پاپیهماشه (نقاشی روغنی لاکی)
پاپيه لغت فرانسوى و به معنى کاغذ است و شه به معنى جويدن و مچاله کردن است. در فرهنگ لغت يعنى کاغذ فشرده شده. معمولاً اشيايى مقوايى هستند که سطح آنها با تزئين و لاک مخصوص پوشش يافته است. سابقهٔ اين هنر چندان معلوم نيست. اما از آثار موجود چنين برمىآيد که تا بعد از دورهٔ سلجوقى کليه کتابهاى خطى جلدها ساده يا ضربى و فاقد تزئين بودهاند.
پاپيهماشه هنرهاى مختلفى از قبيل قلمدانسازي، جلدسازي، کاغذسازى و مهرسازى و ... با اين عنوان مطرح مىشوند.
پیشینهٔ پاپیهماشه در ایران
انواع بکارگیری پاپیهماشه
شیوهٔ اجرای پاپیهماشه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پيشينهٔ پاپيهماشه در ايران
گمان مىرود که پاپيهماشه ابتدا در هند رواج داشته و سپس به اروپا رفته و بعد به ايران آمده است.
در دورهٔ ايلخانى، جلد تاب بسيار معتبر از نوع جلد ساده يا ضرب بوده و تا آن زمان پاپيهماشه در ايران رايج نبوده است. اما مدارک نشان مىدهد که اين هنر از دورهٔ صفويه به ايران راه يافته است و به تکامل رسيده است. در آن دوران جلد کتاب و اشياى ديگر از جمله قلمدان را با اين روش مىساختهاند که در تزئين آنها اغلب مناظرى از شکار شاهان را نقاشى مىکردند. در اين دوره قزوين و اصفهان مرکز عمدهٔ توليد اين محصول بودهاند.
در اواخر اين دوره، نقش گل سرخ و گل و برگهاى سايهدار طبيعى در پاپيهماشهٔ اصفهان جاى خاصى داشتن، اين هنر در دورهٔ زنديه به اوج کمال رسيده و در دورهٔ قاجار و تا امروز نيز ادامه يافته است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
انواع بکارگيرى پاپيهماشه
از شيوهٔ پاپيهماشه بيشتر در جلدسازى، قلمدانسازى و مصنوعاتى مثل قاب آينه و سطوح رحل قرآن و ... استفاده مىشود.
جلدهاى لاکى
جلدهاى لاکى از زيباترين جلدهاى کتب خطى است که از قرن نهم هجرى در ايران متداول شد و پيوسته به ظرافت و زيبايى آن افزوده شد. در قرون ۱۲ و ۱۳ هجرى به بالاترين درجهٔ شکوه و ظرافت دست يافت. جلدهاى روغنى با توجه به نوع بوم و شيوههاى تزئين بسيار متنوع هستند. از جمله مىتوان به جلد روغنى بوم سفيد، بوم موجي، بوم سياه، و بوم ته طلايى سبز و قرمز و ... اشاره کرد.
قلمدانسازى
قلمدانسازى يکى از دستساختههاى نفيس هنرى ايران در گذشته است. موضوع نقاشىهاى روى قلمدانها اغلب افسانههاى قديمى و شاعرانه مثل شيرين و فرهاد، خسرو و شيرين، ليلى و مجنون، يوسف و زليخا و همچنين صحنههاى شکار و رزم و بزم بوده است.
نقاشى لاکى روى ساير دستساختهها
از نقاشى لاکى براى تهيه مصنوعات مسطح چون جلد آلبوم، جلد کتا، قاب آينه، سطوح رحل قرآن و ... نيز استفاده مىشود.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شيوهٔ اجراى پاپيهماشه
در اين روش نياز به يک لوح سنگى صيقلى است که ضخامتى بين ۱۲ تا ۱۵ سانتىمتر داشته باشد و طول و عرض آن حدود ۵۰ و ۶۰ باشد. براى ساخت جلد يک کتاب، يک صفحه کاغذ سفيد مرغوب که از هر طرف ۲ سانتىمتر بزرگتر از جلد نهايى است، در آب خيس مىکنند. سپس آنرا روى لوح سنگى صاف مىکنند تا حباب هوا در زير آن نماند. سپس ورقههاى کاغذ چاپ با همان اندازه را در يک تشت بزرگ خيس کرده و با دقت روى کاغذ اصلى قرار مىدهند، تا حدى که ضخامت دلخواه بدست آيد. سپس کاغذ نازک ديگرى روى آن مىگذارند. و تختهاى روى آن قرار داده و ۲۴ ساعت زير فشار مىگذارند تا خشک شوند. بعد دور ورقهها را مىبُرند و آمادهٔ کار مىشود. در قلمدانسازى از دو قالب استفاده مىشود، يکى براى غلاف، يکى براى کشو. براى ساخت غلاف دور قالب توپرى را با صابون آغشته مىکنند و ورقههاى کاغذ روى آن مىچسبانند و مىکوبند و پرداخت مىکنند. پس از پايان کار، يک انتهاى آن را به شيوهاى که شکل نهايى غلاف خواهد بود، مىبرند و قالب را در مىآورند. کشو را در درون قالبى با همان ابعاد قالب غلاف مىسازند. پس از خشک شدن کشو، قالب را در مىآورند و انتهاى بريده شده غلاف را بر يک انتهاى آن سوار مىکنند و سپس هر دو را سوهان مىکنند تا هم اندازه شوند. آنگاه رويه قلمدان آمادهٔ نقاشى است. زمينهٔ نقاشى تنها يک پوسته است؛ در قلمدانهاى مرغوب از کتيرا و در انواع ارزانتر، از سريشم يا صمغ عربى استفاده مىشود. کار نقاشى مستقيماً روى پوسته واحد انجام مىشود. در گذشته رنگها را با سفيده تخممرغ مىآميختند ولى اکنون از سريشم يا صمغ عربى يا شيره انگور استفاده مىکنند.
پس از پايان نقاشي، روى قلمدان روغن مىزنند، که ترکيبى است از روغن بَزرک، روغن جلا و سندروسي. در روش قديمى فقط روغن جلا مىزدند. در حال حاضر از مقوا بهجاى لايههاى کاغذ استفاده مىشود.
تاریخ نقاشی ایران/دوران کهن
دوران پیش از تاریخ
دورهٔ هخامنشی
برخورد شرق با غرب
ساسانیان، نقاشی سغدی و نقاشی مانوی
دوران اسلامی
نگارههای سلجوقی
نقاشى و هنر تصويرى در سرزمين ايران از دوران ماقبل تاريخ آغاز شد و بعد با آغاز دوران تاريخى و در دوران هخامنشى شکل مخصوص بهخود را يافت. در دورهٔ ساسانى طبق الگوهاى خاص اين دوران، داراى مختصات ويژهاى شد و بعد در دوران پارتى ماهيتى تلفيقى يافت و با آغاز دوران اسلامى اين جريان هنري، عرصهٔ تازهاى پيمود.
آثار برجاى مانده از اين دوران پيشاتاريخى و تاريخى بهدليل اندک بودن، شرايط لازم را براى شناخت دقيقتر فراهم نمىسازد. با همهٔ اين اوصاف مىتوان اين آثار را با نمونههاى بعد از اسلام بهگونهاى پيوند زد و به مطالعهٔ نقاشىهاى اين دورانها پرداخت.
-------------------
دوران پيش از تاريخ
پيشينهٔ هنر تصويرى در ايران به روزگار پيش از تاريخ باز مىگردد. نخستين قومى که در ايران هويت تاريخى يافتند، عيلامىها بودند که تعدادى آثار تصويرى از خود برجاى نهادهاند، که در واقع پيش از آغاز فرهنگ و تمدن آريايى در سرزمين ايران پديد آمدهاند. پژوهشگران مبدأ هنر ايرانى را به دوران نوسنگى نسبت مىدهند، اما بر طبق اطلاعات دقيقتر شايد بتوان سرآغاز قديمترى براى اين هنر در نظر گرفت.
از جمله قديمترين آثار تصويرى بهدست آمده در ايران، صخرهنگارههاى منطقهٔ کوهدشت لرستان است که صحنههاى رزم و شکار را نشان مىدهند. بيشتر اين تصاوير به شيوهاى ساده و ابتدايى نقش شدهاند و صراحتى اغراقآميز در حرکات و پيکرههاى اين نقوش بهچشم مىخورد. قدمت اين صخرهنگارهها هنوز بهطور دقيق معلوم نشده است و همگى به يک دوران تعلق ندارند. به احتمال قوى ترسيم اين نقوش در ارتباط با اعتقادات جادويى است.
جلوههاى آشکارتر هنر تصويرى قديم ايران بر روى سفالينهها نقش بسته است. سفالينههايى که از تپه سيلک، تپه حصار و يا مناطق ديگر بهدست آمدهاند. بهگفتهٔ آرثرپوپ سفالينهٔ منقوش را بايد نخستين کتاب بشر تقلى نمود.
مفرغهاى لرستان (سدههاى دوازدهم تا هشتم ق.م.) نيز از مهمترين جلوههاى کهن هنر ايرانى بهشمار مىآيند.
تصويرگر پيش از تاريخ اساساً طبيعت نگار نبوده و گرايش به تقليد از ظواهر عينى اشياء و موجودات نداشته است. او براى رساندن مفهوم مورد نظر خود تنها چند ويژگى اساسى را در نظر مىگرفته و به نمايش مىگذاشته است.نمايش حيوان و انسان، اشکال هندسى دايره و مربع و نقشهايى از کوه، آب، خورشيد و ماه از رايجترين مواد تصويرى کهن در هنر ايران بوده است. در آثار بعدى نقشمايههايى با خصلت فوق طبيعى بهچشم مىخورد. مانند تلفيقى از انسان و حيوان و جز اينها. بيشتر اين نقشمايههاى نمادين را با اختلاف در آثار هنرى بينالنهرين و ساير نواحى آسياى غربى مىتوان يافت.
آفتاب
ساسانيان، نقاشى سغدى و نقاشى مانوى
با تأسيس امپراتورى ساسانى شرايط سياسى و اجتماعى تازه بهوجود آمد که در تحول هنر ايرانى تأثير قاطع گذاشت.
شالودهٔ هنر ساسانى در زمان پادشاهى اردشير يکم ريخته شد. تأثيرات غربى بر هنر ساسانى غيرقابل انکار است، ليکن هنر ساسانى براساس عناصر کهن ايرانى و آسياى غربى پايهريزى شده است. هنر ساسانى از برخى ويژگىهاى هنر پارتى هم بهره گرفت و در مجموع زبان تازهاى را بهوجود آورد که عميقاً از قابليتهاى ذوق و انديشهٔ ايرانى برخوردار بود. البته وجه شاهانه در هنر ساسانى غالب است، اما کاربرد انواع نقشمايههاى گياهى و جانورى با معانى نمادين نيز در هنر ساسانى معمول بود. تکرار اين مواد تصويرى بيش از همه با مقاصد تبليغ سياسى و ترويج آئينى ارتباط داشت.
در هنر ساسانى نمادپردازى بر بازنمايى واقعگرايانه ترجيح داشت. در اواخر عصر ساساني، تأثيرات هند و آسياى ميانه افزايش يافت.
مجموع مدارک عينى از ديوارنگارى ساسانى به تکه نقاشىهاى ديوارى ايوان کرخه (حوالى شوش)، حاجىآباد (فارس)، حصار (دامغان)، تصاوير طرحگونهٔ تختجمشيد و نيز بقاياى ديوارنگارههاى دورا - اُروپوس و شوش، خلاصه مىشود. در يک نگاه کلي، اين آثار ادامهٔ نقاشىهاى پارتى است.
بههرحال عصر ساسانى شاهد مرحلهاى با اهميت از تحول زيبايىشناسى ايرانى بود. دستآوردهاى هنر اين دوره از غرب تا آتلانتيک و از شرق تا چين نفوذ کرد و سپس تا دير زمانى پس از انقراض سلسلهٔ ساسانى نيز پايدار ماند.
در دوران پيشا اسلامى نواحى نواحى بخارا و سمرقند به نام سُغه خوانده مىشد. از سدهٔ پنجم تا ربع اول سدهٔ هشتم ميلادي، شکوفايى هنرى بىسابقهاى در اين نواحى پديد آمد. اين دوره مقارن بود با فعاليت بازرگانان سغدى در اين نواحي. در آن زمان، ديوارنگارى در معابد، کاخها و خانههاى سغديان رواج بسيار يافت. بقاياى آنها در افراسياب (سمرقند)، ورخشا (نزديک بخارا) و خصوصاً پنجيکنت (حوالى سمرقند) کشف شده است.
نقاشى سغدى از تنوع قابل ملاحظهاى برخوردار بود. موضوعات مذهبي، حماسي، تاريخ و عاميانه در آنها بهکار مىرفت. شايد سنت اوليهٔ نقاشى سغدى بر هنرهاى پارتى و خوارزمى استوار شده باشد. مضمونهاى حماسى و تاريخى بيشترين اهميت را در ديوارنگارى سغدى داشتند.
ديوارنگارى سغدى از تأثير جريانهاى فرهنگى منطقه دور نماند. نقاشان سغدى موازين هنرى خاص خود را تا زمان تسلط اعراب حفظ کردند. بعدها ترکان مسلمان با جذب الگوهاى فرهنگى سغديان عامل انتقال دستآوردهاى هنرى آنان به نواحى باخترى شدند.
مانويان آسياى ميانه نيز به نوبهٔ خود بر جريان هنر دورهٔ اسلامى تأثير گذاشتند. حتى برخى پژوهشگران، نقاشى مانوى را پايهٔ نگارگرى ايرانى - اسلامى مىدانند.
آئين مانى که زبان زنده و شاخص روح ايرانى بود، از همان آغاز ظهور براى تبيين و توجيه الهيات مانوى و کاربرد آن براى تبليغت، ضبط، ثبت و بيان اصول آئيني، از هنر بهره گرفت.
تصاوير، ديوارنگارهها، نگارهها و نقاشىهاى روى ابريشم مانوى فراوانتر از بناها است و به مفهومى درخور اهميتى بيشتر. نقاشى در ميان مانويان سنتى پسنديده بود، چون ارتباط ويژه با بانى اين آئين، مانى داشت و لقب نقاش چين يا مانى نقاش، خاص او بود. برخى نويسندگان بر توانايى وى در نقاشى تأکيد کردهاند و فردوسى به تحسين او پرداخته است.
دربارهٔ فن نگارگرى مانوى سند مکتوبى در دست نيست. تقريباً تمامى اسناد نقاشى مانوى از ناحيهٔ تورفان بهدست آمده که عمدتاً به سدهٔ نهم ميلادى (سده سوم هـ.) تعلق دارند. برخى تأثيرات هنرمند و بر نقاشى مانوى و نيز پيوند اين نقاشى با ديوارنگارههاى سغدى قابل ملاحظه است، اما اثرپذيرى آن از هنر بودايى بارزتر بهنظر مىآيد.
بدونشک مانويان به پيروى از مانى بهکار تصوير و تذهيب کتاب مىپرداختند. سنت کتابنگارى مانوى تا مدتها در آسياى ميانه پايدار ماند و سپس توسط سلجوقيان در سراسر ايران گسترش يافت. نقاشان مانوى از مفاهيم نمادين بهشکل نقشمايههاى قراردادى استفاده مىکردند و گزينهٔ رنگى آنها شامل لاجوردي، آبى روشن، نارنجي، سرخ و سبز بود.