در این تایپک دوستان شعر ها را که در مورد ایران هست بنویسید
لطفا دقت کنید نه این که شعری کلمه ایران داشته باشه رو بنویسید .. متن شعر در مورد ایران باشه
ممنون
Printable View
در این تایپک دوستان شعر ها را که در مورد ایران هست بنویسید
لطفا دقت کنید نه این که شعری کلمه ایران داشته باشه رو بنویسید .. متن شعر در مورد ایران باشه
ممنون
افتخار من ایران است
افتخار تو ایران است
سرزمین من ایران است
سرزمین تو ایران است
من و تو زیک اب و خاکیم
من و تو با یک زبان سخن میرانیم
من و تو ز یک دین و آیینیم
پس چرا ز یکدیگر جداییم
چرا با یکدگر نسازیم
چرا خود را ز دیگری مهتر بدانیم
تو میدانی که درمیان غریبه ها جایی نداریم
پس چرا جدایی
چرا بی همزبانی
ایرانی از خود ماست
جدایی از او خلل ماست
ایرانی افتخار ماست
کوروش و داریوش مال ماست
شاعر شیرین
حافظ وسعدی راه ماست
مولانا راهبر ماست
ايران! ايران! ايران!
ايران! سرزمين بيداران ! غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران غرقه در خون ياران
ايران! ايران!
ايران! ايران!ايران! ايران! مهد دليران ! مهد دليران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! اي ديار بيداران غرقه در خون
ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! تكرار زمستانها
ايران! ايران! ايران! ايران!تكرار زمستانها
ايران! ايران! ايران! ايران!تاريخ شب يلدا ! تاريخ شب
يلدا
ايران! ايران! ايران! ايران! تكرار زمستانها ! تاريخ شب يلدا
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران ! غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! مهد دليران ! مهد دليران
ايران!
ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! اي ديار بيداران غرقه در خون
ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! اي گستره پرپر ! اي گستره ي پرپر
ايران! ايران! ايران! اي گستره پرپر
از نيزه ي چنگيز‚ از خنجر اسكندر
از نيزه ي چنگيز از خنجر اسكندر
سردار تو بردار و گمنام نام آور ! گمنام نام
آور
ايرانم ! ايران ! گمنام تو نام آور
ياران تو بيدار و سرسلسله ات بي سر
ياران تو بيدار و سر سلسله ات بي سر
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران ! غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران!
ايران!ايران! ايران! مهد دليران ! مهد دليران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! اي ديار بيداران غرقه در خون
ياران
در بند زمستاني ! همرنگ بهاراني
در بند زمستاني ! همرنگ بهاراني
بعد از شب ويراني ‚ همواره تو مي ماني ! همواره تو مي ماني
همرنگ بهاراني ‚ هموارخ تو مي
ماني ! همواره تو مي ماني
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران ! غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! مهد دليران ! مهد دليران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! اي ديار بيداران
غرقه در خون
ياران
ياران دليرت را بر بستر خون ديدي! بر بستر خون ديدي
ايران ! ايران !ايران ! بر بستر خون ديدي
از حادثه بگذشتي ! از حيله نترسيدي
از حادثه بگذشتي ! از حيله نترسيدي
دراين شب يلدايي ‚ بر قله خورشيدي! بر قله خورشيدي
ايران !ايران ! ايران ! بر قله ي
خورشيدي
آرامش طوفاني ! تو وارث اميدي
آرامش طوفاني ! تو وارث اميدي
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران ! غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران! سرزمين بيداران غرقه در خون ياران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! مهد دليران ! مهد دليران
ايران! ايران! ايران! ايران!ايران! ايران! اي ديار بيداران غرقه در خون
ياران
شاعر یغما گلروئی
سلام ايران من!
سرزمين بودنم.
سپيدترين گلهای نيلوفر را
در حضور سبز خاطراتت يافتم.
در روزهای روشنیم.
امروز
آنچه نایافتنی است تویی
و آنکه یافته شدن باید،من
مرا دریاب
پیش از آنکه غربتم مرا بیابد.
ایران من.
شاعر نيلوفر حسينی خواه
خاك سرخ ايران و
سبزي درختان و
قشنگي همه فصل هاش
آبي درياهاش آبي آسموناش
همه ايران وطنم ايران جون و تنم
نمي تونم دل بكنم
خاطراتم همه در ايرانه
شهر من قشنگترين شهر تو دنيا
مردم كرد غيورن
بندري ها همه خونگرم و صبورن
شمالي ها همه مهمون نواز
مشهدي ها با دين و ايمونن
شهر بزرگ شيراز
شهر باستاني و راز
شهر قشنگي ها تهران
شهر عشق و عاشقي آبادان
همه خاك وطن را دوست دارم ، مي پرستم
نام ايران را عاشقانه مي پرستم
خاك من از خاك توست
روح من در جان توست
سر سبزي كوهات خيلي قشنگه
آسمون و درياهات هميشه آبي رنگه
شاعر كامبيز علي اسماعيلي
اي ايـران اي مـرز پـر گهر
اي خاکت سرچشمه هنر
دور از تو انديـشــه بــــدان
پايـنـده مـانــي تـو جـاودان
اي ايـران اي مـرز پـر گهر
اي خاکت سرچشمه هنر
دور از تو انديـشــه بــــدان
پايـنـده مـانــي تـو جـاودان
اي دشمن ار تو سنگ خاره اي من آهنم
جـان مـن فــداي خــاک پــاک مـيــهــنـم
مهر تو چـون شـد پيشه ام
دور از تو نيست انديشه ام
در راه تو کي ارزشي دارد اين جان ما
پاينده باد خاک ايران ما
در راه تو کي ارزشي دارد اين جان ما
پاينده باد خاک ايران ما
اگر ایران بجز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر آب و هوایش نیست دلکش
من این آب و هوا را دوست دارم
تمام عالم از آن شما باد
من این یک تکه جا را دوست دارم
من این یک تکه جا را دوست دارم
خدا دوست دارم
دوست دارم
دیگه ندارم طاقت موندن
من این شهر رو رها میکنم از درد شبونه
دل موطن من مرده ز بیداد زمونه
های های، های های
های های، های های
سرم روی تن من نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من
های های، های های
های های، های های
سرم روی تن من نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من
اگه خاک من از دست بره جایی ندارم
دلم میمیره از غصه دیگه نایی ندارم
بجزء نام تو ای مام وطن ای موطن من
دگر بر روی لبهای خود آوایی ندارم
ایران ایران، ایران ایران
سرم روی تن من نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من
ایران ایران، ایران ایران
سرم روی تن من نباشه گر که بیگانه بشه هموطن من
مازیار
در روح و جان من می مانی ای وطن
به زیر پافِتَدان دلی ، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد
در روح و جان من می مانی ای وطن
به زیر پافِتَدان دلی ، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تو راج خزان ، جور زمان
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان
سبزی سر چمن ، سرخی خون من ، سپیدی طلوع سحر ، به پرچمت نشسته
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
بمان که تا ابد هستیم ، به هستی تو بسته
ای ایران ایران دور از دامان پاکت دست دگران ، بد گهران
ای عشق سوزان ، ای شیرین ترین رویای من تو بمان ، در دل و جان
ای ایران ایران ، گلزار سبزت دور از تو راج خزان ، جور زمان
ای مهر رخشان ، ای روشنگر دنیای من به جهان ، تو بمان
در روح و جان من می مانی ای وطن
به زیر پافِتَدان دلی ، که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی ، ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو ، همه جهان نیرزد
محمد نوری
یک وجب از کویرشو به همه دنیا نمی دم
یک قطره آب خزرو ، به صدتا دریا نمی دم
این همه آسمون خراش، ارزونی دهکده هاش
یک خونه کاهگلی شو به قصر شاها نمی دم
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
هیچ جا تو دنیا خونه من نیست
جز خاک ایران هیچ جا وطن نیست
هرجا که باشم ،هرجا که هستم
من خاک ایرانو می پرستم
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
هرجا که زندگی کنم((ایران،ایران،ایران))
حس وطن تو جونمه ((ایران،ایران،ایران))
چیکار کنم ایرونیم ،عشق وطن تو خونمه
پوستمه، استخونمه ، پوستمه ،استخونمه
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
یک وجب از کویرشو به همه دنیا نمی دم
یک قطره آب خزرو به صدتا دریا نمی دم
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
ایران، ایران،ازدل و از جان می خونم این شعرو برات ایران، ایران
اسی
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دين زرتشت پاک
چه شد ملک ايران زمين
کجايند مردان اين سرزمين
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر ديد و پرسيد از حال ما
چه کرديد بُرنده شمشير خوش دستتان
کجايند ميران سر مستتان
چه آمد سر خوي ايران پرستي
چه کرديد با کيش يزدان پرستي
به شمشير حق ، نيست دستي
که بر تخت شاهي نشسته است
چرا پشت شيران شکسته است
در ايران زمين شاه ظالم کجاست
هوا خواه آزادگي ،
پس چرا بي صداست
چرا خامش و غم پرستيد، هاي
کمر را به همت نبستيد، هاي
چرا اينچنين زار و گريان شديد
سر سفره خويش مهمان شديد
چه شد عِرق ميهن پرستيتان
چه شد غيرت و شور و مستيتان
سواران بي باک ما را چه شد
ستوران چالاک ما را چه شد
چرا مُلک تاراج مي شود
جوانمرد محتاج مي شود
چرا جشنهامان شد عزا
در آتشکده نيست بانگ دعا
چرا حال ايران زمين نا خوش است
چرا دشمنش اينچنين سر کش است
چرا بوي آزادگي نيست، واي
بگو دشمن ميهنم کيست، هاي
بگو کيست اين ناپاک مرد
که بر تخت من اينچنين تکيه کرد
که تا غيرتم باز جوش آورد
ز گورم صداي خروش آورد
به کوروش چه خواهيم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاک
دل . ایرن . دلبر . ایران
عاشق بی یار . ایران
خسته و بیمار . ایران
مانده بی سردار ایران
بیا در خاک خود با هم بخوانیم
که غیر جغد دیگر کس نخوانده
صدای نغمه و سازی نمانده
وطن بی تو نمرده
وطن بی کس نمانده
وطن از بی وفایی عزیزانش نگفته
بیا در ما بخوان آواز غربت
که ما در خاک خود غربت کشیدیم
بیا با هم بجنگیم
بیا با هم بمیریم
بیا با هم به دنبال دلیرانش بگردیم
کجایید پهلوانان . شما اسفندیاران
رستم یل . زال دستان
وطن از انتظار بیتاب گشته
ز نامردی نامردان . وطن بیذار گشته
وطن مردم برای خاک پاکت
بگو شهنامه را از نو سرآنید
در آن گویند که چون دیو از در آید
همه مردان به نامردی گرایند
ز هر سوی وطن بوی غم آید
گذشت چندین بهار و آرش آید
وطن هر شب عزادار است و دلخون
وطن ای بی وطن کی این چنین بود
وطن مانند مشکی خواب گشته
ز خون عاشقان سیرآب گشته
ستم دیده وطن . داغدار گشته
ز هر چه لاله بود بیذار گشته
دل . ایرن . دلبر . ایران
دل . ایرن . دلبر . ایران
دل . ایرن . دلبر . ایران
ایران
صدای خسته ام را بشنو
ای ایران
شکوای نای خسته ام را بشنو
ای ایران
می خوانم آوازی میانِ زرد طوفان ها
همخوانی با رعد و برگ و باد و باران ها
آواز من هر چند ایرانم غم انگیز است
با این همه از عشق ، از عشقِ تولبریز است
من از دماوند و سهندت قصّه می گویم
ز کوه های سربلندت قصّه می گویم
ز رودهایت ، اشک های غرق در خونت
ز خشمِ کرخه زاری های کاروانت
در ذهنِ من دیگه روانت بی سرسبز است
حتی کویرت نیز بی پاییز سرسبز است
دیگر چه باغ های چون بهشتِ تو
ای در خزان هم سبز بودن سرنوشتِ تو
اوجِ ستون های بلندِ تختِ جمشیدت
از سربلندی ، سررسانیده به خورشیدت
پروا مکن از این شکستنها که در فرجام
ایرانِ من تو کامیابی دشمنت ناکام
می دانمت اما که جای ایستادن نیست
می دانمت جای ببردا افتادن نیست
ایرانِ من ای یادگارِ یادگارانم
ای کوکبِ پیشانیِ تاریخ
ایرانم
ایرانم ای سیلابِ دریاگویِ دریاجوی
از آنسوی تاریخ ره طی کرده تا این سو
جویی که از سرچشمه ی آیینه ات جاریست
خونی که از زخمِ عمیقِ سینه ات جاریست
می شوید از دل های ما هم زنگ غم ها را
همراهِ تو با خود به دریا می برد ما را
ایرانِ من ای یادگارِ یادگارانم
ای کوکبِ پیشانیِ تاریخ
ایرانم
ايران هميشه جاويد سرزمين نور و دريا
تو خودت يه کوه نوري توي گنجينه دنيا
پرچمت يه افتخاره اون بالا تو اوج ابرا
هميشه با من ميمونه اون سه رنگ ناب زيبا
ايران
وطنم فقط تويي توهرجاي دنيا که باشم
عشق تو خون تو رگهام نميخام از تو جدا شم
وقتي که از اينجا دورم بغض غربتو ميبارم
همه قشنگياتو توي ذهنم ميسپارم
قصه فرهاد و شيرين قصه عشق سياوش
اون ابرمرداي عاشق رستم و کاوه و آرش
ياد جنگل ياد کوها چهل ستون و تخت جمشيد
ساحل دريا کنار و سرخي غروب خورشيد
باید خورشید بتابه روی کوهت
طلایی شه تو اسمت پر غرورت
بباره خیس بشه خاک کویرت
که مثل شیر بغره قلب پیرت
بیاین ای دخترای بختیاری
بدیم بازم به هم ما دست یاری
شمالی اصفهانی دخت شیراز
بیاین با هم بخونیم ما هم آواز
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
اسمت همیشه بوده
خاری به چشم عالم
رو خاک تو چه باشم
راحت میشه خیالم
اسم تو رو نوشتو
رو پوست و استخونم
چه عشقی داره از تو
داد بزنم بخونم
هیچ آسمونی مثل
اون آسمون نمیشه
دنیا رو گشتم اما
هیچ جایی اون نمیشه
هیچ جایی اون نمیشه
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
اسمت همیشه بوده
خاری به چشم عالم
رو خاک تو چه باشم
راحت میشه خیالم
اسم تو رو نوشتو
رو پوست و استخونم
چه عشقی داره از تو
داد بزنم بخونم
هیچ آسمونی مثل
اون آسمون نمیشه
دنیا رو گشتم اما
هیچ جایی اون نمیشه
هیچ جایی اون نمیشه
ای ایران و ای ایران و ای ایران
ای مرز و بوم ای خانه دلیران
وطنم تنم چه باشد که بگویمت تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو
وطنم تو بوی باران به شب ستاره باران
که خوشی و خوشترینی به مذاق میگساران
من اگر سروده باشم وطنم تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم وطنم تو آفتابی
وطنم ، وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم وطنم ایران
وطنم خوشا نسیمت که وزدنش گل از گل
وطنم خوشا شمیمت که دمیدنش تغزل
وطنم که شعر حافظ شده وصله تن تو
که شکفته شعر سعدی به بهار دامن تو
وطنم درودی از من به تو به عاشقانت
که سپرده ام به پیکت به نسیم مهربانت
ایران من ،ایران من
ای مهر تو برجان من
ایران
تویی تنها بهونه
واسم,ای ایران
نفسم اسمتو میخونه
میگه ای مهد دلیران
ای کنام شیران
ایران
تویی تنها بهونه
واسم,ای ایران
نفسم اسمتو میخونه
میگه ای مهد دلیران
ای کنام شیران
ای ایران
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
ایران
تویی ای جاودان ملک
تو ای ایران
تویی تاج سر من
تویی ای سرزمین شیران
تو افتخار من
ایران
تویی ای جاودان ملک
تو ای ایران
تویی تاج سر من
تویی ای سرزمین شیران
ای ایران
ای اییییییران
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
فقط اسم تو میمونه
روی لبهای من
تویی تنها بهونه
واسه فردای من
تویی افتخار بودن
واسه من و ما
تویی موطن عزیزم
برات خونمو میریزم
ای ایران من
ای ایران تا نفس دارم عهد دیرین را نشکنم ای میهن من به پای تو جان شیرین را افکنم
خونین پر کبوتران بر بام تو پر کشان
ای دستای بر امان آه ای لاله زار ما
ای طوفان سرشت تو شادم با بهشت تو
چون با سرنوشت تو میماند تبار من
در دلها جوانه ای بر لبهام ترانه ای
شوری عاشقان ای نقشی جاودانه ای
ای دریای بی کران بر جانم فرو بریز
از مستی پیاله ای از هستی نشانه ای
ای ایران تا نفس باشد یاد تو ماند جاودان ای ایران تا درخشیدی روشن شود آسمان
شادم در آغوش تو ای خاک آسمانی دلتنگم با اندوهت داد از غم رهایی
از خاکت بر می خیزم چون لاله های عاشق
با مهرت می پیوندم ای مرز مهربانی
ای ایران تا نفس دارم عهد دیرین را نشکنم ای میهن من به پای تو جان شیرین را افکنم
جاودان ایران
تو ای ایران من، پاینده باشی
توای ایران من ، پاینده باشی
من این زیباسرا را دوست دارم
من این زیبا سرا رادوست دارم
تمام عالم ازآن شما باد
تمام عالم از آن شما باد
من این یک تکه جا را دوست دارم
من این یک تکه جا رادوست دارم
..........................................
دیگه ندارم
طاقت موندن
من این شهرورها می کنم ازدردشبونه
دل ...م
خسته زبیداد زمونه
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
ایران،ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
اگه خاک من ازدست بره
جایی ندارم
دلم میگیره ازغصه
دیگه نایی ندارم
به جز نام توای مام وطن
ای موطن من
دگربرروی لبهای خود
آوایی ندارم
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه ، گر که بیگانه بشه
هم وطن من
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه، گر که بیگانه بشه
هم وطن من
دیگه ندارم
طاقت موندن
من این شهرو رها میکنم
ازدردشبونه
دل ...م
خسته زبیداد زمونه
ایران، ایران،
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
ایران، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هموطن من
اگه خاک من از دست بره جایی ندارم
دلم میگیره ازغصه
دیگه نایی ندارم
به جزنام توای مام وطن ای موطن من
دیگربرروی لبهای خود
آوایی ندارم
ایران، ایران، سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه هم وطن من
ایران ، ایران
سرم روی تن من
نباشه گرکه بیگانه بشه
هم وطن من
ای خطـه ایران مـیهـن ای وطـن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
تا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن
هـرگـز نـشـود خــالـی از دل مــحـن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بر برگ
کـز یــافـتـه خـویـش نـداری کـــفـــن من
بـسـیـار سـخـن گـفتم در تعزیت تو
آوخ که نـگــریـــانــد کـس را ســـخــن من
و آنـگاه نیوشند سخنهای مرا خلق
کـز خـون مـن آغـشـتـه شود پیرهن من
و امروز همی گویم با محنت بسیار
درد او دریـــغـــا وطــــن مـن وطــــن من
آفتابت، که فروغ رخ « زرتشت » در آن گل کردست
آسمانت، که زخمخانه « حافظ » قدحی آوردست
کوهسارانت، که بر آن همت « فردوسی » پر گستردست
بوستانت، کز نسیم نفس « سعدی » جان پروردست
هم زبانان من اند
مردم خوب تو این دل به تو پرداختگان
سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
پیش شمشیر بلا، قد برافراختگان، سینه سپر ساختگان
مهربانان من اند
نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند، ببینند که آواز از توست
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد
فريدون مشيری
یه جای نقشه ی بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریا
یه سرزمین ، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم ، آدمای عاشق
یه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی داره
یه عالمه معدن احساس داره
کوچه هاش عطر زنبق و یاس داره
به قهرماناش همیشه می باله
دل کندن از خک زرش محاله
هر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق ، بهاره
خزر ، دنا ، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک داره
تو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون داره
کشور ما خونه ی ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماس
توی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم ، شب یلدا داره
یه پهلوونی مث رستم داره
چشمه هایی به رنگ زمزم داره
مردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالی
اونا براش با افتخار جون می دن
برای زنده موندنش ، خون می دن
مراقبن حتی یه ذره از خک
نیفته دست دشمنای ناپک
این سرزمین همیشه پک و زندس
تو بازیای دنیامون ، برندس
الهی که تا زنده ایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاد
اسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه ، حس خوش می بخشه
ما به تموم داشته هاش می نازیم
هر چی نداره کم کمک می سازیم
تا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا ، یعنی ایران
اي ميهن پرافتخار من
فخر و فر تو ثبت دفتري ست
كرمان و بم و يزد و ساوه ات
بهتر ز رم و برلن و بري ست
رشت تو و گرگان و گنبدت
چون نور و كجور از بدي بري ست
كي با همدان و اراك تو
شهري دگرش لاف همسري ست
تبريز و اروميه ي ترا
بر لندن و پاريس برتري ست
شيراز و اصفهان تو
با نصف جهانش برابري ست
تو پيري و نسل جوان تو
جوياي بزرگي و مهتري ست
عشقت نرود هيچ از سرم
عشق تو و مهرت نه سرسري ست
من و تو از مال دنیا چی داریم غیر یه خونه
خونمون کوچیکه . اما لونه عشق میمونه
رو در و دیوار خونه . مینویسم که بدونی
تو برام عزیزترینی . تو امید آخرینی
من و تو از مال دنیا چی داریم غیر یه رویا
چه قشنگه شعر موندن . چه قشنگه فکر فردا
من و تو ای هموطن . تا عاشقونه . باید اینجا
بخونیم تنها و تنها . واسه ایران فردا
واسه ایران فردا...
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
چه ساده و چه بی ریا . ایران ایرانم . ایرانم
نشستن عشق تو سینه ها
تو سینه من و شما . که دور بریزیم کینه ها
که عاشقونه فریاد بزنیم . ایرانه سرزمین ما
وطن . وطن . برای من . برای تو . واسه یکی شدن
شکسته صد بار . اما دل بسته عشقت هموطن
دلبسته این خاک وطن . به عشق تو . به عشق من
به عشق ما . که هر کجا هستیم میخونیم یک صدا
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
ایران ایرانم . ایرانم . که از تو دارم این جانم
جانم فدایت . میخوانم . پاینده بادی ایرانم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
باهمه رفیقم با همه جون جونیم
ارمنی زبانم ولی من تهرونیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
با ارمنی اسوری و با کلیمی
رفاقتی دارم رفاقتی قدیمی
فارس رفیقو خوبو مهربونم
تک تکشونو من از خودم میدونم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
باهمه رفیقم با همه جون جونیم
ارمنی زبانم ولی من تهرونیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
با هرکیو قومی سر یاری دارم
1000 تا یادو یادگاری دارم
اگر که مغرور یا که سر بلندم
دیارم از تو دارم هرچی دارم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
بخودم میبالم که یک ایرانیم
خوشابحالم که یک ایرانیم
خوشا بحالم
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است ِ وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد
راه ما راه حق راه بهروزی است
اتحاد اتحاد رمز پیروزی است
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد یادگار خون عاشقان،
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد
اگر ایران به جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جان گدازست
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دل نشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را می پرستم
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود زور
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دار
امشب دلا دیوانه ام
دیوانه کاشانه ام
خسته از این نامردمی
با خوب و بد بیگانه ام
یا رب صبوری ده مرا
می گیرد از غربت دلم
باشد دعای صبحگاه
مرهم ببخشاید دلم
دردم غریبی بود و بس
مرهم فقط یک هم نفس
مرهم فقط خاک من است
خاک من ایران بود و بس
با دیو و دد بیگانه بود
آن آب و خاک نازنین
چون گوهری یکدانه بود
ای کاش ویران می شدم
با خاک یکسان می شدم
ای کاش در خاک وطن
از جان بی جان می شدم
خانه دگر آباد نیست
در بند و آزاد نیست
خانه فضایش جنگ و خون
ایران دگر ایران نیست
پس کو نژاد آریا
کو رستم و اسفندیار
یا رب جوانمردانمان
را پس چه کس داده به باد
زیبا شیرازی
گرامی میهنم ای خاک ایران .................. نماد هستی و مهد دلیران
هزاران یادگار از روزگاران .................. به یادت مانده از آموزگاران
هنوز آن برق چشم شهریاران .................. بپیچد در دل دشت و بیابان
هنوز آن گامِ سربازان جانباز .................. خروش رادمردان سرافراز
بهگوش آید ز ابر و باد و باران .................. ز تندرهای قلب كوهساران
همیآید به گوشم این نداها .................. توان بخشد به جانم این صداها
گرامی میهنم پاینده مانی .................. هماره بر جهان تابنده مانی
تو دریایی ز فر و دانش و داد .................. برآید خور از این دریای آزاد
بپیماید ره گردون به صد ناز .................. ز مهر او درد جان دو صد راز
بیفتد پرتواش گرم و دلافروز .................. بر این دریای ژرف و هستیآموز
كرانه تا كرانه روشنی بخش .................. فروغ مهر «ایران» این چنین پخش
شود از فرّ «هُرْمزدِ» یگانه .................. به هر سو مهر جاویدان روانه
منم در ساحل و ماتم گرفته .................. وجودم را سراسر غم گرفته
تو ایرانی و دریایی پر از جوش .................. منم آن مرغ بوتیمار خاموش
به چشمم ناید از مهرت دمی خواب .................. كه میترسم ز دریا كم شود آب
كه آن فر و شكوهت تیره گردد .................. و چشمانم از این غم خیره گردد
مهین بانو تركمان اسدی
ای دل آهنگ نبردم آرزوست .................. صحنه ی دیدار مردم آرزوست
صحنه ی پیکار با اهریمنان .................. دوره ی پایان دردم آرزوست
جنگ بهر عزت و آزادگی .................. سرخی سیمای زردم آرزوست
جنگ بهر انتقام از دشمنان .................. خفتن اندر خاکم آرزوست
خفتن اندر خاک، گرد آب و گل .................. خفتن اندرخون گرمم آرزوست
تا به کی افتادگی و بندگی .................. مرگ خوش فرجامم ایندم آرزوست
تا به کی دور از عزیزان و کسان .................. زین سپس دیدار یارم آرزوست
من ز کف قفقاز و افغان داده ام .................. کی نمایم صلح جنگم آرزوست
وا رهاندن ملک بحرین و بلوچ .................. از کف بیگانگانم آرزوست
بر سراسر سرزمین این فلات .................. یک درفش کاویانم آرزوست
جاوید پندار
دخترم تاریخ را تکرار کرد .................. قصه ی ساسانیان را باز گفت
تا به خاطر بسپرد آن قصه را .................. چون به پایان آمد، از آغاز گفت
بر زبانش همچو طوطی می گذشت .................. آن چه با او گفته بود استاد او
داستان اردشیر بابکان .................. قصه ی نوشیروان و داد او
قصه ای از آن شکوه و فر و کام .................. کز فروغش چشم گردون خیره شد
زان جلال ایزدی کز جلوه اش .................. مهر و مه در چشم دشمن تیره شد
تا بدانجا کز گذشت روزگار .................. داستان خسروان از یاد رفت
تا بدانجا کز نهیب تند باد .................. خوشه های زرنشان بر باد رفت
گفت دیدی دست خصم تیره رای .................. جلوه را از « نامه ی تنسر »گرفت؟
گفتم اما دفتر ما زیب و رنگ .................. از هزاران « تنسر » گرفت
گفت از پرویز جز افسانه ای .................. نیست باقی زان طلایی بوستان
گفتمش با سعدی شیرین سخن .................. رو به سوی بوستان با دوستان
گفت از چنگ نکیسا نغمه ای .................. از چه رو دیگر نمی آید به گوش؟
گفتمش با شعر حافظ نغمه ها .................. سر دهد در گوش پندارت سروش
گفت دیدی زیر تیغ دشمنان .................. رونق فرش بهارستان نماند
گفتمش اما ز جامی یاد کن .................. کز سخن گل در بهارستان فشاند
اشک گرمی در دو چشمش حلقه بست .................. بر کلامش لرزه ی اندوه ریخت
تا نبینم در نگاهش یاس را .................. دیده اش از دیده ی من می گریخت
گفت دیدی با زبان پاک ما .................. کینه توزی های آن تازی چه کرد؟
گفتمش فردوسی پاکیزه رای .................. دیدی اما در سخن سازی چه کرد؟
گفت دیدی پتک شوم روزگار .................. بارگاه تاجداران را شکست؟
گفتمش اما اشک خاقانی چون لعل .................. تاج شد بر تارک ایوان نشست
گفت در بنیان استغنای ما .................. آتشی فرهنگ سوز انگیختند
گفتم اما سالها بگذشت و باز .................. دست در دامان ما آویختند
لفظ تازی گوهری گر عرضه کرد .................. زادگاه گوهرش دریای ماست
در جهان ماهی اگر تابنده شده .................. آفتابش بوعلی سینای ماست
زیستن در خون ما آمیزه بود .................. نیستی را روح ما هرگز ندید
ققنوسی گر سوخت از خاکسترش .................. ققنوسی پر شورتر آمد پدید
جسم ما کوهست کوهی استوار .................. کوه را اندیشه از کولاک نیست
روح ما دریاست دریایی عظیم .................. هیچ دریا را ز توفان باک نیست
آن همه سیلابهای خانه کن .................. سوی دریا آمد و آرام شد
هر که در سر پخت سودایی ز نام .................. پیش ما نام آوران گمنام شد
سیمین بهبهانی
ای وطن ای مادر تاريخ ساز
ای مرا بر خاک تو روی نياز
ای کوير تو بهشت جان من
عشق جاويدان من ايران من
ای ز تو هستی گرفته ريشه ام
نيست جز انديشه ات انديشه ام
آرشی داری به تير انداختن
دست بهرامی به شير انداختن
کاوه آهنگری ضحاک کش
پتک دشمن افکنی ناپاک کش
رخشی و رستم بر او پا در رکاب
تا نبيند دشمنت هرگز به خواب
مرزداران دليرت جان به کف
سرفرازان سپاهت صف به صف
خون به دل کردند دشت ونهر را
بازگرداندند خرمشهر را
ای وطن ای مادر ايران من
مادر اجداد و فرزندان من
خانه ی من بانه ی من توس من
هر وجب از خاک تو ناموس من
اي دريغ از تو که ويران بينمت
بيشه را خالي ز شيران بينمت
خاک تو گر نيست جان من مباد
زنده در اين بوم و بر يک تن مباد
وطن يعني همه آب و همه خاک
وطن يعني همه عشق و همه پاک
به گاه شير خواری گاهواره
به دور درد پيری عين چاره
وطن يعنی پدر، مادر، نياکان
به خون و خاک بستن عهد و پيمان
وطن يعني هويت، اصل، ريشه
سر آغاز و سر انجام و هميشه
ستيغ و صخره و دريا و هامون
ارس، زاينده رود، اروند، کارون
وطن يعني سراي ترک تا پارس
وطن يعني خليج تا ابد فارس
وطن يعنی دو دست از جان کشيدن
به تنگستان و دشتستان رسيدن
زمين شستن ز استبداد و از کين
به خون گرم در گرمابه فين
وطن يعنی اذان عشق گفتن
وطن يعنی غبار از عشق رفتن
وطن يعنی هدف يعني شهامت
وطن يعنی شرف يعني شهادت
وطن يعنی گذشته، حال، فردا
تمام سهم يک ملت ز دنيا
وطن يعنی چه آباد و چه ويران
وطن يعنی همين جا يعنی ايران
وطن يعنی رهايی ز آتش و خون
خروش کاوه و خشم فريدون
وطن يعنی زبان حال سيمرغ
حديث جان زال و بال سيمرغ
سپاه جان به خوزستان کشيدن
شهادت را به جان ارزان خريدن
نماز خون به خونين شهر خواندن
مهاجم را ز خرمشهر راندن
وطن يعنی اذان عشق گفتن
وطن يعنی غبار از عشق رفتن
وطن يعنی هدف يعنی شهامت
وطن يعنی شرف يعنی شهادت
وطن يعنی گذشته، حال، فردا
تمام سهم يک ملت ز دنيا
وطن يعنی چه آباد و چه ويران
وطن يعنی همين جا يعنی ايران
خانه از پایبست و ( ا)یران است خواجه در بند نقش ایوان است
ياور از ره رسيده با من از ايران بگو
از فلات غوطه در خون بسياران بگو
باد شبگرد سخن چين ، پشت گوش پرده هاست
تا جهان آگه شود ، بي پرده از ياران بگو
شب سياهي مي زند بر خانه هاي سوكوار
از چراغ روشن اشك سيه پوشان بگو
پرسه ي يأس است در آواز اين پيتارگان
از زمين ، از زندگي ، از عشق ، از ايمان بگو
سوختم ، آتش گرفتم از رفيق نارفيق
از غريبه ، آشنا ، ياران
هم پيمان بگو
ضجه ي نام آواران زخمي به خاموشي نزد
از خروش نعره ي انبوه گمنامان بگو
قصه هاي قهرمانان قهر ويرانگر نداشت
از غم و خشم جهان ساز تهي دستان بگو
با زمستاني كه مي تازد به قتل عام باغ
از گل خشمي كه مي رويد در اين گلدان بگو
شاعر ايرج جنتی عطايی
ايراني به سرکن خواب مستي
برهم زن بساط خود پرستي
که چشم جهاني سوي تو باشد
چه از پا نشستي
در اين شب سپيده نادميده
تيغ شب به خونش درکشيده
اميد چه داري از اين شب
که در خون کشيده سپيده
تيغ بر کش آذر فشان نغمه ها را تندري کن
در دل شب رخ بر فروز کار مهر خاوري کن
از درون سياهي برون تاز
پرچم روشنائي برافراز
تا جهاني از تباهي وارهاني
ديو شب را تيغ بر دل برنشاني
با خواري در روزگار ننگ باشد زندگاني
مرگ به تا چنين زندگاني
اي مبارز اي مجاهد اي برادر
دل يکي کن ره يکي کن بار ديگر
راه بگشا سوي شهر روشني ها
روزگار تيرگي ها برسرآمد
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیدهء ما گلگون است، وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران! غمت مرساد!
جاویدان شکوه تو باد!
راه ما، راه حق، راه بهروزی است
اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است
صلح و آزادی، جاودانه بر همه جهان خوش باد
یادگار خون عاشقان، ای بهار
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باش!
در این خاک زر خیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و راد بود
کزان کشور آزاد و آباد بود
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدائی در این بوم و بر ننگ بود
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگانی بندگیست
دو صد بار مردن به از زندگیست
( فردوسی حکیم )
ای بلند سرفراز ایران من ............... ای شکوه نام تو در جان و تن
خاک تو بوی بهاران می دهد ............... رودهایت در بیابان موج زن
چشمهایت قصه گوی باغ ها ............... کوهایت در دل طوفان رها
دشتهایت ارغوانی سبز سرخ ............... ای تو با راز شکفتن آشنا
روز بارانی که صحرا بشکفد ............... غنچه یادت به دنیا بشکفد
با نوای باد و باران ای وطن ............... مهر تو در سینه ما بشکفد
ای وطن ای خانه آلاله ها ............... ای تو با خون شهیدان آشنا
در دل تاریک و ظلمت خیز شب ............... نوری از توحید داری گوییا
چشم بد از آسمانت دور باد ............... دشمنت در تیرگی ها کور باد
تا جهان باقیست نامت ای وطن ............... هم صدا با نغمه های نور باد
ای بلند سرفراز ایران من ............... ای شکوه نام تو در جان و تن
با تو روینده و رویانم من
بی تو سوزنده و سوزانم من
وه چه گمگشته سری دارم من
یوسف رفته ز کنعانم من
همچو فرزند جدا از مادر
در هوای تو پریشانم من
مگرم نیست بجز تحفه جان
شرمسار از همه یارانم من
گاه گاهی که تو غمناک شوی
گریه ابر بهارانم من
گریه ام دست خودم نیست از اوست
پس نپرسید چه گریانم من
دلکی دارم و انسانم من
چه کنم عاشق ایرانم من
علیرضا میبدی
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد
راه ما راه حق راه بهروزی است
اتحاد اتحاد رمز پیروزی است
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان
خوش باد یادگار خون عاشقان
ای بهار تازه جاودان
در این چمن شکفته باد
سلام.
تاپیک موازی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، در انجمن موسیقی. :)
با تشکر مهران ...