لابد تکرارشم که امروز بود ندیدی؟؟؟واست میذارم:
خلاصه اش این بود که آقای هومن خان شب عروسی اش با ماشین میزنه به یه بنده خدایی و فرار میکنه واز ترس از یه باجه تلفنی به 110 خبر میده که بیان یارو رو ببرن بیمارستان... نصف شب که میره خونه میخوابه سالم بوده ولی از فرداش که بیدار میشه می بینه که یه جورایی خودش به جای یارو تصادفیه تو تخت بیمارستانه...کم کم متوجه این تضاد میشه در حالیکه از گردن به پایین قطع نخاع شده بوده تازه میفهمه سه ماه بعد از همون تاریخیه که قراربوده عروسی کنه و همه این مدت تو کما بوده ... و این اتفاق واسه خودش افتاده بعد هم مشکلات زندگی جدیدش باعث میشه خیلی از کارش پشیمون بشه و ...در نهایت امر می بینیم همه این جریانات رو تو همون لحظه ای که تصادف میکنه خدا جلو چشش میاره و ایندفعه فرار نمیکنه و خیلی زود یارو رو میرسونه به بیمارستان و باعث میشه از یک عمر فلج شدنش جلوگیری کنه ... من که خیلی خوشم اومد مخصوصا" از بازی سیدی...درست برعکس این خاطره حاتمی که بنظرم لوس بازی در میاورد...امیدوارم خلاصه بدردت بخوره دوست عزیز:11: