والا بیوگرافی ازش پیدا نکردم ولی شعراش قشنگه
Printable View
والا بیوگرافی ازش پیدا نکردم ولی شعراش قشنگه
☚ بـرای استفاده راحت تـر از فهرسـت بـه روش زیر عمل کنید :
1. Ctrl + f یا F3 را فشار دهید
2. کلمه ی کلیدی مورد نظر را وارد کنید
3. کلمات هایلایت شده را بررسی کنید
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(آپدیت تا پایان پست 48#)
کاش بیایی
ببوسمت
ببینمت، کیف کنم.
دنیا را درونِ چشمِ تو تعریف کنم
دیر آمدی عزیز!
دیر آمدی
اگر که چند سطر زودتر آمده بودی همین گوشهیِ سلام نشسته بود
همین نقطه،
همین سرِ خط
داشت برایِ خود از تو میگفت
اینکه رویاهایَش
با تو آغاز می شود وُ دنیایَش
با تو
شاد.
...
میگفت اول برایِ تو چای میریزد
بعد برایِ خودش
بعد به تو قند تعارف میکند
وَ به خودش
قندانی را که به دستت خورده
داشت برایِ خود از روزهایِ قدم زدن وُ شبهایِ تماشایِ راه میگفت
تماشایِ برکهها
باغها
بیجارها
دیر آمدی عزیز
دیر آمدی!
اگر فقط یک نفس زودتر می آمدی
لبَش را می دیدی
وَ عاشقانه بوسه ای را که سالهای ِ سال برایِ تو نگاه داشته بود
آغوشی که پَسِ سالها،
برای ِ خوابِ خوب ِ تو باز شده بود
وَ تنی را که
تمامِ خود را تعلقِ به تو کرده بود
اگر یک قدَم
فقط یک قدم زودتر می آمدی
شاعر تمامِ عاشقانههایِ
" تو "را می دیدی
عاشقِ تمامِ شعر هایِ تو را
جاریِ " تو " در همه جا
وَ کسی را که برایِ تو زنده بود
مینوشت
وَ تو را محض دوست داشت.
دلتنگ بود وُ شاد بود
خسته بود وُ
امید ِ دیدنِ تو را
حال بود
دیر آمدی عزیز
دیر آمدی!
همین پیش ِ پایِ تو خدا را برایِ تمامِ آرزوهایَت آورد
وَ همه خواسته هایِ تو را خواست
آرزوهایِ خیلی قبلَت را
آرزوهایی که خودت یادت نیست
که داشتیشان!
آورده بود که خودت بگویی
خودت بخواهی
هرآنچه را دوست داری
وَ نداری
مثلِ خودش
میخواست برایِ تو تمامِ آرزوهایِ محال را
ممکن باشد
وَ تمامِ رویاهایِ کال را
رسیده!
آنچه که نداشتی باشد وُ آنچه داری وُ شاد داری را
بیشتر باشد
نیامدی
رفت.
از غروبهایِ بَدِ خیالَش می گفت
از خوابهایِ خوبِ همیشهاش
از حضورِ تو در همه جا وُ همه لحظه هایِ زیستنَش
گفت چهقدر تو قشنگی!
بعد میلرزید
بغض میکرد
وَ هی نامت را صدا میکرد
دیر آمدی عزیز!
دیر آمدی
تو دیر آمدی وُ او خودَش را نبخشد
تو دیر آمدی وُ هِی از تو عذر میخواست
گفت مرا ببخش که خوابت را دیدم
ببخش که تو را در خواب
بوسیدم
مرا ببخش که تو را خواب دیدَم وُ بوسیدَم
ببخش که نامِ تو را بلند خواندم
ببخش که عاشقَت شدم
بد کردم
بد گفتم
ببخش که نامَت را برایِ همیشهیِ دنیا
فریاد کردم
مرا ببخش که با فریادم
بیدارت کردم
خودم را به نامِ توو چسباندم!
دیر آمدی عزیز!
اگر فقط یک نفس، یک دم هَم شدُه تردیدِ آمدن را کنار میگذاشتی
اگر به اندازهیِ کوتاهیِ وقت هایِ شادیِ زندگی
بیایی را،
دل دِل نمیکردی
میدیدی!
می دیدی کسی که با انتظارِ تو پیر شُد
مُرد
دیر آمدی عزیز!
دیر آمدی
اگر فقط ...
میآمدی.
تو را محض دوست دارم.
دریا را دوست دارم
که تنَت را دوست داشته
هیز نداشته
کوه را
که غرورِ تو را قله نکاشته
دوست داشته
وَ جادهای که راه رفته
عرق کرده
وَ خانهیِ تو را دوست داشته
من محض دوست داشتنِ تو را،
دوست دارم
من،
تو را محض دوست دارم
با تو که راه میروم دیده میشوم
با تو که حرف میزنم،
شنیده
وقتی از تو مینویسم،
همه می خوانند
وقتی از تو میگویم،
همه دوستت دارند
من
... با تو باور میشوم
با تو
علاقهیِ خوبم.
ممنونَم
یک خواب برایِ من داری ؟
میخواهم ببینَمَت !
...
کاش خوابَت،
کمی مرا میدید
تو راست میگویی
دلم صاف نیست!
در خیالِ تو پیچیده است
تنهایی؛
نمیخوابد
شلوغ است
ببین!
من هیچ تعهدی ندارم
که فقط تو را دوست داشته باشم؛
ببوسم
به تو راست بگویم
وَ لبهایَم را
فقط مالِ تو کنم.
نه!
من؛
... به تو علاقه دارم
وَ فقط تو را دوست دارم.
کمتر بهتاز!
دل است
جنگ نیست
شاهزاده خانوم سلام
باور کنید لازم نیست که تعداد زیادی شعر رو یکدفعه و در یک روز و در یک تاپیک خاص گذاشت :n27:
اجازه بدیم شعرها بتدریج گذاشته بشه
تا هم تاپیک یکدفعه پست باران نشه و هم ناگهان راکد و آرام
و هم شاید دیگران هم که شعری دیدهاند بتوانند در آن شرکت کنند
ضمنا امیدوارم شعرها ناقص نباشه و بصورت کامل نوشته شده باشه
مرسی
:n06:
این برای بیشتر تاپیکهای انجمن ادبیات صادقه:
هر تاپیکی در هر روز تنها یک پست
:n16:
ویرایش:
گویا این کتاب از این شاعر به چاپ رسیده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
:46:
سلام
آمدم
ببخش که دیرکردم
داشتم آنوَر کوتاههایِ تو را تبلیغ میکردم
میدانم دومین بار بود
قول که نداده بودَم، گفتم ببینم، باشد
گیر نده تورو خُدا
خُب پول ندارم !
اینها هم که تبلیغ نیست
به جانِ همین سطر که
هَمَش دوست داشتنِ توست ...
تو اصن چرا هِی خودت راعقب میکشی
هِی حال میکنی مرا محکوم کنی
نه نه ..
واستا بینَم
خودت غیرِ قهر
غیرِ نبودن
هِی سوال کردن
.
.
هیچی
هیچی معذرت
معذرت
آخه من که تویِ تو نیستم که بپرسم
که کجایی
که خوبی
رو قولَم هستم، که قولَم
دلَم بود
میخواهم هرکس علاقه داشت
علاقهای داشت
ورق بزند
وَ علاقه نداشت وُنگاه را هیز داشت
دانلود گذارم
( دانلود دیگه ... یعنی خوندن ِ همینجوری، بیحس،بیحال ، بدونِ ورق زدن )
اما باز معذرت
ببخش
گاهی یادم میرود
من،
دوستت دارم
خوبم!
خیلی خوب.
مگر میشود به فکر تو بود وُ خوب نبود
تو را خیال داشت وُ
بد بود!
من خوبم قشگِ عزیز
راستی تا یادم نرفته بگویَم،
دوستت دارم
نه مثل دیروز
نه مثل امروز
نه حتا مثلِ اولِ سطر وُ حالِ
حالا
نــــــــه !
الان،
تو را یک جورِ دیگر دوست دارم
بیشتر از هر جور.
غمگینم!
:(
آخر امروز نگفتم
نگفتم دوستت دارم
از خودم خجالت میکشم
از خودم فرار میکنم
که دیر کردم
که دیر گفتم وُ امروز رفت
قشنگِ نازم،
میدانم هیچ بیراههای
به تو نمی رسد
میدانم تا تو خیلی راه است
خیلی!
تازه راه؛
خیلی راه باشد
شاید به تو برسد
تو که غریبه نیستی
علاقهجانِ منی
خواب ماندم!
نه این که در خواب نگفته باشمهـــا!
نـــــه!
تازه یواشکی بوسَت هم کردم
( خجالت )
گفتم شاید تو نشنیده باشی
نه نه ... دارم دروغ میگویم
می دانی!
اصلن کیف میکنم هِی بگویم سلام
هِی بگویَم دوستت دارم
هِی یواشکی ببینمت
دید بزنم
بوس کنم!
( ببخش، گوه خوردم
قهر نکن!
دیگر این یواشکیها را خواب نمیبینم )
بخدا حتا همین سطر هم،
جوری دیگر
دوستت دارم
جورِ دیگر میگویم
سلام
علاقهیِ نازم
دوستت دارم
حالت چهگونه است.
من،
به فکرِ تو
خوبم!
میبوسمت.
هرجا، هروقت
( نه! ماچَت میکنم )
مرا ببخش؛
که از تو دلخور نبودهام
مرا ببخش
که برایِ تو خیلی نبودهام!
مرا ببخش که گاهی به تو بَد نکردهام
گاهی به صورتت تف را،
نگاه هم نکردهام!
مرا ببخش که دلم برایِ تو تنگ بود
نسوخت!
مرا ببخش که برایِ تو کم بودهام
هرجا دلت گرفت،
بودهام!
میخواستم تو را
داشته باشم
برای تمام آرزوهایی که داشتم
برای خوابی که ندیدم
برای روزهای روشنِ پسِ تاریکای همیشهام
تو را برای دوست داشتن طولانی میخواستم
برای رد شدن مُدامِ دردهایَت
وَ دردهای من هم
میخواستم تو را برای همیشه داشته باشم
برای همیشه !
نه برای گاهی
سلام ,
حالَت چگونه است
نه برای این که امروز دلم برای تو تنگ شُده است
نه برای قدم زدنهایِ خاطرات باران
حتا ,
نه برای رهایی از هوسهایی عالی
تو را برای تمام عمر
آرزو
برای تمام روز
برای روشنایِ تمام هنوز
تو را برای همیشه
برای همیشه
برای همیشه میخواستم
الاغ...
کاش کَمی برایِ شنیدن
وقت داشتی
در آینه نگاه می کنم وُ
نوازش میکنم؛
موهایت را
لبهایت را
گونههایت را
چهقدر کنار تو جایَم خالیست
خیلی قشنگی!
مرا ببخش که بد نوشتمت
ماچاَم کُن،
نبوس!
دلم هوایِ " آب – بابا " کرده است
می دانی
نبودنت بدبختِمان کرد!
تو نه...
شعرها
بد بخت شدیم!
اول چند کلمه بود
بعذ کلی کتاب برای خواندن
کم کم نوشته شدند
حالا
بدبخت شدیم
هر دو بدبخت شدیم!
نبودنت انگار شعر شده
من هم شاعر!
حالا باید مودب باشم
تو را شما بگویم
سینما بروم سیگار بکشم
( نه اونجوری که باهم می رفتیم تخمه می شکستیم ساندویچ میخوردیم....
ولی فیلم را میدیدیم ! )
باور میکنی باید حواسم به سلام باشد
نه خودِ سلام،
نه!
به این که، به که باشد
به یکی باید درود بگویی به یکی دروغ
بدبختی که فقط همین نیست
نباید مشروب بخوری
که یکهو چیزی بنویسی وُ یکی بیاید بگو هوی
شاعر رو
چاییم هم باید کافه باشد
قهوهیِ تَرَک برداشته
بدتر از همه لیوانم که
باید فنجان باشد
راستی تو میدانی شاعر اگر باشی کلند یه جوری هستی!
ریشت را بزنی،
سوسولی
نزنی،
مصیبتی!
موهایت باید همه جوری باشد
گاهی کم وُ بلند
گاهی پُرپُشت وُ کچل
کتابِ خودت را باید بخری
بفروشی
مراقب شعرهایت باشی
دوسوته رفته مجوز گرفته نگرفته چاپ شده
به نامی که نمیشناسی، نمیدانی
بشناسی وُ بدانی هم کتک خوردی،
زندانی
البته هنوز یه چیزهایی مانده
مثل قرمه سبزی که انگار شاعر هم میتواند دوست داشته باشد
یا سیر که هنوز کسی کاری به آن ندارد
لابد چون بو می دهد!
شاعر نباید معطرباشد
بویی عرق هم ندهد
حق ندارد هر چی بگوید
هرجابرود ... عاشق
فقط یکبار
یکجا
مرگ اما همیشه
هرجا
هر وقت
شاعر همیشه میتواند بمیرد!
حالا تو هِی خودت را جر بده بگو
بخدا من آدمم، آدم
مثل همه آدمهایِ دیگر
میخواهم گاهی بخندم
خُل شَم
چرت وُ پرت بگم
نمیشود نمیشود نمیشود
اصلن میخواهم طو را دسته دار بنویسم
لعنت به رفتنَط
عزیز دلم
پاییز چند!
قدم که فصل ندارد
درد که ساعت وُ جا ندارد
بهار هم از ما جان میگیرد
گفتم بیا راهی برویم
قدمی بزنیم وُ
بریزیم
کرمهایِ متعفنِ درد را
پاییز بهانه است
اصلن میخواهی همین فردا
یک فصل تازه درست کنیم
علاقه چطور است
نامَش را می گوییم
هفته را چی،
انگولک کنیم
روزهایِ خوبَش را دوتا دوتا کنیم
بدها را پاک
شنبه خوب است
یکشنبه
میخواهی سه شنبه نباشد
جایَش انار بگذاریم
نارنج
آخر همه جا حرفِ سیب است
بذار جمعه را پاک کنیم
با آن غروبِ گُه
تعطیلی بخورد توی ِ سَرَش
می خواهی اول سال را چندشنبه باشد
ساعت چند
عزیزِ من
هفته چند روز باشد خوب است
سال
ماه
دوازده سی
عدد که مقدس نیست
نباشیم
هیچ است
چیزی برایِ شمارشِ روزهایِ نبودن
یک جور یادِ هم را کردن
راستی!
چند روز ندیدَمت
چند وقت نیستی
بهار یا هرچی
دلم برایِ تو تنگ شده
باور کن چیزی مقدستر از ما نیست
بالا ماییم
وبالاتر از ما عددی نیست
اینجا پاییز شده است
وَ بی تو
به هیچ دردی نمیخورَد
میبوسمت!
آدم که نکشم
دیر کردم
سلام
علاقه جان
حالَت کجایِ شب یلداست؟
جایت خالی باحافظ نشسته ایم داریم کَپ می زنیم وُ
از علاقهیِ هم میگوییم
چه داردی دارد این !
اگر بدانی چهقدر دلش پراست
چه اندازه دلتنگ است
بیا!
تو هم بیا
داریم حرف میزنیم
بیا
میرویم کنار سفره یلدا مینشینیم بر شانههایِ شب تکیه میدهیم وُ
حافظ را صدا میزنیم
سلام حافظ جان!
حالِ علاقهات چهگونه است
خوب است؟!
مراقباش باش ، شعرهایَت هواییش کرده
آنقدر که نه با سمرقند برمیگردد
نه با بخارا
میدانم درد داری
میدانم که عاشقانههات عاشقَش کرده
حالا چه فرقی میکند وقتی کنارِ تو نیست فاصله تا سمرقند باشد یا
بخارا
چه فرقی میکنارِ همین کوچهیِ پشتی باشد
یا در کوچه ای آنوَرِ جهان
بخوان حافظ جان
حرف بزن
ما رازدار واژهگانِ دردیم
میفهمیم!!
چرا ساکتی علاقهیِ عزیز
حافظ است !
غریبه که نیست بیا
اناری شکافته می شود وُ سرخی اش به گونههایِ تو میخورد
( ای جان! یعنی می شود ببوسمت ! )
کاردی تیزبر جان هندوانه ای می کشیم وسرخی اش را بر سرخی انار می افزاییم وُ
هی گاز می زنیم و گاز می زنیم
دانه هایش را آرام آرام بیرون میدهیم وُ یکی را زیر دندانهامان بازی میگیریم
کنار حیاط آتشی با هیمه های فراوان به پا می کنیم
آخر شروع فصلی سرد است و تو حتمن سردت میشود
انار ها را دانه دانه کرده گلپریش میکنیم
( تو همیشه از عطر آن خوشحال می شدی همیشه )
کنار آتش شرابی هفت ساله را گیلاسی می کنیم وُ
کنار هم نبودَن را میسوزیم
میترا را صدا میکنیم وُ از الهه مهر، مهربانی دعا میکنیم
سلام میترایِ خوب
تو را به جان یلدا عاشقانههاامان را آرامشی دِه
رویایی
تو را به جان رویا شادیهامان را بلند تر از یلدا وُ
بزرگتر از نامَت کن
تو را به جان باران
سهم ما را از آسمان سایه نکن
راه مان را به بیراهی مکشان
راه خانه را خوب
وَ واژهگانِمان را آلوده به نادانی نگردان
هرکو نکند فهمی
زین کلک خیال انگیز
زمستان مبارک
علاقهجان.
من هِی خسته میشوم
راه میروم
قدم می زنم
با خودم کلنجار میکنم
حرفهایِ ناجور میزنم!
به تو فحش میدهم
دوستت دارم
دیوارها را عوض میکنم
قابها را خالی میکنم
باز تو را صبح میبینم
باز تو را شب،
خواب می بینم
نیامدَنت را نمی بینم
رفته ای را نمیشنوم
الاغی را نمی فهمم
نمیدانم!
تو میدانی چه مرگم شُده!
نبودی؛
دیشب تا کجای خوابت رفتم
ترسیدم!
داشتم عاشقت می شدم
دلم را دوست دارم؛
وقتی برایِ تو تنگ میشود
وَ تو را دوست ندارم
که دلتنگَم میکنی
می دانم
که سردت شده
اما
نگذار دلی بسوزد وُ
گرمت کند
بیا برویم کمی حالِ هم را بگیریم!
کمی بههم متلک بگوییم
دعوا کنیم
اصن بیا تا میتوانیم بههم بد وُ بیراه بگوییم
به خوابهایِ بیهم
به روزهایِ بیخودِ تنهایی
به قهرهایِ طولانی
به دلخوریهایِ برزبان نیاورده
حتمن یادت باشد، به هَر
فحشهایِ رکیک دهیم
به همیشه
به هَرِ همیشهیِ هر وقت؛
به همیشهیِ هر وقتی که دردهامان را از هم مخفی میکنیم
وَ آن را علامت دوست داشتن میدانیم!
بیا برویم کمی حالِ هم را بگیریم!
آنقدر که خسته شویم وُ
به سلام برسیم
به اینکه دلم برایِ تو تنگ است
به مراببخش
به دوستت دارم
راستی تو گشنهات نیست؟!
بیا برویم کمی حرف بخوریم
من از تو
تو از من
آنقدر که حرف،
حرفِ ما از ما باشد
نه حرفِ مردم از ما
بیا کمی،
حالِ هم را بگیریم!
هر جور حساب میکنم،
به تو نمیرسم.
اما!
دارم میآیم.
تو می دانی کِی از تو سیر می شوم؟
کِی می شود به کار خودم برسم
بروَم بیرون
کوهی
دریایی
هرچی!
تو می دانی کِی می شود
به تو فکر نکرد؟
که به چیزهایی که خودم دوست دارم
فکر کنم
آخر الان
هرچه را می بینم ، می گویم
تو خوشت می آید ؟
نمی آید؟
نمی دانم!
اصلن این ها را ول کن،
هیچ
تو می دانی
کِی می شود خوابت را ندید؟
چگونه می شود خوابید وُ
تو را ندید؟
می خواهم کمی بدونِ خیال بخوابم
بدونِ تو
می خواهم تو را نبینم
تفریح کنم
فراموش کنم...
که برگردی!
تو را دوست دارم
بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشقهایِ مدرسه!
بیشتر از تقلب در امتحان
حتا بیشتر از بستنهایِ قیفیِ قدیم
پفکهایِ طعمِ پنیر
تو را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی
کوچههایِ خاکی
( این را که میدانی چهقدر بود! )
بخدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم،
بیشتر دوست دارم
بیشتر از صبحهایِ جمعه
عصرهایِ لواشک، آلوچه
تو را از زنگهایِ تفریح هم
بیشتر دوست دارم
بیشتر از خیلی
بیشتر از زیاد
من
تو را یه عالمه دوست دارم!
نمیخواهم فکر کنی
کم آوردهام
خستهام
وَ نبودنَت،
دَرد می کُند در من
گاه گاهی
نه!
نه، عزیز
کم آوردهام
خستهام
وَ نبودنَت درد میکند
مُدام
در من.
جایَت خالی!
چهقدر هوا برای دیدنت خوب است
بخدا دوست داشتنِ در خیابان خوب است
خندیدنِ بلند عالیست
خوردن نوشابه بی ساندویچ آرزویِ حقیری نیست
پفک عیب ندارد
آلِسکا جان است
فکرش را بکن دهنت یخ میزند...
بهمن باشد؛
میبوسمت!
بوسه زیباترین اتفاقِ خیابان است
بهجایِ درد
بهجایِ دود
به جایِ دود کردنِ درد
درد کردنِ دود
هم را میبوسیم
مگر کجایِ بوسه چَپ است؛
کجایِ لب میلنگد که اینهمه زیبایی را مخفی میکنیم وُ
جنگ را،
رو؟!
مگر کجایِ آغوش به دروغ آغشته است که پرهیز میکنیم وُ
تخت را
آغشته به دروغ
خیابان که بد نیست
کوچه که دروغ نمیشود
ما هِی خود را دروغ میکنیم وُ نامش را گاهی شرم میگوییم،
گاهی حیا میشویم وُ
گاهی،
به راحتی بستنی میخوریم
وَ بههم نمیگوییم
هلو میخوریم وُ
حرف نمیزنیم
عجیبیم!
در خیابان هم را نمیبوسیم
اما سیب را هرجا گاز میزنیم!
بیا!
علاقهیِ خوبم
میخواهم ببوسمت.
کنار بزرگتر سیگار بکشیم بی ادبیم
کنارِ کوچکتر
بدآموزی داریم
ما،
یک نسلِ لابهلایِ اتفاقی عجییم
یک گوهِ معلقِ بی دسشویی
یک جور که هِی باید بخندیم
چشب بگوییم
وَ مهربانی کنیم!
ما اما،
مهربانیم.
هِی جایِ بزرگتر حرف بزنیم وُ هِی غمِ کوچکتر را بخوریم
هِی چشمی به چشمِ بزرگ داشته باشته باشیم وُ
هِی،
چشمی به قلبِ کوچَک!
شما را به جانِ بیست سالهگی
کمی باهم حرف بزنید
ما،
نه از بالا میترسیم وُ نه از پایین خجالت داریم
ما یک نسلِ عاشقِ بی معشوقیم.
بگذارید ماهم از درد خود بگویم
از دوست داشتنهایِ خود
از علاقه جان
لعنت به شرمِ سالهایِ دروغ
سلام
علاقهیِ خوبم
میآیی هم را ببوسیم!؟
تمامِ خیابان،
پیاده بود
تو داشتی راه می رفتی
که چی؟!
من بگویَم تو بد بودی،
تو بگویی من!
بعد باغچه بمیرد
ناودان
آب شود از شرمِ نداشتهیِ ما
که چی؟!
من از وقت هایی که نیستی میترسم
وَ از وقت هایی که هستی
بیشتر میترسم
نیستی میترسم، رفته باشی
نیایی
... وقتی که هستی میترسم
بروی..
برای همیشه بروی
میترسم!
میترسم بههم نرسیم وُ
جاده دِق کند
چند بار بگویم که دوستت دارم
به چند نفر
به چند تن
تا یکی تو باشی؟!
تا یکی بیاد به تو بگوید،
خاک بر سرِ هر دوتان!
چند سال را عاشق باشم
چند باغ را دِق
بگو
چیزی بگو
هر آنچه باشد
مثلن بگو که تقصر خودت بود
بگو که خودت بد کردی
بگو خود گذاشتی بروم
بگو بگو بگو
آنقدر که تو هَم خسته شوی وُ
کلی آغوش تعارف خستهگیت شود وُ
تو
مرا بخواهی!
مثلِ من؛
که خسته ام
دلَم تو را میخواهد
شانه هایم تو را میخواهد
لبم تو را میخواهد
تندهایم
فحشهایم
الاغ وُ خر وُ احمق گفتنهایم هم،
تو را می خواهد!
چند بار چند تن را چند جا ببینم
که بفهمم تو نیستی!
چند بار میخواهی؛
ادایِ بیهوده در بیاورم
ادایِ الکی هایِ آلوده
ادایِ خیانتهایِ طولانی
خبطهایِ بیخودی
که بدانی،
دوستت دارم خره!
بیشتر از هَروقتِ هَرِ همیشه
بیشتر از حالِ هِیِ هروقت.
راستی،
سلام
علاقهیِ خوبم
خیلی دوستت دارم.
چند بار، چهقدر دوست داشته باشم
تا یکبار تو باشی؟!