی!» اگر از آن افکار عصر حجری دارید و فکر می کنید نامزدتان با تعریف شما لوس می شود، اولا که خب لوس بشود چه اشکالی دارد، و ثانیا، حداقل پشت سرش تعریف کنید که لوس هم نشود! اگر از کسی بشنوید که نامزدتان از شما پیشش تعریف کرده، حتی یک مورد جزیی، چه حالی می شوید؟ مسابقه بگذارید و دنبال بهانه ای باشید که از نامزدتان تعریف کنید. ببینید چه می شود. زندگیتان از این رو به آن رو می شود.
7 - آینه او باشید
این یک تکنیک فوق العاده است. به خاطر همین آن را آخر از همه گفتم تا بیشتر یادتان بماند: آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید. ما آدم ها یک رازی داریم که شاید خیلی ها ندانند: ما از افرادی که مثل خودمان هستند خیلی خوشمان می آید. مثلا موقعی که پرانرژی و پر سروصدا هستیم دوست داریم همه همینطور باشند و از مصاحبت با کسی که توی خودش است زیاد لذت نمی بریم. و برعکس.
این دست خودمان نیست، دست ناخودآگاهمان است. خب، کاری که باید بکنید این است که بعضی حرکاتش را تقلید کنید، مثلا وقتی با هم چای می خورید استکانتان را همزمان با او بردارید، یا وقتی با هم حرف می زنید و او می خندد شما هم بخندید و ... مرتب ادایش را درنیاورید، چون این کار نتیجه عکس می دهد، و تازه ممکن است او فکر کند تازگی ها کمی شیرین می زنید! در این مورد باید خیلی دقیق و ظریف باشید. می دانم کمی عجیب به نظر می رسد اما واقعیت دارد و در تحقیقات ثابت شده است.
گردآوری:گروه سیمرغ
۱۲ انتخاب آینده ساز برای همه
در این نوشته ۱۲ انتخابی را که در آینده بخاطر انتخاب آنها از خودتان ممنون خواهید بود را به شما پیشنهاد می کنیم. اینجا واقعا انتخاب با شماست!!!!
امروز، شروع کن!
۱) انتخاب خود!
ماسک بر چهره زدن عذاب آور است و تقلب خسته کننده. فرساینده ترین کار این است که تظاهر کنی کسی هستی که خودت می دانی نیستی! مهم نیست چه فکر می کنند و چه میگویند، آن ها تعیین نمیکنند چه کسی باشی! خودِ خودت را برگزین، حتی اگر مورد انتخاب هیچ کس نیستی.
۲) به آن چه داری مباهات کن!
گاهی استفادهی حداکثری از حداقل هایی که در اختیار داری تو را به چیزهایی میرساند که تصورش را هم نمی کنی. یک روز خوب با یک ذهنیت خوب آغاز میشود. صبح وقتی چشمانت را باز می کنی چند ثانیه درنگ کن و به این فکر کن که زنده و سالم هستی. طوری زندگی کن که انگار زندگی موهبتی بزرگ است و آنگاه درخواهی یافت که واقعاً این گونه است! زمان می گذرد، فرصت زندگی یعنی لحظاتی در خور قدردانی.
۳) به خودت و رؤیاهایت ایمان بیاور!
سخت ترین لحظات زندگی وقتی است که خودت را نشناختهای، نه زمانی که دیگران درکت نمی کنند. به خودت ایمان داشته باش. به ندای درونت گوش بده! به فطرتت معتقد باش. شکرگزار تواناییهایت باش! تخیل کن و شجاعانه برایش بجنگ! کارهایی را انجام بده که از آنها می ترسی، اما توانایی انجامش را داری. دنباله رو نگرش هایت باش. هر چیزی شدنی است. تو می توانی!
۴) مثبت اندیشی!
با رویکرد منفی نمیتوان مثبت زیست. عرش یا فرش! انتخابی است برای ساختن نه مکانی برای یافتن! بگذار هر روزت رؤیایی باشد ملموس، عاشقانهای باشد محسوس و دلیلی برای ادامهی زندگی! زندگی کوتاه تر از آن است که در آنی از آن مثبت نیاندیشی.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
۵) حرکت کن!
شادترین و موفق ترین مردم کسانی هستند که زنجیرهای تعلل و تنبلی را گسستهاند، انجام به موقع امور موجب رضایت، ایجاد اشتیاق و هیجان و افزایش بهره وری است. موفقیت در زندگی یعنی حرکت و فعالیت.
۶)ببخش و رها کن!
آن چیزی که دائم به آن فکر می کنی بخشی از زندگیت خواهد شد.مراقب افکارت باش! بزرگترین گام در تغییر جهان پیرامون، دگرش دنیای درون است. بر گذشته مویه نکن. گذشته، گذشته است! استرس فردا را دور بریز هنوز نیامده است! در حال زندگی کن و بر اموری تمرکز کن که تحت کنترلت هستند و با قدم های کوچک آرام آرام به پیش برو.
۷) بلند شو، قامتت را صاف کن و ادامه بده.
محل حال حاضرت در زندگی موقتی است و جایی که به آن ختم می شود جاودانی! و مسیر بین این دو به تو بستگی دارد. پس دست از تلاش بر ندار. گاهی اوقات همه چیز خراب می شود مطمئن باش اگر درست می شد در واقع اوضاع بدتر از این می شد!
۸) افراد منفی باف را شدیداً دفع کن.
تو فرش دم راه نیستی! گاهی مردم فکر می کنند می توانند رویت قدم بردارند و به هر کجا بروند. این تویی که باید خودت را جمع کنی و اجازه ندهی! هفت میلیارد نفر روی زمین زندگی می کنند، به هیچ احدی اجازه نده ذره ای از شادی ات را مکدر کند. تو به اندازه ی کافی خوب، باهوش، زیبا و قوی هستی. مطمئن باش کسی، جایی بی صبرانه منتظر آن چیزی است که تو ارائه می کنی.
۹) با خانواده و دوستان در تماس باش!
خانه یعنی جایی برای رفتن و خانواده یعنی دوستدارانی که دوستشان می داریم و داشتن “خانه” و “خانواده” موهبتی الهی است. گاهی در زندگی باید آن ها را برای مدتی وداع کنی و قدمی نو در مسیری دیگر برداری. مهم آن است که این افراد به خصوص دوستان نزدیک و خانواده ات را هیچ وقت فراموش نکنی.
۱۰) زمانی را به تفریح اختصاص بده!
تفریح را دست کم نگیر! در فوران مسئولیت های ریز و درشت زندگی ناپرهیزی هم لازم است. تفریح لازمه ی زندگیست که باید فراهم شود. باید یاد بگیریم چگونه تفریح کنیم. افرادی که زندگی های مفرح دارند بیست برابر بیش از دیگران احساس شادکامی و سعادت می کنند.
۱۱) گرده افشانی عشق و مهربانی!
شگفت ترین حقیقت در مورد زندگی آن است که تو خودت انتخاب می کنی چه کسی در دایرهی ارتباطاتت باشد و چه کسی بیرون از آن. آن چه بر زندگیت اثر می گذارد و بر آن چه در جهان پیرامونت سایه می افکنی تحت کنترل خودت است. شادکامی و سعادتت در گرو تصمیماتی است که هر روز اتخاذ می کنی. پس سعی کن در روز حداقل به یک نفر عشق و مهربانی هدیه کنی و تصور کن در این صورت در طول زندگیت به چند نفر امید و سعادتمندی را ارزانی داشته ای.
۱۲)تغییری که میخواهی در جهان ایجاد شود را ابتدا در خودت پیاده کن!
به دیگران نگو چطور زندگی کنند. آن چه می پسندی را در زندگی خودت اجرا کن و بگذار بقیه ببینند. آن چه داعیه دارش هستی و نیز آن چه در دل داری را تجربه کن! به عمل کار برآید، به سخندانی نیست. کم کم می بینی همهی کسانی که در تیررس دیدشان بوده ای از تو تقلید خواهند کرد و مانند تو خواهند شد. پس کسی باش که می خواهی آن ها باشند.
ترجمه اختصاصی دگرش
منبع : marcandangel
۱۲ نشانه اصلی برای پایان یک رابطه
۱)وقتی به جای زندگی در زمان حال در گذشته سیر می کنی! آیا در حال تکرار لحظات قدیمی خوش رابطه ات هستی تا حس خوبی نسبت به آن پیدا کنی! آیا به خاطر همین خاطرات است که این رابطه را تا این جا ادامه داده ای!؟ اگر پاسخ مثبت است یعنی این رابطه دیگر آن چیزی نیست که می خواهی. هرچه بیشتر در گذشته یا در یک آینده ی دست سازت زندگی کنی بیشتر در واقعیتی غیر واقعی غرق می شوی و این بسیار خطرناک است چون این موارد انعکاس وضعیت فعلی رابطه ات نیستند. باید با کسی که الان در زندگی ات است باشی نه کسی که در گذشته ات حضور داشته! خاطرات گذشته فقط خاطره اند نباید دلیلی شود برای ادامه ی رابطه ات. تصمیمت برای ادامه یا قطع رابطه باید بر اساس احساسات امروزت نسبت به او باشد یعنی وضعیت فعلی ارتباط و چشم انداز آینده ای که با او در پیش رو خواهی داشت.
۲)وقتی رابطه بیشتر برایت رنج آور است تا لذت بخش! گاهی لحظات خوش گذشته چشمانمان را کور می کند تا جایی که عذاب های امروزش را نمی بینیم. اگر عصبانی و ناخشنود و افسرده ای اگر اشکت همیشه جاری است مطمئن باش این شخص برای تو مناسب نیست. رابطه باید موجب شادی و شور اکنونت شود. اگر در رابطه ای هستی که شادیهایش را در گذشته می جویی بدان که وقت پایان دادن به آن است.
۳)وقتی از تو خواسته می شود خودت را تغییر دهی! برای عشق ورزیدن نباید شرط و شروط قائل شویم. تغییر فقط در صورتیکه به نفع خود شخص باشد( مثلاً ترک سیگار یا رژیم گرفتن) درست است. دوستانی داشتم که مدام از آن ها خواسته می شد لباس های بهتری بپوشند یا در حالیکه در وزن سلامتی بودند رژیم بگیرند تا زیبا تر به نظر برسند. مسئله تو و تغییر تو نیست! مسئله توقع ایجاد تغییرات است! شاید در ابتدا طبیعی به نظر برسد اما کم کم همیشگی می شود! و هر چه پیش می روی این درخواست ها بیشتر می شود و این اولین قدم های وی است برای تغییر شخصیت و قالب تو به شکلی که خودش می خواهد و نه شکلی که خودت برای رشد و تعالیت در نظر گرفته بودی.
شاید بگویی نه ه ه ه ه رابطه را می توان یک طرفه هم برقرار داشت! اتفاقی هم نمی افتد! بله می شود! ما هم انکار نمی کنیم اما آیا ارزش تو همین است!؟ آیا رابطه ی ایده آلت همین بوده ؟!
4)وقتی از طرف مقابلت می خواهی برای خوشایند تو تغییر کند! گاهی به جای اینکه او را همان طور که هست بپذیریم به دلایل واهی سعی در تغییر و تحول او داریم. حتی وقتی شخص می پذیرد و خودش را تغییر می دهد به دنبال موردی دیگر می رویم هیچ وقت ارضا نمی شویم! بدتر از همه این است که شخص مقابل، ناآگاهانه به همه ی خواسته هایت تن دهد و سایه ی تو شود. ناگهان می بینی که هر دو یکی شده اید و این به نفع هیچ یک از شما نیست. تنها راهی که باقی می ماند این است که جدا شوید و هریک جداگانه در مسیر رشد طبیعیتان قرار گیرید.
۵)هنگامی که کارهایش را توجیه می کنی! وقتی در مورد چیزی احساس آرامش و راحتی نمی کنیم دچار نوعی ناسازگاری شناختی می شویم(cognitive dissonance). این مسئله مربوط به درگیری امور روزمره با اعتقاداتمان است که وقتی با آن ها مواجه می شویم شروع به توضیح و توجیه می کنیم تا بتوانیم با آن کنار بیاییم. پس وقتی حرکتی را توجیه می کنیم یعنی با آن راحت نیستیم و در پی توجیه خودمان هستیم. مسئله این است که این توجیهات همگی ساخته و پرداخته ی ذهنمان هستند و ممکن است درست نباشند. لذا این توجیهات مکرر نشان می دهد که این رابطه بر پایه ی ذهنیات و بافته های عقل بنا شده و نه واقعیات درست و مطمئن! برای دیدن واقعیات آن ها را همان طور که هستند ببین و بگذار خودشان روایتگر حوادث باشند. همیشه صدای حوادث بلندتر از کلمات است.
۶)وقتی به تو صدمه های روحی، جسمی یا بیانی می زند! هرکدام از این صدمات دلیلی بر وجود اشکال و اشتباهی در کار است. مهم نیست که بعد از آن عذر خواهی می کند یا نه! همین که ناگهان تعادلش را از دست می دهد مسئله ای قابل تأمل است.صدمات روحی سخت تر هستند. گاهی از آن جا که این نوع ضربه ها عیان نیستند وجودشان را انکار می کنیم و نادیده شان می انگاریم. در حالیکه مانند بقیه و حتی بدتر از آن هستند. این زخم ها بر خلاف زخم های جسمی غیر قابل درمانند و تا مدت ها حتی بعد از قطع ارتباط شخص را درگیر می کند. مسئله ی مورد نظر ما فقط شکنجه و اذیت نیست! بلکه احترام متقابل افراد، مهم است و اینکه آن قدر علاقه و اشتیاق در میان باشد که راضی به رنجش و آزار شما نشود. باید در این مورد صحبت کنید انکار و پنهان کردن این توهین ها یعنی تشویق به ادامه ی آن از جانب شما. پس رابطه ی خود را ارزشیابی کنید و اگر دیدید آرامش و راحتیتان برایش مهم نیست عطای این ارتباط را به لقایش ببخشید.
۷)وقتی موردی ناپسند بارها اتفاق می افتد! دفعه ی اول حادثه تلقی می شود. دفعه ی دوم شانسی دوباره می دهیم. ولی بار سوم نشانگر وجود ایرادی در روند این ارتباط است. گاهی هر چه تلاش می کنیم سر جای اول هستیم. همان سناریو همان نتایج، تکرار مکررات! این جاست که به پایان راه می رسیم! برای هر دوی شما آینده ای وجود دارد اما نه با هم!
چیزهایی وجود دارند که به هیچ عنوان نمی خواهیم از دست بدهیم، افرادی که ترک کردنشان برایمان کابوس است! ولی بدان! ترک همه آن ها پایان دنیا نیست بلکه آغاز زندگی ای نو است!
8)وقتی می بینی طرف مقابلت هیچ تلاشی برای ادامه ی ارتباط نمی کند! هر ارتباط نیازمند تلاشی دو جانبه است. اگر تو و یا طرف مقابلت به تنهایی جور رابطه را بکشید خیلی زود خسته می شوید و رابطه کم کم به غرقاب فرو می رود و دیگر امیدی به نجات رابطه و نیز ناجی نیست و هرچه این عدم تعادل بیشتر شود خطر غرق شدن بیشتر می شود و ناگهان زمانی می رسد که می بینی هویت خودت را فدای نگه داری از هیچ کرده ای. هرجا چنین رابطه ای دیدی بدان که دیر یا زود در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. برای یک طرف، رابطه بخش اعظم زندگی محسوب می شود و برای طرف دیگر تنها باریکه ای فرعی و نه ارزشمند. بنابراین همه ی تلاش شما فقط صرف وقفه انداختن در گسستن ارتباط و نه نجات آن می شود.شاید بگویی نه ه ه ه ه رابطه را می توان یک طرفه هم برقرار داشت! اتفاقی هم نمی افتد! بله می شود! ما هم انکار نمی کنیم اما آیا ارزش تو همین است!؟ آیا رابطه ی ایده آلت همین بوده ؟! آیا می خواهی تا پایان عمر همین طور زندگی کنی!؟ با کسی که حاضر نیست برای ادامه ی رابطه اش با تو هیچ گونه تلاشی بکند! ؟ همه ی ما لایق ارتباطی دو طرفه ایم! باید همان قدر که عشق می دهیم پس بگیریم! پیش بردن روابط یک طرفه مانند راندن اتومبیلی است که تایرش خراب است! بله به زور آن را می کشیم اما در آخر از تپه ای پرت خواهد شد!
۹)وقتی ارزش ها و عقاید اصلیتان متفاوت است! در هر رابطه ی مانا و خوبی اصول و قواعد مشترکی بین دو طرف وجود دارد. این اصول در حکم سنگ بنای اولیه رابطه هستند که علی رغم وجود تفاوت ها آن را سرپا نگه خواهد داشت و از سهمگین ترین طوفان ها گذر خواهد داد. برعکس تفاوت در اصول، رابطه را در سراشیبی سقوط به پیش خواهد راند. مانند آن است که سعی کنی دانه های خاک را در بارانی شدید در کنار هم حفظ کنی! بدون ریشه های قطور یک درخت در خاک همه ی تلاش ها با شکست مواجه خواهد شد! مهمترین مسئله در زندگی این است که با خودمان روراست باشیم. در حالیکه هماهنگی و سازش امتیازاتی به همراه دارد اما نباید به قیمت رکود رشد شخصی و ارزش های شخصیتیمان تمام شود. سرسپردگی و مصالحه برای حفظ یک رابطه دوستی در نهایت انسان را تهیدست و مغبون خواهد کرد. چرا؟! چون خودت را از همه چیز محروم می کنی و هویتت را به دور رابطه ات می پیچی! قبل از این که هر رابطه ای شکل بگیرد باید با خود خودت کنار بیایی! گاهی دو طرف با توافق و هماهنگی کامل شروع می کنند اما در طول زمان هر یک از آن ها یا هردو تغییر می کنند و در شرایط فعلی و با اصول و عقاید جدید هماهنگی قبلی از بین می رود و زمان تجدید نظر در این ارتباط فرا می رسد.
۱۰)وقتی رابطه هر دو طرف را عقب نگه می دارد تا با تأخیر رشد و تعالی آن ها خودش پا بر جا بماند! هر رابطه موجودیت سومی است که از اتحاد دو فرد شکل می گیرد و در مسیرتغییر و تحول آن ها می بالد و رشد می کند. گاهی هر دو طرف با یک سرعت و به یک میزان رشد می کنند. گاهی نیز برعکس ارتباط دچار رکود و سکون می شود و این یعنی هر دو طرف در حال درجا زدن هستند. ولی مواردی پیش می آید که یک طرف به سرعت رشد می کند و گوی سبقت را از یارش می رباید. در این حالت دو انتخاب داری! یا باید از پویایی رابطه بکاهی تا با شرایط جدید وفق پیدا کنی و یا باید بر پویایی خودت بیافزایی تا از تغییرات ایجاد شده عقب نمانی! همان طور که گفتیم شرط اول قدم آن است که با خودمان صادق باشیم. مشخص کن چه کسی هستی و می خواهی چه کسی باشی! سپس صادقانه قضاوت کن که آیا این ارتباط تو را به آن جا خواهد رساند یا نه؟! رابطه ای که در راه پیشرفتت ایجاد مانع می کند باید هر چه زودتر ترک شود! اگر شرایط پیشرفت در یک رابطه برای یکی از دو نفر فراهم باشد گاهی شخص قادر می شود شریکش را نیز یاری کند تا در مسیر تعالی قرار گیرد و با یکدیگر راه باقیمانده را بپویند.
۱۱)وقتی که به امید بهبود شرایط، رابطه را ادامه می دهیم! این مورد همانند مورد شماره ی یک است با این تفاوت که شخص به آینده امیدوار است. همان طور که سیر کردن در گذشته اشتباه است زندگی به امید آینده نیز سودی نخواهد داشت. حقیقت آن است که در زمان حال زندگی می کنیم نه آینده! و هیچ چیز درباره ی آینده مسلم نخواهد بود. بنابراین پی ریزی ارتباط بر پایه ی احتمالات و شاید ها امری شایسته نخواهد بود. این پایه های لرزان و بی ثبات چشم اندازی نازیبا از آینده نشان می دهند.
۱۲)وقتی هیچ کدام از طرفین احساس قبلی را نسبت به هم ندارند! شرایط تغییر می کند و مردم عوض می شوند. اگر رابطه دیگر آن رابطه ی قدیمی نیست بدان که وقت ایجاد دگرگونی است. برخی افراد همچنان رابطه را حفظ می کنند در حالیکه احساسات دیر زمانیست که رخت بربسته است. شاید عادت کرده اند و نمی دانند چطور باید از این پیله بیرون آمد. گاهی نیز ادامه می دهیم تا از اندک مواهب باقیمانده نظیر همراهی هایش بهره مند شویم. رابطه بدون احساس کالبدی است بدون قلب! جان ندارد روحی در کار نیست! اگر احساسی به او نداری بدان که ادامه دادن ماجرا ظلمیست مسلم به او و البته به خودت! همچنین چسبیدن به کسی که دیگر دوستت ندارد تنها موجب تحقیر و فلاکت است. بدان و بخاطر بسپار:عشق پایان خوشی ندارد!! زیرا عشق راستین پایانی ندارد!! بخشش و آزاد کردن همراهت فریاد رسای دوستت دارم است. اما صرف دوست داشتن یک نفر دلیلی بر با او بودن نیست. یک عشق راستین در چارچوب مادی یک ارتباط خشک نمی گنجد. با هم بودن تنها یکی از تظاهرات مختلف عشق است اما به هیچ وجه یگانه توصیف آن محسوب نمی شود. چیزهایی وجود دارند که به هیچ عنوان نمی خواهیم از دست بدهیم، افرادی که ترک کردنشان برایمان کابوس است! ولی بدان! ترک همه آن ها پایان دنیا نیست بلکه آغاز زندگی ای نو است!
ترجمه اختصاصی دگرش
۳ حس معماگونه در مردها !؟
۳ حس معماگونه در مردها وجود دارد که همین ۳ احساس باعث میشود خانمها گمان کنند مردها از احساساتی بودن آنها ناراحت میشوند؟
احساس اول: مردها با این احساس بزرگ میشوند که مسئولیت درست کردن همه موارد با آنهاست. مثلا مردها از همان کودکی این جمله را زیاد میشنوند که «پسرم وقتی بزرگ شدی، قراره رئیس یه خانواده باشی». پسربچههای کوچکی که این جملات به آنان گفته میشود، با این باور ناخودآگاه بزرگ میشوند که چنانچه میخواهند یک مرد واقعی باشند باید لایق و توانا باشند و مسئولیت مواظبت از زن زندگیشان با آنهاست. به همین دلیل است که وقتی با شوهرتان درددل میکنید او به جای اینکه با شما همدردی کند و دلداریتان دهد، برایتان استدلال میکند.
احساس دوم: مردان خود را مسئول درد و رنجتان میدانند و چنانچه نتوانند ناراحتیتان را برطرف کنند، احساس گناه خواهند کرد. هنگامی که مردی درد و رنج همسرش را میبیند، خود را سرزنش کرده و مسئول میداند و به این دلیل که شما باعث شدید، احساس بدی نسبت به خودش پیدا کند، از دستتان عصبانی میشود.
احساس سوم: آیا تا به حال برایتان پیش آمده که بخواهید احساسات خود را با همسرتان در میان بگذارید و او سعی کند که یا با عجله شما را از آن احساس بیرون کشیده یا اینکه کاری کند تا دست از آن بردارید؟ شما فقط میخواهید کمی گریه کنید ولی او طوری برخورد میکند، انگار شما دچار یک بیماری عصبی یا روانی شدهاید. مردها غالبا احساساتی برخورد کردن زنها را با حالت هیستریک اشتباه میگیرند و فرض را بر این میگذارند که وضعیت روحیتان خرابتر از آن است که تصورش را میکنید.
منبع: shafaf.ir
بهترین راه برای ابراز احساسات به آن که در قلب شماست
قبل از اینكه به كسی بگویید « دوستت دارم » یا « عاشقت هستم »، اول به معنای اصلی این كلمات فكر كنید. به اینكه این جملات چه معنیای برای شما دارند و در زندگی شخصی خود، جایگاه عشق و دوست داشتن، كجاست. به این ترتیب، وقتی این جملات را به زبان میآورید كه دقیقا ارزش و معنای آن را میدانید و نه خودتان را به دردسر میاندازید و نه قلب كسی را میشكنید.
_ وقتی هزار بار به یك نفر بگویید كه دوستش دارید، بعد از مدتی، تاثیر خودش را از دست میدهد
پس آدمی باشید كه حواسش به قلبش هست و بیجهت به كسی نمیگوید :
«دوستت دارم». زمانش كه برسد، آنقدر خاطره خوب و ویژگیهای دوستداشتنی در آدم مقابل پیدا میكنید كه موقع گفتن این جمله دوستداشتنی و خوشایند، حرفهای جذاب و دوستداشتنیای در كنار این «دوستت دارم»، از شما میشنود.
_ وقتی عاشق كسی میشوید و میخواهید این عشق را با او به اشتراك بگذارید، به چشمهایش نگاه كنید
جمله « دوستت دارم » را اگر زمانی كه با او چشم در چشم هستید، به زبانتان بیاید، عمق نگاه، به اندازه همان كلمات، كار خودش را میكند.
_ موقعیت مناسبی را برای حرف زدن از احساستان پیدا كنید
بهترین موقعیت، فضایی دونفره است كه شما و همسرتان، راحتتر حرفهای خود را به اشتراك میگذارید اما اگر ناگهان وسط یك مهمانی یا جمعی دیگر، تصمیم به گفتن این جمله گرفتید، یك نفس راحت بكشید و كمی به اطراف نگاه كنید و جمله را آنطوری بگویید كه او دوست دارد در جمع و از زبان شما بشنود.
_ وقتی به كسی میگویید « دوستت دارم »، بدترین اتفاق ممكن این است كه از او هم انتظار داشته باشید این جمله را به شما بگوید یا آن را امتیاز ویژهای برای شما حساب كند
بیانتظار و بدون توقع، عاشق شوید و كسی را دوست داشته باشید. اینطور وقتی این جمله «دوستت دارم» را به زبان میآورید، واقعیترین احساس شما به او منتقل میشود. خلاق باشید. حالا درست است كه «دوستت دارم» به اندازه كافی، جمله زیبا و دوستداشتنیای است، اما ابراز آن با راههای مختلف، هیجان و جذابیتش را بیشتر میكند و لحظه خاصی را میسازد. نوشتن یك شعر، قاب كردن یك عكس دونفره و نوشتن جمله «دوستت دارم» پشت آن، گفتن «دوستت دارم» به زبانهای مختلف و خلاقیت?های دیگر، از راهحلهای مبتکرانه است.
_ اگر از آن گروه از آدمها هستید كه ابراز احساسات برای شما سخت است و واژهها را باید با انبر از زبان شما بیرون كشید، كارهایی را انجام دهید كه هیچكس دیگری برای همسرتان انجام نمیدهد و حواستان به خواستههای درونی او باشد
شما میتوانید ساعتها پای درددل او درباره دوستانش، همكارانش، خاطرات سخت گذشته و خیلی چیزهای دیگر بنشینید و اگر كمكی از دستتان برمیآید برای حل آنها انجام دهید. اگر میدانید همسرتان عاشق صبحانه است، یك روز صبح بیمقدمه او را از خواب بیدار كنید و برای صبحانه به یك رستوران خوب بروید. كارهای ناگهانی، پیشنهادهای جذاب ناگهانی، برنامههایی كه فقط او دوست دارد وخیلی از غیرمنتظره?ها دیگر، راههای خوبی برای انتقال احساس درونی شماست.
جملههایی كه جایگزین دوستت دارم میشوند
شنیدن برخی جملهها به جای « دوستت دارم »، جذاب و خوشحال كننده است و همان تاثیر را دارد. در ادامه میتوانید این جملهها را پیدا كنید، فقط حواستان باشد موقع به زبان آوردن آنها، واقعا به آن باور داشته باشید و لحن شوخی و طنز در صدایتان نباشد.
_ عزیزم، تو تنها آدم من هستی
_ تو نفس من را بند میآوری
_ چقد دوست داشتنی هستی
_ با تو، تا ابد همهچیز زود میگذرد
_ بهترین همسرجهانی
_ وقتی تو را دیدم، از خدا به خاطر خلقتت تشكر كردم
_ تو تنها عشق زندگی من هستی
_ برای من زندگی كردن با عشق تو جذاب است
_ من تمام حواسم به تو است
_ من تو را تحسین میكنم
_ زندگی با تو ساده و راحت است
منبع:salamat.ir
چگونه یک فرد تاثیرگذار باشیم؟
خیلی از ما بیاندازه نگران احساس دیگران نسبت به خودمان و اینکه درمورد شخصیتمان چه میگویند هستیم. در ارتقای شخصیتمان، جنبههای مختلفی از شخصیت انسانی وجود دارد که میتوانیم روی آنها تمرکز کنیم. گفته میشود که یک شخصیت تاثیرگذار و بانفوذ از مجموعهای از ویژگیهای ذهنی، فیزیکی، احساسی، معنوی و سلامتعمومی تشکیل میشود.
از نظر ظاهری جذاب باشید
خصوصیات ظاهری ما یکی از جنبههای شخصیت ماست. به این دلیل که ظاهر ما میتواند تا حد زیادی نشان دهنده شخصیت درونی ما باشد. معمولاً با کمک ظاهر بیرونی است که میتوانید در ابتدا روی دیگران تاثیر بگذارید. برای بهبود شخصیتتان، باید مطمئن شوید که ظاهرتان با طرز لباس پوشیدن، آرایش کردن، مدل مو و ... به اندازه کافی جذاب باشد. لزوماً به این معنی نیست که باید لباسهای خیلی زرق و برقدار بپوشید یا موهایتان را تابلو درست کنید که نظر دیگران را جلب کنید. معنای آن این است که باید برحسب موقعیتی که میخواهید در آن ظاهر شوید، تمیز، مرتب، خوشفرم، و خوشلباس باشید.
همه به کسانیکه مرتب و خوشلباس هستند جذب میشوند. وقتی میخواهید از خانه خارج شوید، مطمئن شوید که موهایتان را به خوبی شانه زده باشید و ناخنهایتان مرتب باشد. هر روز دوش بگیرید تا همیشه شاداب به نظر برسید. قبل از بیرون آمدن از در، دوباره به خودتان در آینه نگاه کنید تا چیزی را از قلم نینداخته باشید. با سالم نگه داشتن بدنتان باید از آن مراقبت کنید. ورزش منظم باعث میشود از نظر جسمی فعال بمانید.
گستره دانش و اطلاعاتتان را افزایش دهید
برخوردهای روزانه ما با موقعیتهای مختلف و انواع مختلف آدمها عوامل مهمی در شکلگیری شخصیت ما هستند. باید تا میتوانید تجربه کسب کنید. از طریق این تجربیات است که میفهمیم واقعاً که هستیم و در برخورد با موقعیتهای غیرآشنا چطور رفتار میکنیم.
برای یاد گرفتن چیزهای جدید تردید نکنید. اینکار افق دید شما را گستردهتر کرده و مهارتهای کشفنشدهای را در شما تقویت میکند. به محیطاطرافتان علاقهمند شوید و به همه چیز توجه کنید.
به آدمها علاقه نشان دهید و بفهمید که چه خواستههایی دارند. اولویتها، علایق، اعتقادات و رفتارهای آنها را کشف کنید. در مراسمهای اجتماعی و گردهماییها شرکت کنید تا بتوانید با افراد جدیدی آشنا شوید. زیاد مسافرت کنید. مسافرت کردن اطلاعات و تجربه شما را به شدت بالا میبرد.
رفتار و شخصیتی دوستداشتنی داشته باشید
اگر میخواهید کاری کنید که دیگران دوستتان داشته باشند، باید اول یاد بگیرید خودتان را دوست داشته باشید و دوستداشتنی باشید. وقتی شخصیتی خوب برای خود ایجاد کردید، آدمها خیلی راحت تحسینتان کرده و دوستتان خواهند داشت. به چیزهایی درمورد خودتان که دوست دارید و دوست ندارید فکر کنید. نقاط مثبت و منفی خود را یادداشت کنید. رفتار و منشی برای خود ایجاد کنید که دیگران را تحتتاثیر قرار دهد. در ایجاد شخصیتتان بسیار بیشتر از ظاهرتان تاثیرگذار خواهد بود.
خیلی مهم است که یاد بگیرید ضعفها و نقصهایتان را بپذیرید و برای اصلاح آنها تلاش کنید. هیچوقت به خودتان نگویید که همین است که هستید و نمیتوانید کاری برای درست کردن عیبهایتان بکنید. همیشه برای تغییر فرصت هست.
منبع : mordoman.net