سلام دوستان
شايد جاي اين تايپيك اينجا نباشه ولي هدف از ايجاد آن كمي تفريح و سر گرمي است
هر كسي با تعريف يه خاطره از رانندگي ميتونه بقيه رو سرگرم كنه
اميدوارم استقبال بشه:11:
Printable View
سلام دوستان
شايد جاي اين تايپيك اينجا نباشه ولي هدف از ايجاد آن كمي تفريح و سر گرمي است
هر كسي با تعريف يه خاطره از رانندگي ميتونه بقيه رو سرگرم كنه
اميدوارم استقبال بشه:11:
یک سری داشتم آموزش رانندگی از بابام یاد میگرفتم(سمتای آلوارس[اردبیل]) . 100 متری من یه خره با کرش بود که کنار آسفالت جاده داشتن رو به من میومدن:31: منم خوشحال و خندون داشتم کار خودمو میکردم که تو 30 متری متوجه انحراف به راست خره شدم .منم چراغ دادم اما افاقه نکرد:41: بابام گفت مهران ترمز ترمز .چشمتون روز بد نبینه!!!منم تو یه قدمی خره ماشینو نگه داشتم(البته با خاموش کردن)!!:31: خلاصه به خیر گذشت...
راستی اون موقع چشمای خررو باید میدیدید!رنگشم زرد شده بود!:26:
نتیجه اخلاقی....کلا این خرا خیلی خرن!! بهشون نمیشه اعتما کرد
خب ايني كه ميگم قصدم ايجاد تفريح نيست ... شايد بشه گفت تجربه هست
من يه RD انزكتوري گاز سوز دارم از گردنه هاي نيريز به سمت قطرويه پايين ميومدم و ديگه جاده تقريبا صاف شده بود و زياد نياز با زدن ترمز نبود...چون نيريز نتونسته بودم گاز بزنم با بنزين ميومدم، براي كاهش مصرف سوخت ماشين رو خلاص كردم تا خودش قل بخوره تا پايين و پاهامم گذاشته بودم كف ماشين، جلوتر يه پيچ بود كه قبلش يه كاميونم جلو ترم بود .... وقتي به كاميون رسيدم پامو گذاشتم رو ترمز ولي يهو ديد ترمز تا ته رفت پايين و خبري از ترمز كردن نيست با عجله دو سه بار ديگه اين كار رو كردم ولي اصلا ترمزي در كار نبود
از پيچ رو برو هم يه نيسان ظاهر شد... ديگه نميدونستم چيكار كنم داشتم از پشت ميزدم به كاميون بنابراين اومدم تو سبقت و نيسان كه وضع منو ديد كشيد تو شولدر
براي اينكه ماشين رو كنترول كنم پامو گذاشتم رو كلاج و دنده رو كه تا الان خلاص بود بردم دنده 4 و ماشين با صداي بلكسباد بلندي سرعتش كم شد ... كاميونم سرعتش رو كم كرد و من اومدم تو لاين خودم ... تمام اين قضايا در زمان خيلي خيلي كوتاهي افتاد
ماشين رو يكم كشيدم كنار و شروع به تست ترمز هام كردم ولي با تعجب ديدم ترمزها خيلي خوب داره كار ميكنه
..
..
..
بعد تازه فهميدم قضيه چي بوده
من چون پاهام كف ماشين بوده در تمام اون لحظات داشتم بجاي ترمز پدال كلاچ رو فشار ميدادم:41:
و چون ماشين خلاص بود هيچ نشونه اي از درگير شدن موتور نشون نميداد و من نفهميده بودم كه عوضي دارم فشار ميدم
اين تجربه اي شد برام كه ديگه هيچوقت ماشينو خلاص نكنم و لااقل يكي از پاهام رو پدالها باشه
تاپيك جالبي ميشه!!:31:
من سال پيش چند هفته بعد از اينكه گواهينامه رو گرفته بودم بالاخره از پدرجان اجازه گرفتم كه تنهايي ماشينو ببرم:31:
داشتم تو بلوار نزديك خونمون با 80 تا ميرفتم كه ديدم يكي جلوم داره راهنما ميزنه كه بپيچه به چپ...من با خودم گفتم تا اون بخواد بياد چپ من ازش رد ميشم اما معادلاتم اشتباه در اومد:31:
نزديك يارو شده بودم كه ديدم داره مياد سمت چپ منم هول شدم بدون دادن حتي يه نوربالا يا بوق! فقط پامو گذاشتم رو گاز كه ازش رد شم و ميليمتري هم رد شدم:31: اما بعدش يارو كه شوكه شده بود شروع كردن به بوق ممتد زدن و داد وهوار پشت ماشين!! منم از تو اينه ديدمش و محل نذاشتم و ادامه دادم...
رسيدم به چهار راه و پشت چراغ وايسادم...يهو يه صداي ترمز شديد شنيدم نگا كردم ديدم همون ياروهه هست!:18:
طرف اومده بود دنبالم!!!
از ماشينش پياده شد اومد سمت من با مشت زد رو كاپوت گفت مرتيكه مگه كوري و اين حرفا ؟؟!!:18:
من ترسيده بودم پشت فرمون در حد تيم ملي:31: گفتم الان چاقو درمياره يا ترتيب ماشينو ميده يا ترتيب منو:31:
سرمو اوردم بيرون گفتم عمو جون بخير گذاشت بيا برو:31:..انشالله كه از اين به بعد همه درست رانندگي ميكنن و اين حرفا(خودمم نميدونستم چي ميگم:31:)
خلاصه چراغ سبز شده بود و اين يارو هنوز جلوي ماشين وايساده بود تا چند نفر اومدن بردنش سوار ماشينش كردن:31:
نتيجه گيري: بعضيا واقعا كينه اي هستن---هميشه از بوق استفاده كنين...!:31:
از اينكه تا الان از اين تايپيك استقبال شد از همه دوستان تشكر ميكنم
سال 80 بود اونموقع دانشجو بودم و براي در اوردن خرج دانشگاه آزاد يه پيكان مدل 53 خريدم و توي آژانس مشغول بكار شدم (در اوقات فراغت) آقا سرتونو درد نيارم من 2سال اين ماشينو داشتم هر قطعه اي رو كه فكر كنيد مجبور شدم روش عوض كنم بطورسكه وقتي خواستم بفروشمش يه چيزي در حد صفر بود( اين ديگه از اون حرفا بود) خلاصه دلشتم توي يه بزرگراه توي شيراز با يه نفر مسافر آژانس ميرفتم چرخ عقب ماشين شروع كرد به تق تق صدا كردن اول توجه نكردم بعد ديدم نه با با اوضاعش داره بدتر ميشه پياده شدم نگاه كردم كه پس از كارشناسيهاي انجام شده به هيچ نتيجه اي نرسيدم و بيخيالش شدم خلاصه سوار شدم اون يارو مسافره گفت چي بود گفتم هيچي گفت توي بزرگراهيم خطر نداشته باشه ما هم كلي براش كلاس گذاشتيمو خيالشو راحت كرديم كه نه خبري نيست خلاصه رفتيم حدود 2 كيلومتر كه رفتم با سرعت حدود 90 تا سر يه پيچ چرخ عقب ماشين كاملا در اومد و از ماشين رد شد ته ماشين با چنان ضربه اي به زمين خورد كه من فكر كردم ديگه بايد فاتحه رو خوند حالا تو اين گير و وير يارو داد زد يا حضرت عباس ، يا حسين يا .... ماشين كه همينطور پشتش داشت رو زمين كشيده ميشد ديگه نه ترمزاش عمل ميكرد ( چون پدال رو كه فشار ميدادم چون يه چرخش آزاد بود عمل نميكرد) و نه با دنده ميشد كاري كرد چون ميدونيد كه پيكان ديفرانسيل عقبه و وقتي يكي از چرخاش روش نباشه ديگه انگار داره آزاد ميچرخه خلاصه ماشين حدود يه 3-4 كيلومتري رو زمين كشيده شد تا ايستاد البته به اين راحتي ها هم نبود چون به شدت فرمان ماشين به همون سمتي كه چرخش در اومده بود كشيده ميشد خلاصه با يه فلاكتي ما ماشينو نگه داشتيم وقتي به يارو نگاه كردم ديدم رنگ تو روش نمونده بهش گفتم به خير گذشت هيچي نگفت پياده شد يه نگاه به ماشين انداخت گفت اين كه خيلي كار داره منم ديرم ميشه من ميرم گفتم آره تو برو انم سرش رو انداخت پائين كه بره صداش كردم گفتم آقا كرايتون تا اينجا ميشه 2500 تومن:31: يارو توش مونده بود چي بگه
خلاصه زنگ زدم يه مكانيك اومد ماشينو راه انداخت و بعدش كه يادم ميومد توي اون شرايط از طرف پول گرفتم كلي ميخنديدم:31: :27:
از دانشگاه میخاستم ماشین بگیرم برم خونه (40 کیلومتر) دیدم رفیقم داره میگه بیا با هم میریم. یه پراید متوسط :31:
دست فرمونش افتضاح بود . توی یک پیچی پیچید جلوی یک 405 صفر که راننده جوون روانی داشت. بعد هم پسره حدود 20 کیلومتری مارو بایه چماغ دنبال کرد و هرچی توی ماشینش بود به طرف ما پرتاب مرد که یه جای ماشین هم فرو رفت.
اون یارو یه جوری میخواست مارو بکوبونه به بلوار! :41:
داشتم سکته میزدم.
یه بار هم چنان ترمز زدیم که کامیون یک قدمی پشت ما وایساد اونم با ترمز شدید.
آخر هم رفیقم به بهانه زنگ زدن به پلیس یه شماره ای گرفت گوشی گذاشت در گوشش. پسره فکر کرد داره به پلیس زنگ میزنیم و اولین بریدگی پیچید.
انقرد ترسیده بودیم که نزدیک بود . . . . بزنیم!
===============================
این یکی بی معنیه»:
سوار یه ماشین داغون بودم بعد یه پژو پارس اسپرت در حد تیم ملی از کنارم با سرعت زیاد رد شد. بعد که گفتم عجب ماشینی دیدم پلیس سر راه به خاطر سرعت زیاد گرفتش :31:
ديروز داشتم تو خيابون ميرفتم (پياده) ديدم يه دختره ميخواد ماشينشو پارك كنه دوبل ايستاده بود كنار يه ماشين هر چي سعي ميكرد نميتونست رفتم جلو بهش گفتم ميخواي واست پاركش كنم اونم از خدا خواسته گفت آره پياده شد نشستم پشت ماشينش يه لحظه حس شيطونيم گل كرد ماشينو كه كج رفته بود تو پارك آروم در آوردم بعد گاز ماشينو گرفتم رفتم دختره جيغ ميزد و دنبال ماشين ميدويد حدود 100 متر جلوتر ايستادم بهم كه رسيد خون جلو چشاش گرفته بود گفت مگه مريضي چرا اينجوري ميكني من كه ديگه از خنده نميتونستم جلو خودمو بگيرم بلند بلند خنديدم دختره هم خندش گرفت خلاصه دنده عقب گرفتم ماشينشو پارك كردم بعد كه پياده شدم درش رو هم قفل كردم سوئيچ رو گذاشتم تو جيبم دختره ديگه نمدونست چي بايد بگه خلاصه يكم اذيتش كردم سوئيچ رو بهش دادم و رفتم:5:
تبریک بابت این فکر ناب
فکر کنم تاپیک جالبتری بشه :11:
---------------------------------------------------------------
یه بار داشتم از بیرون برمیگشتم ... تو کوچه داشتم میومدم ... کوچه ای که خونه یکی از دوستام اونجاست ...
دیدم از قضا ماشینو اورده بیرون و خودش رفته در پارکینگو ببنده ... ماشین روشن ... سوئیچم روش بود
آقا پریدم پشت ماشینو با یه شتاب اساسی ماشینو روندم :31:
از تو اینه دیدم بدبخت همین که صدای ماشینشو شنید پرید بیرون و قتی دیدماشینشو دارن میبرن ... رنگش مثل گچ شده بود
... نزدیک بود بمیره :31:
منم از ترس برخورد غیر استاندارد یه صد متر که رفتم ماشینو نگه داشتم و پیاده شدم ... 2 تا بوق زدم براش و گفتم بپا نبرنش
از این به بعد مراقب باش
نتیجه اخلاقی: همیشه به طور عملی به دیگران هشدار بدین :31:
سلام
من داشتم با ماشین ماماین(پراید!!!) رانندگی میکردم تو کوچه پس کوچه ها...سرعتم یه کوچولو بالا بود و و داشتم 90 تا میرفتم....
یه پیرمرده رو دیدم که داره میاد!!! چراغ زدم و بعدشم بوق رو دیگه تقریبا کامل گرفتم! ولی پیرمرده ول کن نبود که نبود!!!
تو یه متریش ترمز کردم(یه متریش نه اینکه یه متر مونده بهش برسم!! یه متر مونده به اینکه بیاد وسط جاده و فک کردم با اون سرعت اون پیرمرده،اگه من هیمنجوری برم حتمی میزنمش!!!) البته دستگاه تخمین فاصله ی من خیلی خرابه!! هیمن که ماشین وایساد پیرمرده چن لحظه بعدش خورد به ماشین من!!
یعنی خورد به گلگیر راست من....من وایساده بودم و اون منو زده بود!!!!
گفا عمو! یه گوسفند هم اگه میبود،یه بوقی ترمزی چیزی میزدن!! من که ادمم....
دهنم واز شده بود!! تقریبا 50 متر بوق و چراغ زدم بهش ولی منو ندید اصلا!!!شایدم فک کرده بود از این دختراس که همینجوری بیاد وسط خیابون واسش وای میستیم که رد بشه نکنه خونش بیوفته گردن ما!!!(بعضی هاشون اونقد میترشن که خودشونو زیر ماشین میکنن نمیدونم چرا!!)
خلاصه ملت ریختن اونجا و کی باورش میشد که پیرمرده زده به من؟!!
من گواهینامه هم نداشتم!! تنها کاری که از دستم بر اومد در رفتن بود!!!
خوشبختانه واسه پیرمرده مشکلی پیش نیومده بود و کسی هم شمارمو ور نداشته بود!! چون گواهیناتمه نداشتم دهن مهنمو سرویس میکردن!!
----------------
امروز رفته بودم واسه ازمون مقدماتی گواهینامه، سری قبلی با 10 غلط رد شده بودم ازمون شماره چار رو داده بودم...
این بار با استفاده از بند (پ)،باز برگه ی سوالات 4 خورد به من....ردیف جلو نشسته بودم و مثلا پارتی داشتم ولی نمیدونستم این پارتی میخواد چجوری کمکم کنه!!!
خلاصه تا جایی که بلد بودم،حل کردم(سوالاتی که سری قبل اشتب جواب داده بودم رو هم خونده بود که کم نیارم!!)
در نهایت،گیر 5 تا سوال افتادم فک کردم ولش کنم و برگه رو تحویل بدم،که دیدم کلید سوالات شماره 4 دقیقا جلو رومه!!!
سری قبل هم بود ولی دور بود و ترسیدم تقلب بکنم!! ولی این بار اینکارو کردم و سوالاتی که مردد بودم رو جواب دادم(5 سوال رو!)البته کد گشایی خیلی سخت بود چون برگه ی شماره 4 رو برعکس من گذاشته بود و خیلی سخت بود پیدا کردن شماره ی سوالات.....
منم که اهل تقلبی نبودم!! ولی بدون اینکه گیر بیوفتم(پارتی!!) تونستم حل کنم و 30 تمام بگیرم!!!
خدایی پ ش م م ریخت از خوشحالی!!! تا ساعت 7 تو بوق کردم این قبولیه رو!!!
یه دفه ما میخاستیم کیلومتر پرایدو بخابونیم تا 170 تا پر کردیم یکی از بچه ها خیلی ترسو بود هی دیوونه بازی دراورد میخاست دنده رو خلاص کنه البته لاستیکم نداشتیم دیگه نشد بیشتر بریم ... ایشالا دفه دیگه میخابونیمش
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه بار توی دانشگاه یه دختره داشت تلاش میکرد ماشینش رو پارک کنه ولی توی یه جایی یه اندازه یه کامیون نمیتونست پارک کنه :31: یه مرتبه یکی از دوستان ما که حتی رانندگی هم بلد نبود واسه خنده رفت بهش گفت میخوای برات پارکش کنم؟:21:
دختره بنده خدا هم با خوشحالی پیاده شد :8:
این دوست ما هم یه لحظه خر شد و تو رودرباستی موند و نشست پشت فرمون:13:
چشمتون روز بد نبینه . چند لحظه بعد ماشین محکم خورد توی نرده های روبروی پارکینگ و از جلو حسابی داغون شد:18:
البته دختره بعد از اینکه نیم ساعت گریه کرد . پاشود رفت از این بنده خدا شکایت کرد و اونم مجبور شد علاوه بر اینکه خسارت ماشین رو بده یه ترم هم از درس محروم بشه
تو دانشگاه آزاد نجف آباد (همون دانشگاه آزاد مهم کشور) بیشتر دختر ها یا پسرها با ماشین های مدل بالا رفت و آمد می کنند. یه پارکینگ خیلی بزرگ هم داره. وقتی بری تو، کل ماشین ها مدل بالا. معمولا کمر از تویوتا کمری و ماکسیما نیست. داداش من هر وقت با پیکانمون می ره همون دم دانشگاه ولش می کنه تو بیابون و ها برو (آخه جلوی این دخترها خجالت می کشه ببردش تو پارکینک). البته این ماشین را برای کارهایی مثل باغ رفتن، حتی کود جابجا کردن ازش استفاده می کنیم. خلاصه افتضاحه.
حالا بشنو از پسر عمم. یه وانت سبز داغون، از جنگ برگشته. یه چیز بدتر از پیکان ما. همه چیز باهاش جابجا می کنند یه روز با این ماشین میره دانشگاه اون هم با بار کاه و پر گرد و خاک. خلاصه داداشم می گفت چون می ترسید دزد بیاد این ابوتیاره را ببره کرایه پارکینک را داد و رفت تو پارکینک اونم اوج شلوغی و رفت آمد. باد هم می اومد مخصوصی یه چرخی زد می یون این همه دختر با کلاس.
می گفت پسر عمم همه پارکینگ، ماشین ها و آدما را به گند کشید بعد هم رفت بغل یه ماکسیما پارکش کرد و خیلی مغرور از ماشین پیاده شد. انگار سفیر ماساچوست از هواپیما پیاده شده. داداشم گفت من که سر را انداخته بودم پایین سریع پیاده شم در برم کسی نبیندم. اما پیاده شدم دیدم همه چشماشون را می مالند. من هم فرصت را غنیمت شمرده از نرده ها پریدم و در رفتم.
اما پسر عمم هنوز وقتی یادش می یاد افتخار می کنه.
این تاپیک چرا خوابید؟!
هيچ كدمتون به اندازه من تو رانندگي تجربه نداريد.!!!!!
سال 82 رفتم گواهينامه بگريم بعد كلاس گواهينامه شروع كلاسهاي عملي بود ---- اونم تو ماه رمضون
يه راننده بد دهن خورد پست من و دقيقه به دقيقه به همه راننده ها فحشا بالا 30+ ميداد .و خيلي هم عصبي بود.
تو10 جلسه كه باهاش كلاس رفتم اينقدر سوتي دادم كه اوازه شهرتم تو كل اموزشگاه پيچيده بود و ديگر كسي نميخواست تو اموزشگاه بعد 10 جلسه براي ادامه دوره باهام كلاس بر داره چون همه ماشينهاشون رو دوست داشتن.
سوتي ها :
يكبار رفتيم يه جايي دور بر برج ميلاد براي تمرين ماشين هاي چند تا ديگر از اموزشگاها ميومدن اونجا تمرين هم نزديك اتوبان بود و هم خلوت بود ، محوطه جدول بندي شده بود. استاده گفت ديگه من حوصله تو رو ندارم و پياده شد گفت براي خودن چرخ بزن اينجا................ منم رفتم و رفتم تا رسيدم با جدول بلند ... اومدم ترمز بزنم اما هول شدم گازو فشار دادم بيشتر از شدت ترس يباره ترمز دستي رو كشيدم اما كار از كار گذشته بود ماشين از نصف جدول گذشته بود و زير ماشين صاف شده بود. ابا يه صداي بلند بد.مثل كشيدن ناخن روي ديوار گچي......... اين خوبش بود ديدم استاده داره از فاصله دور جاقو جيبشو در اورده وميدوده طرف من تو ماشين تا دهنمو صاف كنه . و بقيه راننده ها با شاگرداشون پياده شده بودن و دنبال استاده كه جلشو بگيرن اما نامرد يه چك خيلي بد بهم زد.
سوتي 2: جلسه بعد دوباره از ماشين پياده شده گفت برو براي خودت دور بزن!! منم براي تلافي چكش از 5 لاين خاكي كشيده شده اونجا كه شبيه هم بودن و يكشون ميرفت طرف باند اول اتوبان و كلي هم بهم تاكييد كرده بود تو اين لاين نرو چو ميره وسط اتوبان ..... اصلا اين فكر در شيطاني در كسري از ثانيه رسيد به ذهنم دروغ هم نميگم ؟؟؟؟؟؟؟؟ديدم تو دهنه خروجي لاين ماشين يليسه وايستاده براي كنترل اتوبان ، منم به عمد از لاين خارج شدم و رفتم تو لاين خروجي كه سرش پليس وايستاده بود و و باسرعت خيلي خيلي كم به علت شيب رو به پايين خروجي زدم پشت ماشين پليسه !!! سرعتم خيلي كم بود ماشين پليسه هم از بنزها بود طرف پليسه ديگه كوپ كرد ؟ كه كي زده پشت ماشينش : پياده شد از ماشين ديد ماشين اموزشگاه با تابلو و........اينه اما توش مربي نيست و من تنها پشت فرمونم. گفت اين جا چه غلطي ميكني تو بدون مربي منم با كمال خونسردي و رنگ پريدگي گفت داشتم دور دور ميزدم.
مربيم با 2-3 مربي ديگه رفته بودن بالا يه تپه مانند تو ماه رمضون صبحونه بخورن. سر اين كارم ماشين مربي مو با جرثقيل بردن تا درس ادبي بشه كه هنرجو رو تو ماشين تنها نگذارن
3 بار امتحان شهر دادم
12 جلسه هم برام بعلاوه اون 10 جلسه استاندارد اموزشگاه جريمه شدم.
تو امتحان ديگه گاز و ترمز زير پاي افسر نيست - بار اول به حدي حول شدم كه سر چهار راه كه چراغ چشمك زدن بود و داشت قرمز ميشد بجاي ترمز زدن ارم گاز رو فشاد دادم چهار راه رو رد كردم سر همين پيادم كرد. 4 جلسه جريمه شدم.
بار دوم پيچيدم افسره گفت بپپيچ من پيچيدم تو خيابون يك طرفه كه توش ماشيم ميومد 0 و تا ته خيابون رو هم رفتم...
بازم پيادم كرد 5 جلسه جريم كرد
بار سوم : چون خودش گفت سر كوچه نگه دار منم نگه داشتم . پارك كردم افسرده رو برگم زد قبول . منم از ماشين پياده شدم و كارتكس رو خوشحال گرفتم اومدم برم از تو كوچه يه موتوره اومد بياد بيرون نتونست . افسره گفت تا نفر بعدي بياد پشت رول طول ميكشه بشين و ماشين رو از پارك در بيار منم كارتكس رو دادم دست افسره ............... اومدن ماشين رو دوباره روشن كنم از پارك بيام بيرون كلاچ رو زود ول كردم ماشين خاموش شد - دوبار روشن كردم ماشين رو از پارك در اوردم وانطرف تر پارك كردم. كارتكس رو از ماموره گرفتم رفتم اموزشگاه با شيريني تا بقيه كارام رو انجام بدم ........... چقدر خوشحال بودم انگار بعد اون همه سختي و
در گيري دنيا رو بهم داده بودن ..اما وقتي مسول اموزشگاه پروندم رو باز كرد تا كارتكس رو در بياره ديد م با كمال تعجب داره نگاهم ميكنه...!!!!!گفت شرمنده خودت كارتكس تو نگاه كن ........... ديدم افسر نامرده بعد قبول شد اون موقعي كه دوباره كارتكس رو دادم دستش تا ماشين رو از پارك در بايارم وماشين خاموش شدش بدون اينكه بهم بگه رو كلمه قبولي خط زده و زير نوشته توصيه ميگردد 3 جلسه ديگر كلاس بگذارنم
ديگه سال 82 دور رانندگي رو خط كشيدم و پشت هيچ ماشيني نشستم تا حالا
هنوز فكر ميكنم بخاطر اون مسايل كه تازه وارد 18 سال شده بودم و چه هيجاني داشتم تا گواهينامه بگيريم چون تو كل فايل بچه بزرگشون من بود چطوري با احساساتم بازي شد - افسره اگر بهم ميگفت شايد ادامه ميادم و دوباره كلاس ميرفتم ...... كاش بهم ميگفت ...كاش بهم ميگفت كه رو قبوليت خط زدم و 3 جلسه دوباره جريمه شدي و منم به فكر قبوليم كه با اون ذوق وشوق شيريني خريدم وسر راه يه ادكلن براي مربيم خريدم ...... و تو اموزشگاه با ديدن كارتكس سنگ رو يخ شد..ديگه سراغ رانندگي و گواهينامه تا اين سن نرفتم ... حتي بابام براي اينكه تشويقم كنه براي گرفتم گواهينامه برام ماشين خريده اما ماشين بيچاره حتي تو اين 3 سال يكبار هم استارت نخورده- كلا از خودم از افسره از گواهينامه از اموزشگاه رانندگي حالم له هم ميخوره
من چند سال پیش که گواهینامه نداشتم ماشین بابام رو برداشتم رفتم با دوستم بیرون...
روحیم خیلی بد بود هیجان زیادی داشتم.... نباید میشستم پشت فرمون...
خلاصه داشتم مستقیم میرفتم یه پیکانیه اومد از سمت چپم سبقت بگیره منم یهو ماشین رو کشیدم سمت چپ
جلوی راست پیکانه خورد به عقب چپ ماشین ما...
منم یهو دیدم تـــــــــــق صدای تصادف اومد و ماشین داغون شد...
فقط گازشو گرفتم فرار کردم پیکانیه اومد دنبالم..
انداختم تو یه خیابون باریک تخته داشتم میرفتم ..یه مکانیک بیرون یه ماشین که پنجرش پایین بود ( من اصلا حواسم بهش نبود)
من با سرعت رفتم به سمتش خیابون هم باریک این طوری که خودش بعدا تعریف کرد گفت با کله از پنجره پریدم تو ماشین وگرنه
منو کشته بودی....( من اصلا همچین صحنه ای یادم نمیاد اصلا حواسم نبوده به جلو)
خلاصه خیابون باریک که فقط 1 ماشین توش جا میشد داشتم تخته میرفتم دیدمیه دختره داره از روبه رو میاد پیکانیه هم دنبال من
خیابون هم بسته شد ...من و دوستم با هیجان زیاد بهش گفتیم برو برو برو عقب برو...هی با اشاره دست تند تند میگفتیم برو
عقب وضعیت قرمزه ...خانوم اومد بره عقب زد به یه پرایدیه!
هیچی پیکانیه رسید به ما و این خانوم هنوز می خاست بره عقب!
در ماشین رو قفل کردم...پیکانیه اومد اول با لغت رفت تو آینیه سمت راننده ...5 تا لغت زد دید کنده نمیشه...
بعد با مشت محکم کوبید شیشه جلو ترک خورد ترک بدجوری هم خورد..خلاصه گفتم باشه باشه...آروم... میام پایین...
اومدم پایین 10 نفر اونجا جمع شده بودن....1 نفر جلوش رو نگرفت یارو هم غاطی کرد بود تا تونست مارو کتک زد..
هیشکی هم بهش هیچی نگفت...
خلاصه زنگ زدم بابام... اومد بعد یارو پیکانیه آدرس مغازهمونو گرفت اومد درمغازه لات بازی درآورد گفت شیشه هاتونو میارم پایین
پولمو بدین....میگفت 200 تومن بدید.
فرداش هم ورداشت صاحب پرایدیه که زنه بهش زده بود رو آورده بود...اومده بودن در خونه ما که یا همون موقع خصارت پرایدیه رو بگیرن یا بابام
رو بزنن...خلاصه خسارت اون پرایدیه که زن بهش زده بودم رو ما دادیم..
.........
از اون موقع عهد کردم که هر وقت هیجان دارم پشت فرمون نشینم
البته الان 3 ساله گواهینامه گرفتم و تا حالا نشده دیگه موقع تصادفات فرار کنم...
خاطراتتون خیلی باحال بود کلی خندیدم .نقل قول:
سال 82 رفتم گواهينامه بگريم بعد كلاس گواهينامه شروع كلاسهاي عملي بود
یه سوال سال 82 مگه کلاس می زاشتن ..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما که همینجوری رفتیم امتحان دادیم
چه حالی دادی به این مربی بخت برگشته ت!!! :31:نقل قول:
نوشته شده توسط anahita2002_anahita2002 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
یه ماجرای دیگه از این ماشین پسر عمم
من و داداشم حدودا هم سن و سال دو پسر عمم هستیم با دو سال تفاوت هر کدوم از هم و همسایه هم هستیم و البته هر چهارتا مجرد و خونه پدر و مادر هستیم.
خلاصه ما یه روزهایی با هم داشتیم و داریم. هر دو خانواده چند تا ماشین داریم.
این خانواده عمم را چون چند بار بهشون دزد زده مثل مار گزیده از ریسمان سیاه سفید می ترسند.
اما ماجرای بعدی این پسر عمم:
قرار بود برای پسر عمم بریم اصفهان (ما در یکی از شهرستانها هستیم)، خلاصه بریم اصفهان بازار طالقانی و کامپیوتر بخریم. من و داداشا و پسر عمم با ماشین وانت اونها رفتیم. تو جاده که هیچ ماشینی به ما نزدیک نمی شد. بعد از چراغ قرمز ها معمولا ماشین می خوانند ببینند کی زودتر راه بیفتند همیشه این ماشین زودتر راه می افتاد. هیچ ماشینی جرئت نمی کرد بقل این بیاد.
خلاصه رسیدیم به این بازار و ماشین را تو یه کوچه البته بعد از کلی گشتن دنبال یه جای درست و حسابی پارک کردیم. پیاده شدیم و پسر عمم هر دو در را قفل کرد و سه بار هم دور ماشین گشت. گفت چقدر تو بازار هستیم. گفتم حدود 3 ساعت دیدم برگشت در ماشین را باز کرد و سیم کاپوت را کشید و رفت سر موتور، خدایا این چش شد خلاصه رفتیم دیدم جل الخالق یکی از وایر شمع ها را برداشت بعد یه فکری کرد گفت اگه دزد بیاد حتما یه وایر دنبالش داره.دیدم دو تا وایر را برداشت بعد یه فکری کرد گفت دزده یه وایر داره و ماشین با سه وایر هم کار می کنه و می تونه ماشین را از اینجا ببره. سه تا وایر را برداشت. داداشم گفت این کارا چیه وایر شمع که به درد نمی خوره بجاش زاپاس را بردار که دزده نتونه دیگه هیچ کاری بکنه. چهارمین شمع را هم با سر دلکو برداشت. گفت خیالم راحت شد. کاپوت را بست و اومد شمع ها را بزاره تو ماشین ولی گفت نمیشه تو ماشین گذاشتن عین باز نکردن اینهاست.
خلاصه همه را چلوند تو جیبش و رفتیم تو پاساژ.
رفتیم تو یه مغازه و یه مادربرد گرفتیم و به پسر عمم گفتم حساب کن. دست برد تو جیبش و مغازه دار هم منتظر پول یهو دید سه چهار تا وایر کثیف و روغنی ریخت روی میز عین آینه یارو، یارو موند چی بگه. بعد هم دید داره بزور یه چیزی از جیبش در می یاره، یارو گفته عجب پول کت و کلفتیه. با تعجب دید سر دلکو را گذاشت روز میز . بعد هم دستهای کثیفش را سه چهار بار زد به هم تا تازه پول ها را در بیاره. یه لحظه دیدم مغازه داره جوش اورد مادربرد را از من گرفت و وایرها را پاشید بیرون و از مغازه انداختمون بیرون. پسر عمم می گفت گویا این قصد فروش نداشت بریم یه جای دیگه. گفتم دیونه کی این وسایل را روی میز می ریزه. خلاصه اون روز با مکافات ما تونستیم یه کامپوتر بگیریم.
ای ول به تو..خیلی دمت گرمه حسابی دهنش رو سرویس کردی!! ولی اینکه کتک خوردی خیلی بد بود....نقل قول:
هيچ كدمتون به اندازه من تو رانندگي تجربه نداريد.!!!!!
بله! ولی خوب امتحان معمولی هم بود که بدون اموزشگاه بری!!!نقل قول:
یه سوال سال 82 مگه کلاس می زاشتن ..؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما که همینجوری رفتیم امتحان دادیم
خیل خوب بزارید یه خاطره خیلی تلخ براتون تعریف کنم
حدود دو سه هفته پیش داشتم با ماشین خودم (پژو 405) میرفتم سر کار(محل کار من وسط جاده چالوس هستش)
اول صبح ها معمولا جاده خیلی خلوته ... من هم از جاده دیزین میرفتم و حسابی جاده خلوت بود....
خلاصه جو منو گرفته بود و طبق معمول همیشه داشتم به شیوه شوماخر و سپاستین لوب رانندگی میکردم.
دیگه نزدیکای محل کارم بودم (پروژه سد سیاه بیشه)..
یهو توی یه پیچ بعد از پل زنگوله یه جا آب اومده بود توی جاده و من هم سر اون پیچ با سرعت حدود 100 کیلومتر توی اون آب سر خوردم و کنترل ماشین از دستم خارج شد. نمیدونم چی شد ولی هر کاری کردم نتونستم ماشین رو جمع کنم فقط تنها کاری که تونستم بکنم این بود که توی اون لحظه پام رو از روی گاز بردارم و بجای اینکه به سمت دره برم ماشین رو به سمت کوه هدایت کنم ....
فقط میدونم انقدر سرعت داشتم که هم جلوی ماشین خورد به کوه و هم ماشین چرخید و پشتش هم به کوه خورد...
شاهدین ماجرا بهم گفتن که ماشین 3 دور چرخید و تا نزدیک واژگون شدن هم پیش رفته ...
با کمال تعجب فقط سپر های جلو و عقب شکسته بود و متوجه شدم که علت از کنترل خارج شدن ماشین هم ترکیدن لاستیک جلو سمت راست و له شدن رینگ بود.
خلاصه بهتون بگم از اینکه الان زندم روزی 100 بار خدا رو شکر میکنم و باور کنید از بعد از اون قضیه هنوز جرات نکردم پشت فرمون بشینم و با بچه ها هم که میرم سر کار بنده خدا ها سرعتشون از 60 بالاتر میزنه سکته میکنم و کلی باهاشون دعوا میکنم... اونا هم بهم میخندن و میگن انگار خیلی ترسیدی؟؟؟
ولی دوستان من اگه از من میشنوید سعی نکنید تجربه من رو تکرار کنید . همیشه فکر عوامل پیش بینی نشده رو هم بکنید... من تا قبل از این خیلی ادعای راننده بودن داشتم ولی الان دیگه حتی جرات پشت فرمون نشستن رو هم ندارم....
دیروز وقتی داشتم می رفتم دانشگاه جلوم یه سگ پرید کم مونده بود ماشینو چپ کنم سگ خورد به ماشین وچراغ جلوم شکست ولی سگ چیزیش نشد پاشود وبه راحتی هم راه می رفت وقتی از دانشگاه آمدم باز هم آن سگ را دیدم که داره می ره ومن 2000تومان صدقه انداختم .
نمیدونمتا حالا خط ترمز کامیون دیدی که با خون کشید شده باش یا نه من دیدم
اصلا جالب نیست
توی ایران رانندگی یعنی بازی با جان خود و مردم
چنذ روز پیس سر یه چهار یه موتوری رفت زیر کامیون کامیون هم گرفت طرف 10 متر بین چرخ ها کشید شد سر دست پا هم تیک تیک شد فقط به خاطر مشکل که این چهار راه در چندی نفر در سال اونجا جون خودشو از دست می دهند
یکشنبه ی هفته ی قبل یخورده دیرم شده بود توی جاده ی خلوت بیرون شهر یه مقدار سریع میرفتم (حداکثر 120 تا) و چند تا سبقت از کامیونها گرفتم و خلاصه
چند بار که داشتم به جاده های فرعی میپیچیدم دیدم از دور یک 206 سفید همش انگار راه منو داره میاد! توجهی نکردم بهش
خلاصه وقتی رسیدم به مقصد یهو دیدم 206 ه وایساد کنارم و وای یی یی یی .... سربازه پیاده شد و مدارکم رو خواست! بغل ماشین نوشته بود گشت نامحسوس یا یه همچی چیزی ....
آه خدا باورم نمیشه
من بیچاره که حتی ساعت 3 صبح هم که باشه برعکس بقیه پشت چراغ قرمز می ایستم! و هیچوقت بدون راهنما زدن نمی پیچم! ... منی که سعی میکنم مراعات قوانین رو همیشه بکنم ... توی این 10 سالی که پشت فرمون میشینم فقط یکی دوبار بخاطر پارک ممنوع یا دوبله جریمه شده بودم نه بیشتر... البته قبول دارم تو رانندگی یه قدری سریع میرونم ولی خیال میکردم با فرز بودنم باعث نمیشم وقت دیگران حروم شه!
اصل گواهینامه رو هیچوقت با خودم نمیبردم و کپی بود با یه نگاه افسره فهمید که کپیه.حسابی کپ کردم چون قبلش هر افسر دیگه ای دیده بود نفهمیده بود کپیشه
تازه لطف کرد و بقول خودش بجرم رانندگی خطرساز دادگاهیم نکرد و راهی شورای حل اختلاف و از این مزخرفات نکرد منو.جریمه ی 27 تومنی نوشت برام.کاش دو برابر مینوشت ولی ماشین رو نمیخوابوند... چون دو سه برابر اون مبلغ تا حالا خرج کردم و دویدم
خلاصه تا چند روز که یا آژانس میگرفتم یا با ماشین خونواده اول وقت میرفتم پاسگاه راهنمایی رانندگی 30 - 40 کیلومتر بیرون شهر تا تکلیف ماشین عروسک صفرم که دیگه منتقل کرده بودنش پارکینگ روشن شه.چقدر دوندگی... برو بیا... اون به اصطلاح پارکینگ رو هم با یذره گشتن و پرس و جو پیدا کردم.اولش فکر کردم انبار اسقاط خودرو هستش... بیرون شهر بود و خیلی وضعش خراب بود خیلی.خدا رو شکر حداقل دیوارهای نسبتاً بلندی داشت و یک نگهبان...
روز آخر بعد 2-3 ساعت معطلی پاسگاه دو سه برگ کاغذ داد گفت برو مرکز ترخیص خودروی فرماندهی راهنمایی رانندگی اونور شهر.دلم خوش بود برم دیگه ماشینو دادن
وقتی حدود ساعت 10 صبح رسیدم فکم افتاد! دیدم غلغلست و کلی آدم بیچاره اونجا جمعن و بقول خودشون از 5 صبح معطلن! تازه فهمیدم یک پوشه کاغذ و مدارک هم مثل بقیه باید جور کنم! ای خدا!
روی تابلو نوشته بود هر کی ماشینش بخاطر رانندگی خطرساز خوابیده بعد یکهفته باید مراجعه کنه
فردا میشه یکهفته
بایست فردا صبح زود شاید حدود 3 - 3.5 بزنم بیرون شهر تا شاید جزو اولی ها باشم و اگه شانس بیارم و به مدارکم گیر نده کارم زودتر راه بیفته
خونواده نمیدونن چی سر ماشینم اومده خیال میکنن گذاشتمش تعمیرگاه. تو دلم قلمبه شده بود گفتم بذار بگم تا سر شما نیاد یوقت
خلاصه خدا نکنه ماشینتون رو بخوابونن..
سلام بر خدمت همه ی دوستان واقعا تاپیک خوبیه و استفاده میکنیم از تجربه ی همه ی دوستان! (ممنون)
من که هیچ وقت خاطره ی خوشی از ماشین سواری ندارم! حالا یکیش رو میگم اما به صورت خلاصه!
حدود دو هفته پیش بود روز پنجشنبه بود و شب با ماشین رفتم بیرون و معمولا هم یه پاتوق دارم که همیشه اونجا میرم!
اکثرا هم بچه مایه دارا میان اونجا و با ماشین های مدل بالا گشت میزنن و همین طوری میچرخن! عین تجریش تهران میمونه!
خلاصه همین طوری داشتم میگشتم که یهو جوگیر شدم (که به خاطر این کار خیلی بلا به سرم اومده!) و گفتم با ماشین یه حرکت نمایشی انجام بدم! میان اون همه ادم یه دود سفیدی از تایر ها انداختم که یهو از اینه دیدم یه مامور با موتور پشتم واستاده! گفتم فرار کنم که نمیشه چون موتور پر قدرت بود (750 سی سی !) اومد مدارکم رو گرفت گفت علاوه بر اینکه ماشینو میخوابونه یه گزارش هم مینویسه به خاطر به هم زدن نظم خیابان و ایجاد حرکات نمایشی و ... که واقعا اینا رو مینوشت خیلی برام دردسر میشد!
خلاصه به هر نحوی که شده منصرفش کردم از این کار! اما دیگه از ترس توبه کردم! (توبه گرگ مرگه!) اما خب باید بیشتر دقت کرد!
برای یه کار ساده برا ادم پرونده درست میکنن فردا 1000 تا مشکل پیش میاد! البته اینو هم بگم که من خودم خیلی قوانین رو رعایت میکنم! و سعی میکنم از این بابت اونایی هم که رعایت نمیکنن یاد بگیرن! اما خب بعضی وقت ها اینجور اشتباه ها همش رو خراب میکنه!
من ازین کارا نمی کنم .واقعا از خوابوندن ماشین بدم میاد...1 بار سر نوامیس یه هفته ( سر هیچی!) خوابوندن(تو نیاوران) دیگه برام شده یه تجربه خوب....نقل قول:
این پاتوقی که می ری کجاست؟؟؟
ما میریم میدون کاج با نیاورون...!بیا اما حرکت نزن ! پر گشت نا محسوسه موتوری ماشینی داره اونجا:31: اونجا گورگ داره:31:
خوبی این تاپیک اینه که علاوه بر این که سرگرمیه میشه از تجربیات دیگران هم استفاده کرد!نقل قول:
من ازین کارا نمی کنم .واقعا از خوابوندن ماشین بدم میاد...1 بار سر نوامیس یه هفته ( سر هیچی!) خوابوندن(تو نیاوران) دیگه برام شده یه تجربه خوب....
این پاتوق من تو تبریزه!نقل قول:
این پاتوقی که می ری کجاست؟؟؟
تو تهران فقط به تجریش و ونک میرم اکثرا! تو شریعتی هم میچرخم!
سلام
امروز با دوستام رفتیم چالوس
بعد از تونل ها ! سر یه پیچ خلوت بودم،حدود 90 تا سرعتم بود،جاده هم خشکه خشک،یه دونه از این رستورانیای احمق جلوی رستوران رو شسته بود و آب اومده بود وسط جاده تا سر پیچ هم رسیده بود !
ما هم از همه جا بی خبر در حال خنده رفتیم سر پیچ ! آب رو که دیدم 2زاریم افتاد که اون چیزی که نباید میشد،میشه !
چرخای جلو از رو آب رد شد،عقب که اومد تعادل ماشین به هم خورد،بدجوری سر سر بازی شروع شد،خدا رو شکر جاده خلوت بود،ماشین در رفت ،میدونستم ترمز فقط بدتر گند میزنه تو ماجرا،فرمون رو فقط خلاف جهت ر خوردن ماشین چرخوندم،از جاده خارج شد و یه کم جلوتر با بدبختی نگهش داشتم،خیلی شوک بهم وارد شد،چون تا نزدیکای دیواره ی کوه رفت ،
تحربه ای که واسم بدست اومد اینه که همیشه قبل از پیچ ترمز رو داشته باشم،چون اینجا هیچی حساب کتاب نداره،ممکنه تو آفتاب هم یه جا یخ زدگی وچود داشته باشه !!!
دوست عزیز:10: خیلی حواست رو جمع کننقل قول:
این جاده اصلا حساب و کتاب نداره....
من مدت زیادی هستش که توی این جاده میرم و میام (تقریبا هفته ای یکی دوبار)
همه جور آب و هوای این جاده رو دیده بودم و حتی ادعا میکردم که میتونم چشم بسته توی این جاده رانندگی کنم تا اینکه اون اتفاق که چند پست قبل گفتم رخ داد......
به هر حال به همه دوستانی که پا توی این جاده میزارن باز هم تاکید میکنم که خیلی حواسشون به رانندگی باشه ...
من چون محل کارم توی این جاده هستش هر روز چند تا حادثه خیلی بد میبینم که متاسفانه بعضی وقتا به مرگ های بدی منجر میشه....
خواهش میکنم رانندگی توی جاده ای مثل چالوس رو با پیست ماشین سواری یا با بازی های کامپیوتری اشتباه نگیرید ... مخصوصا اگر خانواده همراهتون هست دقتتون رو بیشتر کنید چون اگه اتفاقی برای اونا بیافته مقصر شما هستید و تا آخر عمر خودتون رو نمیبخشید....
چرا تاپیک خوابیده ؟
ما دیروز داشتیم با خانوادهمی رفتیم خوی که من حدود12تا می فتم که یه پیکان مدل فکر کنم 78بود که از من سبقت گرفت من هم که جاده خلوت بود بهم بر خورد ماشین من هم پیکان 83است که بنزین سوپر زدم من تا 142تا سرعت را بالا بردم ازش سبقت گرفتم را ننده ی پیکان عصبانی شد واز من سبقت گرفت من خودم دهنم باز مونده بود فکر کنم 150تا می رفت وماشینش نعره می کشید رفت جلو ویه دفعه ترمز زد کم مونده بود بزنم و ترسیدم و هر کاری کردم نتونستم بگیرمش واقعا خرمگس بود این هم ماجرای من قبل از عید قربان.......
چرا تايپيك خوابيده؟ مگه كسي خاطره نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
فکر کنم کاظم جان بچه ها منتظر شدن خاطره ها خلق شن !:31:
ما قبلنا (سال پیش) سوار ماشین پدر بزرگمون شدیم(مدلش 75 بود اما لحاظ بدنه و موتوری سالم در حد بنز:27:)
یه روز به کلم زد باهاش رفتم دانشگاهم(علوم تحقیقات) تو ترافیک صدر بودم لاین اول بودم :دی
دیدم یه پرادوییه پشتم چسبونده داشت تند تند چراغ میداد:21: خر کیف شدم فک کردم میخواد کل بندازه:31:
یه دفه دیدم ماشین داره به زور میره!کم کم سرعتش کم شد !!!!!(وسط ترافیک ک ک ک ک )
بله! توی صدری که همه ماشینا شاسی بلند و بنز و بی ام و میاد ماشین من پنچر کرده بو د :31::20:
خلاصه هم کلاسم دیر شد هم خودم ماشینو به مکافات زدم کنار اتوبان(تقاطع بلوار کاوه) و پنچریشو گرفتم:23:
هه
بازم خاطره از صدر و .... دارم....
میام میگم حالشو ببرین:15:
یه خاطه ی دیگه من تازه ماشینو خریده بودم داشتم می روندم که رفتم یه یه محله ی باریک هر کاری کردم نتونستم دنده عقب بیامبا فشار زیاد دنده عقب اومدم به خروجی محله رسیدم یه دفعه جو گیر شدم مثل فیلم ها با سرعت از محله خارج شدم یه دفعه زدم به تیر برق همه نگام کردند ومن هم ضایع شدم ونگه نداشتم وگازشو گرفتم رفتم دو سه محله اون ور تر ماشینو نگه داشتم خاموشش نکردم از شانس بد من دستی یادم رفت که بکشمش پیاده شدم نگاه کنم که چی شده دیدم ماشین داره کم کم راه می افتده و چشمتن روز بد نبینه هر کاری کردم نتونستم ماشینو نگه دارم و ماشین با جفت لاستیک افتاد جوب کنار خیابان فکر کنم ساعت 1:15دقیقه بود کمی ایستادم 6نفر جمع کردم وماشینو از جوب آب در آوردیم وبردم به یه صافکار وبالانس چر خ ها را گرفتم ماشین حدود 100هزار تومان برام انداخت واین هم یکی از خاطرات عجیب من من خاطره زیاد دارم در این طی 2سال رانندگی همشونو برا تون می گم .
توي اتوبان كاشان- قم ساع حدوداي 12 شب ميرفتم (با پرايد) خيلي خوابم گرفته بود شروع كردم بلند بلند واسه خودم آواز خوندن:33: بعد از چند دقيقه ديدم يه پرادو كه از من سبقت گرفت داره جفت راهنما ميزنه اصلا توي اين عالمها نبودم توجه نكردم و به خوندنم ادامه دادم طرف زد كنار البته بعد از چند دقيقه گذاشت من ازش سبقت كه گرفتم اومد پشت سرم و نورش رو زد بالا تازه فهميدم چي شده بود من داشتم چراغ بالا ميرفتم اونم زورش گرفته بود اومده بود پشت سرم نور بالاميرفت
خلاصه آقا مگه بيخيال ميشد منم انگار نميدونم چي شده به راهم ادامه دادم و بالاخره رفتش
نتيجه اخلاقي : آقا حواستون رو جمع كنيد نور بالا تو جاده نريد ملت اذيت ميشن:31:
خب اذیت بشن! مگه کسی برای دیگران احترام قائل هست؟!؟! گازش رو بگید عشق کن! ..... دیگران(این شده حال روز ما ها)نقل قول:
عجب تاپیک خوبی
حدود 2سال پیش بود که داشتم با پراید 83 از گردنه اسدآباد میومدم پایین (به سمت کرمانشاه) همزمان با ما هم یه پراید زرد بیش شهری با مسافر داش از گردنه میومد پایین من اروم میومدم ولی این پراید گازشو گرفته بود پیچ ها رو با سرعت رد می کرد میومد پایین منم با خودم گفتم چی ماشن من از اون کمتره منم پیچ هارو یه خورده با سرعت بیشتری بیام پایین خلاصه سرعت رو بیشتر کردم به اولین پیچ رسیدم به سلامتی رد شدم به پیچ دوم که رسیدم پیچ شدیدتر بود خلاصه فرمون رو بیشتر چرخوندم وای یه لحظه کاملا حس کردم چرخای جلو دارن سر می خورن جا خوردم اخه اون پراید زرده با سرعت بیشتری از من همین پیچ رو رد کرد خلا صه دیگه فرمون رو نچرخوندم تو اون سرازیری هم اگه ترمز شردید میگرفتم ماشین بدتر سر می خورد می رفت ته دره با همون سرعت رفتم تو لاین ماشن های جلویی شانس اوردم ماشنی بالا نمیومد پیچ رو به سلامت تی کردم و بقیه پیچ ها رو عین بچه ادم اومدم پایین
بعد اون پیچ نتیجه اخلاقی دستم اومد که الکی جوگیر نشم
شما هم سعی کنین جوگیر نشین
واقا بعضی از پیکان ها وقتی بیوفتم تو دور شتاب سرعت خوبی دارن :46:نقل قول:
یکی از فامیل ها پیکان 73 داشت اقا این هی از ماشینش تعریف می کرد سرعتش فلانه و..... شوهر عمه ما هم پراید صفر داشت آقا این هی بهش بر میخورد تو مسیر برگشت از عروسی این دوتا با هم کل انداختن پرایده گازشو گرفت رفت 150 تا پر کرد این پیکانه هم به فاصله 200 متری از اون (پشت سرش) گازشو گرفت در کمال تعجب دیدم پیکانه پراید رو گرفت ازش جلو هم زدددددددددد سرعتش حدود 160 تا شده بود
اخر راه که می خواستیم از هم جداشیم قیافه شوهر عمه ام دیدنی بود:18::19:
:31:
عجب تاپیکی
از موقعی که بزش کردم دارم میخندم:31:
آقا یاد اپل کورسایی که داشتم به خیر.چه کارا باهاش میکردم!!
یه بار با یکی از بچه هاداشتیم میرفتیم دانشگاه( آزاد).آخر خیابون شهاب(مصطفی خمینی)رسیدم باید می پیچیدم تو یه بلوار دیگه.
این رفیق ما سرشو کرده بود تو گوشی داش پیامک(!!!) میخوند.سر پیچه شلوغ بود و همه میخواستن بپیــچن.منم تو لاین سوم بودم.دست بر قضا یه اتوبوس هم بود که راهنماشو زده بود و تو لاین دوم بود منم هیچ راهی برای پیچیدن نداشتم.یا باید سرعتم رو کم میکردم و پشت اوتوبوس میرفتم که لاین سوم باز باشه و ملت به مسیر خودشون ادامه بدن یا این که با همون سرعتی که دارم+یه کم ترمز بپیچم
آقا ما گزینه دوم رو انتخاب کردیم با کمی تغییر.:46:
حالا بگین تغییر چی بود؟!
اون یه کم ترمز رو اعمال نکردیم و با 80 تا سرعت پیچیدیم:18:
جاتون خالی ته ماشین در رفت و یه نیم دریفتی هم زدیم.:8:
رفیقم که همچنان سرش تو گوشی بود یه دفعه گفت چه کار میکنیییییی؟!!؟؟!؟؟:19:
خدا رو شکر کنترل ماشین سریع اومد تو دستم و منم نامردی نکردم و با اعتماد به نفس کامل گفتم: هه ترسیدی؟!:5:
رفیقم گفت : اصلا آمادگی حرکت خارق العاده نداشتم.دهنت سرویس!!
و این بود قصه ما.ببخشید که طولانی شد.
یه خاطره مشابه هم دارم که بعدا براتون تعریف میکنم.
موفق باشین.
تجربه:
بعدازظهر بود ...کلاس داشتم... کمی هم دیر شدن بود...اتوبان باقری (تهرانپارس) رو داشتم میومدم پائین...
(اتوبان باقری قبلا شونصد تا چهارراه بود که اصلاح هندسیش کردن و چپراست دوربرگردون داره...یکی از عذابهای زندگی من لاین عوض کردن بین دو خروجی چپ و راست این اتوبانه که بعضیاشون خیلی کم با هم فاصله دارن!)
خواستم از خروجی بزنم بیرون تو لاین وسط هم بودم...لاین راست کنارم هم یه پراید آموزش رانندگی بود مثه مورچه میرفت... یا باید میرفتم پشتش کلی از سرعت کم میکردم یا اینکه!
به هوای شتاب 206 پامو گذاشتم رو گاز که از جلوی پرایده رد کنم...وارد خروجی که شدم گفتم اه چه حال داد!... ییهو یه چیز آنچنان محکم خورد به پشت ماشین که گفتم الانه که چپ کنم!
پیاده شدم دیدم بله...چراغ جلوی سمت چپ پراید وسط اتوبانه و ولی من هیچیم نشده! خورد بود به خط ضربه گیر رو درها...
نتیجه اخلاقی: اصلا روی رانندگی آموزش رانندگیها حساب نکنین و جلوشون ویراژ نیاین، چون نمیتونن عکس العمل نشون بدن و میشید مثه من که 30 تومن پیاده شدم... مطمئنا اگه یه راننده واقعی جای پرایدیه بود یه نیش ترمز میزد من رد میشدم!