»» نكات ظريف در P30World ««
سلام
ديدم جاي تاپيكي كه در آن يك سري نكات در رابطه با سايت كه ميتواند براي همه مفيد باشد خالي است.
اين تاپيك براي آموزش مثلا "چگونگي وارد كردن عكس در امضا" يا "لينك دادن به نوشته" و ساير موارد كه جنبه آموزشي براي اعضا را دارد ، نيست.
بيشتر نكاتي هستند كه با دانستن آنها ميتوانيم با ديد بهتر و كارايي بالاتر در سايت فعاليت نماييم.
چند نكته كه به نطرم ميآيد را مينويسم، مطمئنا منظور مرا از ايجاد اين تاپيك متوجه خواهيد شد.
اگر شما هم موردي به نظرتان ميرسد، حتما بنويسيد.
درضمن اگر قصد طرح سؤالي را داريد حتما با عنوان مشخص و رنگ مشخص باشد تا از ديگر قسمتهاي تاپيك جدا گردد.
با تشكر
متن با پاراگرافهاي مشخص و با فاصله
پينهدوزي سيمون نام، بيزمين و بيخانه بود. با همسر و فرزندانش در كلبه روستايي ميزيست. با دسترنج خود خرجش را درميآورد. كار ارزان و نان گران، هرچه درميآورد، خرج خورد و خوراك ميشد. "سيمون" و همسرش تنها يك بالاپوش پوستي داشتند. نوبت به نوبت تن ميكردند. پوستيني ژنده و پاره بود. دوسال بود ميخواست پوستين نويي بخرد. سيمون پيش از زمستان مختصر پساندازي كرده بود. اسكناس سه روبلي در صندوقچه همسرش پنهان بود و پنج روبل و بيست كوپك هم از مشتريان روستايي طلبكار بود.
صبحي آماده شد براي خريد پوستين برود روستا. نيمتنه پنبهاي ضخيم زنش را روي پيراهنش پوشيد. كت بر تن كرد. سه روبل را در جيبش گذاشت. چوبدستياي به عنوان عصا، تراشيد. پس از صبحانه راه افتاد.
ميانديشيد: "پنج روبلي را كه طلب دارم وصول خواهم كرد. سه روبل هم دارم. براي خريد پوستين زمستاني كافي است." رسيد به روستا. رفت سراغ يكي از بدهكارانش. خانه نبود. همسر روستايي قول داد هفته ديگر بدهي را بپردازد. اما حالا نداشت. رفت سراغ بدهكار ديگري. اين يكي هم سوگند خورد كه پول ندارد. اما پذيرفت بيست كوپك كه از بابت تعمير كفش به سيمون بدهكار بود، بدهد. سيمون خواست پوستين را نسيه بخرد. دكاندار زير بار نرفت. گفت: "هر وقت پول نقد آوردي بهترين پوستين را بردار، فرصت رفت و آمد دنبال طلب را ندارم."
پينهدوز تنها بيست كوپك از بابت تعمير كفش گرفت. روستايي ديگري كفشهاي نمدي خود را به او داد كه به آنها كف چرمي بيندازد. سيمون دلتنگ بود. بيست كوپك را داد و قهوه داغ نوشيد. دست خالي و بي پوستين روانه خانهاش شد. صبح سوز سرما آزارش داده بود. اما پس از نوشيدن قهوه، حتي بي پوستين، گرم بود.
آهسته راه ميرفت. با چوبدستي به زمين يخبسته ميكوبيد و كفشهاي نمدي، در دستش بود و با خود حرف ميزد : "پوستين ندارم اما گرمم. خون در رگهايم به گردش افتاده. اصلا نيازي به پوستين نيست. راه خودم را ميروم. هيچ نگراني هم ندارم. چنينم. بيخيال و بيتشويش. بيپوستين هم ميشود زندگي كرد. لازمش نداريم. البته زنم غرولند خواهدكرد. البته موجب شرمساري است آدم از صبح تا شام جان بكند و مزدش را ندهند.
فكرهايش هنوز ادامه داشت رسيد زيارتگاه سر خم راه. سرش را بلندكرد. چيزي سفيد رنگ پشت زيارتگاه ديد.
هوا داشت تاريك ميشد. پينهدوز به آن خيره شد. اما نميتوانست تشخيص دهد چيست. پيشترها در آنجا سنگ سفيدي نبود. نكند گاوي است؟ اما شكل گاو نيست. سر دارد. مثل آدم. اما خيلي سفيد است. اگر آدم باشد، اينجا چه ميكند؟ نزديكتر رفت. حيرت كرد. آشكارا ديد. مردي بود زنده يا مرده. بيحركت به ديوار زيارتگاه تكيه داده بود.
پينهدوز وحشت كرد. با خود گفت: "لابد يك كسي او را كشته. و اينجا گذاشته. اگر دخالت كنم لابد دچار دردسر و گرفتاري خواهم شد." پينهدوز رد شد. از جلوي زيارتگاه عبور كرد تا مرد را نبيند. مقداري راه كه پيمود برگشت. پشت سرش را نگاه كرد. ديد مرد ديگر به ديوار زيارتگاه تكيه نكرده است. حركت ميكند. مثل اين كه داشت ميآمد طرف او.
پينهدوز بيشتر از پيش واهمه كرد. برگردم نزدش يا راه را ادامه دهم؟ اگر نزديكش بروم شايد اتفاق ناگواري روي دهد. خدا ميداند كيست. با آدم برهنه چه كنم؟ آخرين تكه لباسم را بدهم به او؟ مگر خدا مرا از اين مخمصه نجات دهد. پينهدوز در رفتن شتاب كرد. از زيارتگاه دور شد. ناگهان وجدانش بيدار شد و ميان راه ايستاد. از خود پرسيد: "سيمون ميداني چه ميكني؟ شايد بنده خدا دارد از بيچيزي ميميرد و تو از ترس ميگريزي؟ اينقدر كار و بارت خوب شده كه از دزدها ميترسي؟ سيمون خجالت بكش!"
برگشت و رفت طرف آن هيكل. سيمون نزديك به ناشناس شد. وراندازش كرد. ديد جواني است با بدن سالم، بيزخم و جراحت. اما آشكارا وحشتزده و يخكرده از سرما. به سيمون نگاه نميكرد. انگار ناتوانتر از آن بود كه چشمانش را باز كند. سيمون نزديكش شد و گويي بيگانه از خواب بيدار شد. سرش را برگرداند. چشمانش را باز كرد و به صورت سيمون نگاه كرد. نگاهش دل سيمون را شيفته او كرد. كفشهاي نمدي را انداخت زمين. شال كمرش را بازكرد و گذاشت روي كفشها. لباس پنبهاي خود را درآورد.
گفت: "وقت حرفزدن نيست. بيمعطلي اين لباس را تن كن." دستش را گرفت و كمك كرد تا برخيزد. چون ايستاد، سيمون ديد دستها و پاهاي متناسبي دارد. صورتش جذاب و مهربان مينمود. لباسش را بر شانههاي ناشناس انداخت. ناشناس نميتوانست دستهايش را در آستينها كند. سيمون كمك كرد تنش را پوشاند. شال را دور كمرش بست. سيمون حتي كلاهش را برداشت تا بر سر ناشناس گذارد. اما سرش يخ كرد و انديشيد: "من سرم طاس است. او موهاي بلندي دارد." كلاه را دوباره سرگذاشت. بهتر است كفش پايش كنم.
ناشناس را نشاند. كفشهاي نمدي را پايش كرد. گفت: "چرا حرف نميزني؟ اينجا خيلي سرد است، بايد رفت خانه. بيا چوبدست مرا بگير. اگر ضعف داري بدان تكيه كن. راه بيفت."
┤── اين كاراكترها از كجا ميآيند ؟ ──├
حتما در عنوان برخي از تاپيكها ، يا حتي عنوانهاي برخي پستها (مثل همين پست) ديدهايد كه كاراكترهايي براي زيبا ساختن يا ... آنها بكار ميرود.
اين كاراكترها كدهاي اسكي هستند كه ميتوانيم آنها را بكار ببريم.
256 كد كه از اعداد 0 تا 255 قابل دسترسي هستند.
براي استفاده از اين كدها به ترتيب زير عمل نماييد :
- بر روي جايي كه ميخواهيد كاراكتري را قرار دهيد ، قرار بگيريد.
- دكمه Alt را فشار داده و نگه داريد.
- عدد مربوط به آن كاراكتر را با استفاده از اعداد صفحه كليد تايپ كنيد.
- دكمه Alt را رها كنيد.
كاراكتر در محل درخواستي قرار ميگيرد.
از اعداد 1 تا 32 بر روي سيستمهاي مختلف فرق ميكند. اين كاراكترها را اينجا مينويسم. بقيه را ميتوانيد از آدرس زير بدست آوريد :
- ☺
- ☻
- ♥
- ♦
- ♣
- ♠
- •
- ◘
- ○
- ◙
- ♂
- ♀
- ♪
- ♫
- ☼
- ►
- ◄
- ↕
- ‼
- ¶
- §
- ▬
- ↨
- ↑
- ↓
- →
- ←
- ∟
- ↔
- ▲
- ▼
- !
- "
- #
- $
- %
و ... .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
◄ يافتن تمامي پستهاي يك كاربر در يك تاپيك ►
چند روز پيش اتفاقي افتاد كه من به شخصه متأثر شدم. چون نميدونستم كه آنگونه خواهد شد.
برايتان خواهم گفت كه قضيه از چه قرار بوده.
بهتر ديدم كه تمام ماجرا رو اينجا بنويسم تا كساني كه اين قسمت رو نميدانستند ، خدايي ناكرده اين مشكل برايشان پيش نيايد. (البته مطمئنم كه اين مشكل برايشان پيش نخواهد آمد چون آنها حتما از اين طريق عمل نخواهند كرد)
همانطور كه گفتم چند روز پيش با يكي از كاربران صحبتي شد و من براي اينكه پاسخي به درخواست او داده باشم خواستم كه كاري را انجام دهد. ولي اي كاش اين درخواست را نميكردم.
ضمنا براي اينكه نام اين كاربر مشخص نشه بصورت رمزي مينويسم. چون از من خواسته كه ماجرا رو به كسي نگم.
اما ماجرا :
چند روز پيش :
ح.د. : سلام ماريو. ميتونم ازت يه درخواست داشته باشم ؟
ماريو : بله. حتما. خواهش ميكنم.
ح.د. : اگه ميشه ميتوني به من بگي كه رمز ماندگاري تاپيكهات و اينكه اينقدر ميتوني تاپيكهاي خوب بزني كه هيچكدوم هم تو Trash نميرن و ... ، چيه ؟ من كه هر چي تاپيك ميزنم ميره Trash .
ماريو : باشه. حتما ميگم. ولي قبلش يه درخواست داشتم. اگه تونستي اون رو انجام بدي، بهت ميگم.
ح.د. : باشه. باشه . حتما .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر چي باشه انجام ميدم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ماريو : خيل خوب. چرا اينقدر هيجان زده ميشي ؟ ببين برو تو تاپيك مثلا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آهان: "صندلي داغ" و تمام پستهايي رو كه اونجا دادي آدرسش رو به من بده. باشه ؟
ح.د. :حتما. اين كه كاري نداره. من رفتم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
... 5 ساعت بعد.
ماريو : ببينم تو چرا اين شكلي شدي ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اين كارا چيه ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
. ببينم چكار كردي ؟
ح.د. : هيچي . مگه نگفتي برم تمام پستهام رو پيدا كنم . من هم رفتم تمام هزار و ششصد و خوردهاي صفحه رو دارم تك به تك ميگردم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ماريو : چرا اين كار رو كردي ؟بذار ببينم. الان هم كه هنوز حدود 30 درصد كار مونده ؟ اصلا تو چرا اينقدر صفحههات زياده ؟ آهان فهميدم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ح.د. :حالا چكار كنم؟ بهم ميگي يا نه ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ماريو : بهت ميگم. يه كم استراحت كن.نكن اين كارو :
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
.(واقعا ديگه پاك قاطي كرده بود. ولي داره كم كم خوب ميشه) ولي قبلش بذار اين رو بهت بگم تا بريم سراغ اون مساله.
نگاه كن:
براي اينكه بتوني تمامي پستهاي يك كاربر رو تو يك تاپيك پيدا كني، فقط كافيه كه وارد اون تاپيك بشي و پس از باز شدن كامل صفحه ، بر روي "جستجو در اين تاپيك " كليك كني تا منوي اون باز بشه.
بعد بر روي " جستجو پيشرفته " كليك كني.
در صفحه باز شده در قسمت سمت چپ نوشته شده : " جستجو توسط نام كاربري " . فقط كافيه نام دقيق اون كاربر رو اونجا بنويسي و " جستجو كن " رو كليك كني روش. البته ميبيني كه چطور بهت براي وارد كردن نام اون كاربر كمك هم ميكنه.
با قسنتهاي ديگه اين قسمت هم ميتوني كار كني.
ياد گرفتي ؟ حالا انجام بده.
ح.د. : اَاَ اَ . راست ميگي چقدر راحت. تازه نيگاه. من يدونه پست هم بيشتر ندارم. يه موقع اين ماجرا رو به كسي نگيها؟
ماريو : باشه. حالا بيا جلو تا بهت جواب اون سوالت رو بگم :