دفتر یادگاری بچه های p30

سلام
من این تاپیک رو زدم تا هرکسی که شعری(البته کوتاه) . عکسی(همه چیز رو شامل میشه. البته صور قبیحه نباشه) . حرف قشنگی(منظورم یه تیکه ادبی هستش) داره بیاد و با اسم خودش اینجا بنویسه و بزاره تا بعد یه عمری که همشون رو جمع کردیم بیایم تو صفحه 1 و 2 و....بگیم هییییییی و یادی کنیم از روزی که اومدیم داخل این تاپیک و این یادگاری رو گذاشتیم.
بعد یه کار دیگه که می خوام بکنم اینه که ان شاالله بعد از اینکه مثلا تاپیک رسید به 50 صفحه بیام همش رو جمع کنم بعد پی دی افش کنم . بعد بزنم تو سایت تا هرکسی برای خودش یک دفتر یادگاری داشته باشه.(متون انگلیسی هم پذیرفته می شود)
در ضمن نقل قول هم بی نقل قول.خواهش کردم
با اجازه تمام دوستان شروع می کنیم:

عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را .. دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را
آن چه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد .. در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را
سعید

از چهره ی افروخته گل را مشکن
افروخته رخ مرو تو دگر به چمن
گل را تو دگر خجل مکن ای مه من
مشکن به چمن ای مه من قدر سمن
(نکته:این شعر رو هم میشه به صورت افقی خوند و هم میشه به صورت عمودی خوند)
از طرف من
23/5/1386

آگر میشه اسم خود را نیز مرقوم بفرمایید .(اگر هم نمی خوایی فقط یه چیزی که معرف تو باشه).اگر خواستی بزاری پستت رو یه ویرایش کن.

عجب تایپکی خیلی جالبه آفرین
آبي تر از آنيم كه بي رنگ بميريم از شيشه نبوديم كه با سنگ بميريم تقصير كسي نيست كه اينگونه غريبيم شايد كه خدا خواست كه دلتنگ بميريم
مهدی مرداد 86

من عشقت رو به همه دنیا نمی دم / حتی یادت رو به کوه دریا نمی دم
با تو می مونم واسه همیشه
اگه دنیا بخواد منو تو تنها بمونیم / واست می میرم جواب دنیارو می دم
با تو می مونم واسه همیشه


تا همیشه منتظرت خواهم ماند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بچه ها شوخي شوخي به غورباقه ها سنگ زدند غورباقه ها جدي جدي مردند.

حاج مهدي 23/5/1386

يک زمان در يک آن ، انعکاس دل تو بر دلم افتاد و شکست و قلم زود نوشت مشق عشق بين من و تو را
باز هم رنگ شقايق شده ام باورت نيست ولي من به تو عاشق شده ام

قسمتي از وبلاگ شخصي ... امير [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بسیار مهم است، بگذاریم بعضی چیزها بروند، رهایشان کنیم، آزادشان کنیم.

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

در اتاقی که به اندازه ی یک تنهائیست
دل من که به اندازه ی یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختیه خود مینگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه ی خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه ی یک پنجره میخوانند

آری سهم من اینست.

عاطفه
سه شنبه، 23 / 5 / 1386

از همتون ممنونم . اگه میشه پایین یادگاری هاتون یه اسمی یا نشونی از خودتون بنویسین.اگه تاریخ هم زدین که چه بهتر.

روزي روزگاري من بودم

حالا كه تو اينو ميخوني شايد نباشم . چه حالي ميده كه ديگه نباشم .

بهروز .

مرداد 1386

سلام كارت خيلي قشنگه.
-------
سلاخي ميگريست ،
به قناري كوچكي دل باخته بود.
-----
DoyenFox(ميثم)
24/5/86

دوس دارم بمیرم و سیاه پوشتون کنم ولی نمونم و فراموشتون کنم.
برای تک تک دوستان آرزوی موفقیت دارم.
جمله اولیو زیاد جدی نگیرید.:27:

مگس 24 / 05 / 1386

دشواری یادگیری یک فرایند پیچیده مانند برنامه نویسی در این است که بسیاری از مطالبی که می اموزید به مطالبی
که بعدا می اموزید وابسته اند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

Mehran NZ 24 / 05 / 1386

ابر سیاه رفتنیه
خورشید دوباره در میاد
دوباره باغچه گل میده
از عاشقا خبر میاد!!!!
امیر
24/5/86
ساعت 4:20 صبح

در دوردست غوغایی ست و در چشمان تو چه می گذرد؟!
اندوه را فراموش کن
عشق در همین حوالی آهسته نشسته است.
باور کن قلبت را، که آکنده از عشق و پاکی ست.
و بشکن! افسون سیاهی را بشکن و در شب طلوع کن، بی پایان!
نگاه کن! چشمان من غبار می زدایند تا وارث نگاهت بمانند.
تازه باش، تازه!
و طراوت را و تازگی را از عشق دریغ نکن!
و من هم به پاس سخاوت تو و به ظرافت نام عشق،
تمام احساسم را به تو هدیه می کنم.

کارین
24 مرداد 1386

سلام

دیروز (سه شنبه) پر کارترین و در عین حال سیاه ترین روز بنده در p30World بود .
چهار تا پیام از مدیریت داشتم درباره حذف چهار تاپیک .

(اینم یه خاطره است دیگه . نیست ؟)

من خدا را در قمقمه ی آب یافته ام ،در عطر پیچ کوچه باغهای کودکی

درخلوص برخی کتابها وحتی نزد بی دینان

اما ،تقریبا هیچگاه ،وی را نزد آنانی که کارشان سخت گفتن از اوست نیافته ام

حامد-------->24 مرداد یک سال قبل از هشل هفت

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو....

** دل من چون پرستوی بهاریست
از این صحرا به آن صحرا فراریست
شکیب او همه در بی شکیبیست
قرار او همه در بی قراریست!

دل عاشق گریبان پاره خوش تر
به کوی دلبران آواره خوش تر
غم دل با همه بیچارگی ها
از این غم ها که دارد چاره خوش تر!
-------------------------------------------------
هیچ کس کامل نیست؛زیرا کامل بودن انسان نبودن است....

نوید، 4 شنبه 24 مرداد 1386 شمسی

می نویسم یادگاری
تا بماند ماندگاری
گر نبودم روزگاری
این بماند یادگاری

یادگاری از شهریار ، شنبه 24 مرداد 1386 شمسی

sat 14 august 2007 میلادی

ساعت3:52 ب.ظ

ياز كسي نيست كه چيزي ازش بمونه
تكستايي كه مي‌گه ولي خوب و روونه

دوست دارم شما هم اينو بدونين
ياز تنها رپ خون اينجا نيست

ياسين، امين، مهدي، طوفان زرد
همه گي رپ مي‌گن، بگو بخند

ياز شاگرده همة اوناست
اين تكست هم يادگار اوناست

ياز 24/05/1386

گفتم حالا که یادگاری نویسیه ، این شعرم رو که خیلی دوست دارم ، اینجا بنویسم .
گرچه نه قدرت ، نه کشش ، نه شعریت و نه زیبایی شعرهای شاعرای دیگه رو نداره ، ولی خوب ، من که ادعای شاعری ندارم .
فقط واسه دل خودم از اینم چیزا میگم .

نام شعر : چی بگیم ؟
گوینده /سراینده : خودم

ما كه دايم بيقراريم ، چي بگيم ؟

حرف تازه اي نداريم ، چي بگيم ؟

چشامون پر اشك و دلها پر آه

چشم به راه يه بهاريم ، چي بگيم ؟

همه از روشني روز ميگن

ما كه روز و شب نداريم ، چي بگيم ؟

ديگرون ميگن كه بي تو فردا نيست

ما كه امروزم نداريم ، چي بگيم ؟

صد تا يار دارن و بازم مينالن

ما كه در حسرت ياريم ، چي بگيم ؟

بهمون وعده نده ، خسته شديم

همه ميگن سر كاريم ، چي بگيم ؟

هر كي درد دل داره ، با تو ميگه

ما كه از تو گله داريم ، چي بگيم ؟

اگه هم کسی روزی روزگاری خواست سرکی بهمون بزنه ، در جهنم ، همیشه به روش بازه :
[HTML]http://pd.blogfa.com/
[/HTML]

امروز چهار شنبه 2007/8/15
روز های خوش زندګیم دارن به سرعت سپری میشن
کاش اینده هم اینجوره باشه
تا اینده خداحافظ
پيمان
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

هرگز ارزش قایل نشدم برای آنچه گفتند
هرگز ارزش قایل نشدم برای بازی هایی که کردند
هرگز ارزش قایل نشدم برای آنچه که می دانند
هرگز ارزش قایل نشدم برای آنچه کردنند ....
آااااه که من می دانم ...

از همه دوستانی که تا حالا اومدن و یادگاری نوشتند ممنون.بعد از 10 صفحه شدن پی دی اف اول رو می زارم

آقا یه کمک کن این گوشه رو بگیر از کمر افتادم سه چهار تا صفحه آوردومش بالا
کسی نبود یادگاری بنویسه .

سلام.
چه جالب!
+++++++++++++++++
دل شكستن هنر نيست*تا تواني دلي بدست اور
____________________
مردي را نبود فتاده را پاي زدن گر دست فتاده گيري مردي.
++++++++++++++++++++++++
اقا شرمنده 2 تا شد.

حالا هی این تاپیک میره صفحه بعد هی ما بیاریمش بالا.
بابا بیا تو هم یادگاری بنویس از دستت میره ها . حالا ببین ما کی گفتیم

p30 جونم بیا دردت به جونم ...............................p30 نفس من
کوچول موچول خودم........................................p3 0 نفس من

اینم یک شعر از خودم:10:


اینم یک امضا مشتی برای P30 World


[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] toodi عضو P30 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] برای همه ی P30 جون ها [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

به نام خدا

یکی بود ٬

یکی نبود ٬

غیر از «خدا»٬ هیچ چی نبود ٬ هیچ کی نبود ٬

جهان آفریده شد :

ذره ها ٬‌منظوممه ها ٫ زنده ها ...

زمین ها٬ آسمان ها ٬ستاره ها ٬آفتاب ها٬ مشرق ها و مغرب ها ٬گیاهها و حیوانها ٬


دیدنی ها و ندیدنی ها ٬

هر کدام در حرکت٬ در تلاش٬ بانظمی ثابت ٬ در تغییری دائم٬

زندگی سر زده از مرگ ٬ مرگ زاده ی زندگی٬ روز سر زده از شب٬ شب زاده ی روز ٬

همه چیز در حرکت ٬همه چیز دورزن:

آفتابی در میان ٬
پیرامونش، ستاره ای٬ ستاره هایی در گردش ٬

(کعبه ای در میان ٬ بر گردش ٫ پرستندگان در طواف!

از سنگ سیاه تا سنگ سیاه )

دکتر علی شریعتی

به امید موفقیت تمام بچه های پی سی ورلد که با آنها لحضات زیبایی داشتم و بهترین ها را آموختم.


تابستان 1386

بسي رنج بردم در اين سال سير **** عجم زنده کردم بدين پارسي ****
آرش 30/تير/86

تا كنون رفيقي پيدا نكردم كه به اندازه تنهايي قابل رفاقت باشد.:20:
نگار 30/05/1386

سلام
آنگونه ياد خدا باش گويي لحظه‌اي دگر مي ميري
و آن گونه زندگي كن گويي كه صدها سال زنده اي

مجنون‌المهدي ( همون سجاد)
30 مرداد 86

آقا دیگه نبود؟

غرب وطن نمي شودخانه ي من نمي شود
شرق كهن نمي شود خانه چرا دگر كنم؟
حميد مصدق


2 شهريور 1386



وقتي كه لفظ دوست به معناي دشمن است

هنگام شيون است...

اين دوتا تكيه كلام را از من يادگاري داشته باش:
1.آقا خوشحال شديم! تكيه كلام خودمه
2.آقا خوش گذشت
حـــــــــــــــــــــــا مــــــــــــــــــــد
تاريخ را هم بالاي آواتار نوشته همراه با ساعت

خواهي كه شوي با خبر از كشف و كرامات
مردانگي و عشق بياموز و دگر هيچ

روزي كه دلي را به نگاهي بنوازند
از عمر حسابست همانروز و دگر هيچ


از Alisma نوشته شده در 3/شهريور/1386
ساعت 2:5 دقيقه صبح

خب sado جان تاپیکه باحالیه به یکی از مدیرا پ خ بزن و در مورده اینجا براش توضیح بده شاید مهمش کرد.یا خواستی بگومن بزنم

اگه بزنی که لطفت رو میرسونه دستت درد نکنه .

آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است
سعید، 86/6/3

اينم آخرين يادگاري وشايد هم پستم در پي سي :


ميخوام ديگه رها بشم
ساده و بي ريا بشم
زمينمو شخم بزنم
نه بد بشم نه خوب بشم