-
با سلام
پس از پيشنهادي كه شد و با لطف و همچنين پيگيريهاي همكار محترم اين بخش ، magmagf عزيز ، كلنگ ( با عرض سلام خدمت آقا كمال ) احداث اين تاپيك بر زمين زده شد و همزمان افتتاح گرديد.
قرار است در اين تاپيك هرگونه خبر در رابطه با دنياي ادبيات كه بوقوع پيوسته و يا درشرف وقوع است ، نوشته شود
خبرهايي از دنياي كتاب و نشر ، كتابهاي دردست چاپ و يا تازه به چاپ رسيده، برگزاري همايشها و نمايشگاهها، بزرگداشت ، يادبود ... و هرآنچه كه مرتبط با اين بخش است ، نوشته شود.
اميد است اين تاپيك با كمك و همكاري شما، مكاني باشد براي اطلاع رساني مفيد براي همه علاقمندان
با تشكر
===
| منبع اخبار رو حتما ذکر کنید .
-
/ برگی از ادبیات جنگ /
"زمین سوخته" روایتی مستندگونه و متفاوت از جنگ
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: اگر خواسته باشیم داستان هایی را که به جنگ تحمیلی و دفاع مقدس پرداخته اند مرور کنیم نخست باید سراغ احمد محمود و "زمین سوخته" اش برویم. نگاهی کوتاه به این رمان سرآغاز معرفی آثاری ماندگار در حوزه ادبیات داستانی با مضمون جنگ است.
به گزارش خبرنگار مهر، رمان با این جمله ها آغاز می شود: "روزهای آخر تابستان است. خواب بعدازظهر سنگینم کرده است. شرجی هنوز مثل بختک رو شهر افتاده است و نفس را سنگین می کند. کولر را خاموش می کنم و از اتاق می زنم بیرون. آفتاب از دیوار کشیده است بالا. صابر کنار حوض رو جدول حاشیه باغچه نشسته است و چای می خورد. مینا شیلنگ را گرفته است و دارد اطلسی ها را آب می دهد. بوی خوش گل های اطلسی تمام حیاط را پر کرده است. چمباتمه می زنم لب حوض و دو کف آب می زنم به صورتم. صدای مادر را می شنوم. تو ایوان نشسته است پای سماور.
- چای می خوری؟
- تو لیوان بریز مادر.
مینا شیلنگ را رها می کند تو باغچه و لیوان چای را از دست مادر می گیرد و می دهد به دستم. گنجشک ها تو شاخ و برگ انبوه درخت کنار که وسط حیاط است سروصدا راه انداخته اند. عصر که می شود، گنجشک ها دسته دسته هجوم می آورند به درخت کنار و غروب که می شود درخت کنار از گنجشک سیاهی می زند... آفتاب از لب بام می کشد. شاهد از در خانه می آید تو. روزنامه را تا کرده است و زده است زیر بغلش.
- چه خبر؟
شاهد روزنامه را به طرفم دراز می کند و می گوید
- انگار که تو مرز یه خبرهایی هست..."
"زمین سوخته" همچنان تنها رمانی است که تصویری زنده و ملموس از نخستین ساعات و روزهای پرالتهاب آغاز جنگ تحمیلی ارائه می دهد. فضا و آدم های رمان متعلق به همان نقاط و شهرهایی هستند که اولین بار صدای آژیر قرمز در آنجا گوش ها را پر کرد؛ جایی که هواپیماهای عراقی اول بار آسمان آنجا را می شکافند و ترس به جان مردم می ریزند و مقاومت ها و مهاجرت ها آغاز می شود. عراقیها آن قدر زود پیشروی می کنند که همه خانه و کاشانه و میهن را از دست رفته تلقی می کنند. راوی این رمان سه ماه اول جنگ را در اهواز میگردد و آنچه را بر شهر و مردم می رود روایت میکند.
«زمین سوخته» یک رمان واقع گرا به معنای واقعی کلمه رئالیسم است. احمد محمود که خود از نزدیک جنگ را دیده است، تصاویری رعب آور و زنده از بمباران شهرها، هجوم هواپیماها، ترس خوردگی مردم، اعزام ها، مقاومت گروه های مردمی و حتی معضلات اجتماعی پدیدآمده ناشی از جنگ نظیر گرانی و سوءاستفاده کاسبان و... بازگو می کند.
اگرچه بر این رمان انتقادهای زیادی به لحاظ شیوه رئالیستی کار و نیز تاکید نویسنده بر واگویی تمامی اتفاقات و حواشی ممکن در یک شهر جنگزده وارد آمده و احمد محمود را به عجولانه نویسی و گزارشگری صرف متهم کرده اند، اما از این نکته نمی توان گذشت که هنوز بعد از سال ها از جنگ تحمیلی کمتر داستانی توانسته است به این قوت و دقت وقایع تلخ وارد آمده بر مردم جنوب کشور را در آن مقطع زمانی توصیف کند.
راوی این داستان در میان آدمها و لابلای اتفاقات زندگی میکند. به همین دلیل هر آنچه میان مردم در مسجد و نزد کاروان های اعزامی و دکان ها و قهوه خانه ها و صفوف مهاجران و... می بیند بی درنگ روایت می کند و در این بازگویی نیز خالی از هرگونه قضاوتی است. او تمام آدم ها اعم از بسیجیان و نظامیان و یا خائنان و وطن فروشان را از نظر می گذراند و خواننده را به داوری درباره آنچه رخ می دهد وامی دارد.
زبان توصیف گر و نگاه دقیق در کنار روایت بیطرفانه نویسنده از جنگ یکی از واقع گراترین رمانهای فارسی را پدید آورده است؛ رمانی که به جرات می توان از آن به عنوان اثری مستندنگار و گزارشی لحظه به لحظه از روزهای آغازین جنگ تحمیلی یاد کرد.
زمین سوخته دو سال بعد از شروع جنگ یعنی در سال 1361 به چاپ رسید و در دو چاپ اول، شمارگانش از 33 هزار نسخه نیز گذشت؛ رمانی که محمود درباره آن گفت: شاید بیست سال بعد از چاپش شناخته شود.
-
"من قاتل پسرتان هستم" ؛ ناگفته هایی از بازگشتگان جنگ
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: رویکرد جسورانه و عادت گریز احمد دهقان در داستان های "من قاتل پسرتان هستم" بحث های زیادی درباره ادبیات جنگ و ضدجنگ به پا کرد. به هر شکل ادبیات دفاع مقدس با انتشار این مجموعه داستان به دو دوره زمانی تقسیم شد.
به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه "من قاتل پسرتان هستم" با داستان های بازگشت، بن بست، من قاتل...، تمبر و... نمونه ای متفاوت در ادبیات جنگ بود که بعد از انتشار در سال 1383 سروصداهای زیادی برپا کرد.
عمده جنجال های بوجود آمده بعد از این اثر از جبهه نویسندگان اصولگرا بود که احمد دهقان را بواسطه تعلقش به طیف خود اما ورود به فضاها و معناهایی مدرن و ساختارشکن مورد عتاب قرار دادند. از سوی دیگر داستان های او با استفاده از رگه های واقع گرایی عریان و نگاهی انتقادی به شیوه دفاع مقدس نگاری پیش از خود، با اقبال منتقدان مستقل و خوانندگان مواجه شد.
بهناز علیپور گسکری در نقدی بر این مجموعه نوشت: راوی مجموعه داستان « من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان مخاطبش را بر سفره خاطرات بازگشتگان جنگ فرا می خواند، شاید ساعت ها و روزها با مائده چه و چرا و چگونه«ها»یش همسفره می شویم و باز درمی مانیم که چرا؟ و همچنان که پیداست این همسفرگی را مدیون قدرت غریب ادبیات هستیم که با طرح چرایی ها در این دنیای نامطمئن بر وجودمان چنگ می کشد و ما را با اندوه مصائب بازماندگانی همراه می کند که سازماندهی و سیاست و نیت های جنگ بر آن میزان و معیاری نسنجیده اند. اگر مکتب جنگ مرگ ها را به عنوان سندی تاریخی بر سنگ قبرها و بناهای یادبود حک می کند، و با پرچم مرگ بر تل ویرانه ها به تحقیر زندگی می پردازد، ادبیات با جادوی کلماتش و زبانش به بازیابی و تکریم انسانیت و نمایش فضیلت ها و رذیلت های زندگی دست می زند.
در این مجموعه نه با داستان های جنگ که بیشتر با داستان هایی از بازگشتگان جنگ مواجهیم. رزمندگانی که بعد از پایان وظیفه در ظاهر به زندگی عادی بازگشته اند ولی در حقیقت با چشمانی خسته و مرگ دیده و کوله باری از هراس ها و خاطره ها ، فصل تازه ای از زندگی شان را آغاز کرده اند. دنیای دوستی های بی ریای سنگرها که تحمل مرگ را آسان می کرد، به بی تفاوتی گزنده ای تبدیل شده است و منازعه جمعی دوباره به تضادها و رقابت های فردی فروکاسته شده اند. اما نویسنده این مجموعه نه مبنا را بر تقدیس جنگ می گذارد و نه به شرح آرمان های قهرمانی دلمشغول است. خیال هم ندارد یکسره از فضیلت های جنگ بگوید و وفاداری ها و فداکاری ها و دوستی ها را برشمارد او بدون بزرگنمایی و داوری و به تبع واقع گرایی تلخ و نگاه اجتماعی مستقل خود، به روایت زندگی بازماندگان و بازگشتگان خاموش نظر کرده است.
نویسنده در این داستان ها با انتخاب راوی اول شخص و پرداختن به گفتگوها و تک گویی ها، مخاطبش را به رود روان خاطره هایش وارد می کند اما چنانکه پیداست به نظر می رسد به علت عمق و غنای خاطره های موجود، چندان در قید انتخاب شکل های مناسب تر در بیان روایت ها نیست و انگار چندان هم پروای لو رفتن داستان هایش را در میانه داستان و گاه در همان سطور نخست ندارد.اما به رغم برخی کاستی ها در شکل و نوع پرداخت موفق می شود خواننده را به تجربه های خود نزدیک کند گاه گاهی نیز طعنی و تلنگری به گوش حافظه های نسیان زده ما می زند.
اما علی الله سلیمی از منتقدان ادبی درباره این کتاب نوشت: این اثر در حوزه ادبیات دفاع مقدس، کار متفاوتی بود و عادتهای پیشین را برهم میزد. چون بعضی از نگاهها به مسئله دفاع مقدس، یک عادت شده بود اما این کتاب نگاه متفاوتی را ارائه داد.
یکی از جالب ترین واکنش ها متعلق به رضا امیرخانی از نویسندگان طیف حوزه هنری بود که درباره آن نوشت: آیا مجموعه من قاتل پسرتان هستم، از خط اعتدال خارج شده است؟ آری! نگاه دهقان انتخابی است از تلخیهای جنگ. شاید به جز داستان کوتاه بلدرچین هیچ نشانی از شیرینیهای جنگ یاد نکرده است. آیا احمد دهقان ضد جنگ مینویسد؟ خیر! فاصلهای است میان تلخی و ضد جنگ نویسی. هر چند این فاصله، فاصلهای صلب نیست. احمد تلخ نوشته است. اما ضد جنگ ننوشته است. به گمان من هنوز در قصههایی مثل "زندگی سگی" اندوه حقیقی و روشن یک نویسنده دلسوخته را میتوان دید.
وی در ادامه آورده است: آیا همه مخاطبان با تعهدِ "من قاتل پسرتان هستم" موافقند؟ خیر! نمیتوان پلیس بالای سر مخاطب گذاشت تا چگونه فکر کند! پس تبعات قصه متفاوت است با حقیقت قصه یا نیت نویسنده. آیا کارنامه احمد دهقان با این کار از خط اعتدال خارج شده است؟ خیر! به گمان من معدل کاری احمد دهقان هنوز مثبت است و با نوشتن حتی مجموعههای ضد انقلابی نیز به این راحتی کارنامهاش از خط اعتدال خارج نخواهد شد.
دهقان که بعد از نگارش و چاپ این داستان ها با سرزنش ها و نقدهای تند وتیزی روبرو شد رمان مطرح "سفر به گرای 270 درجه" را هم در کارنامه خود دارد. حضور او - با وجود گریزش از محافل ادبی و روزنامه نگاران - حضوری همواره تاثیرگذار و ملموس بوده است.
-
"گنجشک ها بهشت را می فهمند" ؛ بازخوانی مستندگونه جنگ
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: یکی از رمان هایی که از جنگ به عنوان مضمونی محوری بهره گرفته و وقایع آن را به شکل مستندگونه دستمایه قرار داده، رمان "گنجشک ها بهشت را می فهمند" نوشته حسن بنی عامری است. یادداشتی از علی الله سلیمی درباره این اثر تقدیم خوانندگان می شود.
".... غوطه زدن در آب ، رمز رجعت به حالت پیش از شکل پذیری و تجدید کامل و زایشی نو است. زیرا هر غوطه وری برابر با انحلال و اضمحلال صورت و استقرار مجدد حالت نامتعین مقدم بر وجود است و خروج از آب تکرار عمل تجلی صورت در آفرینش کیهانی، پیوند با آب همواره متضمن تجدید حیات است زیرا از سویی در پی هر انحلالی، ولادتی نو هست و از سویی دیگر غوطه خوردن امکانات بالقوه زندگی و آفرینش را مایه ور می کند و آفرینش می دهد."
رمان گنجشک ها بهشت را می فهمند نوشته حسن بنی عامری با الهام از چنین اندیشه ای سعی دارد روایتگر انسانهایی باشد که در مقاطع حساسی با بروز احساسات پاکی که ازعواطف بشری قابل تصور است قابلیت های معنوی و انسانی خود را به نمایش بگذارند.
حوادث اصلی رمان در بستری از فضای رئال به وقوع می پیوندند و زاویه نگاه نویسنده نیز به این فضا کمک قابل توجهی کرده است. حتی در بسیاری از موارد متن به یک گزارش مستند بیشتر پهلو می زند تا یک متن داستانی و تخیلی. استفاده از اسامی شخصیت های تاریخی ، انقلابی واقعی نظیر امام خمینی (ره ) دکتر مصطفی چمران و سایر شخصیت های امروزین و همچنین اشاره به وقایع تاریخی معاصر از قبیل سقوط هلی کوپتر در نبرد پاوه در حضور دکتر مصطفی چمران "با اشاره به یکی از برنامه های پخش شده از برنامه تلویزیونی روایت فتح" که در ادامه موضوع اصلی رمان محسوب می شود به حس مستند گونه رمان کمک فراوان می کند.
دانیال دلفام شخصیت واحد داستانهای کوتاه و اینک رمان حسن بنی عامری در این رمان بزرگ شده است و راوی ماجراهای دوستی - آعلیجان - است که اروند جنازه اش را پس از هشت سال برگردانده است: "همین نیم ساعت پیش آعلیجان زنگ زد و بعد از هشت سال به من گفت داچ عزیز یادم رفت بپرسم از کجا زنگ می زند یا من و منی کنم و کلمه ها را آنقدر کش بدهم تا بفهمم مگر می تواند زنده باشد وقتی چهل روز پیش خبرنگارهای تمام دنیا داشتند از جنازه اش فیلمبرداری می کردند."
در ادامه راوی در طول رمان خاطرات خود را با آعلیجان شخصیت محوری رمان بازگو می کند. صحنه های جنگ در کردستان به خصوص نبرد پاوه از برجستگی های رمان محسوب می شود.
نویسنده با نگاه تیزبین و بی طرف به وقایع کردستان، جزئیات وقایع را در برابر دیدگان مخاطب قرار می دهد و قضاوت و داوری را به عهده خواننده می گذارد. نویسنده همواره در طول رمان سعی دارد قواعد بازی را برهم زند. تلاش نویسنده در زدودن دو رنگ ثابت و کلیشه ای سیاه و سفید از چهره شخصیت های اثرش قابل تامل است. در جاهایی از رمان شخصیت ها می روند که رنگ خاکستری به خود گیرند اما نویسنده به آنها اجازه پیشروی آن چنانی را نمی دهد و تنها به بازی محدود آن هم به صورت عمل قرینه ای در حد برهم زدن آن آرایش پیشین - جابجایی دو مهره (کاراکتر) اکتفا می کند. شخصیت های کاک شفیع و رحمان دو نمونه از چنین شخصیت هایی هستند که با رفتار و اعمال خاکستری خود در دل رمان خوب نشسته اند.
با وجود چنین شخصیت هایی در دل رمان، ساختار ثابت و همیشگی داستانهای جنگی که با پس زمینه دفاع مقدس خلق می شدند برهم می خورد. ساختار ثابتی که با کمی پس و پیش کردن طرح به مرور اتفاق می افتاد.
- دو گروه در مقابل هم قرارگرفته اند. درحال جنگند. افراد هر گروه تفکر و اندیشه های گروه خود را همواره درطول زمان به زبان می آورند. در این رمان در دل هر گروه یک یا دو نفر گنجانده شده اند که تفکر و اندیشه های خاص گروه مقابل را به زبان می آورند و در عین حال وفاداری خود را به گروه خود به اثبات می رسانند. وجود چنین شخصیت هایی می تواند در طول رمان به زدودن ملال و یکنواختی از محیط داستان کمک کند. تنوع در آراء شخصیت ها که درطول متن افکار و عقاید خاص خود را به زبان می آورند نیز از برجستگی های متن محسوب می شود.
شخصیت محوری "آعلیجان" در زمان روایت حضور ندارد. اشخاصی که در طول رمان راوی گوشه هایی از زندگی و مرگ آعلیجان هستند هر کدام با دید و منظر خود به واقعه و همچنین به زندگی خصوصی آعلیجان می پردازند. پس در این صورت دیدگاه و منظر هر کدام متفاوت و مختلف است و خواننده می تواند از میان انبوه روایت های ارائه شده توسط آدم های مختلف دیدگاه مورد علاقه و پسند خود را انتخاب کند. خواننده اثر در چنین شرایطی هرگز احساس نمی کند دیدگاه نویسنده بر او تحمیل شده است .راوی در بازگویی خاطرات خود با آعلیجان بیشتر از نظرگاه نمایی استفاده کرده است. فیلم ساز بودن شخصیت راوی هم در طول رمان به این زاویه دید کمک می کند. راوی در دفتر کار خود آرشیویی از فیلم های گوناگون از زندگی آعلیجان را دارد و بیشتر ادعا می کند متن رمان را از روی نوارها و فیلم ها بر روی کاغذ پیاده می کند. حوادث بعدی چنین می نماید که نویسنده (راوی) اطلاعات کامل و جامع از یک شخص - آعلیجان - را با فراغت خاطر فراهم کرده و اینک در کمال آرامش آنهارا در رمان خود می چیند.
دیگر اینکه سایه آعلیجان بر کل ساختار رمان مشهود است (با آنکه در طول رمان حضور ندارد) اما کلیت رمان هرگز ساختار شخصیت محوری ندارد و حادثه محوری بر رمان غلبه دارد و آنچه در انتهای رمان باعث می شود کلیت رمان به یک انسجام واحدی برسد همانا پدیده جنگ است. جنگ آدم های پراکنده در گسترش زندگی عادی و روزمره را در مقطعی به هم مرتبط می سازد. آنچه آن نیروهای پراکنده را در برهه ای از یک نقطه واحد گسیل می دارد همانا احساس وظیفه در قبال باورها و احساسات و عواطف انسانی است که در شرایطی فارغ از دغدغه های مادی و روزمرگی اتفاق می افتد.
این رمان را نشر صریر در سال 1376 منتشر کرد.
-
"زمستان 62" یادآور فصل زمستانی جنگ
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: در میان رمان هایی که به حوادث و پیامدهای جنگ تحمیلی پرداخته اند، "زمستان 62" اسماعیل فصیح که خود کارمند شرکت نفت در آبادان بوده، به لحاظ شخصیت پردازی و مضمون محوری اثری متفاوت به حساب می آید.
" زمستان 62 " اسماعیل فصیح روایتگر جنگ، جامعه و آدم های درگیر جنگ در زمستان 1362 است؛ جایی که مهندس منصور فرجام از آمریکا به اهواز آمده و در بدو ورود با تغییرات ظاهری شهر که نشات گرفته از تحولات انقلاب و آسیب های اجتماعی جنگ تحمیلی است مواجه می شود.
او با خیابان ها، میادین، مغازه ها، تندیس ها و شعارهایی بر در و دیوار برخورد می کند که مایه حیرت هر بیننده تازه وارد یا از فرنگ برگشته است. شهر در خاموشی است و گویی در کما به سر می برد و انتظار موشکباران و حمله های مشابه روزها و ماه های قبل را می کشد. جلال آریان و دکتر یارناصر، یکی بابت کار تدریس و دیگری طبابت با وجود تعلق به طبقه متوسط و رفاه نسبی با نیت خدمت به مردم دور از خانواده خود همچنان در اهواز مانده و فعالیت می کنند. این دو میزبان منصور فرجام اند و جلال آریان هم همان راوی آشنای اسماعیل فصیح است.
داستان با پرسشی درون متنی توسط شخصیت ها آغاز می شود؛ این که آیا منصور فرجام ، رفاه و آرامش آمریکایی اش را کنار گذارده و خیال ماندن در اهواز که با خط مقدم جبهه ده یا بیست کیلومتر فاصله دارد، در سر دارد؟ این پرسش اگرچه تا فصل های پایانی رمان جاری در ذهن راوی و خواننده است، با این وجود این که چرا خود جلال آریان، دکتر یارناصر، لاله، مریم و دیگر آدم های طبقه ای فاقد سنخیت با شعارها و ارزش های باب شده روز از این موقعیت گریزی نمی جویند سوال دیگری است که البته مخاطب فصیح خوان مشکلی برای یافتن پاسخ آن نخواهد داشت.
فضای رمان تصویرگر شهری در عصر ریاضت و سختی است که بوی باروت از آن یک دم خارج نمی شود و دوره نیز دوره تازه ای از تحولات سیاسی کشور است که در آن مسئولین دولتی جای خود را به چهره ها و تفکرات جدید داده اند. شعارها و عکس های آویخته بر در و دیوار شهر حکایت از آرمان ها و ارزش های متفاوتی دارد؛ شعارهایی که هر از چند گاه به توصیف در می آیند و فضای ایده آلیستی، انقلابی و یوتوپیایی آغاز انقلاب را ترسیم می کنند. در چنین شرایطی آدم هایی از نوع آریان، یارناصر و... با جنس رفتاری بورژوایی و مسلک عارفانه و درون گرایشان تلاش می کنند با پذیرش شرایط موجود و کنار گذاشتن پاره ای رفتارها و ظواهر که دیگر مصداق جرم و گناه به حساب می آید، به فضای جدید تن دهند. هدف دیگر ماندن جلال در اهواز جستجوی جوانی به نام ادریس است که به جنگ با دشمن آمده، خانواده اش از او بی خبرند و جلال مجدانه رد او را تا اهواز و بعد دزفول و ... می گیرد تا او را که زخمی و مصدوم است به خانه بازگرداند.
تنهایی و تک افتادگی انسان ها، ویژگی مشترک افراد " زمستان 62 " است. آنان همچون شرایط بیرون، جنگی سخت و طاقت فرسا را در درون از سر می گذرانند. مریم جزایری بعد از اعدام شوهر و زیر نگاه های بدبین و شماتت بار انقلابیون ، حتی فامیلی شوهرش را نیز از نام خود برداشته است. لاله که به خاطر مادرش از سفر خارج و رهایی از مهلکه منصرف شد با مرگ مادر دچار افسردگی و انزوا شده و یارناصر نیز دور از خانواده به اهواز آمده و اندیشه خدمت به مردم و ماندن در سر دارد. از سوی دیگر جلال در تنهایی های همیشگی اش به دنبال ادریس، عزیز یک خانواده آمده و در سوی دیگر منصور فرجام با از دست دادن معشوقه خود در سانحه تصادف، بار سفر بسته و در میان ناباوری دوستان و نزدیکان به اهواز خطرناک ترین و مرگ آساترین نقطه دنیا آمده است.
همه به نوعی منتظر پایان جنگ، تغییر شرایط موجود و رخ دادن اتفاقی تازه هستند و در حالی که دور و اطراف آنان را موجی ها، شهید داده ها، مفقودین، اعدامی ها، ممنوع الخروج ها و ... انباشته اند و سراسر روان شان را حس خمودگی و سردی و نومیدی فرا گرفته، در جستجوی راهی برای گریز از موقعیت دشوار و سترون خود می گردند.
نویسنده به طرز هوشمندانه ای گرفتاری آدم هایش را با روایتی نیمه موازی از خوانش نمایشنامه ابزورد و نیست انگار " در انتظار گودو " توسط راوی به توصیف در می آورد. او در گیجی، منگی و بهت ناشی از ضربات مهلک وارده بر روان انسان ها، در انتظار گودویی را می خواند که تم اصلی اش " انتظار بیهوده و نافرجام " است؛ انتظاری که نه تنها حاکم بر این شخصیت ها بلکه در مردم تهران هم که دور از فضای جنگی و لمس حادثه، منتظر بازگشت فرزندان و پدران یا حاضر شدن پاسپورت و روادید برای خروج و یا منتظر اجناس کوپنی برای رفاه و آسایش اند جاری و ساری است.
جنگ برسازنده کلیتی اثرگذار و سرنوشتی همگون برای تمامی افراد داستان است ولی با این وجود " اراده معطوف به رستگاری " در میان پاره ای از آنها این امکان را فراهم می آورد تا وجه ابزوردیستی ماجرا که در گرایشات تخدیری – عرفانی (حافظ خوانی ها، باده گساری ها و مدهوشی ها و ...) نزد آنان جلوه گر شده، راه رستگاری و نجات در پیش گیرند.
جلال تصمیم می گیرد با ازدواجی از سر فداکاری و خیرخواهانه با مریم، او را روانه خارج کند تا در بحبوحه غم و افسردگی ناشی از مرگ و مرگ زدگی ها حداقل یک تن از میدان جان به در برده باشد. اما عمل و فاعلیت اصلی در داستان از سوی منصور رقم می خورد. او که دلیل آمدنش را پنهان می کند، سرخورده و ناکام از یک رابطه عشقی ناتمام و عقیم مانده، قدم به منطقه پرآشوب جنگی گذارده و هیچ نعره گلوله یا تهدیدهای پیاپی دشمن او را از جا نمی کند. فرجام که در ظاهر برای فرار از واقعیت و فراموشی غم شکست عشقی، خود را به کارزار جنگ و رنج افکنده، آگاهانه و ارادی در جستجوی امر قدسی و معرفتی – البته نه از سنخ مصادیق قدسی و ایدئولوژیک روز – است. او یادآور تئوری رمانتیک هایی است که معتقدند " این زندگی نخوت انگیز را یا مرگ تغییر می دهد و یا عشق
-
روحیات و انگیزه های مردان جنگ در "دوشنبه های آبی ماه"
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: "دوشنبه های آبی ماه" نوشته محمدرضا کاتب را نشر صریر در سال 1375 منتشر کرد. علی سلیمی مرور و نقدی بر این رمان دفاع مقدس نوشته که در ذیل می آید.
رمان "دوشنبه های آبی ماه" حول محور یک شخصیت اصلی به نام "بابا" می گردد که یکی از فرماندهان جوان جنگ است و بزرگترین چالش را با فرماندهان مسن و سال دارتر مانند سرهنگ دارد.
رمان با زبانی نمادین حضور دو نسل از فرماندهان جنگ را مورد نقد و کنکاش قرار داده است. بابا برخلاف نامش که مسن تر جلوه می کند فرمانده جوانی است که برخوردهایش تمام اطرافیان را مجذوب وی کرده است و در بین فرماندهان دیگر نام و آوازه بلندی دارد. او وظایف فرماندهی را با توجه به سن کم خود به خوبی می داند. در مقابل او مهندسی قرار دارد که قبلا سرهنگ بوده ولی در طول رمان مهندس خطاب می شود. او متعلق به نسل قبلی فرماندهان نظامی است و کارآیی و تئوری های نظامی خود را در این میدان در مقابل بابا شکست خورده می بیند. آن دو در ابتدا بر اثر اختلاف سلیقه هایی که دارند با هم به توافقاتی نمی رسند. در این میان بابا راه خودش را می رود اما مهندس سعی در غلبه بر او دارد که در نهایت تشخیص می دهد با بابا کنار بیاید و به نوعی او هم مجذوب رفتار و اعمال بابا می شود.
از نظر موضوعی این رمان جزو رمان های جنگ محور است که در آن مفهومی به نام جنگ بر سایر مفاهیم غلبه دارد. حضور آدم ها در این رمان زمانی معنا می یابد که در مقوله جنگ ابراز عقیده می کنند و یا با اعمال و کردار خود نسبت خود را با این مقوله بیان می کنند.
در این رمان جنگ یک حادثه بشری است که باعث شده آدم هایی از طیف های مختلف در یک شرایط زمانی خاص گردهم جمع شوند؛ آنهایی که اینک حضور به هم رسانده اند هر کدام متعلق به دوره ای خاص با ویژگی های خاص هستند. مهندس (سرهنگ) سن و سالی دارد و بیشتر عمر خود را معطوف به مسائل نظامی کرده است. او دوره های مختلفی را دیده است که کارآیی آن دوره ها اینک که جنگ حادث نشده به کار می آید. پس با شروع جنگ او بنا بر وظیفه شغلی (میهنی) خود را به جبهه ها رسانده است. زمان عمل فرا رسیده و او مهیای عمل است اما در این میان آدم های دیگری هم در کنار او خود را به جبهه رسانده اند که همدوره و یا هم سن و سال نیستند. جوان هایی که فرصت گذران آن زمان های طولانی را که مهندس گذرانده ندارند.
در زمان وقوع جنگ آنها همزمان وارد میدان می شوند. بابا نماینده نسل فرماندهان جوان و به اصطلاح انقلابی است. بابا تئوری های ویژه خود را دارد که یکی از آنها از جان گذشتگی و ایثار است که مهندس هنوز تجربه نکرده است. پس او در مقابل بابا کم می آورد. حوادث رمان در ظاهر پیرامون بابا است اما کشمکش درونی مهندس در برقراری ارتباط با بابا و هم نسل های او از جمله دغدغه های نویسنده است که در تار و پود رمان توانسته خوش بنشیند.
آنچه از این رمان بر می آید این است که جنگ تحمیلی ویژگی های منحصر به فردی برای نیروهای ایرانی داشته که از آنها آدم هایی با چنین ویژگی هایی (مثل بابا) ساخته است. مهندس در ابتدا قادر به درک تمام جنبه های بابا نیست. پس سعی می کند او را از سر راه بردارد و خود سکان را به دست بگیرد. اما در مرحله عمل می بیند که واقعا قادر به این کار نیست. او ناخودآگاه به سوی بابا کشیده می شود. نیروی جاذبه بابا به حدی است که بتواند او را هم به دنبال خود بکشد. درنهایت مهندس سعی می کند مثل بابا باشد و درست اعمالی را انجام دهد که بابا درپی آن است.
در پایان رمان فاصله بین بابا و مهندس برداشته می شود؛ گویی این جنگ آدم هایی مثل بابا را طلب می کند. آدم هایی که جنگ همه چیزشان شده است حتی از عزیزترین وابستگی های مادی خود نیز می گذرند. شخصیت بابا مجموعه ای از خصوصیات بعضی از بچه ها در جبهه هاست. درواقع می توان گفت گلچینی از خصوصیات بچه های جنگ در شخصیت بابا پیاده شده است.
این رمان را می توان درردیف رمان هایی دانست که روحیه حاکم بر نیروهای ایرانی در زمان جنگ را منعکس می کند. روحیه ای نو و تازه که بر رفتارهای گذشته غلبه می کند و در نهایت باعث جایگزینی فرهنگی نو بر جایگاه فرهنگ نظامی حاکم بر نیروها در قبل از این دوره می شود.
-
انتشار كتاب "در حال کندن پوست پیاز"
به تازگي کتاب «در حال کندن پوست پیاز»، آخرین اثر " گونتر گراس " ، نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1999، با ترجمه " جاهد جهانشاهی " در ایران منتشر شده است.
این کتاب، کمتر از یک سال پیش در آلمان منتشر شده است.
از زمان انتشار این کتاب در اروپا ، گراس در معرض اتهامات زیادی در محافل ادبی و فرهنگی بوده و آماج حملات مطبوعات قرار گرفته است.
گراس پیشتر گفته بود: نسبت به این اعمال (دوران خدمت) خیلی شرم دارم و حتی بهتر است در آن مورد دهانم را ببندم و هیچ نگویم. من فقط سه ماه در جنایات جنگی نازیها شرکت داشتم و از این بابت خوشحالم که زیاد خود را درگیر نکردم. اگر حقیقت را بخواهید باید بگویم در چند روزی که در خط مقدم می جنگیدم، اصلا گلوله ای شلیک نکردم.
این کتاب شامل فصلهای "پوستهای زیر پوست پیاز"، "چه چیزی خود را محاصره کرده است"، "اسم او بود ما از این کارها نمی کنیم"، "چگونه با ترس آشنا شدم"، "با میهمانان سرمیز"، "روی زمینی و زیر زمینی"، "گرسنگی سوم"، "چطور سیگاری شدم"، "هوای برلین"، "سرطان ساکن" و "چه هدایایی برای عروسی دریافت کردم" است.
گراس در فصل نخست کتاب نوشته است: خاطرات قایم باشک بازی بچه ها را دوست دارد. خود را پنهان می کند. به زیبا حرف زدن انعطاف نشان می دهد و خود را مشتاقانه می آراید و اغلب بی نیاز، مخالف حافظه است. خود را غلو آمیز جلوه می دهد و پرخاش جویانه می خواهد حق به جانب باشد. اگر به خاطرات سوال اضافه شود، به خاطرات پیازی می ماند که می خواهد پوستش را بکنند تا بتواند آزاد باشد، آن طور که کلمه به کلمه قابل مطالعه گردد: به ندرت ساده، اغلب به شکل نوشته ای وارونه یا به شکل دیگری رمزگشایی شده...
"کندن پوست پیاز" آخرین کتاب گونترگراس است که در آن، خاطرات خود را از دوران کودکی نوشته و بسیاری از اسرار نهان خود را هم فاش کرده است. این فاش گویی البته بازهم در آلمان برای این نویسنده مشکل ساز شد و بسیاری برآشفتند که چرا گونترگراس نامدار اینطور مصمم و بی پرده از خاطرات دوران جنگ خود سخن می گوید. آنان به این بخش از کتاب نیز معترض بودند که می گوید: من به عنوان یک نازی جوان و معتقدی که تا پایان به کارش ایمان داشت عضوی از ارتش جوانان هیتلر بودم. من زمانی که به پرچم کشور چشم می دوختم، مفهوم "فراتر از مرگ" را به ذهن راه می دادم. هیچ شک و شبهه ای نمی توانست ایمان مرا تیره و تار کند. کاملا مصمم بودم چرا که دشمن سرزمین پدری ام را محاصره و تهدید کرده بود.
---------------------------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گونتر گراس، نویسنده، نقاش و مجسمهساز ۸۰ ساله آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبیات، فراز و نشیبهای گوناگونی را تجربه کرده است. او زمانی در لشکر دهم توپخانه اس.اس آلمان نازی عضویت داشته و مدتی را در اسارت نیروهای ارتش امریکا گذرانده است.
مشهورترین نوشته او «طبل حلبی» است که نمونه برجسته سبک رئالیسم جادوئی در اروپا بهشمار میآید. این نمایشنامه در سال ۱۹۵۹ منتشر و باعث شهرت گراس شد. دیگر رمان مشهور او «سالهای سگی» نام دارد که در ۱۹۶۳ منتشر شد و به تلفیق واقعیت با تخیل مشهور است.
بیش از 15 کتاب از آثار این نویسنده در ایران ترجمه و منتشر شدهاند. از میان مترجمان آثار او میتوان به افرادی چون سروش حبیبی، علیاصغر حداد، جاهد جهانشاهی و حسن نقرهچی اشاره کرد.
گراس تاکنون جوایز زیادی از جمله جایزه نوبل ادبیات (1999)، جایزه توماس مان (1996)، جایزه گئورک بوشنر (1965) و جایزه شاهزاده آستوری (1999) را به دست آورده است. همچنین دو سال پیش در سال 2005 میلادی از سوی دانشگاه برلین به این نویسنده دکترای افتخاری اهدا شد.
در مهر ماه گذشته نیز به مناسبت تولد ۸۰ سالگی این نویسنده، جشنهای مختلفی در اروپا برگزار شد و بسیاری از نویسندگان سرشناس جهان با ارسال نامههایی تولد او را تبریک گفتند.
"در حال کندن پوست پیاز" در 3000 نسخه، 504 صفحه و با قیمت 6000 تومان توسط نشر نگاه منتشر شده است.
منابع : خبرگزاري كتاب ايران ، خبرگزاري مهر ،سايت دويچه وله آلمان
-
مصاحبه با مترجم کتاب
جاهد جهانشاهی، مترجم و نویسندهی پرکار، کتاب خاطرات "در حال كندن پوست پیاز" گراس را به فارسی برگرداندهاست. گفتوگوی دویچه وله با او را در این زمینه بخوانید:
تا به حال چند اثر از گونتر گراس به فارسی برگرداندهاید؟ چرا از میان آثارش این رمانها را انتخاب کردهاید؟
جاهد جهانشاهی: من در سال ۱۳۷۸ نمایشنامهی "سیل" كه اولین اثر نمایشی گراس هم میشود، به فارسی برگرداندم. این کتاب در "نشر دیگر" به چاپ رسید. حالا هم خاطرات این نویسنده را با عنوان "در حال كندن پوست پیاز" ترجمه کردهام. نمایشنامهی سیل را ترجمه كردم، چون هیچ اثری از گراس تا آن زمان در زمینهی ادبیات نمایشی به فارسی برگردانده نشده بود و به این ترتیب خواستم مخاطب ایرانی را در جریان فعالیتهای نمایشی او قرار دهم. اخیراً هم خاطرات گراس را به فارسی برگرداندهام، به این دلیل كه جماعت اهل مطالعه، اصولاً خاطرات شخصیتهای مختلف را با علاقه دنبال میكنند؛ چه رسد به گونترگراس كه سالهای سال است که با نوشتههایش آشنایی دارند.
خود شما به چه جنبههایی از کتاب "در حال کندن پوست پیاز" علاقمندید؟
خاطرات "در حال كندن پوست پیاز" دلایل زیادی برای ترجمه داشت؛ از جمله این كه نویسندهای به خود جرأت داده و در آستانهی هشتاد سالگی خود افشاگری كرده است. خود این افشاگری، بستری مناسب برای افشای دیگران است كه گراس در این كتاب دنبال میكند؛ حال مردی با كوله باری از تجربه، خوانندهها را به فراز و نشیب پنهان و آشكار زندگی خود راه میدهد و ضرورتی برای پنهان كاری نمیبیند. با دید انتقادی به خود و دیگران نگریستن، موردی است كه باعث كنجكاوی خوانندهی ایرانی میشود.
این کتاب در آلمان به خاطر اعتراف گراس به عضویت در واحد ویژه ی اس. اس در دوران نازیها سر و صدای زیادی بهراه انداختهاست. آیا خوانندهی ایرانی انتقادی به این رفتار "دوگانه" ی گراس دارد که خود را به عنوان نویسندهای متعهد معرفی کرده، ولی سالها این راز را مخفی نگهداشته بوده است؟
سر و صدایی كه این كتاب در آلمان و حتا لهستان به راه انداخت از هوشمندی نویسنده نشات میگیرد. این كه گراس در هفده سالگی جزو جوانان اس . اس هیتلری بوده، مورد تازه و ناگفتهای نیست. در آن سالهای هیتلری همهی مردم آلمان، نازی بودند و اگر هم نبودند، باید چنین وانمود میكردند. گراس هم استثنا نیست. همانطور كه در متن خاطرات هم آمده، آقای راتسینگر، پاپ اعظم و رهبر كاتولیكهای جهان هم عضو اس . اس بوده. بعد از جنگ جهانی دوم، جوانان زیر هیجده سال عفو شدند. طیف وسیعی از مردم عادی نیز همین طور. در مورد گراس هم مورد پنهان و ناگفتهای نبود. متفقین، آمریكاییها و وزارت كشور آلمان هم به این مهم واقف بودند. تنها بیوگرافی نویسان ماجرا را پیگیری نكرده بودند. خوب میدانید، جنجالی كه پس از انتشار خاطرات در آلمان راه افتاد، از سوی روزنامههای زرد دامن زده شد. چون تصور میكردند، به آسانی میتوانند چهرهی نویسنده را مخدوش كنند. گراس در همان روزها طی مصاحبهای با مطبوعات آلمان اعلام كرد، نیمی از نمایندگان بوندستاگ پسزمینهی نازی دارند. در نتیجه همهی ناملایمات را نمیتوان بر سر جوان هفده سالهی آن روزگار آوار كرد! اتفاقاً گونتر گراس از فضای دست ساز افراطیون ولخ والسا، بیشترین بهره را جست و سرانجام آقایان ناچار به عقب نشینی شدند. در مورد خوانندهی ایرانی هم، نمیتوان پیشاپیش نظر داد. چند روز دیگر "در حال كندن پوست پیاز"، توسط انتشارات نگاه به بازار عرضه میشود. (دریافت مجوز از وزارت ارشاد اسلامی، هفت ماه بهطول انجامید). باید منتظر بمانیم و بعد پاسخاش را دریافت خواهیم كرد.
ویژگیهای آثار گراس را از نظر نثر و شیوهی نگارش که بسیار پیچیده است، در چه میبینید؟
گراس در بین نویسندگان همنسل خود به دشوار نویسی معروف است. در نوشتن به شدت تحت تاثیر تئودور فونتان و در ابداع و ساختن واژههای جدید، چیزی از گوتهلد ایفرائیم لسینگ كم ندارد. همین مورد آخر، برگردان آثار او را با دشواری مواجه میكند كه البته نمیتوان بر نویسنده اشكال گرفت.
در برگردان آثار گراس به چه جنبههایی باید توجه کرد؟ وقتی به مشکلی در ترجمه بر می خوردید، چگونه آن را رفع میکنید؟
هر اثری را كه مترجم تصمیم میگیرد، به زبان دیگری منتقل كند، ابتدا باید شناخت اجمالی از آثار آن نویسنده داشته باشد، تا در یابد هم از نظر ترجمه و هم مخاطب و نیز وفاداری به متن اصلی، مشكلی پیش رو نیست. البته تسلط به زبان برگردان و زبان مادری هم كه حائز اهمیت است. حال اگر در حین ترجمه مشكلی پیش آید، گاه میتواند ساعتها و گاه روزها فكر مترجم را به خود مشغول كند كه چندان عجیب نیست. چون كساتی كه به صورت جدی وارد این وادی شدهاند، حتماً حساب این گرفتاریها را هم كردهاند! من هم با دوستان زبان شناس آلمانی زبان به مشاوره میپردازم، به سایتهای مختلف مراجعه میكنم و جان كلام، مشكلی نیست كه آسان نشود!
زبان آلمانی را کجا آموختید و چرا؟
طبیعی است كه آلمانی را در آلمان یاد گرفتم، همانجا درس خواندم و زندگی كردم.
این زبان در مقایسه با زبان فارسی یا زبانهای دیگری که شما به آنها مسلطید، چه ویژگیها، ضعفها و قوتهایی دارد؟
یكی از ویژه گیهای این زبان، داشتن بستری مناسب برای رشد ممتد است و میدانیم كه سالانه بیش از سایر زبانهای اروپایی، واژ گان جدید وارد عرصهی این زبان میشود. زمانی برنارد شاو میگفت "هر كه بخواهد از فلسفه ، هنر و صنعت سر در بیاورد، لازم است حتماً آلمانی بیاموزد. من هم كه ۵۷ بهار از عمرم می گذرد، تصمیم دارم در سه چهار دههی آتی این زبان را فرا گیرم!" كه البته صد سال زیست و آلمانی یاد نگرفت.
آثار کدام یک از نویسندگان آلمانی را به فارسی ترجمه کرده اید؟ چرا این نویسندگان علاقه و توجه خوانندگان ایرانی را بر میانگیزند؟
از هانس ماگنوس انسنزبرگر، "استنطاق در هاوانا"، و نیز آثاری از هاینریش بل، گونتر گراس، اگون كرنتس و برتولت برشت ترجمه كرده ام. به علاوه مقالات متعددی در ارتباط با نویسندگانی چون ریلكه، هاینریش مان، مارتین والزر، هاینریش هاینه، لسینگ، ویلند، گوته، شیلر، كلوپشتوك به چاپ رسانده ام. از طرف دیگر، كارهای پژوهشی متعددی در بارهی آثار گوته و شیللر به دست دانش پژوهان ایرانی صورت گرفته است. ادبیات آلمان از دیر باز برای خوانندگان ایرانی جذاب بوده و همیشه كنجكاو دادههای جدید آلمانی بودهاند.
رویهم رفته وضعیت کتاب و جامعهی کتابخوان ایرانی را چگونه میبینید؟ این روند به چه سمت وسویی میرود؟
متاسفانه وضعیت رشد و ناكامی كتاب در ایران سلیقهای است و بستگی دارد به این كه سیاستهای هر دولت در ارتباط با كتاب چگونه باشد. جامعهی كتابخوان ایرانی، طی نیم قرن اخیر تشنهی تازههای ادبی بوده و هست. اما با كمال تاسف، همواره ممیزی نقش بازدارندهی اساسی در برابر چاپ و پخش كتاب داشته. از زمان روی كار آمدن دولت جدید، مدت دریافت مجوز چاپ به مراتب طولانیتر شده و كتابهای متعددی هم سالها است كه اجازهی چاپ و انتشار دریافت نكرده اند. متولیان خوب میدانند كه حذف و ممیزی فرهنگی در جهان دیجیتالی مزاحی بیش نیست. ولی هم چنان با یك بعدی نگری به كار خود ادامه میدهند. بهطوری كه اكنون تیراژ كتاب نهایتاً از سه هزار نسخه فراتر نمیرود؛ آنهم برای كشوری با قدمت فرهنگی و تاریخی پر افتخار و جمعیتی بالغ بر هفتاد میلیون نفر. اگر وضع نشر به همین منوال ادامه یابد، صنعت نشر آسیب اقتصادی جدی خواهد دید و دود آن به چشم همه خواهد رفت. در حال حاضر تعداد زیادی از ناشران كوچك از فعالیت بازمانده و تعدادی نیز دست از كار كشیده اند. چون بستر چاپ و نشر و دریافت مجوز، روز به روز دشوارتر میشود و دستاندرکاران ناچارند به فعالیت دیگری بپردازند.
شما سال هاست که به کار ترجمه مشغولید و حدود ۲۳ کتاب ترجمه کرده اید! تکامل زبان فارسی را در این چارچوب زمانی چگونه میبینید؟ آیا این زبان به اعتلایی رسیده است؟
اصولا" زبان در گذر زمان رشد میکند و غنیتر میشود. زبان فارسی هم تحولاتی را طی كرده، اما آنطور كه باید و شاید، سیاستهای دراز مدت برای اعتلای آن اندیشیده نشده. زبان فارسی از قابلیتهای بسیاری برای غنیشدن برخوردار است كه اگر تدبیری دل سوزانه اتخاذ شود، جای امیدواری بسیار دارد.
مصاحبهگر: ب.اميد
------------------------------------------------
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عكس : مسعود سهيلي
جاهد جهانشاهی، فارغ التحصیل رشتهی تئاتر است و سالهاست که به عنوان مترجم، نویسنده، منتقد تئاتر به کار مشغول است. او عضو كانون نویسندگان ایران است و چند سالی است كه نوشتن چند مجموعهی داستان را با درونمایها ی انتقادی – اجتماعی آغاز کرده است که به زودی به چاپ خواهند رسید.
جاهد جهانشاهی در كنار ترجمهی آثار نویسندگان آلمانی، کتابهایی هم از نویسندگانی چون ماریو وارگاس یوسا، فرناندو پسوآ، جووانینی گوارسكی، الیور ساكس، گابریل گارسیا ماركز، داریو فو به فارسی برگردانده است.
منبع : بخش فازسي سايت دويچه وله آلمان
-
كتاب هفته
" خانه كتاب " هر هفته ، هفتهنامۀ " كتاب هفته " رو به چاپ ميرسونه
و البته چند روز بعد در سايت خانه كتاب و بصورت pdf قرار ميده
شماره آخر اين هفتهنامه ، يعني شماره 111 مربوط به هفته جاري ميباشد
عناويني كه ميشه نام برد :
نامزدهاي كتاب سال در 4 رشته
منزلت نويسنده ، نشر حرفهاي و ارتقاي فرهنگ
پيشنهادهاي ناشران درباره نمايشگاه بيستويكم
ترجمه شعر ،مأموريتي غيرممكن
...
شعبده بازي با كلمات
هر واژه ، يك پيشه
و ...
لينك دانلود :
کد:
http://www.ketab.ir/Ketab/E-Magazine/HaftehFiles/111g.pdf
براي اينكه شمارههاي قبلي آنرا نيز دانلود كنيد فقط كافيست نام شماره هفته نامه ( يعني در اينجا 111 ) رو تغيير بدين و شماره مورد نظر رو بنويسين.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
"آينده بشر" منتشر شد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كتاب "آينده بشر"، اثر رابرت كلارك گراهام، به قلم كوروش زعيم به فارسي برگردانده و توسط انتشارات ايرانمهر منتشر شد.
نويسنده براي نگارش كتاب خود از چند دانشمند و محقق مشاوره گرفته و از نظرات آنها استفاده كرده است كه پروفسور سرسيريل بورت، پروفسور ريموند ب. كاتل، فرانك ل. جيرارد، مارتا اورتون، پروفسور ساموئل ج. هولمز، پروفسور جان هورن، پروفسور هرمان ج. مولر، موريس و ناگت و ويليام د. سلرز از آن جملهاند.
اين كتاب در 4 بخش با عناوين، ديروز، امروز، يك بررسي و يك نگاه به آينده و فرصتهاي هوشمندان به رشته تحرير درآمده است.
رابرت كلارك گراهام، دانشمند پرآوازهاي است كه از 45 سال پيش شهرت جهاني يافت.
در قسمتي از مقدمه كتاب به قلم كوروش زعيم ميخوانيم: زماني كه اين كتاب نوشته شد و حتي 10 سال بعد كه آن را ترجمه كردم، ژنتيك هنوز در حد خارقالعاده كنوني پيشرفت نكرده بود. جالب است بدانيد اكنون، دانش ژنتيك، بسياري از ايدههاي نويسنده را عملي كرده است. بسياري از مباحثي كه در آن هنگام ضد بشر، ضد اخلاق يا دستكم غير اجتماعي تلقي ميشد، اكنون جزو مطالب درسي دانشگاههاست.
همچنين در قسمتي از كتاب، نامه نويسنده به مترجم آورده شده كه بخشي از آن چنين است: «...به تازگي كتاب خود را بازخواني كردم، برخي آمار را ميتوان روزآمد كرد، اما كاستيهاي مهمي در آن نيافتم. [گذشت زمان] فرضيهها و تاكيدهاي مرا ثابت كرده است...»
كتاب "آينده بشر" در 2 هزار نسخه، به بهاي 30 هزار ريال و 216 صفحه بر پيشخوان كتابفروشي ها قرار گرفت.
منبع : خبرگزاري كتاب ايران
:20:
-
پرواز «شازده كوچولو» در آسمان ايران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آنتوان دو سنت اگزوپري نويسنده كتاب"شازده كوچولو"
حميد امجد فيلمنامه «شازده كوچولو» را بر اساس كتابي با همين نام نوشته «اگزوپري» در دست نگارش دارد. اين فيلمنامه پس از تكميل توسط وي در مركز سيما فيلم مقابل دوربين مي رود. در حالي امسال شصتمين سال انتشار « شازده كوچولو»است، كه اين كتاب تا كنون به 160 گويش و زبان و همچنين در 80 ميليون نسخه منتشر شده است.
به گزارش خبرگزاري كتاب(ايبنا)،به نقل از سيمافيلم «شازده كوچولو» داستان كودكي است كه از ستاره اي ديگر به منطقه اي مرزي و پاك سازي نشده از مين وارد مي شود.
رابطه اي عميق ميان او و خلبان يك هواپيماي شناسايي شكل مي گيرد و خلبان تصميم مي گيرد تا كودك را پس از تعمير هواپيمايش با خود به شهر ببرد، اما انفجار ميني موجب كشته شدن كودك مي شود.
حميد امجد فيلمنامه نويس «شازده كوچولو» در خصوص نحوه اقتباسش از اين اثر گفت: اقتباس من، يك اقتباس معاصر است و حوادث در دنياي آشناي امروز ما مي گذرد.
وي در ادامه با اشاره به تحقيقاتي پيرامون شكل گيري اين فيلمنامه افزود:به مناطق مختلف كشور سفر كردم و براي شناخت و رسيدن به يك فضاي بومي، تحقيقاتي را در برخي مناطق انجام دادم.
امسال مصادف با شصتمين سال انتشار«شازده كوچولو» است. اين كتاب تاكنون به 160 گويش و زبان و همچنين در 80 ميليون نسخه منتشر شده است.
«آنتوان دو سنت اگزوپري» نويسنده «شازده كوچولو» در سال 1900 ميلادي در شهر ---- فرانسه به دنيا آمد. وي خلبان ارتش فرانسه بود و در سال 1944 در جريان مأموريتي كه بر فراز خاك فرانسه انجام مي داد، ناپديد شد.
حميد امجد درحال حاضر مشغول نگارش فيلمنامه «شازده كوچولو» است. وي پيش از اين سينما را با بازي در فيلم هاي «مسافران» و«گاهي به آسمان نگاه كن» تجربه كرده است.
امجد قصد دارد «شازده كوچولو» را متناسب با حال و هواي ايراني و در يكي از مناطق خاص ايران تهيه و توليد كند.
منبع : همون بالايي
:31:
-
«ماركز» با دوستدارانش وداع كرد
نامه جديد «گابريل گارسيا ماركز» نويسنده كلمبيايي و برنده جايزه نوبل ادبيات در سال 1988 در بستر بيماري در سايتهاي اينترنتي به نمايش در آمد
اين نامه كه در بيمارستاني در برزيل نوشته شده و از همان جا نيز در سايتهاي اينترنتي قرار گرفته، به نوعي وصيتنامه گابريل گارسيا ماركز محسوب ميشود.
وي در اين نامه از علاقه وافر خوانندگان آثارش به وي و آثارش تشكر كرده و از آنها خواسته براي رشد فرهنگ كتابخواني و ادبيات جهاني از هيچ كوششي دريغ نكنند.
متن نامه ماركز، مضموني شاعرانه دارد و در آن از تمثيلهاي ادبي بسيار استفاده شده است.
ماركز همچنين در نامه خود از دوستدارنش خواسته است كه براي ترويج صلح و دوستي در جهان تلاش كنند و راه او را براي استحكام روابط فرهنگها، ملل و تمدنهاي صلحطلب ادامه دهند و نگذارند افكار پليد و سياستهاي دولتمردان جنگ طلب، دنيا را به گذشته و روزهاي تلخي همانند دو جنگ جهاني اول و دوم در قرن بيستم بازگرداند.
ماركز در پايان اين نامه اشاره كرده است كه اگر دست تقدير بر آن باشد كه من از ميان شما بروم و مرگ مرا در كام خود فرو برد، تمام اميدم بر اين است كه شما ادبدوستان و حاميان صلح و فرهنگ جهاني كمك خواهيد كرد تا صلح و دوستي در جهان گسترش يابد و رسالت من ادامه يابد. من تمام اميدم به شما جوانان است كه آينده كره خاكي را رقم خواهيد زد. من دستان شما را ميبويم و ميبوسم و از شما ملتمسانه ميخواهم نگذاريد كينه و جنگ دلهاي شما را تيره كند. تمام اميدم اين است كه رسالت مرا شما عزيزان ادامه خواهيد داد.
ماركز سالهاست از بيماري سرطان رنج ميبرد و ظاهرا اين نامه به نوعي خداحافظي با دوستدارانش به حساب ميآيد
-
رماننویس برتر سال فرانسه / مارک لوی در صدر ایستاد
روزنامه فیگارو بر اساس میزان محبوبیت و فروش آثار، 10 نویسنده را به عنوان برترین رمان نویسان سال 2007 فرانسه معرفی کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، بر اساس نظرسنجی و آمار دریافتی از میزان فروش رمانهای موجود در بازار از اول ژانویه 2007 تا 31 دسامبر همین سال، روزنامه فیگارو 10 رمان نویس برتر فرانسه را معرفی کرد.
این نظرسنجی و آمارگیری از سوی موسسه مطالعاتی Gfk انجام شده است. بنا بر تحقیقات انجام شده، رمانهای منتشر شده 10 نویسنده برتر در این سال و سالهای ماقبل - که امسال هم فروش داشته اند - در حدود 7.6 میلیون نسخه و معادل 86.2 میلیون یورو فروش داشته اند.
این ارزیایی که بیشتر بر جنبه های اقتصادی کالاهای فرهنگی توجه داشته، "مارک لوی" را با 16 میلیون یورو فروش آثارش در صدر فهرست ده تایی خود قرار داده است. مختصری از آثار و سوابق این 10 نویسنده به همراه میزان فروش آثارشان در ذیل می آید:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ا – مارک لوی با فروش یک میلیون و 462 هزار نسخه: او متولد 1961 است و اولین رمانش را با نام "آیا حقیقت دارد" در سال 1998 منتشر کرد. دومین رمان اش "تو کی هستی؟" در سال 2001 منتشر و با استقبال زیادی روبرو شد و از آن فیلم بلند و سریال تلویزیونی نیز ساختند. "دوستان من، عشق من" و "کودکان آزادی" از دیگر آثار لوی هستند.
2- گیوم موسو با فروش یک میلیون و 213 هزار نسخه: این نویسنده 33 ساله بیشتر به خاطر رمان پرفروش "چون دوست ات دارم" معروف است. او تاکنون 5 رمان نوشته که "آنجا خواهی بود" و "و پس از آن" از جمله آنهاست.
3 – برنارد وربر با فروش 869 هزار نسخه: وی متولد 1961 است و بیشتر داستانهای تخیلی می نویسد. او نویسندگی را از 14 سالگی با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرد. وی بعدها به خلق آثار مختلفی از جمله رمان، فیلمنامه، نمایشنامه و داستان کوتاه پرداخت. آثار او به بیش از 35 زبان ترجمه شده است.
4 – آملی نوتوم با فروش 796 هزار نسخه: این نویسنده بلژیکی ژاپنی تبار اولین رمانش را با عنوان "بهداشت جنایت" در سال 1992 وارد بازار کتاب کرد. نوتوم پس از آن هر سال یک رمان منتشر کرده است. وی در سال 1999 سه جایزه معتبر فرانسه را کسب کرد که جایزه رمان آکادمی فرانسه از آن جمله بود.
5 – آنا گاوالدا با فروش 751 هزار نسخه: این روزنامه نگار و رمان نویس متولد 1970 است. او اولین رمانش را با نام "کسی که دوستش داشتم" در سال 2002 منتشر کرد. "35 پوند امید" و "کاش کسی منتظرم شود" از دیگر آثار اوست.
6- فرد وارگا با فروش 726 نسخه: این نویسنده پاریسی در سال 1957 به دنیا آمد و اولین رمانش در سال 1995 به بازار کتاب آمد. این نویسنده بیشتر به خاطر رمان "رحمت بر همه ما" معروف است. "این خون را از دست من پاک کن" از دیگر رمانهای مطرح اوست.
7 – موریل باربری با فروش 686 هزار نسخه: این نویسنده مراکشی در سال 1969 در کازابلانکا متولد شد. او در رشته فلسفه تحصیل کرده و خود نیز فلسفه تدریس می کند. باربری دو رمان با عناوین "تاریخ جوجه تیغی" و "اشتیاق" نوشته که بیش از 10 جایزه نصیب نویسنده اش است.
8 – دانیل پناک با فروش 538 هزار نسخه: او امسال با رمان "مصیبت مدرسه" برنده جایزه رنودو فرانسه شد. پناک در سال 1944 در مراکش به دنیا آمد و پس از اتمام تحصیلات شغل معلمی را برگزید و سپس به نوشتن داستان برای کودکان پرداخت.
9 – مکزیک شاتا با فروش 419 هزار نسخه: این نویسنده 31 ساله از جمله نویسندگانی بود که یکباره اوج گرفت. او بیتشر رمان سیاسی می نویسد. "پانزدهمین حکومت" اولین اثر اوست که جایزه ای را در جشنواره هنر و ادبیات نصیب وی کرد. "آهنگ زمان" و "قاصد" از دیگر آثار او به حساب می آیند.
10 – اریک امانوئل اشیمت با فروش 387 هزار نسخه: این نویسنده بلژیکی تبار در سال 1960 متولد شد. او را بیشتر با نمایشنامه ها و داستانهای رازآلود و روانکاوانه می شناسند. "دون ژوان در محکمه"، "اسکار و بانوی صورتی" از معروف ترین آثار وی هستند.
--------------------------------------------------------------------------------
" خبرگزاري مهر "
-
«قصههاي خوب، براي بچههاي خوب» ادامه می یابد
مهدي آذريزدي، نويسنده مجموعه كتابهاي «قصههاي خوب، براي بچههاي خوب» از آماده شدن جلدهاي نهم و دهم اين مجموعه براي چاپ خبر داد.
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) به نقل از روابط عمومي موسسه انتشارات اميركبير، آذريزدي با اعلام آمادگي براي چاپ جلدهاي نهم و دهم اين مجموعه گفت: با وجود بيماري و بستري شدن در بيمارستان، اميدوارم در آينده نزديك، دستنوشتههاي اين دو جلد را در اختيار مسئولان انتشارات اميركبير قرار دهم تا همچون هشت جلد قبلي آن را منتشر و عرضه كنند.
هشت جلد «قصههاي خوب، براي بچههاي خوب» به تازگي
در بخش شكوفه انتشارات اميركبير تجديد چاپ شده است
اين مجموعه به قصههاي كلاسيك ادبيات فارسي اختصاص دارد كه به زباني ساده و روزآمد براي كوكان گروه سني «ج» و «د» نوشته شده است.
قصههاي كليله و دمنه، قصههاي مرزباننامه، قصههاي سندبادنامه و قابوسنامه، قصههاي مثنوي مولوي، قصههاي قرآن، قصههاي شيخ عطار، قصههاي گلستان و ملستان، و قصههاي چهارده معصوم به ترتيب عنوان جلدهاي اول تا هشتم مجموعه «قصههاي خوب، براي بچههاي خوب» هستند.
مهدي آذريزدي، نويسنده نام آشناي ادبيات كودك و نوجوان، 26 اسفندماه سال جاري 86 ساله ميشود
پ.ن : اين كتاب ، مثل كارتونهاي قديمي ، از اون نستالژيهاي دوران كودكي و نوجواني ما پيرمردها و پيرزنهاست.
-
سلام . سوالي داشتم . مجموعه اثار نمايشي بكت ترجمه ي نجف دريا بندري چاپ شه ؟
-
تازه های نشر - انتشارات آرام دل
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مولف : علامه سيد جعفر مرتضي عاملي (ره)/ ترجمه: محمدجواد زماني / چاپ : نوبت اول / تاريخ چاپ : سال 85 / تيراژ:2000 جلد / تعداد صفحات:120 صفحه
خلاصه : كتاب تحريف شناسي عاشورا ترجمه كتاب كربلا فوق الشبهات نوشته علامه جعفرمرتضي عاملي است كه در مركز اسلامي بيروت منتشر شده است كه به تحليل تحريفات واقعي حادثه عاشورا و تفكيك آن از تحريفات غيرواقعي مي پردازد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آخرين دقيقه هاي آخرالزمان :
شاعر : مهدي زارعي/ چاپ : نوبت اول / تاريخ چاپ : سال 86 / تيراژ: 2000 جلد / تعداد صفحات:80 صفحه
خلاصه : دومين دفتر از شاعر جوان مهدي زارعي كه مجموعه 16 غزل پيوسته آييني ايشان را در بردارد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مقتل شوشتري :
گردآورنده : ابراهيم سلطاني نسب/ چاپ : نوبت چهارم / تاريخ چاپ : سال 85 / تيراژ: 5000 جلد / تعداد صفحات:256 صفحه
خلاصه : سوگنامه اهل بيت عليهم السلام از لسان آيت ا... علامه شيخ جعفر شوشتري (ره) با عنوان مقتل شوشتري است كه ذكر مصايب خاندان نبوت مي پردازد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تحريف شناسي عاشورا :
مولف : علامه سيد جعفر مرتضي عاملي (ره)/ ترجمه: محمدجواد زماني / چاپ : نوبت اول / تاريخ چاپ : سال 85 / تيراژ:2000 جلد / تعداد صفحات:120 صفحه
خلاصه : كتاب تحريف شناسي عاشورا ترجمه كتاب كربلا فوق الشبهات نوشته علامه جعفرمرتضي عاملي است كه در مركز اسلامي بيروت منتشر شده است كه به تحليل تحريفات واقعي حادثه عاشورا و تفكيك آن از تحريفات غيرواقعي مي پردازد.
-
«چه باشد آنچه گويندش تفكر» ترجمه شد
«چه باشد آنچه گويندش تفكر» عنوان كتابي است اثر مارتين هايدگر كه به تازگي توسط سياوش جمادي ترجمه شده و از سوي نشر ققنوس در دست انتشار است.
سياوش جمادي در خصوص اين اثر مارتين هايدگر به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) گفت: اين كتاب يكي از آثار نسبتا مهم مارتين هايدگر است و شامل 21 درس گفتار ميشود كه در دو ترم تابستانه و زمستانه در سال 1952 يعني به محض لغو ممنوعيت تدريس مارتين هايدگر و بازگشت او به دانشگاه ارايه شدهاست. بنابراين اين كتاب به دورهاي از تفكر هايدگر ناظر است كه به تفكر لا حق يا متاخر هايدگر معروف است.
وي افزود: زبان اين كتاب به اقتضاي درسي بودن آن زباني شفاف و نسبت به ساير آثار هايدگر بسيار ساده فهمتر است. در بين هر درس گفتار مرور و دورهاي است كه هر كدام از اين دورهها كمابيش از نظر حجم به همان اندازه درس گفتارهاست.
جمادي موضوع اين كتاب را چنانچه از نامش پيداست بررسي معناي تفكر از زمان پارميندوس (فيلسوف باستاني) تا دوران معاصر خواند.
وي درباره انتخاب اين نام براي كتاب توضيح داد: نام اين كتاب در زبان آلماني (was heisst denken) است كه به فارسي آن را «چه باشند آنچه گويندش تفكر» نام نهادهام كه دلايل اين نامگذاري در مقدمه اين كتاب آمده و از آن دفاع كردهام. به علاوه خود نويسنده نيز در چند جاي اين كتاب اين جمله را با چهار دلالت مشخص به كار بردهاست. يكي از دلالتهايي كه در بدو امر به ذهن متبادر ميشود همين عنواني است كه ما برگزيدهايم.
جمادي تصريح كرد: دلالت ديگر كه از نگاه نويسنده دلالت اصلي و معيارگزار است در اين جمله فارسي خلاصه ميشود؛ «تفكر ما را به چه فرا ميخواند» چون دلالت دوم از پي مباحث مشروح در كتاب اخذ ميشود ما هم دلالت اول را به عنوان تيتر انتخاب كرديم.
كتاب «چه باشد آنچه گويندش تفكر» در متن آلماني 175 صفحه است كه هماكنون در مرحله حروفچيني و نمونهخواني در نشر ققنوس است. اين كتاب در بيست و يكمين نمايشگاه كتاب عرضه خواهد شد.
-
پيشبيني تمهيدات لازم براي برگزاري نمايشگاه 21
رئيس بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران:
تمهيدات لازم براي برگزاري نمايشگاه بيست و يكم پيشبيني شدهاست
رئيس بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران از تمهيدات لازم براي برگزاري هرچه پربارتر اين نمايشگاه در مصلاي بزرگ امام خميني(ره) خبر داد و گفت: ارائه بن كتاب با تخفيف به نهادهاي متقاضي و نصب كارت خوان در غرفههاي نمايشگاه براي سهولت در خريد كتاب با تخفيف از جمله تمهيدات پيشبيني شدهاست.\
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر محسن پرويز معاون امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و رئيس بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران در گفتوگو با ستاد خبري اين نمايشگاه با بيان اين مطلب گفت: با توجه به همياري و مشاركت بسياري از نهادها و سازمانهاي دولتي و غيردولتي در برگزاري نمايشگاه كتاب سال گذشته كه الگوي خوبي براي نمايشگاه بيست و يكم است و همچنين تصميمات مناسب اخذ شده براي رفع نقاط ضعف سال گذشته، اميدواريم نمايشگاهي در شأن مردم شريف كشورمان برگزار كنيم.
وي افزود: بلافاصله بعد از اتمام نمايشگاه بيستم كتاب، با حكم وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اعضاي شوراي سياستگذاري تعيين شدند و اين شورا با تشكيل جلسات منظم و مداوم به بررسي نقاط قوت و ضعف نمايشگاه گذشته پرداخت و برنامهريزيهايي را براي افزايش كيفيت برگزاري نمايشگاه بيست و يكم پيشبيني كرد، بهطوريكه در نمايشگاه بيست و يكم مراجعان به نمايشگاه با افزايش كيفيت اطلاعرساني و خدمات عمومي روبرو خواهند بود.
وي افزود: همچنين باتوجه به تجربه موفق سال گذشته، امسال هم شاهد همكاري گسترده تشكلهاي تخصصي نشر در برگزاري نمايشگاه هستيم كه در اصل، خود آنها صاحبان اصلي آن به شمار ميروند. هم اينك ثبتنام از ناشران بهصورت تخصصي و توسط تشكلهاي مربوطه صورت ميپذيرد و حوزه اجرايي نمايشگاه هم بالغ بر 4 ماه است كه از طريق رايزنيهاي مؤثر با نهادهاي مختلف شهري درصدد افزايش ميزان خدماترساني به مردم است.
وي همچنين اظهار اميدواري كرد امسال هم اصحاب رسانه در هرچه با شكوهتر برگزار شدن اين جشن بزرگ فرهنگي همكاري كنند.
رئيس بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران با اشاره به اهميت برگزاري نمايشگاه در افزايش رونق اقتصاد نشر كشور خاطرنشان كرد: حضور گسترده علاقهمندان به كتاب در نمايشگاه موجب پويا شدن چرخه نشر كشور ميشود، بنابراين ناشران بايد با ارائه كتابهاي مناسب از اين فرصت فرهنگي به منظور ارتباط با مخاطبان خود بهره لازم را ببرند.
وي افزود:
بيست و يكمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران 12 الي 22 ارديبهشتماه سال 1387 در مصلي امام خميني(ره) برگزار ميشود.
-
نخستين رمان جهان هزار ساله شد
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) به نقل از سايت خبري اين دانشگاه، اين مراسم در 18 آوريل برگزار مي شود.
هزار سال پيش يك بانوي درباري ژاپني با انجام آخرين اصلاحات آنچه را بايد قديميترين رمان جهان ناميد، به پايان رساند.
اين كتاب با صرف 75 سال زمان و با بهرهگيري از بيش از 350 شخصيت، همراه با اشعار رمانتيك شكل گرفته است. «داستان گن جي» به روايت داستان پسر يك امپراتور مي پردازد كه در جستوجوي عشق است و در اين راه براي رسيدن به عشق واقعي، با آدمهاي بسياري ملاقات ميكند.
دكتر «ربكا كاپلند» پروفسور زبان و ادبيات ژاپني دانشگاه واشنگتن كه مسئوليت برگزاري اين مراسم را برعهده دارد، در اين باره گفت: اگر نشانه يك رمان بزرگ را توانايي آن براي جلب «ذائقه زمانه» بدانيم تا بتواند به عنوان نثري جذاب از نسلي به نسل ديگر منتقل شود و سالها دوام داشته باشد، بايد گفت «داستان گن جي» از چيزي بيش از اين معيار برخوردار است.
اين كتاب كه اكنون به عنوان يكي از ستونهاي اصلي ادبيات ژاپن شناخته ميشود، منبع الهام گرفتن بسياري از نويسندگان و هنرمندان در ژانرها و رسانههاي متفاوت شده و به بيش از 30 زبان دنيا ترجمه شده است.
خانم كاپلند مي افزايد: اين رمان نه تنها قديميترين رمان جهان است، بلكه به وسيله يك بانوي ژاپني در جامعهاي نوشته شده كه بيشتر غربيها آن را مردسالار مينامند.
-
نقل قول:
سلام . سوالي داشتم . مجموعه اثار نمايشي بكت ترجمه ي نجف دريا بندري چاپ شه ؟
سلام
تو سايت خانه كتاب : ketab.ir كه ليست تمام كتابهاي منتشر شده رو مينويسه جستجو كردم ولي پيدا نشد.
شايد هنوز چاپ نشده ، شايد هم جستجوي من درست نبوده.
کد:
http://seewww.blogfa.com/post-45.aspx
-
جایزه 50 هزار دلاری به خاطر جسارت در طنزپردازی
"تونی هوگلند" شاعر آمریکایی و استاد دانشگاه هوستون برنده دومین دوره جایزه جکسون شد.به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسوشیتدپرس، هیئت داوران این جایزه روز پنجشنبه سوم آوریل هوگلند را به خاطر استعداد وی در سرودن شعر و به طنز کشیدن زندگی مردم آمریکا شایسته دریافت جایزه 50 هزار دلاری جکسون خواند.
سه داور ارشد این جایزه، تونی هوگلند را شاعری جسور و خطرپذیر خواندند و نوشتند: این شاعر با طنزهای تلخ خود که از اعماق قلبش بیرون می آید، خطر می کند. اشعار او چنان است که هر فردی می خواهد آن را با صدای بلند برای دیگران بخواند.
این شاعر تاکنون مجموعه هایی چون "خودشیفتگی برایم چه معنایی دارد؟"، "خرابی بامزه" و... را منتشر کرده است. او پیشتر جایزه آکادمی شعر آمریکا و جایزه شعر منتقدان را از آن خود کرده بود.
جایزه جکسون را موسسه نویسندگان و شاعران آمریکا واقع در نیویورک برگزار می کند.
-
بهترین کتابهای سال 2007 در ویژهنامه نوروزی جهان کتاب
تازه ترین شماره ماهنامه جهان کتاب (ویژه نوروز) با درج چکیده ای از کتابهای ادبی برتر سال 2007 از نگاه نشریه نیویورک تایمز منتشر شد.به گزارش خبرگزاری مهر، این ماهنامه ابتدا نگاهی دارد به پنج اثر برگزیده ادبی سال گذشته میلادی که عبارت اند از سقوط انسان (مایکل تامس)، اسبهای سرقت شده (پر پترسون)، کارآگاهان وحشی (روبرتو بولانو)، آن گاه ما به پایان رسیدیم (جوشوا فریس)، درخت دود (دنیس جانسون) و نیز پنج اثر غیر داستانی سال.
مهدی رحیم پور در این شماره از جهان کتاب نگاهی دارد به "فرهنگ آثار ایرانی اسلامی" تالیف رضا سیدحسینی، سید علی آل داود و احمد سمیعی و به برخی نکته ها در این فرهنگ اشاره کرده است.
نگاهی به کتاب "زیگموند فروید در قاب عکس و لابلای کلمات" و نیز کتاب "سالهای بحرانی نسل ما" (خاطرات مهندس رحمت الله مقدم مراغه ای) از دیگر مندرجات این مجله است.
در بخشی از این شماره خسرو ناقد در مطلبی با عنوان "زندگینامه ای میان واقعیت و خیال" به داستان زندگی فیدل کاسترو پرداخته است که در سال گذشته به قلم نوربرتو فوئنتس - از نزدیکان و همرزمان پیشین و مخالف سرسخت فعلی او - منتشر شد.
مطالبی دیگر از محمدرحیم اخوت، احمد اخوت، پل استر و... دیگر مطالب جهان کتاب را تشکیل می دهد.
شماره دی و اسفند 86 جهان کتاب در 96 صفحه و با بهای 1800 تومان منتشر شده است.
-
رمانی تازه از خالق "کوری" در راه است
"ژوزه ساراماگو" بی آنکه از جزئیات و داستان کتاب جدیدش بگوید، اعلام کرد تا آخر امسال رمان جدید خود را منتشر می کند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ال پائیس، ژوزه ساراماگو گفت: در حال حاضر روی رمان جدیدی با نام "سفر یک فیل" کار می کنم که تا آخر امسال منتشر می شود.
وی ادامه داد: این کتاب زیاد پیش نرفته و تقریبا از نصف گذشته است اما امیدوارم آن را تابستان تمام کنم و در فصل پاییز منتشر شود.
بنابر این گزارش، روز سه شنبه 22 آوریل نمایشگاهی در تجلیل از این نویسنده پرتغالی با عنوان "ساراماگو؛ آگاهی از رویاها" در لیسبون افتتاح خواهد شد.
ساراماگو در سال ۱۹۲۲به دنیا آمد. او از سال ۱۹۶۹ به حزب کمونیست پرتغال پیوست و در سال ۱۹۹۲ در پی انتشار کتاب "انجیل به روایت عیسی مسیح" از سوی مقامات دولتی کشورش از فهرست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف شد و کتابش توهینی به جامعه کاتولیک تلقی شد. اعلام نام او به عنوان برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۸ نیز خشم واتیکان را برانگیخت. برخی پرتغالیها این نویسنده را خائن به وطن می دانند. ساراماگو بعد از ممنوعیت رمان "انجیل به روایت عیسی مسیح" در سال 1996 ترک وطن کرد و به اسپانیا رفت.
آثار او چه در سطح عامه مردم و چه در میان نویسندگان و خوانندگان حرفه ای مورد اقبال واقع شده است. عباس پژمان، مینو مشیری، مهدی غبرایی و مصطفی اسلامیه آثاری را از او به فارسی برگردانده اند.
-
خانه «شهريار»اثرملى شد
• خانه «شهريار» هزارمين اثر ثبت شده آذربايجان شرقى است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تبريز - مهرداد خوشكار مقدم: خانه استاد شهريار در تبريز، به عنوان هزارمين اثر فرهنگى-تاريخى آذربايجان شرقى در فهرست آثار ملى ايران به ثبت رسيد.
خداوردى كريمى نژاد سرپرست سازمان ميراث فرهنگى، صنايع دستى و گردشگرى آذربايجان شرقى مى گويد: به دنبال تلاش هاى صورت گرفته از سوى كارشناسان اين سازمان، از اوايل امسال خانه استاد شهريار، به عنوان هزارمين اثر تاريخى آذربايجان شرقى در فهرست ميراث ملى ثبت شد. وى خاطرنشان مى كند: آثار فرهنگى و تاريخى براى ثبت در فهرست ميراث ملى بايد ضمن داشتن شرايطى ويژه از ارزش و اعتبارى بالا برخوردار باشند.
كريمى نژاد با بيان اين كه خانه استاد شهريار از نظر معمارى فاقد ارزش تاريخى است تصريح مى كند: اين بنا با توجه به ارزش معنوى آن به عنوان اقامتگاه استاد شهريار در فهرست آثار ملى جاى گرفته است.
* شهريار و مجموعه يادگارهاى او
خانه استاد شهريار واقع در محله مقصوديه تبريز هم اكنون به موزه ادبى استاد شهريار تبديل شده است.اين بنا آخرين منزلگاه استاد در ۲۰ سال آخر عمر وى بوده و محل تراوشات ذهنى اين شاعر نامى ايران زمين در دو دهه پايانى عمر وى بوده است.
رسول جديدالاسلام، مسئول موزه هاى شهردارى تبريز درباره تاريخچه اين بنا مى گويد: اين خانه به عنوان سومين اقامتگاه استاد شهريار در تبريز به سال ۱۳۴۷ از سوى ايشان خريدارى شد. به گفته وى، منزل نخستين استاد در خيابان دانشسرا به دنبال ساخت خيابان جديد تخريب شده و خانه دوم ايشان نيز در خيابان طالقانى تخريب و آپارتمان سازى شده است.
جديدالاسلام، قدمت بنا را مربوط به اواخر دهه ۱۳۳۰ عنوان كرده و مى گويد: مساحت اين خانه ۲۳۸ متر مربع بوده و زيربناى آن در دوطبقه حدود ۲۴۴ متر مربع است. وى يادآور مى شود: بيش از ۵۰۰ مورد از آثار و وسايل شخصى، شامل كتاب، دست نوشته ها، عكس هاى يادگارى و هداياى داخلى وخارجى ولوازم زندگى استاد در زمان حيات وى در اين گنجينه به نمايش گذاشته شده است. گفتنى است در اين موزه همچنين قرآن دست نويسى كه خود استاد از سال ۱۳۴۶ به خط نسخ شروع به نوشتن آن كرده و يك ثلث آن را به اتمام رسانده است، نگهدارى مى شود.
مسئول موزه هاى شهردارى تبريز خاطرنشانش مى كند: اين خانه از سوى شهردارى تبريز پس از فوت استاد در ازاى دوباب مغازه در بازار شمس تبريزى از بازماندگان ايشان خريدارى و به موزه تبديل شد.به گفته وى، لوازم داخل منزل اهدايى خانواده استاد شهريار است.
* تأثير سريال شهريار در شناخت وى
سريال شهريار، ساخته كمال تبريزى گرچه با كاستى هايى روبه رو بوده، اما تأثير بسيارى در گرايش به شناخت شهريار داشته است.
حسين اسماعيلى، معاون فرهنگى و ارتباطات سازمان ميراث فرهنگى، صنايع دستى و گردشگرى آذربايجان شرقى مى گويد: طى نظرسنجى هاى به عمل آمده در ايام نوروز، حداقل نيمى از مسافرانى كه براى نخستين بار از تبريز ديدن مى كردند دليل سفر خود را سريال شهريار و ترغيب آنان به شناخت تبريز عنوان كرده اند. به گفته وى، اغلب پاسخ دهندگان نيز ديدار از مقبره الشعرا ( محل دفن شهريار) و نيز خانه استاد شهريار را نخستين هدف بازديد هاى خود عنوان كرده اند.
مسئول موزه هاى شهردارى تبريز نيز با تأكيد بر تأثير انكارناپذير سريال شهريار در گرايش به شناخت بيشتر اين شاعر نامى تبريزى مى گويد: به دنبال پخش اين سريال بازديد از موزه استاد شهريار ۵ برابر شده است. رسول جديدالاسلام خاطرنشان مى كند: در ايام عيد امسال ۵ هزار نفر از سراسر ايران از موزه شهريار ديدن كردند درحالى كه اين رقم در سال گذشته كمتر از يكهزار نفر بود.به گفته وى، همچنين پس از پخش اين سريال ميزان اهداى آثار و تصاوير منحصر به فرد استاد شهريار نيز كه در گنجينه هاى شخصى نگهدارى مى شد افزايش يافته است.گفتنى است، سازندگان فيلم استاد شهريار تاكنون از خانه استاد در تبريز
ديدن نكرده اند.
* گذرى بر سال هاى آخر زندگى استاد شهريار
هنگامى كه مادر استاد شهريار در تير ماه ۱۳۳۱ دار فانى را وداع گفت استاد شهريار پس از سال ها عزم ديار كرده و در مرداد ماه ۱۳۳۲ به تبريز آمد. وى، پس از مدت ها سرانجام با يكى از منسوبان خود به نام « عزيزه عبدخالقى» ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج ۳ فرزند به نام هاى شهرزاد، مريم و هادى است.
شهريار در سال ۱۳۵۲ مجدداً به تهران سفر كرد اما در سال ۱۳۵۳ به دنبال فوت ناگهانى همسر، داغ ديگرى بر دلش نشسته و در سال ۱۳۵۶ به تبريز بازگشت. استاد شهريار از اين سال در تبريز اقامت كرده و سرانجام پس از ۸۲ سال زندگى با بركت و پرفراز و نشيب پس از يك دوره بيمارى سخت در ساعت ۷ بامداد ۲۷ شهريور۱۳۶۷ در بيمارستان مهر تهران دارفانى را وداع گفت.
پيكر اين شاعر گرانقدر تاريخ معاصر ايران زمين در تاريخ ۲۹ شهريور ۱۳۶۷ با حضور نزديك به ۵۰ هزار نفر از مردم هنردوست تبريز تشييع و در مقبره الشعراى تبريز به خاك سپرده شد.
* خانه شهريار، خانه شاعران جوان
به دنبال توسعه موزه ادبى استاد شهريار، بخشى از خانه استاد به فعاليت شاعران جوان تبريز اختصاص مى يابد.
رسول جديد الاسلام، مسئول موزه هاى شهردارى تبريز مى گويد: از آنجايى كه در شهر تبريز مكانى براى گردهمايى و فعاليت شاعران جوان وجود ندارد، بخشى از اين موزه به مكانى براى فعاليت شاعران جوان اختصاص مى يابد.
به گفته وى، به دنبال طرحى كه از سوى شهردارى تهيه شده است، قسمتى از اماكن اطراف خانه شهريار خريدارى و موزه استاد شهريار توسعه مى يابد.جديدالاسلام همچنين از بازسازى زيرزمين خانه شهريار خبر داده و مى افزايد: با افزايش وسايل به نمايش درآمده در موزه، طبقه پايين نيز به فضاى موزه افزوده مى شود.
-
اعتمـاد به ديگـرى شرط اعتـماد به نفس
يادداشتى از دكتر رضا داورى اردكانى
من از آغاز جوانى كه با نوشته هاى امثال ساموئل اسمايلز (نويسنده كتاب اعتماد به نفس) و ديل كارنگى (در جستجوى خوشبختى) آشنا شدم، آنها را نپسنديدم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين قبيل كتاب ها شايد اثر موقّت روان شناسى در بعضى خوانندگان داشته باشد اما كارساز تربيت مردم نيست و بناى اعتماد به نفس و خوشبختى با آن ها تأسيس نمى شود. اين كه آدمى نبايد در كارهاى دنيا خود را كوچك و ناتوان بينگارد، حتى پيش از اين كه روان شناسان از عقده حقارت چيزى بگويند از مسلّمات بوده است ولى اگر از آن استنباط شود كه همه كس در هر جا به هر كارى تواناست، نام آن اعتماد به نفس نيست. اعتماد به نفس حقيقى با خود بينى و غفلت از محدوديت هاى وجود آدمى جمع نمى شود.
كسانى اعتماد به نفس دارند كه عهدى بسته باشند و ملتزم به ايفاى عهد باشند.با اين عهد است كه آدمى خود و محدوديت هايش را مى شناسد. پس بگوييم اعتماد به نفس با شناخت خود حاصل مى شود و اين شناخت كه شناخت حدود است، از شناخت مبدأ وجود و عالم و آدم و شرايط و اوضاعى كه شخص در آن به سر مى برد، جدا نيست. كلمه گرامى «من عرف نفسه فقد عرف ربه» دال بر اين معنى است.ما مظهريم امّا همواره اين را نمى دانيم و به همين جهت شناختن حدّ و قدر خود به آن آسانى كه به زبان مى آيد، نيست.
بسته به اين كه آدمى چگونه و در كدام موضع به خود بنگرد، شناختش متفاوت مى شود.اين شناخت هرچه باشد، از سنخ شنيدنى ها نيست بلكه رسيدنى است. اگر علم هاى شنيدنى براى عمل به وظيفه كافى بود، همه مردم يكسره كارهاى خوب مى كردند زيرا همه مى دانند كه چه كارها بد است و كدام ها خوبند.
خوبى ها و بدى ها و معروف ها و منكرها در زمره مشهوراتند اما برخلاف آنچه گاهى گفته شده است، اخلاق با اين مشهورات قوام نمى يابد.شخص اخلاقى نه از آن جهت كه خوبى، مشهور و ممدوح است به آن رو مى كند، بلكه وجودش با خوبى يگانه مى شود.اين امر چگونه ممكن است و جان چه كسانى با خوبى متحد مى شود؟ همه مردمان وظايفى به عهده دارند كه بايد انجام دهند.
معمولاً اين وظايف به حكم ضرورت شغلى و به اقتضاى موقع و مقام اشخاص در جامعه انجام مى شود اما كسى كه وظايف شغلى خود را انجام مى دهد اگر كار خود را بى آنكه به آثار و نتايجش توجه داشته باشد به حكم احساس وظيفه و به درستى انجام مى دهد، كارى اخلاقى كرده است.مصلحت بينى و مصلحت بينانه عمل كردن، بد نيست اما برخلاف آنچه معمولاً مى پندارند، مصلحت بينى از عهده همه كس برنمى آيد و گاهى در جامعه هايى تفاوت گذاشتن ميان مصلحت و مفسدت دشوار مى شود.
درست است كه مصلحت بينى كار عقل جزئى است اما عقل جزئى كه خودبينى و انكار اصل و آغاز از اوصاف آن است، بى مدد عقل كلى راه به جايى نمى برد و حتى خطرناك مى شود يعنى وقتى عقل كلى به عقل جزئى مدد نرساند، اين عقل در راه خودبينى و پر مدّعايى بى باك مى شود و خود را همه كاره مى پندارد.اين وضع را با اعتماد به نفس يكى نبايد دانست زيرا چنان كه گفتيم صاحب اعتماد به نفس خودبين نيست.
او توانايى هاى خود را نسبت به كارى كه بايد انجام دهد، مى سنجد و البته مى داند كه چه بايد بكند و چه مى تواند بكند. اكنون در پاسخ اين پرسش كه جان چه كسانى با خوبى متحد مى شود و اين اتحاد چگونه صورت مى گيرد، مى توان گفت كه مردمان در عالم خود بسته به هم زبانى و هم داستانى كه با يكديگر دارند، كم و بيش جايگاه و توانايى و وظيفه خود را مى شناسند.
اگر اين سه شناخت هماهنگ باشند، جان خوبى را در مى يابد و با وظيفه متحد است اما اگر مردم از خانه قرار و عهد و هم داستانى بيرون افتاده باشند و ندانند كه به كجا تعلق دارند و به سخن يكديگر گوش نكنند، قهراً نمى دانند كه چه بايد بكنند و حتى در موقع و مقام آزمايش هم قرار نمى گيرند كه بدانند چه كارها را نمى توانند بكنند. اين ها حرف مى زنند و چون مسئوليتى براى خود نمى شناسند، از پر مدعايى پروا نمى كنند.
نكته مهم اين است كه اين قبيل پرمدعايى ها را كوچك و ناچيز و بيهوده و بى وجه نبايد دانست.اتفاقاً اگر كشورى به اين درد دچار شود تا نداند كه چرا و چگونه به بيمارى لفاظى و پرمدعايى مبتلا شده است دردش درمان نمى شود. البته لفاظى و پرمدعايى آدميان فرع امكان استكمال آنان از طريق علم و عمل است.
آدميان در اصل با كمال بيگانه نيستند اما منزل آنان در راه استكمال و كمال متفاوت است.در اين راه آنكه پيشتر و جلودار است، خود را دورتر و محتاج تر مى بيند و همّت بيشتر مى طلبد ولى چه بسا كه وامانده هاى راه كه غالباً از وضع خود غافلند، به جاى اين كه به آينده رو كنند و سخن و زبانشان راهگشاى منزل هاى تاريخى شان باشد، با الفاظ خوبى و كمال خود را مشغول كنند و البته اين الفاظ و لفاظى ها بر غفلت آنان مى افزايد و به آنها آرامش موهوم مى بخشد.
در گزارش مولانا جلال الدين از تاريخ تباهى مردم شهر سبا كه در عيش و لذت غرقه بودند بر اين نكته تأكيد شده است كه وقتى پيامبران انذار كردند كه اين غفلت آينده آنها را تباه مى كند، مردم شهر سبا برآشفتند و تذكر خيرخواهان را مايه برهم خوردن بساط عيش و آرامش خود دانستند و گفتند:
طوطى نقل و شكر بوديم ما/ مرغ مرگ انديش گشتيم از شما
وضع غفلت و غرور مردم شهر سبا را با اعتماد به نفس نبايد اشتباه كرد. آن مردم نفسى نداشتند كه به آن اعتماد كنند و به همين جهت نمى دانستند كه در حال و اكنون يعنى در زمان ساكن يا در بى زمانى به سر مى برند و به پايان راه و كار خود رسيده اند.اعتماد به نفس را با اثبات ذات اشتباه نكنيم.در اثبات ذات من تنها و دورافتاده ام و به دور خود پيله مى تنم. اعتماد به نفس مستلزم فرارفتن از زندگى نباتى و جانورى و آزمودن مراتب و مراحل وجود و خودآگاهى است.در اين سير آدمى به جايى مى رسد كه به زبانش مى آيد:
ما چه باشد در لغت اثبات و نفى
من نه اثباتم منم بى ذات و نفى
اين من بى ذات آئينه اى است كه در آن عكس رخ دوست و وجود ديگران و مراتب خيرات و فسحت دائره وجود ظاهر مى شود. اين من عين نسبت است و بر اين نسبت اعتماد مى توان كرد، يعنى لازمه اعتماد به نفس، اعتماد به ديگران است.
آنكه از خلق بريده است و خود را دايرمدار همه چيز مى داند، به چه اعتماد كند و اگر اعتماد كند، بر وهم اعتماد كرده است. در آغاز كلام به آثارى چون «اعتماد به نفس» ساموئل اسمايلز و «در جستجوى خوشبختى» ديل كارنگى اشاره كردم.اتفاقاً اين كتاب ها متضمن اخلاق مناسب جهان تحت حاكميت بورژوازى و سرمايه است و اين جهان بر مبناى اصل دائرمدارى بشر و تعلق همه چيز و از جمله زمان و مكان به او پديد آمده است.
گرچه مخاطب نويسندگانى كه نام برديم، اشخاص و افرادند اما چيزى كه به آنان آموزش داده مى شود، فردى و شخصى نيست بلكه تعليم پيوستگى به نظام و سازمان موجود است.اين نويسندگان از خواننده خود مى خواهند كه خود را در نظام موجود بازيابند و بر آن نظام اعتماد كنند و حرمت اصول و قواعد آن را نگاه دارند و خوشبختى و آرامش خود را در آن عالم بجويند.
من از ساموئل اسمايلز و ديل كارنگى نام بردم كه در زمان خود مشهور بودند.امروز هم اخلاف آنان كه عددشان بيشتر و شهرتشان كمتر است، در همه جا وجود دارند و نوشته ها و گفته هايشان در سراسر روى زمين پراكنده است اما مخاطب آنان در دهه هاى اخير بيشتر مردمى هستند كه در برقرار كردن رابطه با ديگران و در روابط خانوادگى و ادارى و شغلى مشكل دارند.اين كه اين مطالب چه اثرى در رفع مشكلات آنان داشته است و دارد به درستى و دقت معلوم نيست.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امر مسلّم اين است كه اگر گرفتارى يا ناهماهنگى با تحوّل و دشوارى در سازگار شدن با وضع جديد نبود، اين آثار هم پديد نمى آمد.در اين كتاب ها اصول ثابتى نيست كه به مردم همه زمان ها تعليم داده شود بلكه درس تحمل بى ثباتى ها و بحران هاى زندگى جديد و دستورالعمل سازگار شدن با اوضاع بحرانى در جهان جديد است كه معمولاً مردمان انتظار پيش آمدنش را ندارند.كسى كه درس تحمل و سازگارى مى دهد، بايد از تحولى كه روى مى دهد، كم و بيش آگاه باشد.
مردمان هم اگر بدانند كه با چه مسائل و مشكلاتى مواجه مى شوند، با استوارى قدم در راه مى گذارند به اين جهت درس هاى كلّى انتزاعى كه به نمونه هايش اشاره شد، حداكثر ممكن است اثر تسكين و تسلّاى موقت داشته باشند. به عبارت ديگر ملكاتى مانند اعتماد به نفس، امورى موجود در بيرون از وجود آدمى نيستند كه هر وقت و هرجا لازم باشد، آن را به هر كس بتوان تلقين كرد.اعتماد به نفس فرع اعتقاد و تعلق خاطر و عهد داشتن است.
اثر آموزش و پرورش را منكر نمى توان شد اما جايى كه استعداد نيست، سعى آموزش و پرورش كمتر نتيجه مى دهد و بيشتر هدر مى شود.مگر نه اين كه در هنگام بعثت پيامبران و در انقلاب ها و نهضت هاى ريشه دار فرهنگى و سياسى، آثار اعتماد به نفس بيشتر ظاهر مى شود و وقتى آفتاب مهر و معرفت و حقيقت را ابرهاى غليظ مى پوشاند، مردم تنها و تنها تر مى شوند و همّت و اراده خير و اعتماد به نفس مجال ظهور نمى يابد.اگر سارتر انسان را يك سوداى بيهوده دانست و ديگرى را دوزخ انگاشت.بشرى را مى ديد كه دستش به هيچ جا بند نبود و هيچ اميدى نداشت.
اعتماد به نفس با قبول ديگرى و اميد به برخوردار شدن از امكانات تازه براى فعل و عمل و وفادارى به عهد حاصل مى شود.در زندگى ما حساب و كتاب هم جاى خود دارد اما اعتماد به نفس متّكى به حساب و كتاب و مصلحت انديشى نيست يعنى كسى كه همه زندگيش حسابگرى است، اعتماد به نفس ندارد و از عهده كارهاى بزرگ برنمى آيد.دكارت مى گفت: «به جاى غلبه بر جهان، بر خود غالب شو».
مقصود او برحذر داشتن مردمان از غلبه بر جهان نبود بلكه غلبه بر خود را شرط غلبه بر جهان مى دانست.در اين غلبه كه در تحقق صورتى از آن نمى توانيم ترديد كنيم، مبناى غلبه از طريق محاسبه بوده است بى آنكه اميد در آن جايى داشته باشد.
اكنون كه غلبه دكارتى به مرزهاى نهايى خود نزديك شده و محاسبه كارساز همه چيز در همه جا شده است، اميد نيز از زندگى كناره گرفته و پنهان شده است.اعتماد به نفس حرف نيست.آن را با سوداى رسيدن به اغراض و اهواء يا غلبه بر چيزها و ديگران اشتباه نبايد كرد.
اعتماد به نفس با خودبينى و خودپسندى هم نمى سازد، زيرا خود اگر تكيه گاهى نداشته باشد و از چشمه ذوق مهر و معرفت ننوشيده باشد، خود نيست.مردم بى دوست در غصه تنهايى و بيهودگى تباه مى شوند.
اعتماد به نفس، اعتماد به امكان هاى وجود آدمى و جسارت در عهد بستن و پايبند به عهد و آگاهى از چيزى است كه استوارى عهد را ضامن مى شود.عهدهاى آدميان اگر ضامنى نداشته باشد سست مى شود و گسيخته مى شود، با عهد بستن و وفادارى به عهد است كه آدميان به خود و به ديگران اعتماد مى كنند./
-
هويت ايرانــــــــى و حقوق فرهنگى
دكتر عماد افروغ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
«هويت ايرانى و حقوق فرهنگى» به طور عمده ناظر به دو مقوله اساسى در مورد چالش ما يعنى هويت يا چيستى و كيستى ايرانيان و حقوق برخاسته از آن يعنى حقوق فرهنگى و بالطبع وظايف فرهنگى نظام سياسى برخوردار از صبغه و جوهره فرهنگى و معنايى است. در هويت ايرانى به دنبال ته نشين شده ها و وجوه ساختار فرهنگى و به طور خاص در لايه هاى هستى شناسى يا جهان بينى و ارزش هاى جامعه، بدون غفلت از جست وجوى آن در لايه هاى هنجارى و نمادين هستيم.
باور ما اين است كه بدون توجه به اين وجوه ساختارى و مستمر تاريخى هرگونه برنامه پيشرفت و تحولى در هر عرصه اى با ناكامى روبه رو خواهد شد و كشور را نيز با چالش ها و گسست هاى غيرقابل جبرانى مواجه خواهد كرد. تجربه اعمال يا تحميل الگوهاى توسعه مبتنى بر نوسازى يا شبه نوسازى با پيش فرض «فرهنگ توسعه» و «بيگانگى» با «توسعه فرهنگى» در جهان سوم و عوارض ناشى از آن و تقابل ها و جنبش هاى اجتماعى كه در واكنش به اين الگو ها و برنامه ها اتفاق افتاده است، تجربه اى نيست كه به راحتى بتوان آن را ناديده گرفت و از كنارش عبور كرد.
ظهور انقلاب اسلامى با جوهره فرهنگى و سازگار با هويت ايرانى ـ اسلامى در مواجهه با تحقير ملى ناشى از غرب گرايى فرهنگى در قالب شعار «بازگشت به خويشتن خويش» يا «خود شرقى» و تداوم اين بازگشت و گفتمان شكل دهنده آن در سال هاى جنگ و عنصر اصلى و حياتى مقاومت در برابر سياست هاى شتابان و غير فرهنگى و يك سويه اقتصادى و سياسى، يكى از تجربه هاى گرانبهاى پيش روى ما است كه مى تواند مبدأ و منشأ دقت ها و ظرايف فرهنگى در برنامه ريزى ها و عملكرد ها و تقابل با سياست زدگى و اقتصادزدگى هاى متداول باشد.
ناديده انگاشتن بحث اساسى توسعه فرهنگى يا انطباق توسعه با فرهنگ به يك معنا ناديده انگاشتن هويت ايرانى و تاريخى و قابليت هاى توسعه اى نهفته در زمينه هاى فرهنگى و اجتماعى در برنامه ريزى هاى توسعه و به عبارتى به معناى پذيرش الگوى واحد فرهنگ توسعه يا ارزش ها و هنجارهاى غرب و مقابله با كثرت گرايى فرهنگى در امر توسعه است. امرى كه به طور طبيعى باعث از جا دررفتگى يا گسست در نظام اجتماعى جوامع ذى ربط گرديده است. به گونه اى كه در اين جوامع نه تنها شاهد توسعه درون زا و پايدار نبوده ايم، بلكه از جا دررفتگى فوق تاكنون منشأ آندمى يا نابسامانى و در نتيجه آشوب ها و شورش هاى اجتماعى بسيارى بوده است.
به هرحال، فهم هويت تاريخى يك جامعه و عناصر مقوم آن در طول تاريخ مى تواند كارويژه هاى بسيارى داشته باشد. در سطح اجتماعى يا زيست جهان مى تواند خاستگاه حس تعلق، اعتماد و آرامش و به اصطلاح امنيت وجودى افراد باشد؛ در سطح اقتصادى مى تواند مبدأ توجه به توسعه فرهنگى يا پايدار و درون زا و در سطح سياسى، مبناى يك نظام سياسى مشروع و مقتدر باشد. بايد توجه داشت كه مفهوم هويت به هيچ وجه بيانگر يك ايستايى و عدم تحرك محض نيست. اين مفهوم هم به تغيير و تحول تاريخى به رغم عنصر ثابت، پايا و مانا توجه دارد و هم تكثر در نماد، قالب و گروه هاى اجتماعى را برمى تابد كه خود ترجمانى از وحدت در عين كثرت است. حتى عناصر هويت بخش فرهنگى نيز مى توانند به لحاظ زمانى متغير باشند. به عبارت ديگر، به رغم باور به ارتباط عناصر متنوع فرهنگ و هويت، ممكن است، عنصر هويت بخش در برهه اى، نتواند در برهه اى ديگر كاركرد وحدت بخش داشته باشد. نكته ديگر آنكه در جامعه ما شاهد تعلق افراد و اقشار مختلف به هويت هاى چندگانه و به طور خاص هويت هاى ملى و گروهى هستيم كه نبايد منافى يكديگر تفسير و تعبير شوند.
در مورد هويت ايرانى نيز در مجموع بايد آن را در پيوندهاى فرهنگى و به طور ويژه در هستى شناسى دينى و عرفانى يكگراى ايرانى ـ اسلامى و با دلالت هاى خاص آن جست وجو كرد. شايد به عبارتى بتوان تمام مؤلفه ها و عناصر هويت ايرانى را در سطوح و عرصه هاى مختلف در همين نگرش يكگراى عرفانى يا عشق و آثار فيلسوف فرهنگ ما يعنى سهروردى جست وجو كرد كه يا ثنويت ها را برنمى تابد يا آنها را كم رنگ و عناصر اتصال بخش را پررنگ مى كند. وحدت وجودى منسوب به ابن عربى، مراتب نور سهروردى و اصالت وجود و مراتب تشكيك وجودى ملاصدرا بيانگر اين معناى بلند و متعالى تاريخى است. به تعبير مولانا:
منبسط بوديم و يك گوهر همه
بى سر و بى پا بديم آن سر همه
يك گهر بوديم همچون آفتاب
بى گره بوديم و صافى همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره
شد عدد چون سايه هاى كنگره
كنگره ويران كنيد از منجنيق
تا رود فرق از ميان اين فريق
برپايه نگرش عرفانى مزبور ثنويت در آفرينش، ثنويت بين ذهن و عين، دنيا و آخرت، زيربنا و روبنا، دين و سياست، انسان و خدا، انسان و خلق و فرد و جامعه رنگ مى بازد. يكتاپرستى، نگاه سلسله مراتبى و تلفيق دين و سياست و حقيقت گرا بودن هستى شناختى از ويژگى هاى اين نگره دينى ـ عرفانى است كه سابقه آن به ايران قبل از اسلام برمى گردد. جرالد نولى از ايران شناسان معروف كه كتاب «مفهوم ايرانى» او شهرت جهانى دارد، معتقد است كه اين مفهوم به مثابه عنصر و انگاره اى سياسى ـ دينى به اواسط ساسانيان برمى گردد، اما به مثابه يك انگاره ارضى، قومى و دينى سابقه اى طولانى دارد. به عبارت ديگر قابليت هاى نمود سياسى اين مفهوم در ذات انگاره دينى آيين مزدايى و متعاقباً اسلام امرى غير قابل انكار است.
توجه بالفعل و عينى به قابليت هاى سياسى زمينه هاى سه گانه دينى، ارضى و قومى هويت ايرانى در سه دوره تاريخى ساسانيان، صفويه و انقلاب اسلامى به بقاى عناصر هويت بخش، ثبات و اقتدار سياسى، حس تعلق و اعتماد اجتماعى و تحول و پيشرفت اقتصادى و تمدنى انجاميده است. البته اشاره به عناصر مشترك سه دوره فوق به معناى ناديده انگاشتن محتواى متفاوت اين عناصر از يك سو تفاوت هاى اين سه دوره، از سوى ديگر نيست، اما درك الگوى مشترك سياسى ـ دينى اين سه دوره و اثر مثبت و تاريخى به جاى مانده از آن در مقاطع بسيار حساس و بحرانى مى تواند به رغم نقادى ها و آسيب شناسى هاى متناظر، همواره مورد توجه روشنگرى ها و سياستگذارى ها و اقدامات عملى باشد.
مقوله حقوق فرهنگى كه پس از اجتماع گرايى هايى نوظهور در مفهوم حقوق شهروندى و ناكامى هاى ناشى از تحميل و تحقق الگوهاى توسعه بيگانه با فرهنگ هاى جوامع، مجدداً در دستور كار قرار گرفت، ناظر به اين نكته اساسى است كه مفهوم حق را نبايد صرفاً در عرصه هاى فردى و آزادى هاى اساسى مدنى و سياسى جست وجو كرد و وظايف دولت را نيز نبايد محصور در حقوق مزبور دانست، بلكه به دليل وجه اجتماعى حيات انسانى و به عبارتى هستى اجتماعى انسان ها و بعضاً اصالت بخشيدن به آن و با اين پيش فرض كه بدون اين هستى، امكان تعامل و بقا براى انسان ها ميسر نيست، بايد در مباحث مربوط به حقوق و وظايف شهروندى توجه بيشترى به وجه اجتماعى مزبور در سطح جامعه و گروه بندى هاى اجتماعى مبذول گردد.
علاوه بر مباحث جامعه شناسى و اشاره به فرايند اساسى «انسجام» كه ناظر به پيوند و همبستگى بين افراد و اقشار مختلف است و طبعاً يكى از عناصر اصلى اين پيوستگى، وحدت نمادين يا فرهنگى است، در مباحث مربوط به فلسفه اجتماعى نيز بحث اصالت بخشيدن به جامعه و وجوه اجتماعى حيات انسانى، مستقل از وجود فردى، به رغم اذعان به تعامل اين دو مورد توجه و علاقه فزاينده است. حاصل اجتماع گرايى در يك سطح و جامعه گرايى در سطحى ديگر پى بردن به اهميت مقولاتى از قبيل مشاركت هاى گروهى و حق تعلق به خرده فرهنگ هاى خاص و حقوق اجتماعى ـ اقتصادى، اجتماعى ـ سياسى و اجتماعى ـ فرهنگى افراد در سطح كلان و به عبارتى سطح ملى است. عدالت اجتماعى ـ سياسى و وحدت نمادين و فرهنگى در لايه هاى جهان بينى، ارزش ها، هنجار ها و نمادها، در ذيل حق اجتماعى ـ فرهنگى قابل تعريف و رديابى است.
به سخن ديگر وظايف دولت ها تنها ناظر به تأمين حقوق و نيازهاى فردى نيست، بلكه وظايف دولت ها كه خود تجلى يك حق اجتماعى ـ سياسى است، شامل حقوق اقتصادى و فرهنگى گسترده تر نيز مى باشد. مراقبت و پاسداشت عناصر مقوم و وحدت بخش نمادين در جامعه و تلاش در جهت اعتلا و استفاده از ظرفيت ها و قابليت هاى آن در برنامه ريزى ها و الگوهاى پيشرفت و تمدن از وظايف بلاترديد فرهنگى دولت ها، بويژه در كشورى با جوهره و خميرمايه فرهنگى و هويتى خاص است. به طور خاص توجه به مؤلفه ها و عناصر مقدم هويت ملى و تاريخى يك جامعه در قالب پاسداشت اساطير و جهان بينى تاريخى يك قوم، حفاظت از ارزش ها و اخلاقيات جامعه و توجه به ملاك ها و معيارهاى داورى، نقاط عطف و سرنوشت ساز تاريخى و مواريث فرهنگى و تاريخى و شخصيت هاى سرنوشت ساز ادبى، علمى، فلسفى، هنرى، سياسى و غيره از جلوه ها و مظاهر مختلف توجه به حق فرهنگى است.
-
نگاهى به مجموعه شعر كودك و نوجوان
«بين ما شمعدانى ست» از حديث لرز غلامى
لابه لاى شمعدانى ها كسى ست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يزدان مهر
«بين ما شمعدانى ست» مجموعه شعرى است ويژه گروه هاى سنى «ج و د» كه دربرگيرنده مخاطبان سال هاى پايان دبستان و دوره راهنمايى است. «عينى كردن» ناديده ها، شايد نخستين و مهم ترين ويژگى شعرهاى اين كتاب باشد كه در همان برخورد نخست مخاطب با آن، خود را به رخ مى كشد. «عينى كردن» ناديده ها، يا رؤياها يا تصورات، البته شرط اصلى اش روشن بخشى به آنها و مادى كردن آنها از طريق توصيفات جزءبه جزء است؛ از اين پيش شرط مى توان نتيجه گرفت كه اگر در شعرى، اين «عينى كردن» به مخدوش شدن روابط ادراكى ميان شاعر و مخاطب كودك يا نوجوان منجر شود اصل «روشن بخشى» از دست رفته و «معماگويى» آغاز شده است.
اسدالله شعبانى - شاعر و پژوهشگر حوزه شعر كودك - مى گويد: «تخيل در شعر كودك خيلى مهم است، اما نسل پس از ما، آنقدر در ارائه اين تخيل زياده روى كردند كه گاهى تصاوير يا فضاى ارائه شده براى بزرگسالان هم چندان قابل درك نبود! ما در شعر كودك قصد آزمون هوش مخاطبان را از راه طرح معما نداريم، گرچه مى توان از شكل روايى «معما» براى رسيدن به يك شعر خوب استفاده كرد، اما حاصل كار نبايد باعث سرگردانى ذهنى مخاطب شود.»
به روايتى ديگر، «سهل بودن» نه تنها امتياز يك شعر كودك خوب است كه نشانه شناخت درست شاعر آن نسبت به حوزه كارى خويش است. احتمالاً مخاطبان اين متن كه حوالى پنج دهه يا بيشتر از عمرشان گذشته، به ياد مى آورند كه در روزگارى كه شعر مناسب كودك در زبان فارسى يافت نمى شد، جاى خالى اين گونه شعرها را در كتاب هاى درسى، شعرهاى «سهل و ممتنع» سعدى پر مى كرد كه براى فهم زبان و فضاى آنها، دانش آموزان چندان دچار دشوارى نبودند، درحالى كه در فهم شعرهاى بزرگان ديگر كه كرشمه هاى زبانى كار مى كردند، به كتاب هاى كمك درسى متوسل مى شدند كه قيمت شان ۱۰ برابر كتاب هاى درسى بود! به گمانم «كيانوش» در بنيانگذارى شعر كودك ايران، خيلى خوب متوجه اين نكته شد و آن را به عنوان «قانون نخست» در اين «نوع ادبى» مطرح كرد. كسانى كه با شعرهاى بزرگسالانه كيانوش حشر و نشرى دارند [آن كتابى را كه به عنوان ترجمه بيرون داد، اما در واقع شعرهاى خودش بود، يعنى «از پنجره تاج محل» را مستثنا كنيم] مى دانند كه زبان و تخيل وى در شعر بزرگسالانه، به هيچ وجه ساده و روان نيست، پس حتماً ضرورتى باعث شده كه كيانوش در شعرهاى كودك اش به سادگى و روانى برسد.
شعرهاى حديث لرز غلامى در كتاب «بين ما شمعدانى ست» ميان «سخت گويى» و «روان گويى»، «روشن گويى» و «تاريك گرايى»، «ذهنيت» عينى شده و «عينيت» ذهنى شده در نوسان اند و اين گاهى «كژشدن» گاهى «مژ شدن» اين شعرهاى بى لنگر را بدجورى به دردسر انداخته است!
«كسى ميان جمع تان،
كنارتان نشسته است
كسى كه مثل ديگران،
كمى دلش شكسته است
*
كسى كه غصه هاى او،
هميشه گنگ و مبهم است
كسى كه شانه هاى من،
براى گريه اش كم است
*
كسى كه يا بزرگتر؛
و يا ميان بچه هاست
چه فرق مى كند كه او،
چرا، چگونه يا كجاست
مهم صداى پاى او؛
و لحن خنده هاى اوست
اگرچه مهربانى اش
مهم تر از صداى اوست»
در شعر «مثل ديگران» ما نه با «سختى» يا «نرمى» تخيل، كه در واقع با «معما» رودرروييم و شايد به همين دليل است كه «گزاره هاى معنايى» در اين شعر على رغم ظاهر ساده آن، كلافه كننده اند: «اگرچه مهربانى اش/ مهم تر از صداى اوست» خب! كه چه دانى كف دست از چه بى موست/ زيرا كف دست مو ندارد! وقتى شاعر مى گويد: «مهم صداى پاى او/ ولحن خنده هاى اوست» مخاطب منتظر يك يك «كنش» است كه اهميت بيت اول را مؤكد كند اما در ادامه، ما با تاريكى روبه رو مى شويم و به گونه اى «گزاره معنايى بزرگسالانه» كه شراكت تجربه ده سال بعد خواننده كودك را طلب مى كند برخورد مى كنيم. شاعر مى تواند عيب بگيرد كه «بيت دوم، معنايش روشن است!» اما براى چه كسى حتى در برابر مخاطب بزرگسال نيز، «مبتدا» و «خبر» اين «بند» از صفت «غريب» بودن برخوردارند! يا وقتى شاعر مى گويد: «كسى كه يا بزرگ تر/ و يا ميان بچه هاست/ چه فرق مى كند كه او/ چرا، چگونه يا كجاست » ما با يك پرسش كودكانه روبه روييم يا با پرسشى فلسفى يا صرفاً با يك ضعف تأليف ساده بگذاريد بيت دوم را كمى موشكافى كنيم و آن را به شكل ساده و بسيط اش بنويسيم:
۱- چه فرق مى كند كه او/ چرا ميان بچه هاست
۲- چه فرق مى كند كه او/ چگونه بين بچه هاست
۳- چه فرق مى كند كه او/ كجا ميان بچه هاست
ببخشيد! بنده به عنوان بزرگسال سؤال مى كنم كه اين جمله ها چه معنى دارند گزاره اول را در واقع اينطور بايد خواند: «چه فرق مى كند كه او چرا ميان بچه هاست يا نيست !» شما وقتى «چه فرق مى كند» مى آوريد به معناى كاربرد «يا»ست. به نظر مى رسد كه مشكل بيشتر شد و اگر به همين سياق تا گزاره سوم پيش برويم مشكلات سه برابر مى شوند! وانگهى «كسى كه يا بزرگ تر/ و يا ميان بچه هاست» معنى اش چيست به گمانم شاعر مى خواسته بگويد: «كسى كه بزرگ تر از بچه ها يا همقد بچه هاست يا هم سن بچه هاست» منتها با مختصر لغزشى! اين طور شده.
البته كتاب از شعرهاى هماهنگ تر در اجزا و البته شنيدنى تر هم برخوردار است مثل شعر «مثل چاى، مثل نان» كه شعر نوآورانه اى نيست اما لااقل، از ابزارها و عناصرى استفاده مى برد كه براى مخاطب كودك قابل درك است و احتمالاً واجد لذت شعرى براى او.
«تازه مثل نان گرم،
داغ مثل اين حليم
سفره اى به رنگ صبح
مثل نرمى نسيم
مادرى شبيه ابر
صاف و مهربان و نرم
مثل چاى داغ داغ
مثل نان گرم گرم
لحظه اى كه پيش ماست
از هميشه بهترم
چاى مزه مى دهد
در كنار مادرم»
حديث لرز غلامى در اين كتاب، سعى كرده از قالب هاى ديگرى هم جز چارپاره- كه قالب رايج شعر كودك است- استفاده ببرد كه بعضى شبيه به قالب هاى كلاسيك اند و برخى در قالب هاى آزاد تعريف مى شوند. او در مقاطعى كه قصد معماگويى و تاريك كردن صحنه را ندارد، شاعر موفقى است و معلوم نيست كه اين پيچيده گويى كه خصوصيت نسلى وى نيز هست، چه كمكى مى كند به او به عنوان شاعر يا به مخاطب به عنوان كسى كه قصد برقرارى ارتباط فرهنگى با اثر وى را دارد
در اين كتاب شعر كودك، يك شعر منثور هم هست كه جاى «اما و اگر» دارد. نه تنها اين قالب كه هم خون موفق ترش «شعر سپيد» هم تاكنون نتوانسته به دليل فقدان موسيقى لازم براى خيال انگيزى در شعر كودك، در اين «نوع ادبى» موفق باشد و آوردن چنين شعرى در كتابى كه ناشر لطف كرده و در كنار شناسنامه كتاب، گروه سنى مخاطبان را مشخص كرده است كمى عجيب به نظر مى رسد؛ البته شما روى معناى «كمى» ، كمى بيشتر درنگ داشته باشيد!
«از اين جا تا درياچه ده قدم است
با هر قدم يك دانه بكار تا جاى پايت باقى بماند
دانه ها كه برويند،
از دست هاى ما راه سبزى به جا خواهد ماند،
براى تمام پرنده هاى تشنه اى كه راه درياچه را نمى دانند»
اگر قرار به ترجيح باشد من به عنوان يك مخاطب بزرگسال شعر كودك، شعر «روى پرچين» را به عنوان شعرى بسيار موفق تر ترجيح مى دهم چه در كاربرد تخيل، چه در نوآورى كاربرد قالب و چه در روشنى بخشى به گزاره هاى معنايى.
«تا تو گل هاى من را بيارى
يك سبد عطر شبنم ببارى
روى گلبرگ گل ها بكارى؛
تا تو شعر بگويى
زير باران دلت را بشويى
تا دوباره برويى،
تا تو را بار ديگر ببينم
يك پر بوسه از دست هايت بچينم
مثل گنجشك بى آب و دانه
روى پرچين دست خدا مى نشينم
تا تو را بارديگر ببينم.»
حديث لرز غلامى شاعر بدى نيست تنها ارزيابى اش از حيطه اى كه استعداد بالندگى در آن را داراست كمى شتابزده است. البته تكرار مى كنم، شما روى معناى «كمى»، كمى بيشتر درنگ داشته باشيد!
-
نگاهی به مجموعه داستان «سیامین حکایت سیتا»، نوشتهی رضا مختاری
متفاوتنویسی به جای داستاننویسی
مجتبا پورمحسن
در چند سال گذشته تعداد داستانهای متفاوت منتشر شده، بهطور تصاعدی افزایش یافته است. اگر قبلاً، این آثار غالباً توسط ناشرین کوچک و گمنام منتشر میشد،حالا ناشران بزرگی چون چشمه هم انتشار این نوع آثار را در دستور کار قرار دادهاند.
«سیامین حکایت سیتا»، مجموعه داستانهای کوتاه رضا مختاری که اخیراً توسط نشر چشمه منتشر شده، یکی از همین نوع کارهاست.
او «سعی» میکند
نویسندههای جوان زیادی هستند که این روزها سعی می کنند «متفاوت» بنویسند. رضا مختاری اما سالهاست که اینگونه مینویسد.
حداقل در هشت تا ده سال گذشته که من کارهای او را دنبال کردهام، هیچگاه از خط «متفاوت نویسی» خارج نشده و یا بهتر است بگوییم همیشه از خط نوشتن به شکل مرسوم خارج شده است. به همین علت مخاطبان پیگیر آثار نویسنده، فراز و فرود اندیشههایش دربارهی قصهنویسی را در داستانهای او میبینند.
مختاری میخواهد داستان متفاوت بنویسد. داستانهای کتاب «سیامین حکایت سیتا» هم نشان میدهد که او ریشههای نظری رویکرد به متفاوتنویسی را میداند.
برای بررسی میزان موفقیت نویسنده در نوشتن داستانهای متفاوت، به مقایسهی ساختار داستانهای این کتاب با ویژگیهای داستان پست مدرن میپردازم.
برجستهترین ویژگی داستانهای کتاب مختاری، پرهیز از روایت خطی، دخالت آشکار نویسنده در متن و عدم تفکیک بارز بین نویسنده و راوی است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تصویر روی جلدِ کتابِ «سیامین حکایت سیتا»، نوشتهی رضا مختاری
داستان «تیرانا در شبی که انگور نداشت» با این جمله ها آغاز میشود:
«این داستان را روحالله مفیدی مینویسد، مردی کاملاً زنده و کلاً حی و حاضر برای پاسخگویی به هر ادعایی...» صفحهی ۱۵
در ادامهی داستان، نویسندهها توسط راوی دعوت میشوند که توضیحاتی بدهند.
سنگدلی دادخواه ممکن است کمی عجیب باشد. از او دربارهی این قضیه توضیح میخواهیم:
«سلام عرض میکنم خدمت شما و خوانندههای عزیز. عرض کنم که هرکس یه اخلاقی داره...»
صفحهی ۱۸
در واقع داستان، مرز بین واقعیت و داستان را میشکند. البته نه به این قصد که داستان، واقعیتر به نظر برسد، بلکه نویسنده نسبت میان خیال و واقعیت را به پرسش میکشد.
در ادامهی داستان، نویسنده با ارایهی کدهایی از منطق متفاوتی که از ابتدای داستان خلق کرده، دنبال میکند. در بخشی از داستان، مفیدی میخواهد با دوستش مهدی دادخواه تیرانی تماس بگیرد. در اینجا نویسنده نام خودش را در دفترچه تلفن مفیدی قرار میدهد تا یکبار دیگر به مخاطب یاد آوری کند که شیوهی روایت داستان و نقش راوی و شخصیت اصلی داستان متفاوت است:
«مفیدی کاغذی را از توی جیبش درآورد. کاغذ مچاله شدهای پر از شماره تلفن: تلفن خاله اقدس، تلفن کتابخانهی دانشگاه زابل، تلفن هفتهنامهی مینو در چاپ قزوین، تلفن رضا مختاری و...»
صفحهی ۱۷
به ضعف اساسی این داستان در بخش دیگری خواهم پرداخت. اما پیگیری شیوهی روایت مختاری در داستانهای دیگر مجموعه، مخاطب را مطمئن میکند که او آگاهانه و به دلیلی محکمتر از بازیگوشی تکنیکی، در ساختارهای مرسوم روایت دست برده است.
در داستان «یک نفر در آن دورها میدود» که بهترین داستان این کتاب است، نویسنده با تغییر مداوم زاویه روایت جنبههای مختلفی از یک اتفاق را به نمایش میگذارد و قطعیت دریافت مخاطب را مخدوش میکند. به این ترتیب که در هر یک از هفت روایت، داستان سویههای متفاوتی میگیرد. در یک بخش پلیسی است، در بخشی عاشقانه و در قسمتی دیگر تراژیک. در زیباییاش همین بس که همهی اینها وجوه مختلف یک داستان است که اتفاقاً دور از هرگونه تکنیکزدگی مفرط، سیر طبیعیاش را طی میکند.
در داستان «ن و دیواری از چوب و علف کشیده به دور»، تغییر راوی، تنها در ساختار جملهها مشهود است. در سطرهای ابتدایی داستان میخوانیم:
«آذر هست. شهری بر هامون نهاده آب و هوای خوش دارد. آذر هست. به اصفهان هر جایی که ده گز فرو برند آبی سرد و خوش بیرون آید. آذر هست. و بارویی بلند دارد. آذر هست. مغازههای میوه فروشی هنوز بازن»
صفحهی ۳۶
در این پاراگراف، جملهها با هم فرق دارند. قطعاً راوی جملهی «آذر هست»، همان راوی جملهی «به اصفهان هر جایی که ده گز فرو برند آبی سرد و خوش بیرون آید»، نیست. همانطور که راوی جملهی «مغازههای میوه فروشی هنوز بازن» هم با دو راوی دیگر فرق دارد.
این تکنیک که در شعر دههی هفتاد بسیار استفاده میشد، تعبیر به پلیفونی میشود. اما آنچه را باختین پلیفونی مینامید و در تحلیل رمان «جنایات و مکافات» این عبارت را به کار میرود، وجود صداهای متفاوتی از یک شخصیت واحد در طول داستان است. یعنی مجموعهای از شخصیتها، یک شخصیت را میسازند.
اما آنچه رضا مختاری در داستان «ن و دیواری... » انجام میدهد، کنار هم قرار دادن صداهای متفاوت است. نویسنده لابد به قصد «ابداع» تا حداکثر ممکن نشانهها را حذف کرده است. نمیدانم مختاری این داستان را برای چه کسی نوشته است. چون به دلیل حذف محور یا محورهای داستان، کمترین امکانی برای ایجاد ارتباط بین متن و مخاطب وجود ندارد.
طبیعی است که خوانندهی یک مجموعهی داستان، در درجهی اول میخواهد «داستان» بخواند و بنابراین باید بتواند حداقل ارتباطی با متن برقرار کند. البته منظور من این نیست که متن فاقد تعلیق باشد. اما قطعاً «ن و دیواری از چوب...»، داستانی با تعلیق نیست.
این پایانهای لایتچسبک
عمدهترین ضعف کتاب «سیامین حکایت سیتا»، پایانهای ناامیدکننده داستانهاست. پایانِ غالباً غیررئالیستی داستانهای این مجموعه، با زبان و ساختار سهل و ممتنع داستانها تطابقی ندارد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی از صفحاتِ داستانِ «دزدمونا خوشبخت میشود»
داستان اول در پایان به ادبیات رئالیسم جادویی شباهت دارد. داستان آخر کتاب، «دزدمونا خوشبخت میشود» با این جمله تمام میشود: «دزدمونا تقریباً به بالای برج رسیده بود و عجب باد تندی هم میآمد. خودش را». به نظر میرسد که نویسنده به پایان طبیعی داستانهایش اعتمادی ندارد وبه همین دلیل با تغییر ساختار پایان داستان، سعی در برجسته کردن آن دارد.
این اتفاق در دو داستان «برف» و «یک نفر آن دورها میدود» نیفتاده و اتفاقاً به ساختار کلی کار کمک کرده است. داستان «برف» معمولیترین داستان مجموعه است و از نظر ساختاری هیچ ربطی به بقیهی داستانهای کتاب ندارد. بنابراین پایانش نیز به تبعیت از ساختار داستان ساده است. اما در داستان «یک نفر آن دورها میدود»، پایان کار همچون بقیهی قسمتهای داستان، روان و در چارچوب ساختار مشخص همین داستان باورپذیر است.
دزدمونا در داستان مختاری
اما ظاهراً عجیبترین داستان کتاب، داستان آخر است. «دزدمونا خوشبخت میشود»، داستان حضور دزدمونا، شخصیت نمایشنامهی اتللوی شکسپیر در نیویورک است، آن هم بیست دقیقه مانده به عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر!
این داستان پر از پشتکواروهای تکنیکی است. کشیدن شکل سقوط دزدمونا از بالای برج تجارت جهانی، ترسیم کردن کروکی جسد دزدمونا بر سنگفرش خیابان و انواع و اقسام اشکال و بازی با اندازهی حروف.
با این همه داستان «دزدمونا... » هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و برعکس شکلهای عجیب و غریبی که در آن میبینیم، ساختار بسیار سادهای دارد.
پاسخ به این سوال که نویسنده بر اساس چه ضرورتی، صفحات داستان را منقش به اشکال کرده، برای من لااقل مشخص نیست. حتا این نکته که نویسنده سعی کرده با حذف مکان و زمان از یک روایت، آن را در زمان حاضر خلق کند؛ چیز تازهای نیست. این شگرد به دفعات و البته هنرمندانهتر توسط نویسندگان دیگر به کار رفته است.
نمونهاش داستانی است نوشتهی وودی آلن که در آن یک استاد دانشگاه وارد کتاب «مادام بواری» میشود. یا در نمایشی به نام «حملت» شاهد یک پارودی جذاب از حضور هملت در روزگار کنونی هستیم.
این تجربههای ارزشمند، کار هر نویسندهای را برای استفاده از شگرد اختلال زمانی و مکانی روایتهای مسبوق، دشوار میسازد.
اولین حکایت نویسنده
رضا مختاری، نویسندهای تجربهگراست که البته تجربهگرایی را با ارایهی کاری باریبههر جهت اشتباه نمیگیرد. کارنامهی کاری او و داستانهایی که در سالهای گذشته به قلم او در مجلات چاپ شده، نشان دهندهی این واقعیت است. اما قضاوت دربارهی مجموعه داستان «سیامین حکایت سیتا» نباید قایل به ارزشگذاریهای غیرقابل اندازهگیری و غیرقابل استناد، نظیر «تلاش» باشد. «سیامین حکایت سیتا»، یک داستان خوب دارد و چند داستانی که میتوان آنها را سیاهمشق دانست.
شاید یادآوری یک نکته برای نویسندهی این کتاب راهگشا باشد که داستانهای پستمدرن، در اکثر موارد ساختار بسیار سادهای دارند و مهمترین ویژگیشان، ایجاد امکان ارتباط با مخاطب است.
از طرف دیگر درحالی در ایران متفاوتنویسی، به پستمدرننویسی تعبیر میشود، که در ذات این عبارت، به آوانگاردیسم و نهایت مدرنیسم برمیگردد. از این زاویه هم داستانهای مختاری حرف تازهای برای گفتن ندارد.
داستانهای مختاری، اگرچه کلاسیک نیستند، نشانی از آوانگاردیسم و اعتقاد به کشفِ تکنیکهای تازه هم در آنها دیده نمیشود و تکنیکزدگی متنها هم مانع از آن میشود که آنها را داستانهای پستمدرن بدانیم. پس متفاوتنویسیِ رضا مختاری، نوشتن داستانِ متفاوت نیست؟
-
معرفی مجموعه داستانی به نام "دوست داشتم كسی جايی منتظرم باشد" اثر «آنا گاوالدا»
از: شادی بيان
«دوست داشتم کسی جايی منتظرم باشد»، آنا گاوالدا (Anna Gavalda)، مترجم: الهام دارچينيان، نشر قطره، 1385
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
يکی از دلايلی که بعضی از ما خيلی وقت است نتوانسته حتا يک داستان کوتاه بنويسد، شايد اين باشد که در جستوجوی چيزی از خودمان در آوردنايم و هنوز پيدايش نکردهايم. نصف داستان را نوشتهايم و در به در، دنبال «آنِ» بکری هستيم برای نصف ديگرش و چيزی به قلابمان نمیگيرد. اين که کلی قصهپردازی کنيم و دست آخر معلوم شود در خواب گذشته، تکراری است. اين که وانمود کنيم دانای کل با يک آدم زنده حرف میزند و تهاش خواننده بفهمد مرده، آدم را ياد فيلم «اعتراض» میاندازد. چهطور است مردی تمام مدت از عشق بی حد خود به زنی بگويد که در خط آخر داستان او را تکه تکه میکند؟
و يکی از دلايلی که بعضی از ما خيلی وقت است نتوانسته حتا با يک داستان کوتاه ارتباط بگيرد و از آن لذت ببرد، شايد اين باشد که لذت بردنمان وابسته به نتيجه شده است. بالاخره پيرمرد نود ساله با دختر باکره خوابيد. چه شگفتانگيز! مرد به زن وانهاده بازنگشت و با آن زن ديگر رفت. چه تلخ! کودکی که هرگز زاده نشد، ای کاش زاده میشد! اصلا خوشام نيامد از آخر همنوايی شبانهی ارکستر چوبها، اصلا در قد و قوارهی جايزهيی که گرفته بود، نبود.
اين وابسته به آخر و عاقبت بودن به گمانام عنصریست که از مذهب وارد فرهنگمان شده است و به قول هرمان هسه ما را از شادمانیهای کوچک و البته مهمتر زندهگی، که در روزمرهگیها نهفته، غافل کرده است. خيلی وقت بود دلام میخواست به خودم يا به کسی بگويم که «نوشتن» لزوما از خود چيزی در آوردن نيست. بر چيزی، چيزی افزودن نيست. نوشتن میتواند تنها روايت ساده و صادقانهی آن چيزی باشد که هست و «خواندن» هميشه در انتظار حادثهيی نشستن نيست. به دنبال واقعهيی کشيدن نيست. گاه میتواند تنها مروری باشد بر آنچه که هست.
«آنا گاوالدا» نويسندهيیست که به سادهگی از آنچه در دور و برمان میگذرد مینويسد، بی حذف و اضافه. البته برای شرح صدای موتور اتومبيل گلف و پت پت موتور هارلی ديويدسن و زيپو (نام تجاری يک موتور سيکلت) نياز دارد به خيابان برود و صدای آن را خوب بشنود. علاوه بر آن لازم است از اين که زنهای باردار اين روزها کتابهايی نظير «منتظر يک کودک هستم» و «عکسهای حيات پيش از تولد» را میخوانند يا نه، مطمئن شود، و بدون شک پيش از قدم زدن دختری که روزی چهار بار از خيابان اوژن گونن عبور میکند، خود بايد از آن خيابان عبور کند. اين کارها برای اين است که زندهگی را عينا به تصوير بکشد. گاوالدا در اغلب داستانهای کتاب «دوست داشتم کسی جايی منتظرم باشد» تلاش نمیکند شگفتزدهمان کند. در واقع «آنِ» اين داستانها، همين بی «آن» بودنشان است. روزمرهگیهايی که اگر تلخ، يا اگر شيرين، هميناند که هستند، صادقانه و حقيقی. روزنامهی ماری فرانس در بارهی اين کتاب نوشته است: "داستانها هم خارقالعادهاند هم گزنده و در عين حال، غمانگيز. گلی زيبا با خارهای زياد." من فکر میکنم اينها صفاتیست که به زندهگی نيز میتوان نسبت داد. از اين رو بايد گفت داستانها عين زندهگیاند. يا شايد به قول خود گاوالدا، «واقعيات ناخوشآيندی که به آرامی از آنها سخن رفته است»، هر چند که کتاب داستانهای خوشآيند هم دارد.
زن و مردی در اتومبيل عجيبی نشستهاند و به سوی ويلايشان در شهرستان میرانند. اتومبيلی که سيصد و بيست فرانک قيمت دارد. مرد لباس پايان هفته به تن دارد و در فکر اخراج کردن دو کارگریست که اصلا اهميتی به حرفهايش نمیدهند. زن گويی منتظر مرگ است. در اين فکر است که همسرش هيچ گاه او را دوست نداشته، البته به کت و دامن سبز رنگ زيبايی که روز پيش پشت ويترين ديده نيز فکر میکند. راديو گوش میدهند، موسيقی کلاسيک. از عوارضی رد میشوند. يک کلمه با هم حرف نزدهاند و هنوز راه درازی در پيش دارند(.)
دختری در خيابان به مردی لبخند میزند و مرد او را برای چند ساعت ديگر به رستوران دعوت میکند! دختر میگويد يک دليل مناسب بياوريد که دعوتتان را بپذيرم و مرد تراشيدن ريشهايش را بهانه میکند که بدون آنها زيباتر خواهد شد. يک شب قشنگ همراه با شام، دسر، نگاههای عاشقانه و خوردن غوزک پاها به يکديگر و در آخر شب خداحافظی، کاغذی که تلفن همراه مرد بر آن نقش میبندد و دخترک که دارد به تنهايی در خيابان قدم میزند. از تلفنهای همراه بیزار است. از اين حقهبازها بیزار است(.)
کتاب مجموعهيی از دوازده داستان کوتاه است با نامهای در حال و هوای سن ژرمن، سقط جنين، اين مرد و زن، اُپل تاچ، آمبر، مرخصی، حقيقت روز، نخ بخيه، پسر کوچولو، سالها، تيک تاک، و سر انجام. نام کتاب انتخاب شيطنتوار و شايستهيیست برگرفته از يکی از داستانها با نام «مرخصی». سربازی که از پلههای واگن قطار پياده میشود دوست دارد کسی جايی منتظرش باشد، اما هر چه به اطراف نگاه میکند ...
از خواندن سه داستان اول خيلی لذت بردم. زيبا و خارقالعاده بودند! حال و هوای «اُپل تاچ» مرا ياد روزگاران قديم ِ خودم و دوستانام انداخت. با بعضی از جملات «تيک تاک» از ته دل خنديدم و با مهربانیهای «اولوويه» چون خيلی شبيه برادرم بود، صميمانه ارتباط گرفتم. «نخ بخيه» يک داستان فمينيستی پرافتخار بود! حتا از تصور اين که زنهايی چون «لوژاره» در اين جهان زندهگی میکنند، احساس غرور کردم. در حالی که اصلا دلام نمیخواست جای «ژان پیير» ِ «حقيقت روز» باشم. «سالها» از آنجايی که شخصا به بوی آدمها انس میگيرم، بدجوری احساساتام را تحريک کرد، آن قدر که میخواستم تلفن را بردارم، زنگ بزنم به همسرم و متقاعدش کنم که از نظر من هيچ اشکالی ندارد اگر بخواهد به ديدن آدمی از گذشتههايش برود! (اين حس البته به سرعت کمرنگ و نابود شد.) و «سر انجام» که سندی ديگر بر عجيب و غريب بودن نويسندهی اين داستانهاست! و همهی اين حرفها که زدم جای اين جملهی آخری(!) را نمیگيرد که از گذر آرام آرام هر صفحه و خط اين کتاب، به آرامی لذت بردم. نوعی از خواندن که در بيشتر داستانها منهای چند تايی، از انتظار به آخر رساندن عاری بود.
در ابتدای کتاب اندکی در بارهی اين نويسنده میخوانيم.
او در نه دسامبر سال 1970 در بولوين - بيلان کورت در حومهی پاريس متولد شده است. والديناش از شهروندان اصيل پاريس بودند و به هنرهای دستی اشتغال داشتند که در سن چهارده سالهگی او از هم جدا شدند و آنا نزد يکی از خالههايش بزرگ شد که والد سيزده کودک بود. بعدها با يک دامپزشک ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های لوئيز و فليسيتی شد. پس از جدايی از همسرش زندهگیاش را وقف ادبيات کرد. در 29 سالهگی (1999) با چاپ کتابی که پيشتر از آن سخن گفتيم، به موفقيت بزرگی دست يافت. از ديگر کتابهايش میتوان به سی و پنج کيلو اميد (2002)، کسی که دوستاش داشتم (2005)و ژلو (2002) اشاره کرد. در خارج از فرانسه کتابهايش به نوزده زبان ترجمه شد و بلافاصله بعد از انتشار در سال 2000 جايزه بزرگ آرتیال - لير را به خود اختصاص داد. با اين همه هنوز به ناشر کوچکاش «لو ديل تانت» وفادار مانده است. میگويد:"شهرت و ثروت مرا اغوا نمیکنند. آدمی هرچه کمتر داشته باشد، کمتر از دست میدهد. بايد در استقلال کامل نوشت و دلمشغول ميزان فروش اثر خود نبود." در جواب خبرنگاری که پرسيده بود چرا داستان کوتاه مینويسد، با شيطنت جواب داده است که در اصل داستانهای کوتاه را دوست ندارد، زيرا بخش محدودی از زندهگی را نقل میکنند، ولی از آنجا که دو فرزند دارد، برایاش راحتتر است که شبها يک داستان کوتاه بنويسد تا يک رمان. در سال 2007 فيلم موفقی بر اساس داستان کتاب «کسی که دوستاش داشتم» توسط كلود بری ساخته شد.
قصد ندارم چيز بيشتری در بارهی اين کتاب بگويم و شيرينی کار مؤلف و مترجم و ناشر را کمرنگ کنم. خودتان کتاب را بخريد و بخوانيد. «برای خواهرم ماريان» شبهجملهی تقديمی نويسنده در صفحهی ابتدای کتاب است و در صفحهی بعد از آن اين نوشته از «آندره ژيد» نقس بسته است: "ای انتظار پس کی به پايان میرسی و چون به پايان رسی بی تو چهگونه توانم زيست." شايد انتخاب اين جمله بی ارتباط با شيوهی نوشتاری خود گاوالدا نباشد.
-
براي نخستين بار «كوثري» رماني از «دوناسو» را به فارسي برگرداند
خبرگزاري فارس: «عبدالله كوثري» براي نخستين بار رماني از «خوسه دوناسو» نويسنده شيليايي را به فارسي برگراند.
عبدالله كوثري، مترجم در گفتوگو با خبرنگار ادبي فارس گفت: در نمايشگاه كتاب امسال كار جديدي ندارم. كتابهاي قبلي است كه برخي چاپ اول و بقيه اگر دربيايد، تجديد چاپي هستند.
وي درباره كار جديد خود عنوان كرد: تنها كتابي كه هنوز از ترجمههاي من منتشر نشده، رمان «باغ همسايه» نوشته «خوسه دوناسو» نويسنده شيليايي است. اين كتاب بيش از 4 ماه است كه در ارشاد منتظر مجوز است و در صورت اخذ مجوز انتشارات نگاه آنرا منتشر خواهد كرد.
كوثري پيش از اين داستان كوتاهي از «دوناسو» در كتاب «داستانهاي كوتاه آمريكاي لاتين» كه نشر ني منتشر كرد، به فارسي برگرداند و براي نخستين بار خواننده فارسي زبان را با اين نويسنده آشنا كرد.
او در سال گذشته نيز چند كتاب را براي نخستين بار منتشر كرد كه از آن ميان به ترجمههاي نمايشنامه «زنان تروا» نوشته «سنكا»، زندگينامه «اسكار وايلد»، «آئورا» و مهمتر از همه «عيش مدام» ميتوان اشاره كرد.
«عيش مدام» تحليل «ماريو بارگاسيوسا»، نويسنده پرويي بر رمان «مادام بوواري» نوشته گوستاو فلوبر است كه با اقبال مخاطب ايراني همراه بود.
-
«سروش حبيبي» ترجمه تازه خود را به ناشر سپرد
خبرگزاري فارس: سروش حبيبي ترجمه خود از رمان «زنگبار يا دليل آخر» نوشته آلفرد آندرش را به نشر ققنوس سپرد.
به گزارش خبرنگار كتاب فارس، اين رمان هنوز براي اخذ مجوز به وزارت ارشاد فرستاده نشده و به گفته ناشر اين رمان در مرحله ويرايش است.
بنا بر اين گزارش، رمان «زنگبار يا دليل آخر» سال 1957 ميلادي در آلمان منتشر شد و حدود 15 سال پيش سعيد فيروزآبادي، مترجم آثار ادبي آلماني اين رمان را به فارسي ترجمه كرده بود كه پس از آن تجديد چاپ نشد.
آلفرد آندرش در آلمان متولد شد و سال 1980 در سوئيس درگذشت. آندرش علاوه بر نويسندگي، فعاليتهاي سياسي و روزنامهنگاري نيز در كارنامه خود دارد.
به گزارش فارس، سروش حبيبي كه سالهاست در خارج از ايران زندگي ميكند تاكنون آثار ادبي متعددي را از زبانهاي روسي، فرانسوي، آلماني و انگليسي به فارسي برگردانده است.
آخرين اثري كه با ترجمه سروش حبيبي در ايران منتشر شد رمان «شياطين» نوشته داستايفسكي بود. اين رمان را انتشارات نيلوفر منتشر كرده بود.
ترجمه رمانهاي «طبل حلبي» نوشته گونتر گراس، «ابله» نوشته داستايفسكي، «ژرمينال» نوشته اميل زولا، «جنگ و صلح» و «آناكارنينا» اثر تولستوىاز جمله ترجمههاي او هستند.
-
متن سخنراني استاد دكتر عزتالله فولادوند در نشست «در ستايش سعدي»
افلاطون زبان فارسي
درآمد: پركاري و دقت تنها خصيصههاي شايسته ترجمههاي روان دكتر عزتالله فولادوند از بهترين آثار فلسفي جهان نيست؛ زبان پخته و سنجيده و جملههاي شيوا و پارسينويسي نيكوي اين استاد فلسفه ويژگي ديگري است كه او را در ميان همتايان اندكش متمايز ميكند و هر اثر حتي مقدماتي را لااقل به كتابي خواندني و آموزشي براي كساني كه ميخواهند فارسي را نيكو بنويسند، بدل ميسازد.
اين تبحر قطعاً ناشي از انس ديرينه اوست با بزرگان سخن پارسي، سعدي، حافظ و فردوسي. به همين دليل است كه به مناسبت ستايش از مقام سعدي، از اين متخصص فلسفه كانت دعوت ميشود تا اداي ديني كند به شاهوار زبان پارسي، حكيم شيخ مصلحالدين سعدي. متن پيشرو تقرير سخنراني استاد عزتالله فولادوند است كه روز سهشنبه، 27 فروردينماه در شهر كتاب مركزي به مناسبت بزرگداشت سعدي ارائه شد:
من از زمره ادبا و شاعران نيستم، كار و تخصص من در زمينهاي ديگر، در فلسفه است ولي به زبان فارسي عشق ميورزم و ارادتم را به شيخ بزرگوار پاياني نيست. خود سعدي بهتر از ديگران به مقام رفيع خويش در سخن آگاه بود و به مراتب بهتر از ستايندگان اين نكته را روشن كرده است. بارها به تلويح يا به تصريح بيآنكه شائبه خودستايي در كلامش باشد، به اين حقيقت اشاره كرده است، چنانكه ميفرمايد: «سخن ملكيست سعدي را مسلم». پژوهندگان همروزگار ما نيز به اين نكته معترف بودهاند، بلكه سعدي را گاهي به اتفاق فردوسي پايهگذار زبان فارسي امروزي دانستهاند، و جاي ديگر گفتهاند كه حق اين است كه ما پس از هفتصد سال به زباني كه از سعدي آموختهايم، سخن ميگوييم. چيرهدستي سعدي در سخن در هر كلام او پيداست و نكتهاي نيست كه نيازمند تكرار و تاكيد باشد. اما رسيدن به ژرفاي انديشه سعدي به تعمق بيشتر نياز دارد. فكر سعدي نيز مانند هر هنرمند و متفكر بزرگ ديگر-از افلاطون تا فردوسي، از مولوي تا شكسپير، از حافظ تا گوته، و دهها تن مانند آنان- ابعاد و لايههاي متعدد و مختلف دارد. فردوسي را حكيم ميگوييم نه تنها به دليل سرودن حماسه ملي ايران و فراهمآوردن سند هويت و مالكيت ما بر اين سرزمين، بلكه همچنين به دليل ديد عميق او به انسانيت و سرنوشت آدمي. فردوسي را استاد تراژدي ميدانيم، زيرا در ادبيات ما هيچكس نتوانسته است بزرگمنشي عنصر ايراني و دلاوري بشري را در نبرد با تقدير غالباً تلخ و گردش چرخ نيرنگباز بهتر از او آشكار سازد. شاهان در حماسه ملي ايران با همه بزرگي و اقتدار، اسير سر پنجه تقديرند، تقديري كه همچون ترجيعبندي سرشار از اندوه، ناله شاعر را در آورده است. پختهترين اندرزها و انديشههاي اخلاقي كه از نياكان دوردست ما به يادگار مانده، در شاهنامه آمده است.
پند و اندرز، به تعبير فيلسوفان حكمت عملي، در كارنامه مردم اين سرزمين پيشينهاي دراز دارد. اندرزنامه نخستين و كهنترين صورت كتابهاي اخلاقي در زبان فارسي است و آثار به جاي مانده در آن زمينه همه متعلق به يكهزار سال پيش است. در محيط فكري بينالنهرين كه فرهنگهاي يوناني و ايراني به يكديگر ميرسيدند، اسلام با انديشههاي فلسفي گوناگون روبرو بود و ميتوانست آنچه ميخواست را در خود جذب كند. چند اندرزنامه قديم و اندرزهاي برگرفته از آداب و سنتهاي اسلامي از جمله سيره پيامبر اكرم و حضرت علي، و سپس قابوسنامه قابوس وشمگير، كيمياي سعادت محمد غزالي و آثار سنايي و نظامي نمونههاي برجسته اندرزنامهنويسي دوره نسبتا درازند.
فردوسي و سعدي از يك جهت متعلق به همين سنتاند. نخستين جنبه سعدي كه به آن ميپردازيم، اندرزگويي است. مهمترين آثار سعدي كه آوازه جهانگير او مرهون آنهاست، بوستان و گلستان و قصايد غزلهاست كه در همه در آنها، جايجاي و به مناسبت، سعدي زبان به نصيحت ميگشايد. نصيحت و نصيحتگري هيچگاه چنانكه ناصحان اميدوار بودهاند، عموما با حسن قبول و گوش شنوا مواجه نبودهاست، و به ويژه در عصر ما به علت دگرگونيهاي شگرف يكي دو قرن اخير در احوال دنيا به بخصوص نزد جوانان، مزه ناخوش به خود گرفتهاست. اما هنر و بسا اعجاز سعدي در اين است كه حتي مكررترين و واضحترين نصايح را چنان با استادي در لفافي از الفاظ دلاويز ميپيچد كه هيچكس، مگر بيذوقترين و خشكمغزترين افراد، از آن احساس خستگي و بيزاري نميكند.
سعدي در يكي از هولناكترين دورههاي تاريخ ايران ميزيست. چنگيز و لشكريان خونخوار او در 616 قمري هنگامي كه به گمان خود مورخان و تذكرهنويسان سعدي دهساله بود، به ايران حمله كردند و موج دوم هجوم مغول به سركردگي هولاكو و منتهي به فتح بغداد و بر افتادن خلافت اسلامي در 656 در زماني كه سعدي 50 سال داشت، به وقوع پيوست. گواه قدرت نفس و بزرگي سعدي اينكه او اين دو شاهكار بيهمانند ادب فارسي، يعني بوستان و گلستان را درست در همان زمانه دهشتناك و پر آشوب تصنيف كرد. بوستان را در 655 سرود گلستان را سال بعد 656 نگاشت.
محور توجه سعدي نيز مانند بسياري از ديگر صاحبان اندرزنامهها سه موضوع است: سياست، خانواده و تهذيب نفس (يا به اصطلاح ابن سينا، تدبير شهر، تدبير خانه و تدبير خود) كه بنابه تاثير ارسطو و مشائين، همه از اخلاق منشعب ميشوند. موضع سعدي همه جا مبتني بر بهترين سنتهاي اخلاقي ايرانيان و صورت كماليافته آنهاست. مكتب و راي او در اخلاق بر محور عدالت استوار است، و عدالت به سلطان بستگي دارد كه سنگ بناي جامعه است و، بنابراين، تربيت و آموزش او در صدر اولويتهاست. والاترين عمل اخلاقي گفتن سخن شايستهاي است كه موجب تغيير رفتار شهريار ستمگر شود، و سلطان پس از آنكه دادگري پيشه كرد، به صورت ستون استوار و محور زندگي اخلاقي در ميآيد. بنابراين سلطان بايد بيآنكه به راه زهد برود، و از وظايف حكمراني غفلت كند، از مرد حكيم كه به فضيلت واصل شده است، درس عدالت بگيرد. شايد بزرگترين پندي كه حكمران بايد بياموزد اين است كه چون هنگام مرگ فرا برسد، شاه و گدا يكسانند، و حكمران بايد با توجه به آن روز از ستم بپرهيزد.
سعدي مردي حكيم است، داراي تجربه دنياست و اين تجربه را تنها در تنهايي درويشي خود كسب كرده است و، بنابراين، در سياست و اخلاق از هر كس ديگري برتر است. در افلاطون، كمال مطلوب آن است كه حكيمان شاه شوند؛ در سنت اخلاقي ايراني، حكيم و پادشاه در مقابل يكديگر جاي ميگيرند و وظيفه حكيم نصيحت به پادشاه و آوردن او به راه عدل است.
بزرگترين خصيصه اخلاق سعدي، واقعنگري است. چنين نيست كه دنيا و اهل دنيا به هيچ گرفته شوند و حوالت همه كارهاي جهان به عالم بالا باشد. سعدي در عين وارستگي و عرفان، هرگز ضرورت التفات به كار جهان مادي را از ياد نميبرد. نيكوكاري و احسان و عفو و بخشندگي همه از اين جهان آغاز ميشود و نه تنها پاداش اخروي ميگيرد، بلكه در اين جهان نيز سبب بهروزي و رهايي در روز درماندگي است. سعدي بر خلاف پيشينيان خود نكات غيرعملي را كنار ميگذارد، زيرا بر آن است كه اندرز بايد به مسائل عقل عملي و مربوط به زندگي عادي پاسخ دهد. براي تامين اين مقصود، زباني نيز كه او به كار ميبرد، زباني ملموس و كاملا نزديك به زبان مردم و فارغ از تكلف و تصنع است، به حدي كه سخن او را سهل و ممتنع گفتهاند، و بسياري در اين پندار كه ميتوانند از او تقليد كنند، شكستخورده از آن ميدان بازگشتهاند. سعدي نيز مانند همه بزرگان هنر جهان، همواره فرهنگ جامعهاي را كه در آن ميزيسته پاس داشته است. گلستان و بوستان آيينه ارزشهاي پسنديده و فرهنگ مقبول آن روزگار است و هيچ چيز در آنها نميبينيم كه در دنياي معاصر سعدي مردود و مطرود بوده است.
اما آنچه به اخلاق سعدي ژرفا و والايي ميبخشد، در آميختگي آن، در عين التفات تام به واقعيت، با تصوف است. بزرگترين صفاتي كه سعدي به آنها سفارش ميكند، قناعت و فروتني و شكر به درگاه آفريدگار است. باب سوم گلستان به فضيلت قناعت اختصاص دارد كه پايه تربيت باطني آدمي و صفت والاي درويش و مدخل عشق است. عشق رفتار و كردار آدمي را دگرگون و او را از خودپرستي تهي ميكند و به او وفاداري و ثبات ميآموزد. دومين نصيحت بزرگ سعدي سفارش به تواضع است. فروتني برخاسته از سرشت خاكي آدمي و غرور شيطاني است، انسان با افتادگي و تهيشدن از من و مني آكنده از حكمت ميشود. شكر از ايمان بر ميخيزد و موضوع آن دانستن قدر نعمت الهي است. ما هر چه داريم از خداست، اوست كه اراده و ايمان و سخاوت و معرفت و هوشمندي را در وجود ما به وديعه نهاده است. اين نظرگاه در تقابل با ديد متظاهرين به اخلاص است.
پس ميبينيم كه در كنه انديشه سعدي دو صفت به ظاهر متضاد نهفته است، يكي واقعنگري يا رئاليسم، يعني توجه به آنچه در اين عالم خاكي بهواقع هست و از آن گريزي يا گزيري نيست؛ و ديگري آرمانخواهي يا ايدهآليسم، به معناي آنچه بايد باشد و بايد در عالمي ديگر و بالاتر به جستوجوي آن رفت. بنابراين، سعدي نيز مانند افلاطون از اين جهان خاكي با همه كمبودها و نارساييها و زشتي و زيباييهاي ناپايدار آن آغاز ميكند تا به ملكوت ايدهها و مثل آسماني جاويد برسد. از اين رو، اگر بتوانيم چنين تعبيري به كار ببريم، اين استاد استادان سخن پارسي را نيز مانند آن استاد استادان فلسفه، شايد بتوان رئاليستي ايدهآليست ناميد.
سعدي همانطور كه خداوند سخن است، مانند سقراط استاد عشق نيز هست. همانگونه كه در اندرزگويي هيچگاه سخن او مايه ملال نيست، در وصف عشق و عاشقي نیز كسي به پاي او نميرسد. غزلهاي او حاوي شورانگيزترين اوصاف عاشقي و مهجوري و شوق وصل و وجد وصال است.
هر كس به عاشقانههاي بيمانند سعدي و به باب سوم گلستان «در عشق و عاشقي» توجه كافي كرده باشد، در مييابد عشقي كه او از آن سخن ميگويد داراي هر دو جنبه زميني و عرفاني يا خاكي و آسماني است. امتياز سعدي از ديگر سخنسرايان ما از جمله حافظ به اين است كه او به هيچروي اين عشق سوزان و دردناك و سرگردانكننده بشر به معشوق زميني را دست كم نميگيرد و برخلاف شاعران عارف مشرب، جسورانه و بيپروا دل به درياي آن ميزند و دلاويزترين و پر احساسترين و شور انگيزترين اوصاف را در بيان آن ميآورد و اين نيز شاهدي ديگر بر واقعنگري يا رئاليسم اوست.
اما سعدي چنان كه گفتيم علاوه بر واقعنگري، آرمانطلب يا ايدئاليست هم هست، مانند افلاطون واقعيتهاي اين جهان را به مثابه نردباني براي صعود به عالم بالا و وصال معشوق سرمدي ميداند. عرفان به ويژه صورت اشعري آن كه قائل به جبر و منكر حسن و قبح عقلي امور است، در اثر سالها تلمذ در نظاميه بغداد و تاثر از شخصيت چيرهاي همچون امام محمد غزالي، در وجود شيخ بزرگوار عجين شده است. همان سعدي كه در بيان عشق ملموس زميني و غيرانتزاعي جادوي كلامش آنچنان مسحور ميكند، در مقوله عاشقي به معشوق ازلي نيز گوي سبقت را از همگان ميربايد. غزلهاي عارفانه او گواه بر اين مدعاست. </B>
-
ایبنا: رمان "بازی آخر بانو"ی «بلقيس سليماني» برای چهارمین بار تجديد چاپ مي شود
همزمان با بيست و يكمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران كتاب هاي «بازي آخر بانو»و «بازي عروس و داماد» نوشته «بلقيس سليماني» تجديد چاپ مي شوند._
«بلقيس سليماني» درگفت وگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، با اعلام اين خبر افزود: همزمان با برگزاري نمايشگاه كتاب، چاپ چهارم مجموعه داستان «بازی عروس و داماد» از سوي «نشر چشمه» روانه بازار خواهد شد.
وي افزود: همچنين چاپ چهارم رمان «بازي آخر بانو» از سوي انتشارات «ققنوس» منتشر خواهد شد.
اين منتقد درباره ارائه آثار جديدش در نمايشگاه كتاب گفت: رمان «خاله بازي» براي كسب مجوز از سوي انتشارات «ققنوس» به وزارت فرهنگ و ارشاد ارسال شده است و در صورت كسب مجوز در ايام نمايشگاه منتشر و عرضه خواهد شد.
«خاله بازي» عنوان دومين رمان« بلقيس سليماني» است كه موضوعي زنانه دارد. حوادث اين رمان در دهه 60 مي گذرد. اين رمان از زواياي مختلف روايت مي شود.
-
نخستین جشنواره «داستانهای اساماسی» آغاز به کار کرد
صبح امروز در اندیمشک
5 ارديبهشت 1387 ساعت 11:53
نخستین جشنواره «داستان کوتاه اساماسی»، صبح امروز در اندیمشک آغاز به کار کرد. در این جشنواره دو روزه، علاوه بر معرفی و قرائت ۴۰ داستان از شرکتکنندگان این جشنواره،تمام اين داستانها به صورت کتاب منتشر میشوند./
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نخستین روز از جشنواره «داستان کوتاه اسماماسی»، صبح امروز با سخنرانی خلیل رشنوی (دبیر این جشنواره) در تالار خورشید شهر اندیمشک آغاز به کار کرد.
در اولین نشست این جشنواره دو روزه که با حضور ۱۰۰ داستاننویس برگزار میشود، ۴۰ داستان از میان داستانهای شرکت کننده در جشنواره قرائت و توسط هیات داوران مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
هیات داوران این جشنواره از افرادی چون: جواد جزینی، اسدالله امرایی و علیرضا محمودیایرانمهر تشکیل شده است.
همچنین دبیر این جشنواره اعلام کرد: ۱۰۰ داستان کوتاه از برگزیدگان این جشنواره به زودی در یک مجموعه داستان، توسط انتشارات سورهمهر به انتشار میرسد.
این جشنواره عصر امروز و صبح فردا با برگزاری چند نشست به کار خود ادامه میدهد. نشست عصر امروز به بررسی ادبیات داستانی دههاخیر اختصاص دارد و با حضور افرادی چون حسن میرعابدینی، حسین مرتضاییان آبکنار و جواد جزینی برگزار میشود.
نخستین جشنواره «داستان کوتاه اساماسی» به همت حوزه هنری استان خوزستان و با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تدارک دیده شده است.
مراسم اختتاميه این جشنواره با معرفي 10 داستان برگزيده داوران و يك داستان برگزيده از ديدگاه مخاطبان، فردا به کار خود پایان می دهد.
به برگزيدگان اين جشنواره سكه بهار آزادي و تنديس جشنواره اهدا مي شود.
-
كارگاه داستاننويسي براي نوجوان در شبكه تهران
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سيدعلي كاشفي خوانساري
علی کاشفی خوانساری، نویسنده و منتقد ادبیات کودک و نوجوان، هر روز در برنامه تلویزیونی "نردبان" شبكه تهران به بحث درباره داستان و داستاننویسی میپردازد./
به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) به نقل از پایگاه اطلاعرسانی شهرزاد، برنامه "نردبان" که هر روز حدود ساعت 15 از شبکه تهران سیما پخش میشود، بخشی را به آموزشهای داستان نویسی و بحث درباره داستان اختصاص داده است تا این نویسنده درباره داستان نویسی با نوجوانان به صحبت بپردازد.
"نردبان" از برنامه های پرطرفدار ویژه نوجوانان است که تهیهکنندگی آن را نوید محمودی به عهده دارد و پخش سری جدید آن فروردین ماه آغاز شده و تا تیر ماه 1387 ادامه خواهد داشت.
ویژگی های یک داستان نویس، عناصر داستان، مراحل خلق داستان، معرفی چند نویسنده موفق و... از جمله موضوعاتی اند که در این سلسله بحث ها توسط كارشناسان ارایه خواهد شد.
-
عرضه «بخوان با من، بساز با من» در نمايشگاه كتاب
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سودابه سالم
«سودابه سالم »، آهنگساز و پژوهشگر موسيقي كودكان گفت: جلد دوم كتاب «بخوان با من، بساز با من» توسط انتشارات سوره مهر در نمايشگاه كتاب عرضه ميشود./
سودابه سالم در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، با بيان اين كه جلد اول كتاب «بخوان با من، بساز با من» کودکان را با هنر موسیقی آشنا میکند، عنوان كرد: به زودي اين اثر در انتشارات سوره مهر تجديد چاپ ميشود.
وي ادامه داد: در جلد دوم کتاب «بخوان با من، بساز با من» با نگاهي آموزشي به حس موسيقايي، زيباشناختي و سليقه فرهنگي كودكان پرداختهام.
سالم گفت: در اين اثر ،كودكان را با اقوام و لهجههای موسیقایی مناطق مختلف ایران و موسیقی ملل آشنا و موسیقی ریتمیک و ملودیک مناطق را معرفی کردهام.
وي با بيان اين كه كتاب «بخوان با من، بساز با من» با قطعه "سلام، سلام" آغاز و با "سرود ای ایران" به پایان می رسد، افزود: اين اثر توسط انتشارات سوره مهر در نمايشگاه كتاب عرضه ميشود.
سالم يادآور شد: همچنين کتاب «طبلک» كه كودكان را با وزن، ريتم و سازهاي اقوام مختلف آشنا ميكند، براي چاپ به انتشارات سروش سپردهام.
-
راز بزرگ» بارژاول افشا شد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنه بارژاول
رمان «راز بزرگ» اثر رنه بارژاول، نویسنده معاصر فرانسوی به فارسی ترجمه شد. این سومین کتاب از این نویسنده است که در ایران منتشر میشود./
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمانی دیگر از رنه بارژاول، نویسنده معاصر فرانسه در ایران منتشر میشود.
این کتاب که «راز بزرگ» نام دارد، توسط پرویز شهدی به فارسی ترجمه شده است.
«راز بزرگ» در سال ۱۹۷۳ میلادی و با عنوان اصلی «Le grand secret » توسط بارژاول به رشته تحریر در آمده است.
بارژاول متولد سال ۱۹۱۱ است. وی از ۱۸ سالگی روزنامه نگاری را آغاز کرد. اولین اثر داستانی این نویسنده با نام «بیداد» در سال ۱۹۴۲ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. یک سال بعد در سال ۱۹۴۳ ادب دوستان با اثر دوم بارژاول یعنی «مسافر بی احتیاط» آشنا شدند.
«مسافر بیاحتیاط» (که توسط عباس آگاهی به فارسی نیز ترجمه شده) مهارت این نویسنده را آشکار کرد و نام او را بر سر زبانها انداخت. برخی این اثر او را با کتاب «ماشین زمان» اثر ولز مقایسه میکنند.
«راز بزرگ» سومین کتاب از این نویسنده است که به زبان فارسی ترجمه شده است. پیشتر علاوه بر ترجمه عباس آگاهی بر رمان «مسافر بیاحتیاط»، رمان «قلبی که زیر تودههای یخ میتپید» از این نویسنده نیز به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است. مهوش قویمی این ترجمه را انجام داده است.
«راز بزرگ»، پس از طی مراحل انتشار توسط نشر دنیای نو به بازار کتاب ایران عرضه خواهدشد.
-
دومین کتاب از مارک دوگن ترجمه شد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مارک دوگن
پس از ترجمه رمان «خانواده نفرین شده کندی» توسط پرویز شهدی، این مترجم رمان دیگری را از مارک دوگن، نویسنده فرانسوی اهل ساحل عاج، ترجمه کرد. این کتاب با عنوان «اتاق چهره شکستهها» منتشر میشود./
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، پرویز شهدی، مترجم زبان فرانسه، کتاب دیگری را از مارک دوگن ترجمه کرد. این اثر داستانی «اتاق چهره شکستهها» نام دارد.
شهدی پیشتر رمان «خانواده نفرین شده کندی» از همین نویسنده را به فارسی برگردانده است که مراحل انتشار را سپری میکند.
«اتاق چهره شکستهها»، براساس پژوهش های دوگن به رشته تحریر در آمده و رمانی مستند محسوب میشود. این رمان داستان گروهی از مردم و نظامیان را نقل میکند که در زمان جنگ جهانی اول دچار آسیب چهره شدهاند و به همین علت نمیتوانند به راحتی در جامعه حاضر شوند.
پرویز شهدی، مترجم ۷۱ ساله زبان فرانسه دارای درجه کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه تهران است. وی که تحصیلات خود را در سوربن فرانسه پی گرفته، تاکنون آثاری از نویسندگانی چون آلبرتو موراویا، پییر لامور، آلن ربگرییه، شارل بودر، انورودو بالزاک و فرانک جیاسلاتر را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
-
شكارسري با دو كتاب در نمايشگاه بيست و يكم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حميدرضا شكارسري
آثار تازه حميدرضا شكارسري شامل دو مجموعه شعر در نمايشگاه كتاب تهران به علاقهمندان آثار اين شاعر عرضه ميشود./
شكارسري در گفت وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) گفت: يكي از اين دو مجموعه شعر با عنوان «آسمان زير ابرها» از سوي انتشارات معاونت فرهنگي آستان قدس رضوي منتشر شده است.
وي درباره اين مجموعه افزود: «آسمان زير ابرها» دربر گيرنده نزديك به 60 شعر نو ست كه همگي با محوريت امام رضا(ع) سروده شدهاند.
شكارسري دومين مجموعه شعر جديد خود را اين گونه معرفي كرد: «تروريست عاشق» عنوان مجموعهاي از آثار منتخب مجموعههاي پيشين من، در كنار تعدادي شعر تازه است. در واقع اين مجموعه را بايد گزيدهاي از آثار پيشين دانست.
وي ادامه داد: با آن كه حدود 10 سال است كه ديگر شعر كلاسيك نمي گويم، ولي از آن جا كه «تروريست عاشق» گزيده آثار ساليان دور من را نيز دربر ميگيرد، در آن تعداد شعرهايي كه در قالبهاي كلاسيك سروده شدهاند نيز كم نيست. اين مجموعه شعر را انتشارات "پكا" به چاپ رسانده است.
همچنين به گفته شكارسري، «عصر پايان معجزهها»، مجموعه شعر ديگري كه قرار بود از سوي انتشارات ارديبهشت منتشر شود، به نمايشگاه بيست و يكم كتاب تهران نخواهد رسيد.
-
برنامههاي روز جهاني كتاب در گوشه و كنار جهان
ديروز روز جهاني كتاب و كپيرايت بود، هر سال در 23 آوريل به منظور بهبود و ارتقاي اوضاع كتاب و كتابخواني، بهبود كيفيت نشر كتابهاي مختلف و تاكيد بر حق كپيرايت در سراسر جهان، جشن گرفته ميشود. به اين بهانه نگاهي گذار بر برنامههاي روزجهاني كتاب در گوشه و كنار جهان انداختهايم.
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)ـ ارتباط تنگاتنگ كتاب و 23 آوريل براي اولين بار در سال1923 ميلادي مورد توجه كتابفروشهاي "كاتالونيا"ي اسپانيا قرار گرفت. اين روز كه با مرگ نويسنده محبوب آنها يعني "ميگوئل سروانتس"، خالق رمان جذاب و دوست داشتني "دون كيشوت" مقارن شده است، اين گروه را بر آن داشت تا فرصت را غنيمت شمرده و در آن، ياد و خاطره اين نويسنده نامدار اسپانيايي را زنده نگاه دارند.
از سويي ديگر، اين روز با برگزاري يكي از جشن هاي مذهبي اسپانيا به نام روز "سنت جورج" يا "جورج مقدس" مصادف است كه خود، زمينه ارزش نهادن به كتاب و كتابخواني را هموار مي كرد. از گذشته هاي دور و دوران قرون وسطي، رسم بود كه مردان در اين روز خاص به همسران خود شاخههاي گل رز هديه كنند كه البته از سال 1925 ميلادي تاكنون رسم زيباي ديگري به اين جشن اضافه شده. در اين مراسم، زنان نيز در پاسخ به محبت همسران خود، يك جلد كتاب به آنها اهدا مي كنند. آمار نشان مي دهد بيش از نيمي از فروش سالانه كتاب در كاتالونيا درست به همين مقطع زماني اختصاص دارد و به نظر مي رسد در اين روز، بيش از 400 هزار نسخه كتاب و حدود 4 ميليون شاخه گل رز در كاتالونيا رد و بدل مي شود.
البته اين روز خاص از جهات ديگري نيز قابل توجه و تامل است كه از نظر سازمان جهاني يونسكو دور نماند. 23 آوريل، روز درگذشت نويسندگان بزرگي مانند "ميگوئل سروانتس"، "ويليام شكسپير»" سرشناسترين نمايشنامهنويس و شاعر انگليسي و "اينكا گارسيلاسو دولاگا" نويسنده پرويي است و از سويي ديگر، روز تولد "ويليام شكسپير"، "موريس درون"، "ولاديمير نابوكوف"، "مانوئل والاجو" و "هالدور لكسنس" نيز هست. البته اگرچه زمان مرگ سروانتس و شكسپير در يك روز بيان مي شود، ولي اين گفته صحيح نيست و شكسپير 10 روز پس از سروانتس ديده از جهان فرو بست. اين مغايرت نيز از تقويم قديمي (گريگوريان) و تقويم جديد (جوليان) ناشي مي شود.
در هر حال يونسكو اين اتفاقات و همزمانيها را به فال نيك گرفت و در سال 1995ميلادي، روز 23 آوريل را روز جهاني "كتاب و قانون كپي رايت" نامگذاري كرد. در اين روز خاص، از مولفان و نويسندگان تجليل مي شود و كتاب هاي برتر مورد تشويق قرار مي گيرند. يكي از اهداف اصلي اين سازمان، آشنا كردن هرچه بيشتر مردم، خصوصا جوانان با كتاب هاي مختلف و تشويق
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بيش از نيمي از فروش سالانه كتاب در كاتالونيا به 23 آوريل اختصاص دارد و به نظر مي رسد در اين روز، بيش از 400 هزار نسخه كتاب و حدود 4 ميليون شاخه گل رز رد و بدل مي شود
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آنان به كتابخواني است. در اين روز تلاش مي شود مردم از كتابخواني لذت ببرند و بيشتر از قبل به مطالعه و كتابخواني علاقه مند شوند. در اين روز، طلايهداران كمك به بشر در عرصه پيشرفت فرهنگي و اجتماعي نيز مورد توجه قرار ميگيرند و از آنها تقدير مي شود. موفقيت اين روز با تلاش بسياري از مردم و سازمانها از جمله مولفان، ناشران، آموزگاران، كتابدارها، موسسه هاي خصوصي و عمومي، سازمانهاي غيردولتي و رسانه هاي جمعي گره خورده و بدون همكاري آنها نتيجه رضايت بخشي حاصل نخواهد شد.
امسال نيز اين روز براي سيزدهمين بار در بيش از 100 كشور جهان جشن گرفته شد و كتابفروشي ها، ناشران، مدارس، كتابخانه ها، موسسات فرهنگي و مجامع نويسندگان در سراسر جهان بر اهميت كتاب و كتابخواني صحه گذاشتند.
از آنجا كه مجمع عمومي سازمان ملل متحد، سال 2008 را "سال زبانها" نامگذاري كرده است، يونسكو نيز امسال بر جنبه زبان شناسي بازار نشر تاكيد دارد. "كوئي چيرو ماتسورا"، دبير يونسكو در پيام بزرگداشت اين روز با اشاره به اين موضوع گفت: "وقتي يك زبان خاص در جهان، به دنياي چاپ و نشر دسترسي نداشته باشد، كم كم از زندگي مردم فاصله ميگيرد و با از بين رفتن افراد محدودي كه با آن زبان تكلم مي كنند، به سمت زوال و نابودي پيش مي رود. بنابراين لازم و ضروري است كه راه ورود اين زبان ها را به دنياي نشر هموارتر و براي تبادل كتاب هايي كه به اين زبانها نوشته شده، بيشتر از گذشته تلاش كنيم."
از سال 2001 تاكنون هر سال يكي از كشورها از سوي سازمان يونسكو به عنوان پايتخت جهاني كتاب در نظر گرفته مي شود كه امسال نيز قرعه به نام آمستردام درآمد و سال آينده نيز، بيروت اين نام فرهنگي را با خود يدك خواهد كشيد.
برنامه هاي روز جهاني كتاب در سراسر جهان
مردم سراسر جهان با برنامهريزي هاي از پيش مشخص شده اين روز را جشن مي گيرند. به عنوان مثال در اسپانيا مردم دون كيشوت رمان مشهور سروانتس را در 2 روز مي خوانند و پادشاه اسپانيا هم جايزه ادبي سروانتس را به برگزيده سال اهدا ميكند.
بريتانيا و ايرلند
مردم بريتانيا و ايرلند نيز در اين جشن بزرگ شركت مي كنند. سال 1998نخست وزير وقت يعني "توني بلر"، براي جشن كتاب در گلوب تئاتر لندن، به ابتكار تازهاي دست زد. او براي ميليون ها دانش آموز در بريتانيا، نشانه هاي 1 پوندي، مخصوص روز جهاني كتاب تهيه كرد. با اين نشانه يك پوندي، كودكان مي توانند هر كتابي را در هر كتابفروشي بريتانيا خريداري كنند و از خواندن آن لذت ببرند. بهعلاوه، يك منتخب و گلچين برنامه هاي روز جهاني كتاب نيز هر سال به بهاي 1 پوند در اختيار مردم قرار مي گيرد. از آن زمان تاكنون، تلاش براي ابتكارهاي تازه همچنان ادامه دارد، طوري كه در 2007 ميلادي،10 عنوان كتاب 1 پوندي در اختيار كودكان
قرار گرفت. عوايد اين روز جهاني نيز صرف كمك به تحصيل كودكاني مي شود كه شانس كمتري براي باسواد شدن و تحصيل دارند. از كتاب هاي 1 پوندي منتشر شده تاكنون مي توان به خلبان سنگي، گرگ ابري، هفت كوتوله و ... اشاره كرد. از سويي ديگر، مردم بريتانيا و ايرلند از مي 2008، در طرحي جديد براي اهداي كتاب به بيمارستان ها شركت كردند. مردم، كتابهايي را به كتابفروشي هاي شركت كننده در طرح اهدا مي كردند و كتابفروشي ها نيز در روز جهاني كتاب، به ازاي هر 10 كتاب اهدا شده از سوي مردم، يك كتاب اضافي روي هديه ها قرار دادند و آنها را به بيمارستان ها يا محل هاي از پيش معين شده فرستادند تا شاهد گسترش هرچه بيشتر فرهنگ مطالعه در كشورشان باشند.
از سال 1988ميليونها دانشآموز بريتانيايي در روز جهاني كتاب نشانههاي 1 پوندي هديه ميگيرند با اين نشانهها، كودكان مي توانند هر كتابي را در هر كتابفروشي بريتانيا خريداري كنند و از خواندن آن لذت ببرند. بهعلاوه، يك منتخب و گلچين برنامه هاي روز جهاني كتاب نيز هر سال به بهاي 1 پوند در اختيار مردم قرار مي گيرد.
هندوستان
كودكان اهل "آمريتسار" امسال جشني باشكوه تر از هميشه داشتند. آنها در يك گردهمايي و اجتماع بزرگ، كتابي در ابعاد 3 متر را با اتوبوس مدرسه خود بدرقه كردند. اين كتاب كه به نام "كتاب بزرگ" بين كودكان معروف است، با نقل قول ها، جملات دلنشين و پوسترهايي زيبا براي گسترش پيام لزوم سوادآموزي و توجه به كتاب تزئين شده است. در بخشي نوشته شده "كتاب بهترين دوست شماست " و در گوشه اي ديگر مي خوانيد: "زندگي بدون كتاب مانند اتاقي خالي، سرد و بدون دوست است."
در جشن روز كتاب، كودكان در كنار اين كتاب راه مي رفتند و با شادي و خوشحالي بين مردم شهر، تعدادي كتاب توزيع كردند. پس از آن نيز تمام دانش آموزان آوازي با مضمون لزوم ريشه كني بيسوادي از جهان سر دادند. معلمان و آموزگاران نيز همراه با ساير مردم اين روز را جشن گرفتند، نسبت به استفاده مردم از اينترنت و فاصله گرفتن آنها از كتاب و كتابخواني هشدار دادند و از مردم خواستند لذت و تفريح كتابخواني را تجربه كنند.
آمريتسار در ايالت پنجاب و در 51 كيلومتري شرق لاهور پاكستان قرار دارد.
اسكاتلند
مردم اسكاتلند نيز براي اين روز برنامه هاي خاصي را تدارك ديدند. يكي از اين برنامه ها رونمايي از يك كتاب تصويري بزرگ از هيماليا بود. اين كتاب 150 سانتي متري در كتابخانه ملي اسكاتلند در معرض ديد قرار گرفت. باغ وحش ادينبورگ نيز به كودكان اجازه داد حيوان مورد نظر خود را انتخاب و نقاشي كنند تا خاطره اين روز براي آنها به يادماندني تر شود. در گوشه و كنار اسكاتلند نيز براي ترويج كتابخواني، هزاران نسخه كتاب به كودكان و نوجوانان اهدا شد.
آفريقاي جنوبي
مردم آفريقاي جنوبي نيز از سال 1998همراه با ساير مردم در سراسر جهان اين روز را جشن مي گيرند. امسال نيز 50 هزار پوستر مخصوص روز جهاني كتاب طراحي و چاپ شد و در اختيار مدارس و كتابخانه هاي عمومي سراسر كشور قرار گرفت. در بيشتر پوستر ها شعاري با مضمون "كتاب ها حرف مي زنند: آيا گوش مي كني؟" ديده مي شد. بيشتر نويسندگان آفريقايي در نقاط مختلف شهر ساكن ميشوند و نوشته هايشان را براي عموم مي خوانند. قصه گويي، برپايي كارگاههاي نوشتن خلاقانه، بحث و تبادل نظر درباره كتابهاي مختلف و چاپ و نشر آنها و برگزاري نمايشگاه هاي كتاب از ديگر برنامه هاي اين روز خاص، در آفريقاي جنوبي است.