یک تاپیک برای معرفی نوازندگان ، خوانددگان ، اهنگ سازان و ..... بزرگ کشور خودمون:40:
Printable View
یک تاپیک برای معرفی نوازندگان ، خوانددگان ، اهنگ سازان و ..... بزرگ کشور خودمون:40:
پنجشنبه اول مرداد ماه مصادف با سالروز تولد انوشيروان روحاني(1319) نوازنده ارگ، پيانوو آهنگساز كشورمان است انوشيروان روحاني، آهنگساز برجسته كشورمان سال 1319 در يك خانوادهي هنرمند، در رشت بدنيا آمد.
انوشيروان روحاني متعلق به خانوادهاي است كه هنر موسيقي را تا حد زيادي صاحب راه و روشني خاص و به يادماندني كردهاند.
انوشيروان روحاني در زمينه آهنگسازي از كودكي دست به تجربياتي زد و ” اولين تانگو“ي وي در سن 6 سالگي ساخته شد.
از معروفترين قطعات استاد ميتوان به ” راز خلقت“ (دارم سؤالي از خدا) - تولدت مبارك - مجنون تو - عاشق شدم من - اشاره كرد.
به ياد روحاني يك هنرستان موسيقي شبانه در خيابان جمهوري تاسيس شده است.
انوشيروان روحاني عليرغم اينكه نام بسيار آشنايي در موسيقي ايران زمين است در 25 سال اخير روي صحنههاي كشور موسيقي اجرا نكرده است
اول متوسطه وارد هنرستان هنرهای زیبای کشور شد و در رشته نقاشی مینیاتور به تلمذ پرداخت.سپس در همان هنرستان به استخدام رسمی در آمد. بعد از مدت کوتاهی مامور خدمت در بنگاه عمران وابسته به وزارت کشور شد و پس از حدود دو سال به وزارت دادگستری منتقل گردید و تا پایان خدمت دولتی در آنجا ماند.
کریمی از کودکی ذوق موسیقی را در خود احساس کرد و چون پدرش با نوازندگی ویلون آشنایی داشت به الهام و کسب فیض از پدر،پایه های این هنر را درخود مستحکم کرد.
او موسیقی را به مفهوم واقعی آن دنبال می کرد .از ترانه ها و آهنگهای مبتذل بیزار بود و نظرش این بود که این نوع کارها سبب انحطاط و زوال موسیقی اصیل ایرانی میشود. در سال 1330 با شوق فراوان وارد کلاس های موسیقی تکمیلی هنرهای زیبای کشور شد و در رشته آواز، که شادروان عبدالله دوامی مدرس او بود ،به تعلم پرداخت و در پایان به شایستگی و با اجازه استاد،تدریس در اینگونه کلاس ها را به عهده گرفت.
اوکه با نواختن سه تار نیز آشنایی پیدا کرده بود،با شادروان حاجی آقا محمد مجرد ایرانی،استاد نامدار موسیقی سنتی آشنا شد و حدود بیست سال هم نزد او ردیف سازی را تلمذ نمود.
کریمی از هر یک از دو استادش دستخطی دارد که در آنها به نحوی شایستگی وی را در اجرای گوشه ها و ردیف های آوازی و سازی تایید کرده اند.
قسمتی از دستخط روان شاد عبدالله دوامی:"آقای محمود کریمی از اولین شاگردان با استعدادی بود که ... این دوره را به بهترین وجه به پایان رسانید و ردیف اصیل آواز ایرانی را نزد این جانب تمام و کمال آموخت و پس از آن در هنرستان آزاد موسیقی ملی مشغول تدریس شد و نیز چند سال است که به جای این جانب ردیف موسیقی ملی را عهده دار میباشد" و در جای دیگری میگوید:"لذا به موجب این ورقه ایشان را از بهترین شاگردان خویش دانسته،از هر جهت مورد تایید این جانب میباشد"
در قسمتی از مرقومه حاجی آقا محمد مجرد ایرانی آمده است:"...هنرمند ارجمند آقای میرزا محمود خان کریمی علاوه بر مکارم اخلاقی و پاکی از هر گونه آلایش... مخصوصا در گرفتن پرده های مختلف در گوشه های راست پنجگاه و نوا قابل تمجید و تایید است که کار هر خواننده ای نیست".
کریمی در مراکز مختلف زیر به تدریس موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت:
اداره کل هنرهای زیبای کشور-وزارت فرهنگ و هنر سابق-مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی،هنرستان موسیقی ملی و هنرکده موسیقی ملی لازم به ذکر است در کلاس های او افراد علاقه مند از کشور های زاپن،آمریکا و فرانسه نیز شرکت داشته اند.
او حدود سالهای1344-1345 ردیف آوازی موسیقی سنتی را تهیه و تنظیم و روی نوار ضبط کرد که به وسیله دکتر مسعودیه آوانویسی شد و اکنون در دسترس است.همچنین از صدای کریمی قطعه ای ضبط شده که الان در آرشیو رادیو،تلویزیون فرانسه نگهداری میشود.
کریمی در سال 1350 همسر گزید و صاحب دو فرزند شد و در سوم آذر 1363 بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کورش یغمایی موسیقی را در سن ده سالگی با نواختن سنتور که هدیه ای از سوی پدرش بود آغاز کرد. به گفته مادر کورش: او با این که این ساز را را از نزدیک ندیده بود سنتور را از جعبه بیرون آورد و شروع به نواختن یک آهنگ کرد. او در مدت پنج سال به مراحل درخشانی در زمینه نوازندگی سنتور و موسیقی سنتی ایران دست یافت. در سن پانزده سالگی گیتار را که همواره ساز مورد علاقه اش بود برگزید و پس از مدتی در گروه های موسیقی راک که خود تشکیل داده بود سرپرستی ارکستر و نوازندگی لید گیتار را به عهده داشت. چند سال بعد برخی از گروه های حرفه ای اروپایی که برای اجرای برنامه به ایران می آمدند هنگامی که با چیره دستی او در نواختن گیتار روبرو می شدند از او برای همکاری به سمت لید گیتار و مهاجرت به کشورشان برای ضبط صفحه در سطح جهانی دعوت میکردند.
در سال آخر دانشگاه (رشته جامعه شناسی) اولین کار حرفه ای خود را در زمینه آهنگ سازی - ارکستراسیون - نوازندگی و خوانندگی با ترانه گل یخ (شعر از مهدی اخوان لنگرودی دوست و همکلاسی اش) آغاز نمود. آثار کورش به ویژه گل یخ بر اساس دارا بودن استاندارد های جهانی به خارج از مرزهای ایران نفوذ کرد و با اجرا های جدیدی در کشورهای مختلف ارائه گردید.
از سال 1358 به مدت 17 سال پخش صدای کورش ممنوع شد. او در این مدت ابتدا در زمینه داستان های کودکان (کتاب و نوار) و ارائه آلبوم دیار (ارکستراسیون آواهای محلی ایران برای ارکستر بزرگ بدون آواز) و در ادامه با تدریس گیتار زندگی را میگذرانید. پس از هفده سال اولین آلبوم با آواز او با نام سیب نقره ای ارائه گردید. پس از چندی آلبوم های دیگری از وی با نام های ماه و پلنگ - گرگ های گرسنه (موسیقی فیلم) - کابوس - آرایش خورشید - تفنگ دسته نقره منتشر شد.
کورش یغمایی در فراگیری هیچ یک از زمینه های موسیقی استادی نداشته است.
كنلل علينقي وزيري“ فرزند موسي، افسر قزاق در نهم مهرماه سال 1265 خورشيدي در تهران متولد شد.
در 15 سالگي نزد دائي خود به فراگرفتن تار پرداخت و بعد ويلون را آغاز كرد. مدتي هم نزد” درويش خان“ تعليم موسيقي گرفت. بعدها با” ياورآقاخان“ مقامات موسيقي و نتخواني را يادگرفت.براي ادامهي يادگيري سه سال در پاريس و دو سال در آلمان علم ”هارموني“ و خط نت آموخت.
پس از بازگشت به ايران به موسيقي رو به احتضار ايران جاني تازه داد.
براساس همين گزارش ،استاد وزيري اولين پايهگذار موسيقي جديد ايران بعد از انقلاب مشروطيت است و براي اولين بار تعليم صحيح ويولون را بر عهده گرفت و به شاگردانش آموخت كه نواختن آن از كمانچه جدا ميباشد.
از شاگردان معروف او ميتوان ابوالحسن صبا، روحالله خالقي، موسي معروفي، جواد معروفي، حسينعلي ملاح و فروتن راد اشاره كرد.
استاد وزيري براي اشاعه و گسترش موسيقي اصيل ايراني كنسرتهاي بسياري در ايران و در خارج از كشور برگزار كرد.
از آثار او ميتوان به” مارش ظفر“، مارش ايران، مارش اصفهان، بندباز، حاضر باش و تنها اثر سنفونيك موسوم به سمفوني” شوم “و آخرين اثر ايشان به «سمفوني نفت» اشاره کرد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كاوه ناصحي متولد بهمن 1354 در تهران مي باشد ايشان دانشجوي مهندسي كشاورزي دانشگاه شيراز مي باشد وي از سن 18 سالگي به فراگيري گيتار فلامنكو پرداخته است و از محضر اساتيد گيتار فلامنكو همچون آقايان منصور رسا و شاهين علوي بهره برده است . وي همچنين مدتي از اساتيدي چون فرهاد فخرالديني و ابولحسن صبا (نوه مرحوم صبا) و كيوان ميرهادي و عماد بنكدار كسب علم كرده است . ايشان در جشنواره موسيقي فجر در سال 1378 و 1379 در بخش نوازندگي فلامنكو اين جشنواره موفق به دريافت جايزه اول به عنوان بهترين نوازنده گيتار فلامنكو شده است وي همچنين چندين كنسرت موفق را رد سالهاي گذشته به همراه بهرام اقاخان و در اجراهاي سلو برگزار كرده است ، ايشان در همايش سراسري فلامنكو به عنوان سخنران نيز حاضر بودند و در جشنواره گيتار اصفهان يكي از داوران اين جشنواره در بخش فلامنكو را بر عهده داشتند ، البوم اواز ماتادور ها كه در پائيز سال 83 به بازار موسيقي امده است از اثار ارزشمند اين هنرمند فلامنكو ميباشد
تاريخ تولد : آبان 1357 - تهران
تحصيلات : ديپلم هنرستان موسيقي و فارغ التحصيل رشته نوازندگي ويلن از دانشگاه جامع علمي کاربردي حرفه : مدرس ونوازنده ويلن
فعاليت هاي هنري
§ آغاز فراگيري ويلن در هنرستان موسيقي تحت تعليمات آقايان بهروز وحيدي آذر ، داوود فلاحتي ، سهيل دهبستي و ابراهيم لطفي از سن 12 سالگي
§ آغاز همکاري با ارکستر سمفونيک صدا وسيما از سال 1375 تا کنون
§ حضور در دوره تخصصي ( مستر کلاس ) ويلن و بهره مندي از استاد کنسرواتور گراتس اتريش ( اريش هادرر ) در سال 1378
§ عضويت در ارکستر زهي فرهنگسراي نياوران در سال 1379
§ عضويت در ارکستر زهي فرهنگسراي هنر در سال 1380
§ آغاز همکاري با ارکسترسمفونيک تهران در سال 1381 تا کنون
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي متولد 1323 مي باشد او ابتدا نوازندگي را با ساز ماندولين در سن 12 سالگي آغاز كرد پس از 14 سالگي با ساز گيتار آشنا شد و گيتار كلاسيك را به مدت هفت سال با اتدها و شيوه هاي آكادميك به صورت خود آموز فراگرفت .
وي با اولين استاد فلامنكو خود خوان آلبا (Juan Alba) در سن 21 سالگي آشنا شدند و 5 توكه از توكه هاي معروف اسپانيايي را نزد ايشان آموختند . ضمن آنكه ايشان به موازات گيتار فلامنكو به يادگيري گيتار كلاسيك نيز ادامه مي دادند .
ايشان همچنين مدتي نزد آليريو دياز (Alirio Diaz) گيتاريست به نام ونزوئلايي كه در اين اواخر دستيار سگو ويا بوده است درسهايي را به صورت خصوصي فرا گرفتند .
سپس از توصيه هاي تخصصي جوليان باي زنتين (Jullian Byzentin) كه از شاگردان ممتاز جوليان بريم مي باشد براي مدت كوتاهي استفاده مي كند . از سالهاي 45 تا 48 ايشان 4 مدال طلاي نوازندگي گيتار از مسابقات دانشگاهها و اموزشگاههاي عالي كشور كسب كرده است .ضمن آنكه ايشان جايزه ويژه داوران كنگره دانشجويي (دانشجويان خارجي ) را در مادريد كسب كرده است .
در بين سالهاي 1355 تا 1357 از محضر ژان دورينگ (Jean During) كه از شاگردان نارسيسو يپس (Narciso Yepes) و شاگرد ممتاز كنسرواتوار پاريس بود استفاده كردند و ايشان بين سالهاي 1343 تا 1354 بيش از ده كنسرت گيتار به صورت تكنوازي و همنوازي (دوئت ) اجرا كرده است .
سيمون آيوازيان داراي درك دكتري معماري و هنر و فوق ليسانس تحليل و بررسي تمدنهاي اسلامي از سوربن مي باشد و همچنين استاد دانشگاه هنرهاي زيباي تهران و عضو هيئت علمي دانشگاه و مدرس رشته ليسانس كاربردي موسيقي در هنرستان مي باشد .
ايشان حدود 40 سال است كه به تدريس گيتار در آموزشگاهها و دانشگاهها ، هنرستان و كنسرواتوار پرداخته و مي پردازد و همچنان نيز به اشاعه هنر گيتار كلاسيك و فلامنكو در اين مرز و بوم مي پردازد.
آخرين كنسرت ايشان در ارديبهشت ماه 1354 در سالن دانشكده هنرهاي زيبا بوده است كه به صورت CD در دست اصلاح براي تهيه و تكثر قرار دارد
وي متولد ۱۳۳۸ در تهران ميباشد فراگيري گيتار كلاسيك را در سال ۱۳۵۹ نزد دكتر سيمون ايوازايان اغاز كرد و سپس به تكميل دانش خود در زمينه تئوري موسيقي هارموني اهنگسازي و ديگر علوم نظري موسيقي پرداخت او پس از ۲۵ سال تجربه در زمينه اموزش موسيقي و تربيت شاگردان فراوان هم اكنون در كنسرواتوار موسيقي و هنرستان موسيقي تدريس ميكند وي همچنين سالهاست كه در زمينه اهنگسازي و رهبري كر فعاليت دارد ميرهادي در سال ۷۸ جز هئيت داروان جشنواره جوان و در سال ۱۳۸۳ جز هئيت داوران جشنواره گيتار اصفهان بوده است از جمله كنسرتهاي وي را ميتوان به اجراي وي با مجيد سينكي در جشنواره معرفي گيتار كلاسيك در سال ۱۳۷۱ اشاره كرد .
بابك بيات متولد 1325 تهران است او يكي از اهنگسازان موسيقي فيلم در ايران محسوب ميشود كه در كنار كار موسيقي فيلم به ساخت موسيقي پاپ نيز مشغول بوده و ميباشد اثار موسيقي فيلم او مانند: مرگ يزگرد و اتوبوس و شايد وقتي ديگر و همچنين عروسي خوبا - كشتي انجليكا - شكار و سريال تلويزيوني سلطان و شبان همگي مورد توجه بوده است بابك بيت جوايزي را نيز از فستيوال سينمايي فجر دريافت كرده است . از اثار مورد توجه او در موسيقي پاپ ميتوان به فرياد زير اب با صداي داريوش اقبالي و همچنين اثار بسيار ديگر اشاره كرد
حسين همدانيان» نوازنده تنبك و ضربيخوان معاصر و از چهرههاي ماندگار موسيقي كشورمان آثار قابل توجهي در هم نوازي تنبك با هنرمندان مختلف از خود به يادگار گذاشته است حسين همدانيان“ در سال 1302 متولد شد.
او هنر تنبك نوازي و ترانه را نزد استادان قديمي و با بهرهگيري از آموزشهاي حسين تهراني آموخت. كار در راديو تهران را از اوايل دهه 1330 همراه با سازها و آوازهاو اركسترهاي مختلف آغاز كرد. همدانيان درسال 1355 از راديو تهران بازنشسته شد.
ازعمده اثار او ميتوان به هم نوازي تنبك در صفحههاي گرامافون سالهاي (1354ـ1320) با هنرمندان مختلف اشاره كرد.
از آهنگهاي وي بايد از «طربناك» ،«عطر گيسو» ياد نمود
مجتبى ميرزاده متولد ۱۳۲۴ كرمانشاه دوران كودكى و نوجوانى خود را در فضايى سرشار از ترانه و نغمه و موسيقى كه توسط راديو همسايه شان ايجاد شده بود، گذراند. صداى ساز مهدى خالدى و پرويز ياحقى به ويژه در هنگام تك نوازى «سلو» بر او تاثيرى فراتر از صداى ساز ديگر هنرمندان داشت. به دليل كمبود امكانات و تنگناهاى مادى با استفاده از وسايل آشپزخانه مثل بشقاب و نعلبكى و با زدن ضربه بر روى لبه آنها ذوق موسيقايى و شعور هنرى خود را تقويت مى كرد، بعدها با خريدن نى لبك و سپس با استفاده از سنتور برادر و كوشش فراوان و در نهايت آشنايى با استاد حسن كامكار به حدى از نوازندگى رسيد كه بتواند در راديو سنندج نوازندگى كند، در كرمانشاه با خوانندگانى مثل حسن زيرك، مظهر خالقى، هاشم ربيعى و خوشنوا به اجراى برنامه پرداخت. در سال ۱۳۴۶ به تهران آمده و خودآموخته نت را از روى كتاب ضياء مختارى فرا مى گيرد. در سال ۱۳۴۷ در راديو تهران و پس از توفيق در آزمونى كه توسط استاد مصطفى كسروى انجام مى پذيرفت به استخدام راديو درآمد و همكارى اركسترهاى نكيسا، فارابى و باربد آغاز نمود. تا سال ۱۳۴۹ همكارى با فرهنگ و هنر را زمينه فعاليت هاى خويش كرد. ساز تخصصى او كمانچه و ويولن، اما با سنتور و سه تار و... آشنايى كامل دارد. در كارنامه هنرى او تعداد زيادى آثار محلى «كردى _ لرى» و سنتى به همراه بيش از ۴۰ موسيقى فيلم به چشم مى خورد.
ايشان متولد ۱۳۴۲ ميباشد مقدمات موسيقي را نزد بردارش جهانشاه صارمي فراگرفت و با راهنمايي هاي وي، آموزش كمانچه را نزد هاي منتظري از سال 1363 آغاز كرد. سپس توسط ايشان و علي اكبر شكارچي به كلاس درس استاد علي اصغر بهاري راه يافت و با بهره گيري مستقيم و غير مستقيم از اسلوب ممتاز استاد بهاري، به تكميل آموخته هاي خود پرداخت و در سال 1370 وارد دانشكده ي موسيقي داشنگاه هنر شد. وي فعاليت حرفه اي خود را از سال 1367 آغاز و برنامه هاي متعددي را در داخل و خارج از كشور اجرا كرد. پايان نامه ي تحصيلي وي با عنوان فواصل در موسيقي مناطق مختلف ايران، تحقق جامعي از ساختار موسيقي فولوريك و سنتي ايران، همچنين و تأثير و تقابل اين دو موسيقي است كه با راهنمايي هاي پرثمر استاد ارجمند حسين عليزاده به پايان رسيده است.
ساير فعاليتها:
1- ساخت موسيقي براي نمايش هاي: البته واضح و مبرهن است، اونم اينه، اينم اونه، زبان خانه وجود است و غول زنگي قلعه سنگ باران.
2- ساخت و تنظيم چنين قطعه برايگروه سازهاي سنتي ايران.
3- مسئولبخش آموزش موسيقي حوزه هنري (13721-1368)
4- مسئول كانون موسيقي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران (1382-1376)
5- سرپرستي گروههاي مختلف موسيقي سنتي و همكاري در گروههاي مختلف موسيقي از جمله: گروه موسيقي داشنگاه هنر، گروه موسيقي دانشگاه آزاد و گروههاي بشارت، مشتاق، جوان، مركز حفظ و اشاعه موسيقي ايراني، اقبال آذروگاهان و ...
6-اجراي منسرت هاي مختلف در داخل و خارج از كشور و شركت در چندين دوره جشنواره فجر
7- تدريس در هنرستان موسيقي پسران (وزارت ارشاد) (1380-1377)
8- تدريس در هنرستان موسيقي سوره (حوزه هنري) (1384- 1375)
9- نوزاندگي در هنرستان در آلبوم هاي موسيقي خمارستان، مقام شور، آواي همايون و آواي شور.
10- مسئول اجرايي جشنواره هاي:
- اولين جشنواره سرود كانون هاي موسيقي ، تابستان 1377
- دومين جشنواره سرود كانونهاي موسيقي ، زمستان 1377
- جشنواره ايران سبز (بخش موسيقي) زمستان 1379.
- نخستين جشنواره تكنوازان جوان، تابستان 1380
- جشنواره موسيقي خياباني ، تابستان 1380
- جشنواره موسيقي خياباني ، تابستان 1381
- جشنواره موسيقي خياباني ، تابستان 1382
11- طراحي ، برنامه ريزي، هماهنگي و اجراي بيش از 600 كنسرت موسيقي داخلي وخارجي
12- هماهنگي و برنامه ريز برگزاي بزرگداشت استادان موسيقي ايران از جمله حسين دهلوي، محمد ميرنقيبي ، ارسلان درگاهي سيد امرالله شاه ابراهيمي، سيد خليلي عالي نژاد ، ايرج بسطامي و رجب علي اميري فلاح.
13- طراحي، برنامه ريزي هماهنگي و اجراي حدود 30 مستر كلاس و بيش از 50 برنامه پژوهشي.
14- همكاري مستمر و پيگير در اجراي چهار دوره جشنواره موسيقي فجر در فرهنگسراي هنر.
15- ارائه مقاله، مصاحبه و ... درنشريات مختلف و روزنامه هاي ايران، صبح امروز، سلام، همشهري مقام و ... و سايت هاي مختلف هنري و موسيقي
16- همكاري در اجراي موسيقي متن سريال هاي عيد آن سال ها، حمله دار و...
17- تدريس واحد درسي رديف موسيقي ايراني در دانشگاه موسيقي سوره، سال 1383
18- همكاري با هيئت برگزاريهفتمين جشنواره سرود و نواهاي حماسي، بهار 1383.
19- همكاري در برگزاري همايشي رپراتوار پيانو در ادوار مختلف موسيقي كلاسيك آبان 1382.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
كريم صالح عظيمي در سال 1325 در تبريز متولد شد . صداي آواز استاد بزرگ ابوالحسن خان اقبال آذر ( اقبال السلطان ) كه از صفحات قديم در خانه آنها طنين مي افكند ، او را از همان دوران كودكي به آواز و آواز خواني راغب كرد و وي از همان سنين به بعد ، دوستدار و علاقمند محافل اجراي موسيقي اصيل سنتي شد . بعد از طيط مراحل رشد جسمي و معين شدن نوع صدا ، به وسيله استاد محمود فرنام ، پير " دف " در موسيقي اصيل آذربايجاني و مرحوم مير محسن مستجاب الدعوة تبريزي به حضور استاد اقبال آذر راه يافته و به فراگيري مشغول شد . صالح عظيمي از آخرين و وفادارترين شاگرداني به شمار مي رود كه استاد اقبال آذر در طي يكصدو چند سال زندگي خويش تربيت كرد . انس و مودت صالح عظيمي به استادش تا آخرين لحظه حيات اقبال ادامه يافت و او از محضر آن خواننده بزرگ بهره بسيار برد و به حد مقبول اهل فن از لحاظ اجراي آواز ايراني رسيد . تا جايي كه روزي در حضور استاد شهريار ، استاد محمود فرنام و دكتر بهروزيه به امر استاد اقبال آذر ، دنباله آواز چهارگاه را پس از استاد در گوشه هاي حصار ، كرشمه و موريه و فرود ادامه داد و مورد تشويق حاضران ( كه همگي صاحبنظران موسيقي اصيل ايران بودند ) قرار گرفت :
بعد از فوت اقبال آذر ، از طرف وزارت فرهنگ و هنر ( سابق ) از ايشان خواسته شد تا به تهران انتقال يابد و در اداره كل فعاليت هاي هنري مشغول فعاليت و تدريس به هنرجويان شود . در آن زمان استاد بي نظير موسيقي " عبدالله دوامي " در قيد حيات بود و صالح عظيمي به شوق استفاده از محضر درس استاد دوامي ، به تهران منتقل و به عبدالله خان دوامي معروف شد . رابطه بين صالح عظيمي و دوامي مانند رابطه اي بود كه يك دهه پيش از آن با اقبال داشت از اين مجالست بهره بسيار گرفت ، در سال هاي 1355 - 1356 كه مكتب موسيقي صبا در موزه ( خانه ) صبا تشكيل شده بود ، به نظامت كل و اداره مكتب صبا مشغول شد و در عين حال از وجود استاد عبدالله دوامي ، استاد علي اكبر شهنازي و آقاي احمد عبادي استفاده هاي شايان برد . در اين چندين مرحله امتحاني كه از سوي استاد دوامي به عمل آمد ، صالح عظيمي مستوجب اخذ تصديقنامه كتبي از دست استاد شناخته شد . همچنين ، وي گذشته از فراگيري رديف هاي اصيل استاد علي اكبر خان شهنازي ، چند صباحي را نزد پسر عموي ايشان آقاي عبادي ناخن زدن را فرا گرفت كه بعدها رديف آوازي را بر سه تار پياده كرد . ايشان دو سال بعد از فوت استاد دوامي ، در سال 1361 در صداي جمهوري اسلامي ايران و مركز سرود و آهنگهاي انقلابي براي تدريس دعوت شد و اكنون در بخش معاونت آموزش جوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي مشغول تربيت هنرجويان است كريم صالح عظيمي خواننده اي مومن به اصالت هنر و قداست شخصيت و حرمت هنرمند است . ايمان و اعتقاد الهي را در هنرمند شرط اول كار هنري و اساس موسيقي ايراني را آموزش شيوه درست رديف خواني مي داند و معتقد است هنرمند ايراني بدون اين دو در حقيقت هيچ است. روش تدريس ايشان در رديف آوازي همانند قدما و اقبال به صورت سينه به سينه و بدون كمك " نت " است و اين راه را تنها مسير اصولي و اساسي براي تعليم آواز ايراني مي داند . كريم صالح عظيمي در سال 1370 به همراه گروه سازهاي موسيقي سنتي ، كنسرتي به ياد استاد اقبال آذر در تالار وحدت برگزار كرد و اين تنها باري است كه ايشان در حضور جمع به خواندن پرداخته است . در حقيقت مي توان ايشان را در بخش آموزش رديف هاي مكتب تبريز ، تنها يادگار اقبال بزرگ دانست .
حسين خواجه اميري به سال 1313 در شهر كاشان متولد شد ، بيش از شش سال از سنش نمي گذشت كه شروع به زمزمه اشعار روز و عاميانه مردم كه رايج آن زمان بود مي كند .
پدر بزرگ وي كه از صدايي بسيار خوش برخوردار بوده ، يكي از خوانندگان به نام ناصرالدين شاه قاجار بود و هر وقت كه شاه قاجار اراده مي كرده بايد وي براي او بخواند ولي به طوري كه از شواهد و آثار بر مي آيد ، غير از دربار ، او خيلي مواقع براي مردم عادي نيز مي خواند و در محافل شركت مي كرده و مي خوانده ، پدر حسين خواجه اميري كه از صدايي خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسين را تحت تعليم خود قرار مي دهد و بسياري از شب ها كه ستاره هاي منطقه كويري كاشان مانند خوشه هايي از زمرد در آسمان خودنمايي مي كردند و محيطي شاعرانه به وجود مي آوردند ، وي را به صحراي اطراف شهر مي برد و او را تشويق به خواندن با صدايي هر چه بلند مي كرد . مدت ها حسين تحت تعليم پدر اين كار را ادامه داد و پس از چندي به تهران مي آيد و به كلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه يافت ، مدت شش ماه متوالي از محضر استاد صبا كسب فيض كرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهيم خان منصوري براي شركت در برنامه هاي راديويي به راديو دعوت شد . حسين مدت ها با اين اركستر همكاري مي كند و خودش ارتشي بود ، شب هاي جمعه به مدت نيم ساعت در برنامه ارتش شركت مي كند و پس از مدتي در اركستر آقاي عبدالله جهان پناه شركت و با اركستر او همكاري كرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پيرنيا به برنامه گلها راه مي يابد و در اولين همكاري خود با گلها، آوازي در مايه " سه گاه " همراه با ويولون استاد علي تجويدي مي خواند و چندي بعد يكي از آهنگ هاي آقاي مهندس همايون خرم را با همكاري جليل شهناز و جهانگير ملك به نام گلهاي 510 در مايه مخالف "سه گاه " اجرا مي كند و از اين به بعد همكاريش با اين برنامه ادامه مي يابد . ايرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نيز علاقه وافر دارد وضرب به خوبي مي نوازد . وي معتقد است كه جامعه ايران ، آواز و آهنگ هاي اصيل ايراني را مي خواند و همين آثار و آهنگ ها است كه نمودار فرهنگ صوتي و ملي كشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سينه به سينه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و اين ميراث گرانقدر برايمان مانده و بايد در حفظ و اشاعه آن سعي و كوشش وافر داشته باشيم و به موسيقي ملي و سنتي سرزمين خود خيلي بيش از اين ها ارج گذاريم .
حسين خواجه اميري چون افسر ارتش بود لذا مشكلاتي براي اجراي برنامه هاي هنري خود از جمله نام حقيقي خود پيش روي داشت ، بدين سبب نام مستعار ( ايرج ) را براي خود برگزيد . ايرج كه از صدايي خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ايران خدمات شايان توجهي نمود به طوري كه در دور افتاده ترين قراء مملكت هم علاقمندان فراوان پيدا كرد ، ولي افسوس كه اين هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگي را در زندگي هنري خود مرتكب شد و آن اين كه يكي از كارگردانان ابن الوقت سينماي آن زمان كه ضربات فراوان و سنگيني به صنعت فيلم سازي كشور زده بود ، وي را اغوا كرد و در بسياري از فيلم هاي ساخته او ، آهنگ هاي " آن چناني!" خواند كه اي كاش نمي خواند و به شهرت و مقام والا و اصيل هنري خود خدشه وارد نمي كرد . به هر حال صاحب نظران در موسيقي ايران ، متفق القولند كه وي يكي از بهترينهاي آواز ايران بوده كه هيچوقت خاطره او در آواز و موسيقي سنتي ايران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بيفتد ، اصليت خود را از دست نخواهد داد و حسين خواجه اميري ( ايرج ) هم حكم همين در و گوهر را دارد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یونس دردشتي ، به سال 1288 خورشيدي در خانواده يي پا به جهان گذاشت كه صداي خوش و خوب و رسا در آن خانواده موروثي و موهبتي خدادادي بود . پدر او هر روز با صداي بلند شروع به خواندن آواز ميكرد و او نيز به تقليد از پدر آواز مي خواند و از سن 5 سالگي خوانندگي را نزد پدر شروع و مشغول يادگيري رديف ها و مقام هاي آواز ايراني گرديد .
شوق و علاقه اين كودك به موسيقي و آواز به حدي بود كه روزانه به جاي بازي هاي كودكانه و شيطنت ، به هيچ چيز جز موسيقي فكر نمي كرد و خيلي مودب جلوي پدر مي نشست و به فراگيري موسيقي مي پرداخت .
يونس دردشتي در سن سيزده سالگي پدر را از دست داد و ديگر نتوانست از محضر او بهره ور شود لذا ، روزها به صفحات گرامافون گوش مي داد و به اندوخته هاي خود مي افزود تا يان كه به محضر مرحوم استاد موسي ني داود راه يافت و نزد آن استاد بي نظير مشغول تحصيل و فراگيري علم موسيقي گرديد . نخستين دستگاهي كه نزد استاد آموخت " دشتي " بود كه در اولين كنسرت خود به همراهي يحيي خان زرين پنجه در گراند هتل بر پا كرد از موفقيت بزرگ و فراواني برخوردار گشت و همين موفقيت سبب شهرت و معروفيت بيش از حد براي او شد و به راديو راه ياففت تا جائي كه نام " بلبل راديو " را به او اطلاق كردند . وي در طول همكاري خود با راديو ، با هنرمنداني مثل : مرتضي محجوبي ، حسين ياحقي ، ابراهيم منصوري ، جليل شهناز همكاري داشت و تمام دستگاههاي ايراني را اجرا كرده است و در حال حاضر كه حدود 70 سال از سن او مي گذرد بخوبي مي خواند .
رامتين منتظمي متولد 1354 است . وي از سن 15 سالگي گيتار را نزد آقاي جهانشمس شروع كرد و مدت يك سال و نيم نزد ايشان به نواختن گيتار پاپ پرداخت ، در اين زمان با مسويقي فلامنكو آشنا شد و سپس اين سبك را نزد ايلوشا آخودنيكف شروع كرد و مدت دو سال را نزد ايشان هنر جو بود . بعد از خدمت سربازي ادامه آموزشش را نزد بابك اميني و بعد از آن دوره هاي پيشرفته تر را با خود آموز ها و فيلم ها و نوارهاي موجود در بازار ادامه داد . ايشان اكنون در حال آموزش دوره هاي پيشرفته موسيقي فلامنكو و ساختن و تنظيم قطعات فلامنكو مي باشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي از ده سالگي به صورت خود اموخته به نوازندگي گيتار پرداخت ، در دوازده سالگي به مدت دو ماه نزد سعيد رسا تحصيل نمود كه ايشان به اين ترتيب با مباني بنيادين نوازندگي اشنا گشت، در پانزده سالگي براي ادامه نزد اقاي داريوش افراسيابي براي شش ماه تحصيل نمود، در شانزده سالگي بعد از موفقيت در مسابقه سراسري اموزش و پرورش در رشته گيتار به پيشنهاد اقاي دلبري به عنوان معلم گيتار استخدام خانه شير و خورشيد سرخ در شميران گشت از ان پس تا سال پنجاه و هفت در مراكزي چون :خانه مركزي جوانان به عنوان مدرس و سپس به عنوان مشاور موسيقي ،در خانه فرهنگ و هنر وابسته به وازرت فرهنگ ، مدرسه عالي ساختمان ( بخش فوق برنامه – مباني و فرم در موسيقي كلاسيك ) خانه جوانان شير و خورشيد سرخ ساري ، مدرسه موسيقي سراي هنر ، به تدريس اشتغال داشته است . در سالهاي اقامات در ايران علاوه در تدريس ، كنسرتهايي نيز در تهران ، ساري ، اروميه برگزار نمود كه در ان زمان در شهرهايي همچون ساري و اروميه هرگز كنسرت گيتار برگزار نشده بود ، در نوامبر سال هفتاد و نه ميلادي ( پنجاه و هفت ) مجبور به ترك ايران شد . به اميد روزي كه بتوان دوباره به ايران بازگردد و براي كشور همچون گذشته مفيد باشد ، ماندگاري ايشان در كشور المان وي را به تحصيل در رشته مورد علاقه اش كشاند ،ايشان توانست از ميان پنجاه تن شركت كننده در كنكور دانشگاه HDK برلين تنها كسي باشد كه در سال هشتاد ميلادي به عنوان دانشجو انتخاب شدند ،ايشان نزد خانم mariana sanchez كه از شاگردان سگوويا بود به تحصيل پرداخت و از همان اغاز به تدريس و اجراي كنسرت نيز اشتغال داشت در سال 84 ميلادي از دانشگاه برلين فارغ التحصيل گرديد و سپس نزد پرفسور Javir hinojosa در rance ecole پاريس مدتي كوتاه دوره اي در خصوص تفسير تاريخي موسيقي بر روي ساز مدرن گيتار گذراند ، تا سال 1993 در مدارسي چون : Musikschule Zehendorf Musikschule Steglitz Musikschule Weding وهمچنين در دبيرستانSOPHI SCHOOL OBERSCHULE به تدريس پرداخت در سال 84 ميلادي با همراهي نوازندگان و اهنگسازاني از كشورهاي :شيلي ، المان ، اسپانيا و تركيه، انجمن گروه كار براي موسيقي جديد را بنيان نهاد AG fur eine neue musik در سال 97 مجموعه اي از اثارم توسط كمپاني استاخ(stasch)به چاپ رسيد كه با استقبال مطبوعات و رسانه ها مواجه شد ، در همان سال پرفسور اچ دي فلات professor Dr H flat در fulk suni سميناري درباره اثارشان برگزار كرد ، در سال 86 به عنوان عضو سه نفره داوران مسابقه گيتار توكيو دعوت شد، و در سال 88 به دعوت كنسرواتوار والنسيا براي برگزاري كنسرت و كارگاه موسيقي به اسپانيا دعوت گشت و در سالهاي 84 تا 94 كنسرتهاي بي شماري در سراسر اروپا به اجرا دراورد، بيشترين فعاليتهاي ايشان در همين سالها ،فعاليت با نهادهاي بشر دوستانه و فرهنگي و هنري اختصاص يافت ، همكاري با انجمن قلم المان و سازمان عفو بين الملل، و برنامهايي كه براي صلح و بر ضد جنگ ميبودند و همچنين كنسرت براي ايرانيان كه براي ايشان بسيار حائز اهميت بود. ايشان اثار فراواني براي گيتار ، گيتار و اركستر ، گيتار و اواز ساخته است كه همگي انها به روي صحنه برده شده اند
اخرين اثر ايشان اثر ماندگار ماهي سياه كوچولو ميباشد كه در خارج از ايران منتشر شده است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي متولد سال 1361 است و از جمله نوازندگاني است كه در يك خانواده هنرمند رشد يافته است پدر او اقاي عبدالله مفاخر از نوازنده پيش كسوت گيتار در ايران است خود او ايجاد شور موسيقي فلامنكو در خود را مديون همين امر ميداند . اولين استاد و معلم امير مفاخر پدرش بوده است ضمن انكه خود او معتقد است يكي از دوستان نزديك پدريعني اقاي منصور قناد پور نقش بسزايي در راهنمايي و رشد احساسات و پي ريزي انچيزي كه يك نوازنده بدان احتياج دارد داشته است. امير مفاخر در سال 79 رتبه دوم جشنواره موسيقي جوان فجر و در سال 80 رتبه اول اين جشنواره را در نوازندگي گيتار فلامنكو به خود اختصاص داده است وي همچنين در كنسرتي براي بهزيستي و كنسرت گروهي موسيقي فلامنكو در خانه هنرمندان شركت جسته است . همچنين امير مفاخر به عنوان نوازنده برتر بخش جوان فلامنكو در جشنواره موسيقي فجر در بهمن ماه 80 به اجرا پرداخته است ايشان در سال ۸۱ در همايش موسيقي فلامنكو در تهران به اجراي قطعه پرداخت .
وي در سال ۸۳ در جشنواره اصفهان رتبه سوم را كسب كرده است و در همان سال اجرايي را نيز در كاخ نياوران برگزار كرده است
وی متولد 1358 در شهر تهران می باشد . فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع میباشد وی موسیقی را از سال 1369 اغاز کرد و از سال 1376 به نواختن گیتار پرداخت و یادگیری موسیقی فلامنکو را به صورت خود اموز شروع کرد و در این مدت از راهنماییهای دوستانش بهره برده است وی در جشنواره سرسری گیتار نوازی و سبک شناسی اصفهان در سال 1383 در بخش فلامنکو رتبه دوم را کسب کرد و همچنین در اولین دوره مسابقات گیتار فلامنکو ایران نیز در سال 1385 رتبه دوم این دوره از مسابقات را بخود اختصاص داد .
وی تا کنون چندین کنسرت مختلف را به انجام رسانده است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گیتار کلاسیک را از سنین پایین نزد استاد برجسته خود ،آقای بابک فلسفی آغاز نمود و سپس نزد آقایان پدرام فلسفی و دکتر سیمون آیوازیان ادامه دادو مدتی بعد تئوری موسیقی را نزد دکتر لوریس هویان به اتمام رسانید .
وی در سال 1384 به منظور ادامه تحصیل موسیقی،ایران را به مقصد اسپانیا ترک کرد و اکنون نزد اساتید اسپانیایی خود david sans و Enrique riu به تحصیل موسیقی مشغول میباشد . وی در سال های 80 تا 84 ،سه کنسرت رسمی را به شکل تکنوازی و دوئت در فرهنگسرای هنر (ارسباران) و سالن رودکی تهران برگزار کرد .
از جمله عناوین و افتخارات این نوازنده جوان میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
سال 1380: کسب رتبه اول جشنواره موسیقی جوان فجر بخش گیتار کلاسیک رده سنی ب سال 1380:دعوت برای اجرا به عنوان نوازنده میهمان در هفدهمین جشنواره موسیقی فجر ،سالن رودکی تهران
سال 1381: کسب رتبه اول جشنواره موسیقی جوان فجر بخش گیتار کلاسیک رده سنی ج
سال 1384:وی به عنوان یکی از 4 فینالیست اولین دوره مسابقات گیتار کلاسیک تهران انتخاب شد و برنده عنوان نوازنده برتر از دید حاضرین در سالن گردید.
سال 1384:وی برای اجرا در مراسم بزرگداشت دویست و پنجاهمین سالگرد تولد موزارت در شهر آندرو لا ولا(شمال اسپانیا) انتخاب شد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پدرام فلسفي متولد 1357 در شميران نوازندگي فلوت . پيانو و گيتار را از سن هفت سالگي اغاز كرد از وي به عنوان يك استعداد استثنايي دعوت شد تا در سن 14 سالگي قطعات ساخته خود را در فستيوال فرهنگ و هنر ملل شهر سن خوزه ايالات متحده به اجرا در اورد پدرام بعد از پايان دبيرستان به همراه خانواده خود به شهر سانفرانسيسكو سفر كرد و با بالاترين بورس تحصيلي در كنسرواتوار اين شهر پذيرفته شد او تحصيلات اكادميك خود را زير نظر نوازنده گيتار و اهنگساز برجسته جهان Dusan Bogdanovic به مراحل عالي رساند و در حاليكه به طور همزمان موسيقي ايران و ساز سه تار را از اقاي محمود ذوالفنون اموخت فوق اليسانس خود را از دانشگاه سن فرانسيسكو دريافت كرد و در پي دعوتي كه از او براي همكاري با داشنگاه هنر تهران شد به ايران بازگشت و همكنون در حال تدريس گيتار در اين دانشگاه ميباشد
بابك فلسفي متولد 1350 در شميران در 9 سالگي نوازندگي گيتار را زير نظر اقاي باقر موذن اغاز نمود در يكي از كنسرتهاي كانون گيتار كلاسيك تهران هنگامي كه 12 سال داشت و براي اولين بار پا به صحنه ميگذاشت درخشيد و دعوت به اجراي كنسرتو براي گيتار اثر ويوالدي به همراهي اكستر راديو تهران شد . در سال 1372 به دعوت دكتر سيمون ايوازيان به عنوان تنها تكنواز اولين فستيوال معرفي گيتار كلاسيك ايران در تالار رودكي قطعاتي از دوره هاي گوناگون براي حضار اجرا كرد در سال از 1373 او دعوت شد تا اولين كنسرت پژوهشي گيتار را بعد از انقلاب در تالار فارابي دانشگاه هنر اجرا كند در سال 1374 در بزرگترين جشنواره ارف تهران البوم قطعات كودكان بارتوك در فرهنگسراي بهمن اجرا كرد در سال 1377 وي كه يكي از فعالترين نوازندگان گيتار كلاسيك تهران محسوب ميبشد به دريافت بورس تحصيلي از كنسرواتوار شهر پراگ نائل شد و اولين ديپلم عالي نوازندگي خود را زير نظر Milan Zelenka در سال 1379 دريافت كرد
در پي بازگشت هر دو برادر به ايران در تابستان 1379 بابك و پدرام فلسفي بعد از بازگشت به تهران همراه يكديگر كنسرتهاي مختلفي را در مراكز موسيقي تهران برگزار كردند اين بار هنگام بازكشت پدرام به ايالات متحده امريكا براي ادامه تحصيل بابك همراه او به ان كشور عزيمت كرد و با همراهي پدرام در كنسواتوار شهر سن فرانسيسكو زير نظر Marc Teicholz به تحصيل اكادميك خود در زمينه گروه نوازي و رهبري اركستر ادامه داد وي در سال 1383 با فارغ التحصيلي از كنسرواتوار سن فرانسيسكو موفق به كسب دومين ديپلم عالي نوازندگي خود شد و در حال حاضر به تحصيل رشته فلسفه اديان و ملل مشغول است .
بابك و پدرام فلسفي تا كنون موسيقي ايراني براي گيتار را در چندين فستيوال بين المللي موسيقي فولكلور به دوستداران موسيقي شرق معرفي كرده اند در حالي كه هم اكنون با نام دوئت گيتار ايران در جشنواره هاي بين المللي شناخته شده اند در سال 1382 دعوت به اجرا به همراه گروه هنري بهار در جشنواره موسيقي جاده ابريشم شدند پس از اجراي اين گروه يو يو ما مينويسد :" اين موسيقي بي نظير است ." از بابك و پدرام دو سي دي و يك دي وي دي به عرصه موسيقي گيتار كلاسيك عرضه شده است
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي متولد سال 1358 در تهران است و داشنجوي رشته مهندسي صنايع نيز ميباشد احسان فرامرزي پور نواختن را از سال 1373 اغاز كرده است و يكسال اول تحصيل خود نزد يك معلم گيتار آموزش ديده است و سپس از اوايل سال 1375 براي اموزش موسيقي فلامنكو نزد اقاي عماد بنكدار تا اواخر همان سال به اموزش پرداخته است و مدتي نيز نزد اقاي شاهين علوي به فراگيري موسيقي فلامنكو پرداخته است در اين ميان ايشان بيشتر به صورت خود اموز و با تمرينها و ممارستهاي خود سعي در پيشبرد موسيقي فلامنكو خود كرده است و در اين ميان از راهنمايي هاي دوتن از دوستانش به خصوص اقاي كاوه ناصحي بهرهُ زيادي برده است و همچنين از راهنمايي هاي اقاي بهرام اقا خان . او ميگويد : از شنيدن موسيقي هاي فلامنكو ديدن فيلمهاي موسيقي فلامنكو سعي ميكند تكنيك نوازندگي خود را بالا ببرد و بر معلومات كنوني خود همچنان چون گذشته بيافزايد و معتقد است بايد در تكنيك به تجربه رسيد و ان تكنيك را لمس كرد . احسان فرامرزي پور در كليه دوره هاي جشنواره موسيقي فلامنكو فجر شركت جسته است و در سال 1378 در رده سني ب حائز رتبه دوم شده است ايشان همچنين در سال 1379 در رده سني ج رتبه سوم و در سال گذشته 1381 در همين رده عنوان نخست اين جشنواره را به خود اختصاص داده است وی در جشنواره گیتار اصفهان در سال ۱۳۸۳ رتبه اول را به خوا اختصاص داد و در اولی دوره مسابقات نوازندگی گیتار فلامنکو که در تهران برگزار گشت نیز بار دیگر رتبه اول را اذان خود کرد از فعاليتهاي ديگر اين نوازنده جوان و ارزشمند اجراي كنسرت گروهي در سال 78 در تالار حركت و كنسرت گروهي در خانه هنرمندان ايران و شركت در اولين همايش موسيقي فلامنكو در ايران به عنوان نوازنده برتر در جشنواره هاي فلامنكو و برگزاری کنسرتهای متعدد با دیگر هنرمندان عرصه فلامنکو اشاره کرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لطفعلي سيلاني به سال 1335 خورشيدي در شاهرود از توابع خلخال ديده به جهان باز كرد . پدر وي كه خود از صدايي خوش برخوردار بود و با رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني آشنايي كامل داشت وي را تحت تعليم خود گرفت به سال 1335 خورشيدي در شاهرود از توابع خلخال ديده به جهان باز كرد . پدر وي كه خود از صدايي خوش برخوردار بود و با رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني آشنايي كامل داشت وي را تحت تعليم خود گرفت و آنچه در توان داشت به فرزند خود آموخت، ولي در سال 1347 براي تحصيل علم موسيقي و كسب فيض از مكاتب مختلف و گوناگون اساتيد موسيقي سنتي به تهران نقل مكان كرد و پس از تعليم نزد استاد ، در سال 1347 نزد شادروان استاد اسماعيل مهرتاش رفت و تا اواخر عمر استاد از محضر وي بهره ور شد .
لطفعلي سيلاني پس از فوت استاد مهرتاش به مركز حفظ و اشاعه موسيقي سنتي رفت و پس از آن به هنرستان موسيقي راه يافت و در كلاس استاد كريم صالح عظيمي مشغول تحصيل علم موسيقي گرديد ، سپس در برنامه هاي مختلف موسيقي شركت فعال نمود كه اين فعاليت ها همچنان ادامه دارد .
به سال 1281 خورشيدي در محله پاچنار تهران در خانوادهيي روحاني از سادات كاشان پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش سيد رضا ملقب به بديعالمتكلمين معروف به سيد اناري از وعاظ به نام تهران و از بزرگان مبارزين صدر مشروطيت بوده كه نام او و شرح مبارزاتش در تاريخ مشروطيت ايران ثبت است. وي به تمام رديفهاي آواز تسلط كافي داشته و از سنين كودكي مداوما” تحت تعليمات پدرش براي يادگيري گوشهها و رديفهاي آواز قرار ميگيرد و دايي او، ميرزا يحيي سعيدالواعظين كه از بهترين خوانندگان عصر خويش بوده است در يادگيري او سهم به سزايي داشته است. او از همان سنين كودكي به همراه پدرش در مجالس وعظ و روضه خواني شركت ميكرده و از مشكلاتي كه براي پدر به علت مبارزات آزاديخواهي، سياسي پيش ميآمد، چون فرزند بزرگ بود، سرپرستي خانواده را به عهده داشت.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوران تحصيلات ابتدايي را در مدرسه تدين گذراند و تحصيلات متوسطه را به ترتيب در مدارس آليانس فرانسويها واقع در خيابان اكباتان (ملت) و دبيرستان داراالفنون به پايان ميرساند. بعد از اتمام دوره تحصيلات متوسطه از دبيرستان دارالفنون براي چه سالي مشغول به كار مترجمي زبان فرانسه و منشيگري تجارتخانههاي آن زمان ميگردد، تا آن كه در سال 1304 شمسي به استخدام مجلس شوراي ملي در ميآيد و با سمت مسئول بليت و لوايح در آنجا به كار ميپردازد. در همان سال نماينده كمپاني و با سمت مسئول بليت و لوايح در آنجا به كار ميپردازد. در همان سال نماينده كمپاني صفحه پر كني ”هيز مسترزويش” انگلستان به ايران آمده و قصد تهيه و پر كردن صفحاتي چند از هنرمندان و خوانندگان ايراني را داشته است. نماينده اين كمپاني به نام آقاي ”جيمس” پس از تحقيق و مطالعات بسيار و گوش فردادن به صداي بسياري از خوانندگان ايراني بنا به توصيه عبدالحسين شهنازي نوازنده بزرگ تار، پسر كوچكتر آقا حسينقلي استاد به نام اين ساز، بديعزاده را براي پر كردن تعدادي از اين صفحات انتخاب ميكند. ولي او ابتدا از ملاقات با نماينده كمپاني به علت كار در مجلس شورا و بعضي مسائل اجتماعي ابا داشته است ولي بعدا” با اصرار عبدالحسين شهنازي، روزي به اتفاق جهانگير وفادار (نوازنده ويولون و برادر بزرگ مجيد وفاداد، و نوراله همايون شاعر و ترانهسرايي كه خيلي از تصانيف او را سروده است در محل استقرار ضبط واقع در چهارراه حسنآباد حاضر و كار ضبط را شروع ميكند. در يادداشتهاي زنده ياد بديعزاده آمده كه خود ميگويد: ”در ابتدا، پس از مشورت با نوراله همايون قرار بود با نام مستعار كار را شروع كنم ولي چون كنم ولي چون پدر من ملقب به ”بديعالمتكلمين” بود با مشورت دوستان نام بديعزاده را براي روي صفحات انتخاب كردم. قرار شد پنج صفحه آواز و يكي دوتا هم تصنيف به خوانم و همايون قول داد شعر آهنگهاي مرا بسازد. بعد به سراغ عبدالحسين شهنازي رفتم و همراه اين مرد هنرمند كه در آن زمان و تا زمان فعلي نوازندهيي به ظارفت و قدرت اين هنرمند نديدهام به سراغ ”مستر جيمس” رفتيم و در يكي دو جلسه دو تصنيف و سه آواز را خواندم”. اولين صفحه وي به نام ”جلوه گل”بر روي صفحه گرامافون ضبط ميگردد و اين آهنگ به عنوان اولين اثر بديعزاده و از آثار به يادماندني موسيقي ايراني است. صفحه بعدي در مايه افشاري به نام ”مرغ بياشيان” و سه صفحه ديگر همگلي آواز در دستگاه بيات ترك، سهگاه و ماهور با اشعار خاوري كه عموزاده او و از شاعران دوره مشروطيت بوده است، خوشبختانه تمامي اين پنج صفحه هم اكنون، در دسترس هستند و برروي نوار ضبط گرديدهاند. از اين زمان تا سال افتتاح راديو در سال 1319 شمسي تعداد بسياري از آثار او در كشور جاي خود را باز كرده و معروفترين آنها ”ايران”، سرودي در دستگاه ماهور است. ”جانا هزاران آفرين” با شعر سعدي شاعر پر آوازه و ”خندهگل” با شعر نوراله همايون در مايه دشتي هستند كه هر دو با پينوي مرتضي محجوبي اجرا شدهاند. قطعهيي به نام گرايلي با شعر سعدي، ”سوز عاشق”و شكوه دل” در دستگاه سهگاه با اشعار نوراله همايون كه آهنگ آنها از ساختههاي خود بديعزاده هستند. بعد از مدتي كه از افتتاح راديو گذشت سرهنگ مين باشيان، بديعزاده را كه در آن روزگار آوازخواني معروف و شناخته شده بود براي همكاري دعوت و او را به سروان ابراهيم آژنگ (سرپرست برنامههاي موسيقي ايراني راديو) معرفي ميكند. در آن ايام تنها خواننده راديو، قمرالملوك وزيري بود. هيئت اركستر آن، استادان ابوالحسن صبا، مرتضي نيداود، حبيب سماعي و تنبك نواز هم حسين تهران. بديعزاده ميگويد: ”براي تميرين به منزل صبا رفتم و پس از آماده شدن اولين تصنيف به اداره موسيقي رفته و با اركستر ياده شده به محل راديو كه در بيسيم خيابان شميران بود رفتيم و اولين آهنگ را كه عنوان آن ”ساز و سبو” بود با قطعه ضربي گرايلي در شور و چند شعر با آواز اجرا كردم. و به اين صورت دومين آوازخوان در راديو بعد از قمرالملوك وزيري بودم”. بعد از شروع كارش با راديو چندين آهنگ از ساختههاي ابراهيم آژنگ و دو با اشعار نيما يوشيج در اين برنامهها اجرا كرد كه يكي از آنها در مايه بيات ترك است و دو آهنگ ديگر كه كمي مدرنتر و در ريتم دو چهارم به نام ”فو كستروت مينا”و ”فو كستروت مينو” با اشعار نيمايوشيج.
تا قبل از افتتاح راديو، بديعزاده خيلي از با ارزشترين آثار خود را خلق كرده بود. در سال 1315 شمسي، كمپاني صفحه پركني ”اودئون” آلمان از وي رسما” دعوت ميكند تا به آلمان برود و تعدادي صفحه پركند. او در آن سال به برلين ميرود و در اين سفر تنها نوازندهيي كه به همراه داشت اسماعيل ساتري نوازنده ويولون و تار بود كه از نظر علمي وارد به موسيقي نيز بود. به همين جهت در آن ديار به كمك ميزبان آلماني خود براي پيدا كردن هنرمندان مناسب تحقيق و با گروه كوچكي كه عبارت از يك ويولون و يك پيانو بوده است انتخاب ميكند و تعداد 40 صفحه و آثارش را كه همه آنها با همان اركستر است بر روي صفحه گرامافون كمپاني اودئون ضبط كرده است. ”خزان عشق” يا ”شد خزان” از معروفترين و زيباترين آثار ماندني بديعزاده در دستگاه همايون با شعري از رهي معيري سراينده نامي از همه مشخصتر است. ”داد دل” و ”هديه به خاك” هر دو در دستگاه بيات اصفهان ساخته شدهاند. اين دو آهنگ مخصوصا” از غنا و تكامل موسيقي ايراني، نغمات بسيار زيبا برخوردارند شعر هر دو آهنگ از نوراله همايون است. اشعار ”خزان عشق” با اين مضمون آغاز ميشود:
شد خزان گلشن آشنايي باز هم آتش به جان زد جدايي
عمر من اي گل طي بهر تو وز تو نديدم جز بدعهدي و بيوفايي
با تو وفا كردم تا به تنم جان بود عشق و وفاداري با تو چه دارد سود
آهنگ ديگر اثري خزنانگيز و بس زيبا در رثاي عزيز از دست رفتهيي است كه شعرش از خود بديعزاده ميباشد. اي آهنگ به نام ”گل پرپر” از همراهي زيباي اركستر آلماني برخوردار است. ” دل هر جايي” در مايه افشاري، ”واي بر من واي بر دل” در دستگاه همايون هر دو با شاعار نوراله همايون و ديگري اثري زيبا در دستگاه ماهور به نام ”زيب گلشن” كه به سرود فروردين نيز معروف گشته و بالاخره آهنگهايي شاد با اشعاري طنز گونه و فكاهي كه اين اشعار در روزنامه ”اميد” آن زمان به چاپ رسيده ”يكي يك پول خروس”، ”ماشين مشدي ممدلي” و ”خيلي قشنگه” همگي در دستگاه ماهور و چون ديگر آثارش نظم اجراي گوشهها به خوبي احساس ميشود. بديعزاده بعد از قريب به يكسال توقف در شهر برلين و بر جاي گذاشتن صفحاتي از آثارش به وطن باز ميگردد و بعد از چندي تدارك سفر ديگري را ميبيند و اين بار به دعوت كمپاني صفحه پركني ”سودوا” به همراه ابوالحسن صبا” اسماعيل مهرتاش و فرهاد ميرزا معتمد نوازنده چندين ساز منجمله پيانو عازم حلب ميگردند و آهنگهايي بر روي صفحات گرامافون اين كمپاني پر ميكند. سرود ”پرچم ايران” در ماهور، ترانه ”نقش حقيقت” با اشعار نوراله همايون و آهنگي از اسماعيل مهرتاش به نام ”زال زالك” با اشعار فكاهي از سيد غلامرض روحاني، طنز سراي معروف آن زمان سروده ميباشد. در سال 1324 و بعد از پايان جنگ جهاني پارسيان مقيم هندوستان جشنهاي بزرگي را تدارك ميبينند. براي اجراي برنامه از هنرمندان ايراني دعوت به عمل ميآيد. بديعزاده با هيئتي به سرپرتسي مهدي خالدي آهنگساز و هنرمند شايسته ويولون، يويف كاموسي و محمدتقي پروانه و علي زادهدي عازم آن ديار ميگردد. در هندوستان، مدتي بيش از يكسال، بديعزاده و ديگر هنرمندان به طور مرتب به اجراي برنامههاي موسيقي ايراني ميپردازند و كنسرتهاي متعدد و به خصوص در محل سفارت ايران در دهلي اجرا ميكنند و موسيقي سنتي ايراني را به گوش مردمان دور دست اين كشور در آن زمان ميرسانند. بديعزاده و ديگر هنرمندان براي مدتي هم به دعوت كمپاني صفحه پركني ”ايران ركورد” كه در بمبئي مستقر بوده و كاملا”در اختيار ايرانيان پارسي مقيم هند قرار داشته است به اين شهر با هيئت اركستر رفتند و در حدود 50 صفحه پر ميكنند كه از جمله: سرود ”ايران و هند” شعر از محمدعلي مشايخ در ماهور، سرود ”فر فروردين” در راست پنجگاه، سرود ”جشن نوروزي” در دستگاه ماهور با شعر نيرسينا و ترانه ”بوسه شيرين” در دستگاه همايون، ”خسرو خوبان” در مايه دشتي همگي از ساختههاي خود بديعزاده هستند و سرود ”ايران ما” در مايه ماهور از ساختههاي موسي معروفي، ترانههايي در ماهور با شعر و آهنگ امير جاهد از جمله صفحات ضبط شده در آن ديار هستند. بديعزاده همچنين كنسرت بزرگي هم در شهر بمبئي براي پارسيان ايراني براي تجليل از مقام فردوسي شاعر بلند آوازه ايران اجرا كرده است كه آن را هميشه از افتخارات بزرگ دوران زندگي خود ميدانست. بعد از بازگشت از اين سفر، كار مداوم چندين ساله و خلق آثار بسيار و سفرهاي پيدرپي و طولاني او را بيش از بيش خسته كرده و او را از ادامه كار مداوم و خلق آثار بعدي با همان شوق و علاقه قبلي تا حدي بازميدارد و در سال 1331 شمسي هم از مجلس شوراي ملي به بازنشستگي نائل ميشود و به طور دائم در اختبار راديو قرار ميگيرد و تا آخرين سالهاي همكاري و فعاليت با راديو به عنوان عضر مؤثر و ناظر بر اجراي برنامههاي موسيقي ايران در اين سازمان به خدمت مشغول بوده است. حاصل اين ايام ارائه آهنگ براي برنامه گلها در مايه سهگاه به نام ”رفتي و بازآمدي” با صداي دلنشين حسين قوامقي و آهنگي به نام ”باد مهرگان” در دستگاه همايون با آواز منوچهر همايون پور با شعري عارفانه از ”ورطا” اركستر سازهاي ملي به رهبري استاد روحاله خالقي و آهنگي ديگر در شور با شعر مؤيد ثابتي و آهنگي در مايه دشتي با صداي ايرج كه بر روي شعر مقدمه گلستان سعدي ساخته شده نام برد. و اما آهنگهاي ديگر او همانطور كه قبلا” شاره شد، در تهران بر روي صفحه گرامافون ضبط شدهاند مانند: ”جلوه گل” ، ”مرغ بيآشيان”، ”سوز عاشق” و ”شكوه دل” و ديگر آثار او همگي از آهنگهاي زيبا و به يادماندني موسيقي ايراني است كه متاسفانه هنوز به دست كمتر هنرمندي دوباره سازي و بازخواني شدهاند. بداهت و تازگي و عدم تكرار جملهها و قسمتهاي مختلف آهنگهاي بديع زاده كه در هيچيك از آنها دو قسمت مساوي و يكسان با يك آهنگ شنيده نميشود از ويژگيهاي بارز آثار اين هنرمند است. بديعزاده از علاقمندان علمي و منطقي و وسعت موسيقي اياني به شمار ميورد و با وجود نظرات ضد و نقيضي كه بر عليه موسيقي ايران زمين توسط معدودي از دنباله روندگان غربي اظهار شده است كه تماما” باطل است، با دلايل منطقي و علمي، وسعت و پايه موسيقي اصيل ايراني را اثبات ميكند. شادروان جواد بديعزاده، با تمام هنرش هنوز براي جامعه هنر دوستان و ملت ايران به خصوص، آن طور كه بايد شناخته نشده و ميبايست براي شناخت بيشتر او و آثارش در هنر موسيقي اصيل و سنتي ايران هرچه بيشتر مداقه و كاوش كرد تا شايد روزي آنطور كه در خور شان او است به علاقمندان موسيقي اين مرز و بوم شناسانده شود. وي تا آخرين روزهاي زندگياش از مصاحبت و همنشيني با استادان و هنرمندان ديگر غافل نبود و منزل مسكونياش در شميران محل اجتماع و رفت و آمد بسياري از هنرمندان و هنر دوستان بود كه از همنشيني با او لذت ميبردند، از بزرگاني كه هيچگاه او را تا آخرين لحظات زندگي ترك نگفتند، ميتوان از اسماعيل مهرتاش، هنرمندارزنده تئاتر، موسيقي و معلم آواز نام برد، علي تجويدي، پرويز ياحقي، منوچهر همايونپور و بيژنترقي و نوراله همايون و بالاخره شاعر گرانقدر نواب صفا از صفا از جمله نزديكان دائمي او بودهاند. به واسطه همين همنشينيها، او خاطرات و يادداشتهاي فراوان از تمامي هنرمندان هم عصر خود و تا حدودي پيش از خود در حفظ داشت و از اين رو، ميتوان او را به عنوان حافظ بخشي از تاريخ موسيقي ايراني نام برد كه خوشبختانه تمامي اين خاطرات و يادداشتهاي بيش از 60 سال زندگي هنري و معارشت با طبقات مختلف هنرمندان به صورت دست نوشته باقي مانده و در اختيار فرزاندش قرار دارد كه اميد است با انتشار آن دوراني از تاريخ ناگفته موسيقي ايراني را بتوانم در دسترس عموم قرار دهم. او در روز 10 ديماه 1358 شمسي در سن 77 سالگي به علت بيماري و ضعف ناشي از سكته مغزي ، چشم از جهان فرو بست و رفت، ولي بسياري از آثار گرانبهايش در اختيار دوستداران موسيقي ايراني به جاي مانده است، روانش شاد.
منوچهر همايونپور كه تا آخرين لحظات حيات بديعزاده در منزلش رفت و آمد داشته و سالها با او حشر و نشر داشته مينويسد:
اين خط جادهها كه به صحرا نوشتهاند اران رفته با قلم پا نوشتهاند
سنگ مزارها همه سر بسته نامههاست ز آخرت به مردم دنيا نوشتهاند
”صائب”
در ذيل صفحه 34 ارزنده و خواندني: (نان جو و دوغگو) اثر استاد ابراهيم باستاني پاريزي، درباره زندگي نامه اسنانها مطلب جالبي است كه براي اين مقدمه آن را نقل ميكنم، ”كسي كه عمري در تاريخ صرف كرده، خو، يك پا مزار تاريخ است”. گويا يك مثل اسپانيولي ميگويد:” وقتي كه يك پيرمرد ميميرد، يك متابخانه، سوخته ميشود”. مقصود آن است كه خاطرات او، كه خود كتابخانهاي است، به گور ميرود و شايد به همين حساب بوده است كه ماكسيم گورگي هم ميگويد: ”زير هر سنگ قبر يك تاريخ كامل خوابيده است”! اين البته اظهار نظر يك شخصيت شناخته شده و بزرگ ادبيات جهان است و نقل آن از يك استاد تاريخ همزمان ما است. اما نويسنده اين سطور را اعتقاد بر آن است كه سرگذشت زندگي كثيري از انسانها، فقط يك سطر،و بعضي يك صفحه و تعداد بسيار اندكي، يك كتاب و بعضي از نوادر و نوابغ روزگار كتابها است كه در آثار علمي و ادبي و هنري و تحقيقي آنها به جاي مانده است و به اين ترتيب زندگي نامه يك هنرمند عبارت است از آثاري كه از او به جاي مانده است و خصوصياتي كه در ديگر افراد معمولي وجود ندارد و تاريخ تولد و فوت و زن و فرزند و شغل ديگر امور عادي و مشترك همگان در آخر كار است و آنقدرها مهم نيست. بعضي هنرمندان موسيقي، نوازندگان و خوانندگان و ... هستند كه اگر آلت موسيقي خود را به زمين به گذارند و يا به علت پيري و عوامل ديگر از نواختن دست بكشند، يا خوانندهيي آواز خود را از دست بدهد، تبديل به آدمي معمولي و عادي ميشود و تنها هنر خود را از دست نداده است بلكه به جهت از دست دادن طرفداران واقعي يا دروغين و تنهايي و خلا رواني، كج خلقي، عصبانيت و پرمدعايي! كه در افراد عادي وجود ندارد، در او ظاهر ميشود و اطرافيان حتي در حد افراد عادي به مجالست او تن در نميدهند.
اگر آوازخواني نتوانست مثل دوران جواني خود نغمه دلانگيزي سر بدهد، يا نوازندهيي قادر نبود كه آهنگ بديع و دلنشيني را از دل آلت موسيقي خود بيرون بياورد و در دوران كهولت و پيري مردم به معاشرت و مجالست و حضور او رغبت كردند و در محافل هنري احترام و مقام و منزلت او دچار تزلزل و بياعتباري نشد، ميتوان هويت و سفت (هنرمند) را به او اطلاق كرد. به تصديق دوستان مشترك ما، نواب صفا و بيژن ترقي، بديع زاده از نوادر هنرمنداني بود كه در دوران پيري محفل او گرمتر از روزگار جواني او بوده او در پيري چون درختي كهن سال با ميوهيي رسيده و نشاطآور، دلانگيز و فرحافزا بود: حالا گنجينهيي برگزيده از شعر و ادب فارسي به علت حضر و نشر چندين ساله يا شاعران و نويسندگان طراز اول ايران بود. خاطراتي از زندگي پر فراز و نشيب ايام كودكي و روزگار جواني، اداري، هنري، مسافرتهاي آلمان و هندوستان و سوريه و سالهاي گيرودار راديو بوده او از اكثر مظاهري كه در دور بر او بود لطيفهيي شادي آفرين ابداع ميكرد كه شنونده را غرق در نشاط و سرور ميكرد و اين هنرمند كيمياگر افسونگر است كه از مس كم بها در آتشكده درون خود زرناب ميسازد. او براي خلق اين لطائف زيبا گذشته از آشنايان و دوستان و همكاران، براي خويشان و نزديكان و حتي همسر و فرزندان خود سوژههاي بكر ابداع ميكرد، همه مظاهر و اشيا دور و بر او با ديگران تفاوت داشت. سگ و گربه خانه بديعزاده با تمام سگ و گربههاي شهر تفاوت داشتند و از بيشمار لطائف شادي آفرين كه ما سالها با آن بيان هنرمندانه شنيديم و هيچوقت كهنه نميشد: ”داستان سگ او بود كه از مشاهده سبيل پر هيبت گربه خانگي و صداي پاي دزد از ترس به لانه پناه ميبد و در عوض براي افراد خانواده و آشنايان پارس ميكرد و گاهي هم اظهار وجود كرده و پاچه شلوار آنها را پاره ميكرد”.
ممكن است بعضي از خوانندگان اين سطور تصور كنند كه خواننده هنرمندي كه ترانههاي شادي آفرين و عامه پسندي: (چون ماشين مشدي ممدلي و زالزالك) را خوانده است كه پس از انتشار در دورستترين جاهايي كه گرامافوني بود از پر طرفدارترين شنوندگان را داشت، آدم بيخيال و بيدردي بود و بدون هيچ اندوه و گرفتاري در ميان اسكناس و طلا و تشك پر قو غلت ميزد. اصلا” مسئله خلاف اين تصور است! از عوامل متعدد گرفتاريهاي او فقط اين يكي را نقل ميكنم:” بديعزاده را خواهري معصوم بود كه پس از اخذ ديپلم عليل و زمينگير شده بود. آنها كه در منزل او رفت و آمد داشتند اين صحنه غمانگيز را سالها ديده بودند هيكل و جسمي بيحركت كه فقط با حركت سر و گردش چشماني پر از اضطراب و رمز و راز كه از جبر نامفهوم زمانه حكايت داشت به واردين خانه خوش آمدگويي خود را ميفهماند و طرف مقابل را از اين تراژدي درمانناپذير غرق در اندوه ميكرد و آدم را به ياد اين قطعه معروف استاد رعدي آذرخشي ميانداخت، كه: ”من ندانم به نگاه توچه رازي است نهان- كه من آن راز توان ديدن و گفتن نتوان” با وجود اين منظره و ديگر گرفتاريهاي گوناگون اگر كسي چون او سرزنده و شاد بود و بروي خود نياورد هنر كرده است.
با اين كه بديعزاده را دو برادر و خواهراني بود، روزگار بار سنگين اين اندوه را بر دوش او نهاده بود كه گويي اصولا” دوش هنرمند براي كشيدن بار حرمان و درد متناسبتر از ديگران است. اما او يا همه آنچه كه گفته شد نغمههاي گوناگون خود را در طول مدت 50 سال به گوش شنوندگان ايراني و بعضي از كشورهاي همسايه رسانيده و آوازها، تصانيف، سرودها و ترانههاي عامهپسند از خود به يادگار گذاشت. مشكلات عديده زندگي را با استقامت و پايداري تحمل كه هريك از آنها كافي است كه آدمي كم تحمل و معمولي را به موجودي ترشرو و بدخو تبديل كند كه هيچگاه خنده برويش نيايد. خانه او محل تجمع افراد مختلف دوستان بود. شاعران و نويسندگان معروف، موسيقيدانها، هنرپيشگان قديمي تئاتر، بستگان و خويشاوندان خود او و همسرش كه ماشااله ”لاتعدولاتحسي” گفتني است كه در كشيدن بار سنگين مشكلات مادي و خانوادگي كه جبر زمان در سرنوشت او قرار داده بود يك تن هميشه در كنار او بود. اين يك تن همسر برازنده، كدبانو، پرتحمل و خوشوري او بوده اين بانو از خانواههاي قديمي و با اصل و نسبت ايران است، كه با تحمل آنچه كه گفته شد و يا آن همه آمد و رفتهاي با برنامه و يا بياطلاع و سرزده در طول مدت زندگي و حيات بديعزاده ابرو در هم نكشيد و كلامي شكوهاميز از زبان او شنيده نشده و شايد بعد از موهبت آواز و هنر بديعزاده اين بهترين پشتوانه زندگي او بود كع: ”زن پرهيزگار طاعت دوتس- با تو چون مغز باشد اندر پوست” (اوحدي). در سالهايي كه كم كم راديو نفوذ و اعتباري در ميان مردم پيدا كرد و مديران به ظاهر منظم و سختگيري در راس اداره راديو و زارت اطلاعات گماشته شدند، براي نظم و انضباط طبقه موسيقيدان و ترانه سرايان كه بعضي از آنها اصلا” با قيد و نظم و ترتيب بيگانهاند حالا بايد در ساعت مقرر براي اجراي كاري جدي حاضر شوند و او متصدي اين امر تقريبا” محال است. داستان او و شهر آشوب كه قرار بود ترانهيي بسازد و رفت و چندماه گم شد و پس از جند ماه كه پيدا شد بديعزاده از او بازخواست كرد كه او برآشفت و قصيدهيي در شصت بيت فيالمجلس و بالبداهه در دم او كارسازي كرد و اين از لطائف است كه در طول مدت شش ماه شش سطر ترانه نساخت و در شش دقيقه شصت بيت را انشاء كرده و بديعزاده اين قصيده و قصيده ديگري را كه هر دو در رهجو او بود، خود او شادمانه با ذكر تاريخ واقعه براي دوستان ميخواند، گروهي از مخالفان بديعزاده افرادي يك بعدي و كم مايه بودند كه آواز يا ترانهيي در سطح نازل ميخواندند و ميخواستند كار خود را در روزهاي جمعه در راديو ارائه كنند و بديعزاده به آنها جواب رد داده بود. همه آنها كه زبان به طعن و بدگويي ميگشودند چه در اين زمان و چه در گذشته معمولا”ْ افرادي بودند كه در مقايسه كار خود با او احساس كم مايگي ميكردند. آوازخواني با سواد، پرمطالعه، شعردان، مناسب خوان، زباندان، آهنگساز، خواننده ترانههاي ادبي بسيار سطح بالا و سنگين، ترانههاي مردمپسند، ضربيهاي سنگين و مشكل، مجلس آرا و بذلهگو و حاضر جواب و خندان و خوشرو، مردمدار و در خانهباز و مهمتر از همه حدود ششصد آهنگ كه بر روي صفحات گرامافون و بعدا” در نوار ضبط است كه اغلب آهنگها و بعضي شعر ترانهها از خود او است. در سال 1322 شمسي كه روانشاد روحاله خالقي يك دسته اركستر بزرگ ايراني با شركت 29 نفر استادان و نوازندگان معروف و زبردست تشكيل داد كه تا آن تاريخ سابقه نداشت بديعزاده و عبدالعلي وزيري خوانندگان برگزيده اين اركستر بودند. از او چهار فرزند پسر و يك دختر به جاي مانده است كه همه در ضمن آشنايي با موسيقي به درجات عالي علم و دانش رسيدهاند
مرحوم حسن يزدانيان ، از خوانندگان خوش صوت بود كه بيشتر به خواندن سرودها و اشعار مرثيه اي مي پرداخت وي در سال 1317 شمسي در شهر نجف آباد اصفففهان متولد شد و چون پدر وي داراي صدايي خوش و زيبا بود ، حسن صداي خوش خود را از پدر به ارث برده و در نوجواني و جواني براي دل خود و دوستان بيشتر وقت ها مي خواند ، شادروان حسن يزدانيان درباره فعاليت هاي خوانندگي و نحوه كشيده شدن خود به راديو و تلويزيون چنين بيان داشته بود :
" در سال هاي كودكي به دنبال كار و فعاليت بودم ، يعني اين كه به رسم آن روز ولايت كه تحصيل كردن كار هر كسي نبود و توان و بودجه خاصي را لازم داشت ، من حرفه " كارگري " را پيشه كرده بودم و اميدم به اين بود كه روزي شغلي ياد خواهم گرفت و وقتي به استادي رسيدم براي خود مغازه و كارگاهي باز خواهم كرد و شاگرد هايي خواهم داشت . آن چه در كودكي به آموختنش پرداخته بودم تا همين چند وقت پيش و حتي كم و بيش تا همين امروز هم با من بوده و هست و آنان كه آشنايي بيشتري با من دارند مي دانند كه نخستين شغلي كه داشتم خياطي بوده و هنوز هم با وجود اين كه به سبب برخي كسالت ها ناگريز هستم به اين كار به پردازم ، اما هر چند گاه و هر وقت كه نيازي باشد به دوخت و دوز مي پردازم و براي خود و ديگران كت و شلوار مي دوزم .
بايد ياد آور شوم كه پدرم صداي خوشي داشت و هر چند هرگز نخواسته يا نتوانسته بود نان خوش صدايي اش را بخورد اما كاري هم نكرده بود كه كسي از خوش صدايي او خبر نشود به همين دليل هم افراد خانواده و فاميل اغلب فرصت يافته بوديم كه صداي خوش او را به هنگام خواندن " شعر " و " آواز " بشنويم . ظاهرا بين افراد خانواده ، من بيشتر از همه به صداي پدر علاقه داشتم و تحت تاثيرش قرار مي گرفتم و گويا پدرم نيز بيشتر از همه به اين علاقه داشت كه من در شنيدن آواز وي و آموختن موسيقي دقت بكنم . بعد ها فهميدم وقتي شش ، هفت ساله بودم از طريق حركات حرف ها و گرايش هايي كه از خود نشان داده بودم ، پدرم متوجه استعداد و علاقه ام به موسيقي شده بودم ، به همين خاطر هم تشويقم كرده بود كه پيش خودش به تمرين آواز به پردازم .
اگر قبول داشته باشيم كه داشتن صداي خوش هم مثل چيزهايي از اين قبيل موروثي است در آن صورت بايد بگويم كه در بين افراد خانواده مان اين ارث از پدر به من رسيده است .
يادم هست كه اوايل كار را با خواندن آوازهاي مثنوي شروع كردم و سيزده ساله بودم كه پيش يكي از بستگانم به نام آقاي غلامعلي پور احمد رفتم تا از آگاهي هايش درباره نواهاي موسيقي استفاده كنم.لازم است بگويم كه آقاي غلامعلي پور احمد در آن ايام يكي از بهترين نوازندگان ني در شهر ما بود و دراين كار تسلط فراوان داشت . درمدتي كه پيش ايشان بودم توانستم نه در حد يك كاردان بلكه در حد يك شيفته و علاقمند اعتبار محضرش را درك كنم و همين بس كه هنوز هم گوش هايم پر از حرف ها و صداهايي است كه از او شنيده ام ".
دوران كودكي را حسن يزدانيان به سرعت پشت سر نهاد و در سن پانزده سالگي به تهران آمد ، مدتي نزد استاد احمد عبادي رفت و پس از چندي كه از محضر اين هنرمند بزرگ فيض برد به كلاس مرحوم استاد مهرتاش رفت و اين دو استاد ، بسياري نياموخته ها را به وي آموختند و در كلاس اين ها بود كه رديف ها و گوشه هاي موسيقي ايراني را بخوبي شناخت و فرا گرفت و به راديو و تلويزيون راه يافت و هر بامداد از راديو ايران سال ها صداي مناجات وي و شركت او را در مراسم جشن هاي مذهبي و يا ايام سوگواري شاهد بوديم ، حسن يزدانيان به رحمت ايزدي پيوسته ، روانش شاد .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
وي در سال 1343 در تهران متولد شد وي نوازندگي گيتار را نزد اقاي باقر موذن اموخت و از سال 1364 به اموختن فن وهنر پردازش ساخت و طراحي گيتار كلاسيك و فلامنكو پرداخت در سال 1366 - 1369 از محضر استاد پرفسور پرويز نيلوفري عضو انجمن چوب شناسي و استاد دانشگاهليدن هلند در زمينه چوبهاي مورد استفاده در ساخت ادوات موسيقي به همكاري و كسب دانش پرداخت ، سازهاي ايشان در نمايشگاه معتبر فرانكفورت در كشور المان به نمايش گذاشته شده است و مورد تحسين و تشويق اساتيدي همچون : جان هاپر ( رئيس موزه ادوات و الات موسيقي شهر استكهلم سوئد ) و كريستوف مونگ ( استاد دانشگاه ويل و نوازنده برجسته گيتار كلاسيك ) و فيليپ كوند سازنده برجسته گيتار در جهان قرار گرفته است سبك كاري ايشان در زمينه ساخت گيتار شامل سبكهاي انتونيو تورس و مارسل باربرو و دومينگو استسو ميباشد اثار ساخته شده توسط ايشان در كشورهاي اروپايي نظير سوئد ، اتريش و بلژيك همواره با استقبال خوبي روبرو بوده است ايشان همچنين رابطه اي نزيدك با خوزه لويس رومانيوس داشته و دارد و با يشان در مورد رموز ساخت گيتار در همكاري نزديك ميباشند
کامبیز سینی چی کار با چوب را از اواخر دهه 1360 با مطالعه بر سازه های چوبی - سنتی ایران آغاز کرد. حاصل فعالیت های وی در این زمینه برپائی نمایشگاهی از کارهای گره چینی در گالری سیحون تهران بوده است.
آشنائی او با موسیقی و گیتار انگیزه ای شد تا وی در آمیزه هنر کار با چوب و موسیقی مبادرت به تحقیق و ترجمه و حمع آوری اطلاعات جهت ساخت گیتار نماید.
او همواره در ساخت سازهایش از مرغوبترین و متنوع ترین گونه های چوب استفاده نمود ، چرا که نوع چوب و شرایط و مدت زمان نگهداری از آن نقش عمده ای در صدای ساز دارد. تمامی گیتار های وی معمولا به طریقه نیترو سلولز و یا فرنچ پولیش Finishing میشود.
کامبیز سینی چی بطور معمول در گیتارهای کلاسیک و فلامنکو برای Top از چوبهای European Spruce و Red Cedar و برای Back و Side از چوب های Cypress و Indian Rosewood استفاده میکند و تجربیات موفق و مختلفی با چوبهائی نظیر CocoBolo ، Brazilian Rosewood ، Madagascar Rosewood ، Palo Escrito ، Amazon Rosewood ، Pau Ferro ، Zircote ، Mahogany ، Walnut ، Maple ، Padauk و ... داشته است.
از خصوصیات گیتار های وی ، رنگ آمیزی و تفکیک پذیری صدا و فیزیولوژی مناسب و راحت آن میباشد و هم اکنون سازهای وی علاوه بر نوازندگان داخل کشور مورد توجه علاقمندان در خارج از کشور نیز قرار گرفته است.
امين رفيعي متولد 1355 در شهر تهران است وي از كودكي به موسيقي و هنر نواختن گيتار علاقه فراوان داشت و موسيقي را ابتدا از 12 سالگي با ساز ارگ نزد جناب اميري و به صورت گوشي اغاز كرد و بعد از ان گيتار را نزد برادرش به صورت خود اموز اغاز كرد و سپس اموزش را زير نظر دكتر سيمون ايوازيان ادامه داد .ايشان همچنين مبحث تئوري موسيقي و سلفژ را زير نظر اقاياين امير معيني و مسعود سلطاني فراگرفته است.
ايشان در جشنواره موسيقي فجر بخش جوان موسيقي فلامنكو حائز رتبه اول در سال 1379 شده اند.
وي در حال حاضر مشغول تهيه و گرداوري متدهاي مختلف اموزشي در موسيقي فلامنكو و نيز تمرين براي اجراي كنسرت و ضبط كاست در اين نوع از موسيقي ميبشد . امين رفيعي فارغ التحصيل رشته مهندسي صنايع نيز ميباشد
ناصر رسا (عبدالرضا رسا خراساني ) در سال ۱۳۳۴ متولد شد .پدرش زنده ياد قاسم رسا بيشتر از يك پزشك يك اديب بود كه هنوز نيز ديوان اشعار ايشان منتشر ميشود .
ايشان از ۹ سالگي نزد برادرش سعيد رسا فرا گرفت در سالهاي ۱۳۴۷ - ۴۸ در سنين ۱۳ . ۱۴ سالگي در مسابقاتي كه از سوي وزارت فرهنگ سابق برگزار ميشد مقام اول را كسب كرد دز سال ۱۳۵۳ به دعوت راديو و تلويزيون وقت يك برنامه اختصاصي از گيتار كلاسيك و فلامنكو براي تلويزيون ضبط كرد كه به تاييد شوراي عالي موسيقي رسيد و بارها از تلويزيون ايران پخش شد در سال ۱۳۵۵ در هنرستان ازاد موسيقي به تدريس گيتار پرداخت وي در سال ۱۳۵۸ در دانشگاه حقوق داشنگاه تهران پذيرفته شد ولي بعد از چند سال تحصيل دانشگاه را براي انتخاب يك زندگي حرفه اي كنار گذاشت در سال ۱۳۶۰ براي تجارب بيشتر در موسيقي به ايتاليا سفر كرد و در طول ايم جنگ تنها به دليل محدوديتهاي مختلف به اجراي كنسرتهاي خصوصي موسيقي پرداخت .
در عيد فطر سال ۱۳۶۵ به دعوت سفارت اتريش به اجراي يك برنامه موفق در انجمن فرهنگي اين سفارت برگزار كرد .
در سال ۱۳۷۶ در تاريخ ۱۹ تا ۲۱ اسفند ماه در تالار سيمرغ نيشابور وابسته به يونسكو به اجراي كنسرت پرداخت .
ايشان در سالهاي ۸۰ و ۸۱ به دعوت تلويزيون مشهد به ضبط يك سري برنامه در زمينه اموزش موسيقي و گيتار همت گمارد .
ايشان در ده سال اخير به اموزش گيتار در جهاد دانشگاهي مشهد اشتغال دارد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
منصور رسا در سال 1337 در خانواده اي هنرمند متولد شد .
پدر وي پزشك و اديب بود .
از اوان كودكي با دنياي باز و گسترده موسيقي آشنا شد . اشتياق وي به آموختن موسيقي سبب شد در 9 سالگي نواختن گيتار را بدون استاد شروع كند .
در سال 1349 بر اثر تمرينات مستمر و از راه شنيداري توانست قطعات معروف كلاسيك را از جمله آستورياس ، الحمرا ، كاپوچيو عرب ، فوليا ، كاپريس 24 و پاگاني ني را اجرا كند .
در 16 سالگي شروع به ساختن قطعات كوچك موسيقي كرد ، كه از آنها بعنوان سايه هايي از مهتاب ياد مي كند ، كه تاثير شگرفي در چگونگي نواختن وي داشت .
در سال 1350 با نوازنده مشهور گيتار فلامنكو جهان سابيكاس آشنا شد كه نقطه عظيمت وي به دنياي پر شور موسيقي فلامنكو بود .
در بين سالهاي 1350 تا 1365 علاوه بر اجرا كردن كنسرتهاي گيتار به آموزش گيتار كلاسيك و فلامنكو مشغول بود .
در سال 1365 با يكي ديگر از بزرگان موسيقي فلامنكو "پاكودلوسيا" آشنا شد .
خود وي در باب اين آشنايي مي گويد : نوازندگي پاكودلوسيا براي من شبيه گشوده شدن دريچه اي خاموش در پس ذهن بود كه با گشايش اين دريچه و گام نهادن در وراي آن توانستم واقعيت موسيقي باراني و پرشور فلامنكو را با همه وجودم احساس كنم .
در حال حاضر نوازندگي وي تحت تاثير بزرگاني چون پاكودلوسيا و سن لوكارو آميگو است ، قدرت تكنيك و بداهه نوازي وي از او نوازنده اي منحصر بفرد ساخته است . شاعرانگي و بيان حسهاي گوناگون از طريق نواختن در كاروي بسيار مشهود است . و اين امر او را از ديگر نوازندگان متمايز مي سازد .
تاكنون 28 اجراي كنسرت در شهرها مختلف ايران داشته اس ، كه با استقبال چشمگير مردم روبرو بوده است . وي در حدود 200 قطعه پيانو را براي اجراي گيتار تنظيم كرده است . هم اكنون وي در مراكز فرهنگي و آموزشي و دانشگاهها به آموزش گيتار كلاسيك و فلامنكو مشغول است . لازم به ذكر است كه تلويزيون كشور آلمان تا بحال 2 بار اجراي كنسرت وي را پخش كرده است . و قدرت تكنيك اين نوازنده ايراني در فراسوي مرزها نيز مورد توجه قرار گرفته است
سعيد رسا در سال ۱۳۲۲ در مشهد به دنيا امد .سعيد رسا در سن ۱۹ سالگي با گيتار اشنا شد . اولين استاد او سولي اوساريك معلم كنسرواتوار تهارن بود .سپس وي به انگلستان رفت و نزد خوان مارتين و فليپ جان لي به تحصيل فلامنكو پرداخت و در لندن كنسرتهاي مختلفي را اجرا نمود . در بازگشت به ايران در مدرسه ايران و فرانسه به اجراي كنسرت پرداخت و در موسسه سراي هنر به تدريس گيتار مشغول شد . در همان زمان به اجراي برنامه براي راديو و تلويزيون ۲ پرداخت و در كاخهاي جوانان ان زمان كنسرتهاي متعددي را اجرا نمود .
او در مهاجرات دوم خويش راهي ايتاليا گرديد و به مدت ۱۳ سال در رم زندگي كرد و در فولك استوديو رم برنامه هاي موفقي را اجرا نمود و در حال حاضر مدت ۱۵ سال است مقيم نيويورك (امريكا) است و به فعاليتهاي مختلف موسيقي و هنري مشغول است .
از شاگردان وي ميتوان به هدايت سهراب پرتوي - ناصر رسا - المكو و...تعدادي نوازندگان ديگر گيتار فلامنكو اشاره كرد .
در اينده نرديك سي دي از اجراهاي فلامنكو ايشان به بازار موسيقي عرضه خواهد شد
ايرج بسطامى در سال ۱۳۳۶ هجرى شمسى در شهر بم متولد شد. اولين استاد آواز وى عمويش يدالله بسطامى بود كه پايه و اصول و مبانى آوازى موسيقى ايرانى را به او آموخت. در اوايل انقلاب براى آموختن موسيقى به تهران آمد تا در نزد اساتيد بزرگ موسيقى تعليم آواز ببيند. از اين رو به نزد محمدرضا شجريان رفته و آزمون آواز داد و پذيرفته شد. بسطامى دو سال در محضر شجريان تعليم آواز مى بيند. وى كه از شاگردان برجسته و بااستعداد شجريان بود براى همكارى با گروه عارف انتخاب مى شود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پرويز مشكاتيان كه در آن سال ها در گروه چاووش بود، مى گويد: «اولين بار بسطامى را در خانه شجريان ديدم. در آن زمان ما چاووش را داشتيم. به خاطر شرايط اجتماعى آن زمان به خواننده هاى بيشترى با صداهاى متفاوت نياز داشتيم. من پشت در كلاس شجريان نشسته بودم تا هنرجو ها مرا نبينند. از آنجا بود كه از صداى بسطامى خيلى خوشم آمد. ايشان صداى خوبى داشتند و مثل همه آدم هاى كوير نشين آدم خيلى مهربان و خوبى بود، بعد از كلاس مدتى با او صحبت كردم تا با نقطه نظراتش راجع به هنر و آواز و انگيزه خواندش آشنا شوم. ولى آنقدر ساده يافتم اش كه مصمم شدم تا با او يك سالى در مورد قضاياى پيرامونى سواى موسيقى به گپ و گفت وگو بنشينم...»
چهار سال بعد اين همكارى به ثمر نشست. مشكاتيان افشارى مركب را ساخت و بسطامى در اوج آمادگى آن را اجرا كرد. قرار بود كه اين برنامه پنج شب در تالار رودكى اجرا شود اما به علت استقبال گسترده مردم اجرا دو شب ديگر تمديد شد. بعد از آن نوار افشارى مركب به بازار آمد. صداى بسطامى با استقبال مردم روبه رو شده بود. گروه عارف به سرپرستى پرويز مشكاتيان و آواز بسطامى براى اجراى كنسرت به اروپا رفت. در آن زمان بسطامى حدود ۳۳ سال داشت و اجراى اين كنسرت ها شروعى براى موفقيت هاى بعدى او به شمار مى آمد.مژده بهار، افق مهر، وطن من ساخته مشكاتيان بر روى شعر ملك الشعراى بهار از كارهاى ديگر ايرج بسطامى به شمار مى آيد.
ايرج بسطامى در اوج فعاليت هنرى خود با مرگ برادر روبه رو مى شود و از اين رو براى سرپرستى خانواده برادرش به بم بازمى گردد. بسطامى علاقه زيادى به برادر از دست رفته اش داشت. زمانى كه او براى تحصيل آواز به تهران آمده بود برادر مخارج زندگى او را تقبل كرده بود و اين بار نوبت بسطامى بود كه به بازماندگان برادرش اداى دين كند. بسطامى در بم و كرمان به دور از جنجال هاى هنرى مركز به تدريس آواز مشغول شد تا اينكه در حادثه زلزله ۵ دى ماه ۸۲ در شهر بم و زير آوار جان باخت و دوباره در مركز توجه عالم هنر قرار گرفت!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
info@akbargolpayegani.ir
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
● متولد دهم بهمن سال 1312 شمسی ____ 1933 م ، در محله تکيه زرگرها ی تهران .
● خواندن اولين اذان برای سلامتی مادر در سال 1317 شمسی ___ 1938 م ، که ايشان در همان سال مادر خود را از دست ميدهند .
● ورود به دبستان فرهنگ در محله تکيه زرگرها در سال 1318 شمسی ___ 1939 م ، که ايشان در همان سال قاری قرآن در کلاس درس بودند .
● آشنايی با محمود آقا خراز محل و قاری مساجد و ابراهيم گردن تعزيه خوان معروف و آغاز تعليم ابتدايی موسيقی نزد آنها در سال 1319 شمسی ___ 1940 م .
● آغاز تعليم موسيقی نزد پدر ، حسين گلپايگانی ، به طور جدی و منظم در سال 1320 شمسی ___ 1941 م .
● نقل مکان از محله تکيه زرگرها به خيابان آبشار و ثبت نام در کلاس چهارم ابتدايی در دبستان اقبال در خيابان آبشار و آشنايی با مرحوم جهانگير ملک ( استاد تنبک ) ، در کلاس درس در سال 1321 شمسی ___ 1942 م .
● ثبت نام در دبيرستان بدِر در سرچشمه و عضويت در تيم فوتبال باشگاه تهران جوان در رده سنی نوجوانان به مربيگری مرحوم حسين فکری در سال 1324 شمسی ___ 1945 م .
● کسب عنوان قهرمانی تهران با تيم فوتبال نو جوانان باشگاه تهران جوان در سال 1325 شمسی ___ 1946 م .
● اولين تجربه شرکت در يک گروه ارکستر کر به رهبری ايرج گلسرخی در سال 1326 شمسی ___ 1947 م .
● اولين تجربه بازی در يک نمايش در سالن شير و خورشيد و ايفای نقش يک پسر شعر خوان به پيشنهاد شاپور قريب کارگردان سينما در سال 1326 شمسی ___ 1947 م .
● ورود به مدرسه نظام و عضويت در انجمن موسيقی مدرسه نظام و آشنايی با حسين خواجه اميری ( ايرج ) ، در سال 1327 شمسی ___ 1948 م .
● آشنايی با مرحوم حسن يکرنگی از شاگردان اقبال السلطان و تعليم آواز نزد او در سال 1328 شمسی ___ 1949 م .
● آشنايی با دکتر نور علی خان برومند به کمک استاد علی تجويدی و آغاز تعليم تحت نظر ايشان در سال 1330 شمسی ___ 1951 م .
● آشنايی با اساتيد برجسته موسيقی ايران و تعليم آواز نزد استاد ابوالحسن صبا ، طاهر زاده ، اديب خوانساری ، عبدالله خان دوامی ، حاج محمد آقا ايرانی مجرد و يوسف فروتن در سال 1331 شمسی ___ 1952 م .
● ورود به دانشکده افسری در سال 1332 شمسی ___ 1953 م .
● خواندن اولين آواز با ساز دکتر نور علی خان برومند و استاد علی اصغر بهاری برای يونسکو ( در بيات اصفهان و سه گاه ) ، در سال 1335 شمسی ___ 1956 م . که به صورت صفحه بزرگ ضبط شد . که اين اثر در بازار پخش نشد .
● ورود به دانشکده نقشه برداری در سال 1336 شمسی ___ 1957 م .
● دعوت به راديو توسط مرحوم پيرنيا ، سرپرست و مبتکر برنامه گلها در سال 1337 شمسی ___ 1958 م .
● استخدام در سازمان برنامه در سال 1337 شمسی ___ 1958 م .
● خواندن اولين آواز بدون ساز ، شعر حافظ ، ( در خرابات مغان نور خدا می بينم ) در اول فروردين ماه سال 1338 شمسی ___ 1959 م . گلپا در اين آواز به عنوان خواننده ناشناس و جوان معرفی شد .
● پخش اولين آواز با ساز از راديو در برنامه گلها تحت عنوان ، مست مستم ساقيا دستم بگير ، در مثنوی شور، با شعر بيژن ترقی و آهنگ مرتضی خان محجوبی و پرويز ياحقی در سوم فروردين ماه سال 1338 شمسی ___ 1959 م . که اين آواز از استقبال بی سابقه ای در ميان عامه مردم برخوردار گشت.
● ضبط اولين صفحه توسط کمپانی ايران گرام در سال 1339 شمسی ___ 1960 م .
● ضبط چهار صفحه توسط کمپانی ايران گرام و سفر به آمريکا به همراه استاد فرهنگ شريف (نوازنده تار ) و مرحوم ويگن جهت اجرای کنسرت برای ايرانيان مقيم آن کشور در سال 1340 شمسی ___ 1961 م .
● تدريس موسيقی ايرانیbuilding music در دانشگاه USLE ، به همراه استاد فرهنگ شريف به مدت سه ماه در سال 1340 شمسی ___ 1961 م .
● اجرای کنسرت در لندن و هلند در سال 1340 شمسی ___ 1961 م .
● ازدواج با خانم گلرخ گلرايلی در سال 1346 شمسی ___ 1967 م . در سن 34 سالگی
● اجرای کنسرت در کويت همراه با فرهنگ شريف و مرحوم امير ناصر افتتاح (نوازنده تنبک) در سال 1348 شمسی ___ 1969 م .
● بازی در فيلم سينمايی مرد حنجره طلايی به عنوان هنر پيشه نقش اول به کارگردانی مرحوم ميثاقيه در سال 1348 شمسی ___ 1969 م .
● تولد اولين فرزند بنام ساقی در يازدهم ارديبهشت ماه سال 1349 شمسی ___ 1970 م . که ايشان هم اکنون پزشک ميباشند .
● اجرای کنسرت در لندن با استاد حبيب الله بديعی ( نوازنده ويلون ) و همچنين بازی در نمايشنامه راديويی آتشی بر دل ، در سال 1350 شمسی ___ 1971 م .
● تولد دومين فرزند بنام ساغر در سوم فروردين ماه 1350 شمسی ___ 1971 م . که ايشان هم اکنون دارای درجه دکترای بورس آمار و احتمالات ميباشند .
● اجرای برنامه در رويال دايان لندن ، در سال 1352 شمسی ___ 1973 م . که در اين برنامه از هر کشور يک خوا ننده منتخب و يک موزيسين شرکت داشتند .
● اجرای کنسرت سراسری در آمريکا برای ايرانيان مقيم آن کشور با استاد فريدون حافظی ( نوازنده تار ) ، در سال 1355 شمسی ___ 1976 م .
● کنسرت در افغانستان و اجرای آواز دو صدايی با محمد ظاهر خواننده معروف افغانستان و همچنين اجرای کنسرت در پاکستان و هندوستان در سال 1355 شمسی ___ 1976 م .
● ممنوعيت برای کار در راديو و تلوزيون در سال 1358 شمسی ___ 1979 م .
● اجرای کنسرت سراسری در آمريکا در سال 1371 شمسی ___ 1992 م .
● اجرای کنسرت در چين و ژاپن در سال 1372 شمسی ___ 1993 م .
● اجرای کنسرت در آمريکا در سال 1373 شمسی ___ 1994 م .
● اجرای کنسرت در رويال فستيوال هال لندن در سال 1378 شمسی ___ 1999 م .
● آغاز به کار مجدد و ارائه دو کاست تحت عناوين مست عشق و عقيق به بازار و شکست رکورد فروش نوار در بين خوانندگان در سال 1382 شمسی ___ 2003 م .
:::::::::: بیوگرافی اکبر گلپایگانی ::::::::::
سال 1312در تهران دیده به جهان گشود . تحت توجهات پدرش با اصول اول موسیقی تا حدودی آشنا شد ، تا این که گذارش به منزل "حسن یکرنگی" که مردی پاک طینت و دارای صدایی خوش بود می افتد او که به خوبی به گوشه ها و ردیفهای موسیقی ایرانی وارد بود گلپای جوان را مورد تشویق قرار می دهد . مدت زیادی از آمد و شد نمی گذارد که او یک شب با استاد نور علی برومند در آن منزل آشنا می شود … استاد نور علی برومند از صدای او خیلی خو شش می آيد و تصمیم به تعلیم وی می گیرد و حدود 8 سال و 9 ماه به طور مداوم وی را تحت تعلیم قرار میدهد. تا این که داوود پیر نیا مبتکر برنامه گلهای جاویدان برای شرکت در برنامه گلها از وی دعوت می کند.
گلپا از محضر استادانی نظیر : حاج آقا محمد ایرانی، ادیب خوانساری و صفحات طاهر زاده بهره می گیرد ولی به هیچ وجه کوششی به عمل نمی آورد که از آنها تقلید نماید.
گلپا در سال 1956 میلادی (1334-35 ش) به همراه علی اصغر بهاری (استاد کمانچه) و نورعلی برومند (ردیف دان و استاد تار در سازمان بین المللی "یونسکو" دو تصنیف یکی در دسگاه سه گاه و دیگری در مایه اصفهان با اشعار سعدی و حافظ اجرا نمود و بدین ترتیب می توان گفت گلپایگانی برومندو بهاری از پیشروان معرفی آواز و موسیقی ایرانی در سطح جهان هستند .
سال 1961 میلادی بنا به دعوت دانشکده "میوزیک بیلدینگ" یو.اس.ال.ا (کالیفرنیا) با فرهنگ شریف و تونی که از استاد تار می باشد 18 جلسه تدریس کرد و اولین ایرانی است که در 21 نوامبر 1995 موفق به دریافت دکترای افتخاری در رشته آواز از دانشگاه کلمبیای آمریکا شده است.
ايشان دارای چهار برادر بنامهای ، عباس ، حسن (مدرس آواز و استاد دانشگاه)، محمد (با نام هنری گلريز) که خواننده ميباشند، محمود (مهندس و مدرس آواز) ، و يک خواهر بنام مريم ميباشند .
صمد نوريان ، به سال 1321 خورشيدي در آذربايجان متولد شد . هنوز بيش از يك سال از سن وي نمي گذشت كه همراه خانواده به تهران آمد و در اين شهر سكني گزيد . پنج ساله بود كه خواندن را از پدر و مادر كه داراي صداي خوشي بودند آغاز كرد ولي بر خلاف ميل و نظر ايشان وي كاملا فارسي مي خواننند ، در صورتي كه آنان مايل بودند فرزندشان تركي بخواند .
صمد ، از همان كودكي در برنامه هاي مخصوص مدرسه و جشن هايي كه به مناسبت هايي از طرف مدرسه برگزار مي گرديد ، شركت مي كند و كلاس پنجم ابتدايي بود كه از طرف مدرسه به برنامه صبح جمعه مرحوم صبحي معرفي مي شود و كار هنري خود را در راديو از اين زمان آغاز مي نمايد .
صمد نوريان ، با اين برنامه ها همكاري كرد تا به سن هفده سالگي رسيد و از اين زمان اقدام به ساختن شعر و آهنگ كرد كه مورد تحسين گردانندگان امور هنري راديو قرار گرفت و انوشيروان روحاني وي را مورد تشويق و حمايت قرار داد و با توصيه و راهنمايي ، وي را به كلاس آواز راديو رهنمون كرد و سپس براي خواندن نت و سلفژ نزد خانم ئولين باغچه بان رفت و پس از طي دوره هاي مزبور در راديو و تلويزيون شروع به اجراي برنامه كرد .
آهنگ هايي كه وي در راديو و تلويزيون اجرا كرد عبارت بودند از : " مادر " ، " تو اي دل " ، " عمو يادگار " ، " عروس بخت " ، " جيك جيك " ، " نارون " ، " الوداع " ، " قاصد " و تعدادي ديگر كه صفحات آن موجود مي باشد ناگفته نماند كه اشعار اين ترانه ها از خود صمد نوريان مي باشد .
صمد نوريان ، از سال 1348 به علت محدوديت شغلي كه در ارتش داشت خوانندگي در محافل عمومي را تقريبا تعطيل كرد و به ساختن آهنگ و شعر بسنده كرد و آهنگي زيبا را با عنوان " سلام بر عشق " ساخت كه با صداي ايرج مهديان اجرا گرديد و در زمان خود با موفقيت روبرو شد .
وي شعر و آهنگ هايي ساخت كه با صداي خوانندگان مختلفي ضبطط و اجرا گرديد ، از جمله : " طوطي " ، " كوچمون به خونمون " ، " خواهش مي كنم " ، " سبزه قبا " ، " اي كبوتر " ، " گل مريم " ، " قانون زندگي " ، " باز امشب " و بسياري ديگر كه با صداي خود او و جمشيد نجفي ، فرشيد ، ايرج مهديان و عده يي ديگر اجرا شده است .
نوريان ، در زمينه آهنگ هاي تركي نيز فعاليت هايي داشت كه بايد از ساختن آهنگي براي خواننده ترك زبان " پيمان " نام برد و چند آهنگ تركي ديگر كه در باكو و تركيه توسط خوانندگان آن ديار خوانده شده است . وي عشق و علاقه فراواني به صدا و هنر محمد رضا شجريان دارد و با عشق و علاقه يي كه به موسيقي سنتي و اصيل ايران دارد و طبق اظهارات وي ، او با همكاري هنرمند ارزنده مجتبي ميرزاده برروي اشعار : مولانا ، سعدي و حافظ ، آهنگ هايي ساخته كه آماده اجرا و ضبط مي باشد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سيد جلال محمديان متخلص به ( سيد ) به سال 1327 در خطه كردستان ديده به جهان باز كرد . دوران كودكي را روزها در دامنه هاي سرسبز اين كوهها ، كنار چشمه سارها (( سيد )) زير نظر پدرش كه خود از خوانندگان خوش صداي كردستان بود ، به خواندن اشعار شعراي بزرگ كردستان نظير : مولانا ، حافظ ، باباطاهر و عراقي مي پردازد و پس از چندي كه صدايش خوب پخته و آماده شد ، در سال 1351 فعاليت رسمي و هنري خود را در فرهنگ و هنر استان باختران ( كرمانشاه ) شروع كرد و در سال 1355 به تهران آمد و براي اين كه بهتر بتواند گوشه ها و رديف هاي موسيقي اصيل ايران را فرا گيرد به عنوان شاگرد نزد محمد رضا شجريان مي رود و در مكتب صبا افتخار شاگردي وي نصيبش مي گردد . مدت سه سال (( سيد )) ضمن كسب علم موسيقي از محضر آقاي محمد رضا شجريان ، همزمان در خدمت آقاي اصغر بهاري با ساز رديف هاي آوازي فرا مي گيرد ، سپس به مدت سه سال ديگر در كلاس شجريان كه در راديو تدريس مي كرد حضور پيدا مي كند و چون هيچوقت دست از فراگيري و يادگرفتن نمي كشيد به طور خصوصي به منزل مرحوم استاد محمود كريمي جهت تكميل نمودن دانش موسيقي خود مي رود و بسيار از اين كلاس استفاده مي برد .
(( سيد )) در سال 1358 همكاري خود را با مركز حفظ و اشاعه موسيقي سنتي ايران ، آغاز و آهنگ جالبي خواند به نام(( هواي وطن )) با اركستر شمس ، (( قصر شيرين )) با اركستر اين مركز (( مردان خدا )) با اركستر تنبور شمس ، (( مظهر انوار )) با اركستر راديو ايران . وي از سال 1366 همكاري خود را با وزارت ارشاد اسلامي آغاز كرد و بيش از ده آهنگ جالب اجرا كرد و بسياري از آهنگهاي وي كه از ساخته هاي خودش مي باشد ، نظير : (( فضاي سيه حافظ )) ، (( نواي طاهر )) ، (( موسي و شبان )) ، (( ساقي كوثر )) و (( فلك باغبان )) كه قسمتي از آن به ياد مرحوم سيد علي اصغر كردستاني خواندهع شده است . (( سيد )) هنرمندي است متواضع ، مردمي و خوش برخورد و خونگرم كه اميد است هميشه اين روش و خصلت بزرگ را با خود داشته باشد و هيچوقت تحت تاثير به به ها و تحسين هاي اشخاص قرار نگيرد و تكبر و تفرعن و فخر فرو شي جاي اين صفات بارز و پسنديده اش را نگيرد ، زيرا چيزي كه براي يك هنرمند بزرگ و والا با ارزش است در درجه اول صفات بارز انساني او است . (( سيد )) بيشتر كارهاي خود را با هنرمندان خوب و با ارزشي مثل : محمد موسوي ، جليل عندليبي ، جمشيد عندليبي ، حسين بهروزي نيا ، كاظم داوديان ، منصور سينكي ، بيژن كامكار ، علي ناظري ، محمد علي كياني نژاد ، سهيل ايواني ،سيد خليل عالي نژاد ، هادي منتظري و تنظيم بسياري از آنها را فريدون شهبازيان انجام داده است .
محمد نوري . هنرمندي خوش صدا . متفكري و روشنفكري قابل بحث و صاحب نظر كه در تمام دوران خوانندگي و فعاليت هاي هنري خود . از ابتذال دوري جست و در آن زمان هرج و مرج كه بسياري از بزرگان موسيقي ايران به عنوان اعتراض از جمله استاد غلامحسين بنان دست از خواندن و فعاليت در راديو كشيده بودند . او نيز . خود را از آن معركه در آن سال (1348) دور نگهداشت و خود را هيچگاه آلوده نساخت .
محمد نوري . به سال 1308 خورشيدي در تهران متولد شد و پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبيات انگليسي فارغ التحصيل گشت و تاكنون چند كتاب را ترجمه نموده كه از جمله رمان (( درخت شيطان)) است . نويسنده اين كتاب (( ايرزي كازنيسكي)) است .
محمد نوري . ابتدا در هنرستان تئاتر نزد اسماعيل مهرتاش مدت سه سال آواز ايراني را به طور سينه به سينه آموخت . سپس به هنرستان عالي موسيقي رفت و زير نظر استادان مصطفي پورتراب و مهندس سيروس شهردار سلفژ و نت و پيانو را فراگرفت و پس از آن به كلاس خانم اولين باغچه بان استاد ديگر هنرستان عالي موسيقي رفت كه مكتب وسعت صداي خود را پيدا كند .
از محمد نوري. تاكنون نوارهاي (( اي ايران )) . (( سفرهاي دور )) . (( آواز سرزمين خورشيد )) . (( مريم جان )) . (( عروسي )) . (( چشمان آبي و دريا )) . (( انتظار )) . (( لانه متروك )) . (( باران ها )) . (( ترانه هاي چوپان )) . (( سرزمين گيلان )) . (( شاليزار )) . (( اي خفته دل )) . (( توبيو )) . (( نشو نشو )) . (( لالايي شيرازي )) و (( آواز سرزمين خورشيد )) همراه با موسيقي هنرمند ارجمند و با ارزش فريبرز لاچيني با صداي احمدرضا احمدي با اشعار شاعر بلند آوازه معاصر . شادروان نيما يوشيج ضبط و پخش گرديده است .
حسين قوامي در سال 1288 شمسي در تهران چشم به جهان گشود . پدرش رضا قلي قوامي به موسيقي ايراني علاقمند بود به طوري كه درمنزل تمام صفحات خوانندگان آن زمان را داشت و هر روز تعدادي از آنها را روي گرامافون مي گذاشت و ساعتها به نواي آنها گوش مي داد و در اين ميان حسين قوامي كه كودكي بيش نبود كنار پدر مي نشست و گوش مي داد و بيش از همه صداي خوانندگاني نظير : طاهر زاده ، ظلي جلب توجهش را مي كرد و لذت مي برد اغلب در منزل از صداي آنان تقليد مي كرد اين شوق و علاقه موجب شد به كار خوانندگي ادامه دهد تا زماني كه برادرش ، علي قوامي مشغول فرا گرفتن تار شد و در نتيجه با تعدادي از خوانندگان و نوازندگان قديمي امثال : استادان عبادي،حسين ياحقي و حاج علي اكبر خان شهنازي و عده يي ديگر آشنايي پيدا كرد و اين آشنايي موجب دوستي بين آنان و تشكيل محافل و مجالس دوستانه شد .
حسين قوامي در سنين 16 و 17 سالگي گاهي همراه برادردر مجالس هنري شركت مي كرد و با ساز بعضي از آنان مي خواند ، وقتي اين استادان متوجه قدرت و لطافت صداي او شدند توجهشان نسبت به او جلب شد و او در ادامه خوانندگي البته به صورت صحيح تشويق كردند . همين توجه اساتيد موسيقي ملي موجب ترغيب هر چه بيشتر وي در پيشبرد هنرش شد و بر اثر علاقه و پشتكار فراواني كه به خوانندگي داشت پيشرفت هايي در خوانندگي عايدش شد به طوري كه يكي از استادان زبر دست ولي گمنام آن زمان به نام عبداله حجازي داوطلب تعليم خوانندگي وي طبق اصول علمي و موازين صحيح رديف هاي موسيقي اصيل ايراني گرديد .
حسين قوامي مدت هفت سال نزد اين شخص هنرمند رديف ها و دستگاههاي موسيقي را به خوبي فرا گرفت . در سال 1325 به دعوت آقاي مستعان كه رئيس وقت راديو بود براي اجراي برنامه هايي به راديو رفت و اولين برنامه را روز جمعه با برادران وفادار مجيد و حميد اجرا مي كند كه مورد تشويق مردم قرار مي گيرد .
اين همكاري تا سال 1329 ادامه داشت تا حسين قوامي كه در آن ايام در ارتش وارد به خدمت شده بود به مقام افسري نائل شده به يكي از ماموريت هاي اداري از مركز به شهرستان انتقال مي يابد و ناگريز به مدت هشت سال همكاري او با راديو قطع مي شود ، پس از چندي كه ماموريتش پايان مي يابد . در بهمن ماه 1337 به دعوت شادروان داود پيرنيا براي شركت در برنامه (( گلها )) مجددا به راديو وارد مي شود و او در اين دوران به اوج شكوفايي هنر خوانندگي رسيده زيباترين و پربارترين ترانه ها و قطعات اصيل را در اين برنامه ها اغز خود به يادگار گذاشت . قوامي در بدو شركت در برنامه (( گلها )) چون مانع اداري داشت و نمي توانست اسم اصلي خود را از راديو اعلام نمايد ، ناچارا بنا به پيشنهاد روح اله خالقي اسم مستعار ( فاخته ) را براي خود انتخاب كرد ولي در سال 1342 كه بازنشسته شد و مانعي براي اعلام اسم اصلي او وجود نداشت با نام اصلي خود حسين قوامي از راديو معرفي شد .
حسين قوامي در سال 1309 به خدمت وظيفه احضار و در سال 1311 پس از انجام خدمت به استخدام ارتش در آمد و در سال 1314 وارد آموزشگاه ستواني شد و در سال 1317 با درجه ستوان سومي آموزشگاه را به اتمام رسانيد و در سال 1341 با درجه سرهنگ دومي بازنشسته شد . او درجه ستوان يكمي بود كه همكاريش را با راديو شروع كرد . لازم به تذكر است كه چون استاد حسين قوامي افسر ارتش بود و مشكلات و محظوراتي برايش موجود بود ، لذا بنا به پيشنهاد استاد روح اله خالقي نام (( فاخته )) كه اسمي مستعار بود براي وي انتخاب گرديده بود . استاد قوامي در سنين 80 سالگي به خوبي مي خواند و هنوز اين چشمه فياض الهي در وجودش خشك نشده بود . وي روز پنجشنبه
17/12/1368 در بيمارستان ايران مهر در ساعت 30/8 شب فوت شد و در امامزاده طاهر كرج در جوار غلامحسين بنان و مرتضي حنانه بخاك سپرده شد ، روانش شاد باد .
شادروان ابوالقاسم عارف در شهرستان قزوين متولد و ديري نپايي كه استعداد سرشار و بخصوص لطف صداي او، وي را به مجامع مختلف اعيان و اشراف وقت كشانيد.
ابوالقاسم عارف، چون سري پر شور و طبعي آزاده داشت به كمك صداي دلنشين خود، محبوبيت و معروفيت بسيار يافت و چون ارزش هنر خود را شناخته بود در سن 13 سالگي به دنياي موسيقي وارد و تحت تعليم ”حاجي صادق خرازي” به تعليم صدا و فراگرفتن اصول علمي موسيقي پرداخت و در اين راه با سرعتي عجيب و قابل ملاحظه پيشرفت تا آنجا كه تقريبا” در هنر موسيقي به نسبت تحصيل و مطالعه رشد سريعي نمود و به ساختن تصنيف پرداخت. عارف اولين كسي است كه شعر و موسيقي را به صورت ”تصنيف” با مضامين بكر اجتماعي تؤام ساخت و با اين ابتكار كه از نظر روح حساس و محدوديتهاي محيط و احتماع بسيار شايان توجه و قابل اهميت بود به انعكاس افكار خويش پرداخت و بدين ترتيب بع سركش و دمكرات خود را در هدايت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعي به كار واداشت.
عارف سفري هم به بغداد و استانبول رفت كه بعد از ديدن ”دارلالحان” ترك تصميم گرفت به محض بازگشت به ايران با استفاده از مشاهدات خود آموزشگاهي جهت تعليم موسيقي در ايران بوجود آورد. ولي از آنجا كه چنين كاري با وضع محيط و موقعيت بخصوص عارف مطابقت نداشت در اجراي اين تصميم توفيقي حاصل نكرد. ولي هميشه رايج نبودن ”نت”و عدم اطلاع موسيقدانان ايراني را به اصول علمي موسيقي، بزرگترين مصيبت براي موسيقي ايران ميدانست. از عارف بيست و چهار تصنيف و چند مارش و سرود بجاي مانده است كه اشعار آنها در ديوانش به چاپ رسيده، تصنيف ”آواز بهاري” را او در سال 1286 شمسي ساخته و بواسطه عشق و علاقهيي كه ”حيدر عمو اوغلي” به آن آهنگ داشت، آن را به نام وي كرد.
پس از آن كه نداي مشروطه خواهي، از هر سو بلند شد، عارف كه خود ستمها ديده و روحي آزاده داشت، به آزاديخواهان پيوست او بيشتر از هر كس در تنوير افكار و روشن نمودن اذعان توده مردم، در زمان مشروطيت و آزاديخواهي ملت ايران اثر گذاشت.
در سالهاي آخر عمر، غم و اندوه او شدت گرفت و در همدان انزوا گريد و در همانجا بدرود حيات گفت. قبر وي در صحن آرامگاه بوعلي سينا است و سنگ مرمري بر سر قبر او نصب كردهاند كه اين بيت بر آن منقوش است:
عمرم گهي به هجر و گهي در سفر گذشت
تاريخ زندگي همه در دردسر گذشت
زنده ياد جواد بديعزاده كه يكي از مفاخر موسيقي ملي ايران است در مورد عارف در يكي از يادداشتهاي خود مينويسد: ”عارف را در بسياري از مجالسي كه در منزل نظامالدوله خواجه نوري بر پا بوده ميديدم، با پدرم دوستي نزديكي داشت و مرا آقا جواد صدا ميكرد. با وجودي كه از هنر هيچكس تعريف و تمجيد نميكرد، شايد از صداي من كه بسيار جوان بودم بدش نميآمد، چون در اين مجالس به پدرم ميگفت: ”به آقا جواد بگو كمي هم او بخواند”. و عارف به اصرار ميزبانش نظامالدوله خواجه نوري كه منت زيادي بر او داشت و عارف هم متقابلا” احترام زيادي به او ميگذاشت شروع به خواندن ميكرد. او حتي تصنيفي در مايه سهگاه دارد به نام ”افتخارالسلطنه” كه همسر رسمي خواجهنوري و دختر ناصرالدينشاه قاجار بود ساخته كه مطلع آن چنين است:” افتخار همه آفاقي و محبوب مني”، با وجودي كه خوانندگان ديگري كه در آن مجلس حضور داشتند از آواز و صدايي بسيار بهتر و قويتر نسبت به عارف برخوردار بودند ولي عارف در آن مجالس بواسطله اين كه با شور و التهاب و انقالبي دوچندان ميخواند بيشتر گل ميكرد.
به هر حال پس از چندي عارف را در هيچ مكان و يا مجلسي نديدم تا اين كه در حدود سال 1310 شمسي با عدهاي از دوستان به همدان سفر كرده بوديم و در يكي از روزها براي تفريح و تفرج به دره عباسآباد رفته بوديم و در قهوه خانهاي كنار جوي آبي نشسته بوديم و نوازندهيي بنام حسين ذوقي كه بسيار خوب تار ميزد در كنار ما بود. كمي دورتر بر روي فرش پيرمردي را ديديم كه به حال خو مشغول بود. حسين ذوقي ساز را برداشت و شروع به نواختن كرد، ”شور” و ”دشتي” ميزد و من هم به مقتضاي زمان غزلي از حافظ را ميخواندم و توجهي به آن پيرمرد نداشتم. پس از چندي صاحب آن قهوهخانه نزديك ما آمد و گفت آن آقايي كه آنجا نشسته خواهس كرده به شما بگويم اگر ميل داريد چند دقيقهيي پيش او بنشينيد، ما قبول كرديم و به طرف آن مرد مجهول رفتيم، ولي در فاصله دو سه متري وي كه رسيديم تشخيص دادم كه عارف است، در كنارش نستيم، پيرمردي بود كه چهرهاش پر از چين و چروك و سر و وضعي در هم ريخته داشت به طوري كه واقعا”شناخته نميشد. او همان عارف، شاعر آزاديخواه و آزاده بود كه به اين روز افتاده بود.
عارف كه زماني بلند بالا و كمي زشت منظر ولي خوش لباس بود و در تهران بود عمامه يي سفيد بر سر داشت و پوتين بندداري به پا ميكرد و عبايي هم بر دوش ميانداخت اكنون حال و هوا و روزگار دگر داشت. عارف اظهار داشت:” عالم ديگري پيدا كردم كه آواز و ساز و حتي شعر مناسبي از حافظس شنيدم و ادامه داد كه اخيرا” هم چند تا صفحه براي من آوردهاند كه يكي دو تا آواز ضربي در بين آنها بود كه بد نبود و سپس از دو صفحهيي كه در آن زمان خواندم يكي ”گرايلي” و ديگري ضربي ”دشتي” بنام ”جانا هزاران آفرين” و گفت نميدانم بديعزاده كيست كه اين آواز ضربي را خوانده و در اين لحظه حسين ذوقي بالاخره طاقت نياورد و بي محابا گفت:” آقا ايشان همان بديعزاده است”و من بعد از آن مجبور شدم خود را به او معرفي كردم و به او گفتم: ”شما هم مرا ميشناسيد، با عمامه سفيد و عبا شما در در تهران ميديدم و با پدرم آشنايي داشتيد و حتي با دايي من مرحوم ”سعدي الواعظين” آشنا و دوست بوديد، من جواد پس بديعالمتكلمين هستم، عارف يكبارده بر افروخته شد و گفت:” تو فرزند آقا بديع هستي؟!” در اين هنگام بلند شدم و صورت و دست او را بوسيدم و به او گفتم تا شما را از نزديك ديدم شناختم ولي خواهشي دارم، شما تصنيفي داريد در مايه دشتي و من آهنگ آن را كاملا”با ضرف مخصوص نميدانم، اگر ممكن است يك بند آن را بخوانيد و او بلافاصله خواهش مرا پذيرفت و شروع به خواندن بند اول تصنيف كرد كه چنين است:
گريه كن كه گر سيل خون ثمـر ندارد
نالهاي كه نايد زناي دل اثر ندارد
اين تصنيف را او براي كلنل محمدتقيخان پسيان ساخته و در مشهد كنسرت داده بد. بعد از آن عارف نگاه سوزنده و مايوس كنندهيي به من كرد و گفت””عارف مرده و من همان ”شيخ ابوالقاسم قزويني” هستم. و من آن بحث را قطع كردم و حسين ساز را برداشت و باز هم در مايه ”شور”و ”دشتي” غزلي از حافظ با اين مطلع خواندم:
خوشتر ز غيش و صحبت و باغ و بهار چيست
ساقي كجاست كو سبب انتظار چيست
بعد از اتمام آواز از او خداحافظي كرديم و رفتيم و ديگر او را نديدم تا در سال 1312 در روزنامهها خواندم كه عارف مرده است. ولي در همان سال او را مرده ديدم”،
آواز بهاري
آهنگ و شعر از :ابوالقاسم عارف
هنگام مي و فصل گل و گشت (جانم گشت و خدا گشت و چمن گشت)
دربار بهاري تهي از زاغ و ) (جانم زاغ و خدا زاغ و ) زغن شد
از ابر كرم خطه ري رشك ختن شد
دلتنگ چو من مرغ (جانم مرغ) قفس بهر وطن شد
چه كنج رفتاري اي چرخ چه بد كرداري اي چرخ سر كين داري اي چرخ
نه دين داري نه آيين داري (نه آيين داري) اي چرخ
* * *
از خون جوانان وطن لاله دميـده از ماتم، سرو قدشان سرو خميده
در ساه گل بلبل از اين غصه خزيده گل نيز چو من در غمشان جامه دريده
چه كج رفتاري اي چرخ چه بد كرداري اي چرخ
نه دين داري نه آيين داري (نه آيين داري) اي چرخ
* * *
از اشرك همه روي زمين زير و زبر كن مشتي گرت از خاك وطن هست به سر كن
غيرت كن و انديشه ايام تبر كن اندر جلو تير عدو سينه سپر كن
چه كنج رفتاري اي چرخ چه بد كرداري اي چرخ سر كين داري اي چرخ
نه دين داري نه آيين داري (نه آيين داري) اي چرخ
* * *
عارف از ازل تكيه بر اندام ندادست جز جاه بكس دست چه خيام ندادست
دل جز به سر زلف دلارام ندادست صد زندگي ننگ به يك نام ندادست
چه كنج رفتاري اي چرخ چه بد كرداري اي چرخ سر كين داري اي چرخ
نه دين داري نه آيين داري (نه آيين داري) اي چرخ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
متولد 1360 است و از سال 1377 نوازندگي گيتار را اغاز كرده است و در مدتي كم درجات موفقيت در نوازندگي را سپري كرده است اساتيد او در اين رشته اقايان بابك اميني و اشكان مختاربند بودند . پيام جهرمي علاوه بر اين فارغ التحصيل رشته مهندسي مكانيك نيز ميباشد او بعد از فراگيري موسيقي فلامنكو پيش اساتيد خود به صورت خوداموز اين رشته را ادامه داده است .
اقاي جهرمي در سال 1381 رتبه اول جشنواره موسيقي فجر جوان در بخش فلامنكو را به خود اختصاص داد وي همچنين در جشنواره موسيقي دانشجويان كشور و اولين همايش موسيقي فلامنكو به عنوان نوازنده حضور يافت و به اجراي قطعات فلامنكو در اين دو رويداد موسيقي پرداخت .
وي در سال ۱۳۸۵ جز ۱۵ نوازنده گيتار فلامنكو بود كه به مرحله نهايي اولين دوره مسابقات نوازندگي گيتار فلامنكو راه يافته بودند