مدرنیته در دوران بعد از عصر روشنگری در اروپا و آمریکا در عمل تعریف جدیدی از ازدواج ارائه کرده، ازدواج دیگه هدف اصلی زندگی نیست، دیگه نهایت تلاش یک شخص نیست، دیگه حتی یک هدف یا یک مرحله اجباری در زندگی نیست. ازدواج یک وسیله است برای بهتر و راحت تر کردن زندگی انسان ، و در شرایطی که ازدواج زندگی شخص رو بهتر و راحت تر نمی کنه این درک پدید اومده که "اوکی" هست شخص ازدواج نکنه، یا زوجی که ازدواج کردن و می بینن ادامه ازدواجشون کمکی به بهتر کردن زندگیشون نمی کنه، "اوکی" هست که به این زندگی مشترک خاتمه بدن. ازدواج در زندگی پیروزی نیست همونطور که طلاق هم در زندگی شکست نیست، همگی وسیله هایی هستند برای بهتر کردن زندگی شخص.
آیا این بد است؟ نه خیلی هم خوب است. در کشورهای مدرن راحت تر طلاق می گیرند چون سطح انتظارات از زندگی بالاتر است و طلاق وجهه اجتماعی بدی نداره، و این به معنی این نیست که کشورهای مدرن مردم خوبشختی ندارند. بر اساس همه فاکتورها سطح رضایت از زندگی فردی در همون کشورهای مدرن بالاتر از کشورهای جهان سومی است.
:blink::blink:
یعنی باید "خوشی" ها رو تعطیل کنیم تا مردم به بدبختی عادت کنند و برای همین هم مشکلات زندگی زناشویی باعث طلاق نشه ؟!؟!
این همون تفکری است که جناب
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
در
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بهش اشاره کرد، سطح رضایت از زندگی و رضایت از ازدواج و ... هیچ اهمیتی نداره، مهم اینه که کلمه طلاق وارد معادله نشه، همین و بس!